نویسنده: باربارا دی آنجلس
مترجم: هادی ابراهیمی
قسمت اول/اعتیاد
نقطه ضعف های مهلک
اگر می خواهید بفهمید که آیا نامزد /همسرتان برای شما مناسب است یا خیر ، سری به قسمت تره بار سوپر مارکت محله تان بزنید و در آنجا کمی به مردم که سبزی و میوه می خرند ، دقت کنید .به عنوان مثال خواهید دید که زنی با دقت تمام موزها را معاینه می کند .ابتدا به رنگ آن ها نگاه می کند تا مطمئن شود که بیش از حد «رسیده »نباشد و در عین حال سبز نیز نباشند . سپس کل دسته را می چرخاند تا ببیند که هیچ یک از موزها ، زدگی یا کبودی نداشته باشند .درآخر آن را در یک دست نگه داشته و بزرگی و کوچکی موزها را با دسته های دیگر مقایسه می کند تا مطمئن شود به مقدار مورد نیاز و نه بیشتر ، موز خرید می کند.فقط پس از اعمال تمامی دقت های لازم است که موزها را در چرخ دستی یا سبد خود می گذارد .
این زن بدون اینکه عجله ای بکند ، خریداری می کند تا از خریداری سبزی و میوه ای که زدگی دارد ، برحذر باشد او بهترین میوه را می خواهد و برای شناسایی لکه ها و زدگی ها و نیز میوه ی مرغوب از «درجه دو »، خود را آموزش داده است ، تا بتواند بهترین جنس را خریداری کند این فصل به شناسایی «نقطه ضعف ها »اختصاص داده شده است .ولی نه از آن نوع که در میوه ها دیده می شود ، بلکه نوعی که در افراد با آن مواجه می شوید ، افرادی که به عنوان همسر زندگی بر می گزینید .این نقطه ضعف ها را ، «نقطه ضعف های مهلک »می نامم :ویژگی هایی که اگر در همسر شما وجود داشته باشند ، می توانند موجب شوند که رابطه تان با او همراه با تنش و در بدترین حالت ممکن ، به یک «کابوس »تبدیل شود .
نکته مهم :اگریکی از این ویژگی ها و خصلت ها را در همسر خود یافتید ، لزوماً به این معنا نیست که او ظریف و قابلیت رابطه با شما را ندارد .بلکه یقیناً به این معنا است که آن نقطه ضعف های شخصیتی ، مشکلاتی را در رابطه ی شما ایجاد خواهند کرد ، که می تواند بقا و دوام رابطه ی شما را تهدید کند .
هیچ یک از ما بی عیب نیستیم و پر واضح است که هر یک از ما نقطه ضعف ها و کاستی هایی داریم که می توانند زندگی ما را از خود متأثر سازند .اما برخی از این ویژگی ها در مقایسه با سایر دیگر خصلت ها ، خطرناک تر و مخرب تر هستند ، ما در این فصل به همین نوع خاص از ویژگی ها ، خواهیم پرداخت .
نقاط ضعف مهلک که باید درهمسر آینده خود مراقب آن ها باشید .
1 ـ اعتیاد
2ـ خشم
3ـ ذهنیت (روحیه )قربانی
4 ـ اعتیاد به کنترل دیگران
5 ـ اختلالات جنسی
6 ـ «بالغ »شکل نگرفته
7 ـ از لحاظ روحی غیر قابل دسترس
8 ـ عدم التیام از روابط گذشته
9 ـ تخریب روحی از درون کودک
ضعف مهلک (1)
اعتیاد
به خودتان دروغ نگویید :وقتی با کسی که اعتیاد دارد رابطه دارید ، در واقع همانند این است که با آتش بازی می کنید و به احتمال قوی خواهید سوخت .
کمی تند بود ، نه ؟ پس بگذارید برای تان توضیح دهم :سال ها به داستان های وحشتناک کسانی گوش داده ام که عاشق کسی بوده اند که اعتیاد داشته است .
شاهد آن بوده ام که چگونه قلب هایشان شکسته و خانواده هایشان از هم پاشیده است و حال بعد از این همه سال ، به جرأت می توانم بگویم همان طور که قبلاً نیز ذکر کردم :اگر دست خود را در آتش ببرید ، حتماً خواهید سوخت . اگر خود را جلوی ماشین بیاندازید ، حتماً زیر خواهید گرفته شد .اگر عاشق یک الکلی یا معتاد به مواد مخدر ، یا یک فرد معتاد به هر نوع دیگری از « مصرف »بشوید ، صدمه خواهید دید .این اجتناب ناپذیر خواهد بود . هیچ راه مؤدبانه تر و یا ملایم تری برای بیان این مطلب وجود ندارد و اگر شما خود یک معتاد هستید (درباره ی اینکه اعتیاد به چه معناست و «تعریف » آن چیست ، به زودی صحبت خواهیم کرد )عذر و بهانه ای برای خواندن این فصل نخواهید داشت .شما باید با حقیقت رو به رو شوید زیرا به آن ها که دوست شان دارید ، لطمه می زنید .
چگونه اعتیاد، به روابط شما صدمه می زند .
آسیب روحی و روانی که «مواد اعتیاد آور »در پی دارند ، به خوبی توسط مدارک فراوان علمی و پزشکی تأییدشده است .به علاوه باید نخست بدانید که لطمه و آسیب روانی به چه معناست ؟ اولین مشکل به قرار زیر است :
وقتی که نامزد /همسرتان معتاد است ، در یک مثلث عشقی قرار گرفته اید : شما ، نامزد /همسرتان و آنچه او بدان اعتیاد دارد .
اگر نامزد /همسرتان اعتیاد دارد ، به این معنا است که به چیزی غیر از شما نیز عشق می ورزد :الکل ، مواد مخدر و …که مفهوم آن این است که به شما خیانت می کند .آن «ماده »رقیب شماست .از آنجا که وقت او ، توجه او و روح او ، او را از شما منحرف می کند و در نهایت هم به همان اندازه از او بیزار خواهید شد که مثلاً از آن زن دیگر و اگر یک مرد هستید ، از «رقیب تان »بیزار هستید .
نکته ی دوم که در این رابطه وجود دارد این است که :عاشق یک معتاد بودن ، همچنین به معنای عاشق یک «برده »بودن است .او برده ی مواد مخدر ، الکل ، اعتیاد جنسی ، قمار و یا هرنوع خاص از فعالیت است که به شکل «ارباب »و سرکرده او درآمده اند .ازلحاظ علمی بسیاری از فعالیت ها اعتیادآور محسوب می شوند :از قمار و خرید گرفته تا کافئین و سیگار که مصرف کنندگان خود را تحت تأثیر و نفوذ دارند ولی به طور معمول نقش تخریب شان به همان میزان مواد مخدر و یا الکل نیست .بنابراین ترجیح می دهم که توجه تان را بیشتر به این دو مورد معطوف کنم .
وقتی که عاشق یک معتاد هستید در واقع به کسی عشق می ورزید که آزاد نیست. مشکل بتوان کاری کرد که فرد معتاد ،به اعتیاد خود ، اعتراف کند و بپذیرد که یک «برده »است .ازآنجا که توسط نوع خاصی از فعالیت و یا « ماده ای »کنترل می شود که «ارباب »اوست ، چنین شخصی عجز و ناتوانی خود را با انکار می پوشاند .اعتراف به اینکه معتاد است به معنای اعتراف به این واقعیت است که فردی ضعیف النفس است .این نیز به نوبه ی خود تجربه ی وحشت انگیز و تحقیرآمیزی است .واقعیت وحشتناکی که در رابطه با اعتیاد وجود دارد این است که هرگونه تمایل به عاری از اعتیاد بودن را از فرد معتاد سلب می کند .
سومین تأثیر مخرب و منفی اعتیاد بر روی روابط این است که با قابلیت صمیمیت همسر شما «تداخل »می کند .مواد اعتیادآور قابلیت «حس کردن »و به عبارتی احساسات او را کرخت می کنند .این فقط یکی از دلایلی است که چرا بعضی از مردم مشروب می خورند ، سیگار ، ماری جوانا و یا حشیش می کشند .زیرا احساس خوبی ندارند و می خواهند به احساس بهتری برسند و کلمه «بهتر »دراینجا فقط به معنای «بی حس تر »و «کرخت تر »است .هنگامی که کسی مست و یا تشنه می شود ، نسبت به هر آنچه در دنیای خارج و یا حتی درون او می گذرد ، بی خبر و در نتیجه بی اعتنا خواهد بود .این عادت به کرختی احساسی و روحی ، می تواند «حس کردن »و «احساس داشتن »را برای همسرتان آنگونه که مطلوب شماست ،مشکل کند .
مصرف مداوم هر نوع ماده ی اعتیاد آور این قابلیت شخص را که بتواند به طور کامل حس کند و احساس داشته باشد را از او سلب می کند .
عشق ورزیدن به کسی که عاشق الکل است .
الکلی ها صرفاً فقط کسانی نیستند که بطری به دست در خیابان ها «تلوتلو » می خورند .الکی ها فقط کسانی نیستند که این قدر مشروب خورده اند که هر کس تنها به یک نگاه متوجه می شود که آن ها مست هستند .الکلی کسی است که به الکل نیاز دارد و گرنه «عملکرد »او مختل می شود و نیزالکلی کسی است که الکل یک جزء ثابت از زندگی او محسوب می شود .
یک الکلی ممکن است که درتمام طول روز ، الکل مصرف کند .اما الکلی در ضمن کسی است که هرشب بعد از کار «قدری »می نوشد .صرف اینکه در طول روز مشروب نمی خورید ، لزوماً به این معنا نیست که الکلی نیستند و صرف اینکه مشروبات الکلی با درصد الکل بالا مصرف نمی کنید ، باز هم به این معنا نیست که الکلی نیستند :مشروبات الکلی با درصد پایین نیز از مشروبات الکلی محسوب می شود .
چندی پیش به همراه همسرم مسابقه ی فوتبالی را از تلویزیون تماشا می کردم و چندین آگهی تبلیغاتی برای یک نوشیدنی الکلی را مشاهده کردم .درابتدا مشکل می توان تشخیص داد که چه چیز را تبلیغ می کردند :
تصاویر زیبایی از مکان های سالمی نظیر ساحل ، کوهستان و پارک ها به همراه جوان های زیبایی که سرگرم ورزش بودند .سپس ناگهان تصاویری از آب جو را پخش می کردند .ما خود معمولاً وقتی که به دیدن خانه ی جدید دوستان مان می رویم ، چه چیزی برای شان می بریم ؟ ما حتی هنگامی که فرزندان مان به «سن نوشیدن»می رسند جشن می گیریم ، گویی که « شاهکار »کردند .
ممکن است فکر کنید :«اُه ، لطفاً دست بردارید ، آنقدرها هم که شما می گویید بد نیست .اما واقعاً بیش از این چه می توان گفت ؟ اینکه سالانه چند هزارنامه و تلفن از کسانی که فقط به دلیل مشکل مشروب خواری همسرشان ، زندگی شان از هم پاشیده است دریافت می کنم ، درست نمی دانم .اکثر این افراد که مشروب مصرف می کنند ، چنان در انکار به سر می برند که از پذیرفتن این حقیقت که اصلاً مشکلی دارند نیز سرباز می زنند .ترسناک ترین قسمت موضوع این است که اصولاً متوجه مشکل شان نیستند .
اگر عاشق کسی هستید که مشروب می نوشد ، منتظر مشکلات احتمالی زیر باشید :
ـ رفتار ضد و نقیض ، متغیر و غیر قابل پیش بینی
ـ خشم ، عصبانیت و خشونت
ـ افسردگی دائم
ـ عدم مسئولیت پذیری
ـ کرختی عاطفی
ـ عدم دسترسی روحی و احساسی
ـ فقدان میل جنسی و یا ناتوانی جنسی
ـ جنگ ، دعوا و بهانه گیری
ـ کج خلقی های مکرر
ـ بالا و پایین شدن های زیاد در رابطه
چاره چیست ؟
اگر مجردید :بار اول که کسی را ملاقات کردید ، ارزش ها و عادات او را درباره ی الکل ، جویا شوید .رفتار او را به دقت زیر نظر بگیرید .خود را گول نزنید و عذر و بهانه نیز نیاورید .از باورها و ارزش های خود برای توجیه اعتیاد همسر آینده تان چشم پوشی نکنید .
اگر به کسی علاقه مندید که گمان می کنید مشکل «مشروب خواری »دارد :چنانچه بعد از خواندن این بخش از مقاله متوجه شدید که نامزد /همسرتان الکلی است و شما از رویارویی با آن سرباز می زده اید ، همین حالا با او برخورد کنید :به او اولتیماتوم بدهید .از او بخواهید برای ترک کمک بگیرد و با اعتیاد خود کاری بکند .یا آنکه رابطه تان «تمام شده »است .ممکن است کمی شدید الحن باشد ، اما هر مشاور و روانشناسی به شما خواهد گفت که صبر ،بردباری ، درک و عشق شما قادر نخواهد بود که کسی را وادار کند تا از اعتیاد خود دست بردارد .موضوع این است که هرگز یک معتاد «آمادگی »ترک را نخواهد داشت ، چرا که ساده نیست ، بعداً هرگز نخواهد آمد .همه اینها تنها بهانه است و حاکی از «انکار »او .
موضوع را این طور در نظر بگیرید :اگرهمسر شما به ناگهان دچار حمله قلبی بشود ،اصرار خواهید داشت که به بیمارستان بروید .هرگز اجازه نخواهید داد دلیل تراشی هایش شما را از این کار منصرف کند ؛ چرا که او را دوست دارید .خوب ، دراینجا نیز همسر شما یک «بیمار »است و به کمک احتیاج دارد .او را دوست داشته باشید و اصرار کنید تا برای ترک کمک بگیرد و چنانچه این کار را نکرد ، خود را دوست داشته باشید تا بتوانید او را ترک کنید ؛ چرا که اوضاع فقط «بدتر »خواهد شد .
«الکلی های گمنام »نام یک دوره ی ترک اعتیاد دوازده مرحله ای است که برای خانواده ها و دوستان معتادان به الکل نیزجهت گذراندن بهتر دوران ترک همسرشان ، حمایت لازم را ارائه می دهد .
و اگر شما خود مشکل الکل خواری دارید :چنانچه پس از خواندن این بخش از کتاب احساس آمادگی می کنید که بپذیرید و اعتراف کنید این شمایید که مشکل دارید ، اولین قدم این خواهد بود که برای ترک کمک بگیرید .به دوستان و خانواده ی خود بگویید که در دوران ترک به کمک و حمایت شان احتیاج دارید . به یاد داشته باشید که رویارویی با علت رفتارتان است که می تواند التیام واقعی شما را در پی داشته باشد .
عشق ورزیدن به کی که مواد مخدر مصرف می کند .
هر آنچه در ارتباط با الکل ذکر کردم ، در رابطه به مواد مخدر نیز صدق می کند و حتی بیشتر ؛ زیرا :مواد مخدر غیرقانونی است و در ضمن بسیار نیز گران قیمت می باشد .هنگامی که عاشق کسی هستید که مواد مخدر مصرف می کند ، ممکن است با مشکلات دیگری نیز رو به رو شوید .شاهد آن بودم که چگونه مردی که کوکائین مصرف می کرد ، تمامی پس انداز خانواده اش را خرج کرد .شاهد آن بودم که چگونه زنی از نامزدش پول می دزدید تا بتواند خرج اعتیاد خود را تأمین کند .دیده ام که چگونه رویای زنی با دستگیری شوهرش توسط پلیس به جرم مصرف و فروش مواد مخدر ،خرد و نابود شد .
مواد مخدر از بسیاری از جهات خطرناکتر از الکل اند ، زیرا سیستم عصبی را با شدت و قدرت بیشتری تحت تأثیر خود قرار می دهند .الکل از سیستم گردش خون شما ظرف بیست و چهار ساعت خارج می شود و این در حالی است که آزمایش خون وجود هرگونه ماده مخدر در سیستم داخلی بدن شما راحتی تا سه ماه پس از مصرف نیز نشان می دهد .این به آن معناست که مواد مخدر تا سه ماه پس از مصرف نیزهمچنان بیوشیمی بدن شما و در نتیجه قابلیت تفکر ،رفتار و احساسات شما را نیز از خود متأثر می سازند .
ماده ی مخدری که در اینجا میل دارم بر روی آن انگشت بگذارم ، گراس یا ماری جوانا است :خودتان را گول نزنید :مصرف دائمی گراس می تواند شما را از لحاظ روحی و حتی فکری نیز کرخت و عاری از هرگونه عشق و دلبستگی کند .مشکلی که در رابطه با ماری جوانا وجود دارد ، این است که نسبتاً بی ضرر به نظر می آید .طرفداران گراس یا ماری جوانا ادعا می کنند که «کشیدن »گراس تفاوت چندانی با نوشیدن الکل ندارد .آن ها در اشتباه هستند :آثار مصرف گراس گرچه ضعیف است ولی در دراز مدت می تواند حافظه شما را ضعیف کند و باعث رخوت و خمودی شما شود . گراس در عین حال نیز ارتباط بین دو نیمکره ی مغز را مختل می کند که به نوبه ی خود مانع از تفکر واضح و منطقی شما می شود .از نقطه نظر روحی ، مصرف کنندگان گراس یا ماری جوانا در دراز مدت به نوعی ، این رفتار همیشگی را پیشه می کنند که «چی ،من ناراحت بشم »و خودشان آن را به معنای «کوتاه آمدن »می گیرند ؛ اما با نگاهی دقیق تر می توان دید که همان «بی حسی »و «کرختی روحی »است .
منظورم کسانی نیستند که به طور مثال چند بار در سال های دانشگاه ماری جوانا مصرف کرده اند (گرچه آن نیز می تواند مشکلاتی را که قبلاً از آن یاد شد به وجود بیاورد )دراینجا اشاره ام به کسانی است که مصرف ماری جوانا برای شان به شکل جزء ثابتی از زندگی شان در آمده است ؛ مانند کاری که سال هاست هر روز و یا آخر هرهفته انجام می دهند .
چگونه گراس شوهر کارا را از بزرگ شدن بازداشت :
کارا روزی به برنامه ی رادیویی من تلفن کرد تا برای ازدواج درحال شکست خود از من راهنمایی بخواهد اوسی و هشت ساله بود و شوهرش نیک ، سی و نه ساله ، نیک تنبل و غیرمسئول بود و همواره فراموش می کرد صورت حساب ها را به موقع پرداخت کند و در ضمن از کار کردن متنفر بود و مدام شغلش را از دست می داد .ازنظر روحی نیز سرد و خالی از هرگونه احساس بود و همواره خود را دور
می گرفت .کارا با شکایت گفت :
«احساس می کنم که مادر او هستم .نمی توانم روی هیچ چیز او حساب باز کنم »از او پرسیدم :«به نظر تو دلیل این رفتارش چیست ؟ »
به آرامی پاسخ داد :«خب ، هیچ وقت نمی خواستم با آن رو به رو شوم ،اما او گراس مصرف می کند و این کارش همیشگی است .بار اول که یکدیگر را دیدیم و جوان تر بودیم ، هردوی مان در میهمانی ها و آخر هفته مصرف می کردیم .من هنگامی که به مدرسه ی پرستاری رفتم ، دیگر دست کشیدم ؛ اما نیک همین طور ادامه داد .او می گوید گراس در پایان روز به او آرامش می دهد و «تفریح آخر هفته »اوست اما حقیقت این است که گراس کاملاً او را کرخت و بی احساس کرده است .من حتی فکر نمی کنم که او اصلاً بتواند حس کند و وقتی هم که «نئشه »است ، احساس می کنم که خیلی از من دور می شود .روابط جنسی مان نیز که دیگر تقریباً وجود خارجی ندارد .او دیگر اصلاً به آن علاقه ای نشان نمی دهد .راستش را بخواهید به هیچ چیزدیگر علاقه ای نشان نمی دهد .هنگامی که می خواهم با او درباره ی مشکلات مان صحبت کنم می گوید ،حساس نباشم و خونسرد باشم .ولی نمی توانم .سال هاست که مشکلات مان را نادیده گرفته ام ؛ اما حال به حدی عصبانی هستم که می خواهم جیغ بکشم ».
اعتیاد نیک به گراس موجب اختلال روحی او شده و او را در یک حالت رخوت و خمودی نگه داشته است .در ضمن او را از اینکه «بالغ »درون خود را آزاد سازد ، بازداشته است .نظیر همین الگو را بارها دیده ام . بسیاری از مردم همچون کارا ، از این موضوع که مصرف طولانی گراس می تواند علت مشکل شان باشد ، آگاهی دارند و بعضی از اینکه علت مشکل شان را گراس تشخیص می دهم ، شگفت زده می شوند .از آنجا که هیچگونه ارتباطی میان مشکل شان و کشیدن گراس نمی بینند ،مانند بسیاری از مردم مصرف گراس را بی ضرر تلقی می کنند .
داستان کارا و نیک پایان خوشی داشت .چند ماه پس از آن نامه ای از کارا دریافت کردم که در آن گفته بود که همان شب در مقابل نیک ایستاده و او را
تهدید کرده است که از او جدا خواهد شد ؛مگر اینکه او با اعتیادش مقابله کند و کمک بگیرد .او هم موافقت کرده بود ؛ البته بیشتر از روی ترس تا تمایل اش به تغییر و بهبودی .اما با دریافت کمک حرفه ای توانسته بود مصرف گراس را ترک کند .
کارا نوشته بود :«درابتدا تغییر قابل ملاحظه ای دیده نمی شد .اما او به تدریج «زنده تر »می شد و کمتر می خوابید ، بیشتر کار می کرد و میل جنسی او نیز به تدریج بازگشت .درهمین وقت بود که خود او تشخیص داد تا چه حد به گراس وابسته بوده است و پس از آن دقیقاً به همچون فردی « تغییر یافته »بود .باربارا ، از تو برای نکاتی که به من دادی ، متشکرم ». ناتوانی برای عشق
بسیار خوشوقتم ازاینکه هرگز با یک معتاد به مواد مخدر رابطه ای نداشته ام . اما می دانم که بسیار دردناک است .مواد مخدر قابلیت و توانایی داشتن هر گونه احساسات را از نامزد /همسر شما سلب می کند .سال ها پیش به ازدواجی بسیار سخت و دشوار پایان دادم .زیرا آنگونه که استحقاق آن را داشتم ، احساس «دوست داشته شدن »نمی کردم .چند ماه پس از جدایی ما دوباره یکدیگر را ملاقات کردیم تا درباره ی اتفاقی که افتاده بود ، صحبت کنیم و احساسات خود را التیام بخشیم به یاد می آورم که رو به روی او سر میز نشسته بودم و یک قاشق پر از «پاستا »را در دهانم گذاشتم که او گفت :«می دانی باربارا .من آن روزهایی که با هم بودیم ، گراس مصرف می کردم »شوکه شدم .چگونه می توانست حقیقت داشته باشد . من با او که شوهرم بود ، زندگی کرده بودم .او می دانست که من تا چه حد از این مواد متنفرم .او چگونه می توانست دور از چشم من گراس مصرف کند ؟
او در ادامه گفت که چگونه وقتی به تعطیلات می رفتیم ، از یک نفر گراس تهیه می کرده و خود را نئشه می ساخته است و نیز گفت که بعضی اوقات حتی برای سه روز متمادی گراس مصرف می کرده است .او اعتراف کرد : «تو همیشه حس
می کردی که یک جای کار اشتباه است .مرا متهم می کردی که خود را از تو دور نگه می دارم و احساساتی ندارم .هرگاه که گراس مصرف می کردم با تو دعوا می کردم و میل جنسی ام نیز از بین می رفت »ناگهان همه چیز وشن شد .بسیار اتفاق می افتاد که در ساحل زیبایی بودیم و او همچنان بد حال و گرفته بود .سپس حالش دچار تغییر ناگهانی می شد ؛ به طوری که یک دفعه با من بحث می کرد و بی هیچ دلیل واضحی بد قلقی می کرد .همیشه این احساس را داشتم که حضور ندارد .از اینکه در نهایت متوجه علت این رفتار او شدم ، احساس خلاصی کردم .
حال که به گذشته نگاه می کنم ، عصبانی می شوم .عصبانی از آن رو که کسی که دوستش داشتم ، انتخاب کرده بود تا با گراس سطح هوشیاری خود را بدون اینکه مرا از آن با خبر کند ، تغییر دهد .عصبانی به این دلیل که او مواد مخدر مصرف می کرد تا خود را کرخت کند ؛ درحالی که من مدام از او خواهش می کردم تا کمی حس کند و احساس داشته باشد .عصبانی به این دلیل که مدام سعی می کردم تا کج خلقی ها، بی مسئولیت ها و عصبانیت هایش را درک کنم تا با او تفاهم داشته باشم ، درحالی که فکر آن را هم نمی کردم که او تمام مدت نئشه و «غیرقابل دسترس »بوده است .
خود را گول نزنید .مواد مخدر می تواند شما را درعشق ناتوان کند .این مواد به قابلیت و توانایی شما در صمیمیت به طور مداوم و همیشگی تداخل می کنند و اگرشما و همسرتان به عنوان راهی برای ایجاد صمیمیت ، متکی به مصرف مواد با یکدیگر هستید ، خود را گول زده اید .
عشق ورزیدن به کسی که معتاد به دارو است :
چند سال پیش ، روزی یکی از دوستانم که او را در اینجا گوردن خواهم نامید ، برای مشاوره نزد من آمد ، او که روزهای بدی را در ازدواج خود سپری می کرد ، گفت :«هاریت سخت گرفتارم کرده است .همیشه عصبانی و وحشت زده است .اینطور به نظر می آید که کوچکترین استرسی را نمی تواند تحمل کند .به ناگهان با
کوچکترین محرکی منفجر می شود .احساسم این است که اگر اوضاع بدین منوال ادامه پیدا کند ، مجبور خواهم شد که از او جدا شوم .
لحظه ای فکر کردم و از او پرسیدم که :«گوردن، بزرگترین شکایت تو از هاریت چیست ؟ »
«خب ،گمانم این است که همه اش زیر سراین قرص های لعنتی است »
پرسیدم :«کدام قرص ها ؟ »من هاریت را خوب می شناسم ولی از اینکه او دارو مصرف می کرد ، اطلاعی نداشتم .
«درست نمی دانم ، مسکن ، والیوم و خیلی چیزهای دیگر ».
شوکه شده بودم .هاریت ، قرصی باشد ؟ مشکل می توانستم باور کنم . اما این موضوع تمامی نشانه ها و علائمی را که گوردن قبلاً توضیح داده بود ، توضیح می داد .
او را تشویق کردم که درمقابل او بایستد تا فوراً کمک بگیرد .
چند روز گذشت .یک روز هاریت به من تلفن کرد و گفت :«باربارا ، دیروز به دکتر رفتم و حال در یک برنامه ی «مسمویت زدایی »سه هفته ای هستم .شما حق داشتید .من به دارو معتاد شده بودم ، بدون اینکه متوجه باشم .سال ها قرص های مختلف زیادی مصرف کرده بودم :محرک ، خواب آور ، مسکن ، آرام بخش .به خود می گفتم که حتماً به آن ها احتیاج دارم .راستش وقتی که گوردن با آن حرف ها به خانه آمد ، از شما متنفر شدم .احساس می کنم پیش شما یا هرکس دیگری که بفهمد چطور زندگی می کردم ، شرمنده شدم .می دانم کمی سخت است .اما به دلیل ازدواجم ، مجبورم که آن را انجام دهم .
سه هفته ای که هاریت گذشت ، بسیار دشوار بود .تمام احساسات و عواطفی را که سعی کرده بود به کمک قرص و دارو درخود سرکوب کند ، ناگهان زنده شدند .نهایتاً بدنش از تمامی آن سموم تصفیه شد .سمومی که سال ها به بدن خود وارد کرده بود .یک ماه بعد به سختی او را شناختم .ده سال جوان تر به نظر می رسید !او توضیح داد :«احساس می کنم که به تازگی از خواب طولانی بیدار شده ام »دو سال
بعد او همچنان به همان زیبایی قبل و «آزاد از دارو »و در زندگی با گوردن خوشبخت بود .
در جامعه ی امروزی ما که مصرف دارو هر روزه تشویق و تأییدمی شود و به ما گفته می شود که درمان سردردها ، معده دردها ، سوء هاضمه ها ، یبوست ها ، بی خوابی ها ،خستگی ها و بی رمقی های ما تنها با قرص و دارو میسر است ، تعجبی نیست ،که میلیون ها زن و مرد بی آنکه بدانند به دارو معتاد
باشند.
اگرمجردید و به ازدواج به کسی فکرمی کنید که هر روز تعداد زیادی قرص مصرف می کند ، سؤالاتی از او بپرسید تا اطلاعات کاملی در این زمینه از او بگیرید .از درگیر شدن با یک معتاد به «مواد مخدر قانونی »برحذر باشید .اگر شما به مانند گوردن درگیر کسی هستید که گمان می کنید « سوء هاضمه ی مصرف دارو »دارد ،اصرار کنید تا حتماً نزد دکتر برود ؛ آن هم نه آن دکتری که خود داروها را تجویز کرده است و اگر مانند هاریت خود برده ی قرص و کپسول های رنگارنگ هستید ، در حق خود لطف کنید و نزد دکتری بروید تا به شما کمک کند دریابید که نیازهای واقعی تان کدام اند و دلیل واقعی اعتیادتان چیست .
با یک معتاد چه کنیم ؟
روابط ، خود به اندازه ی کافی مشکل و دشوار هستند .دشوارتر از همه اینکه دانسته و از روی عمد نیزخود را درگیر کسی کنیم که اعتیاد او را بر بردگی کشانده است .آیا این به آن معنا است که معتادان استحقاق دوست داشته شدن را ندارند ؟
البته که نه .این گفته به آن معنا است که آنان می بایستی بهبود یافته ؛ اصلاح شوند و خود را از اعتیاد برهانند .مضاف بر این ، پیش از آنکه بتوانند رابطه ای سالم با کسی داشته باشند ، باید درد و رنج نهفته درپشت اعتیادشان را درک کنند .
در اینجا منظورم را به طرز دقیق تری توضیح داده ام :اگربه دنبال همسر هستید ، هرگز خود را به کسی که هنوز معتاد است و یا در «ترک »به سر می برد ، درگیر نکنید .او باید صد درصد عشق و انرژی اش را صرف خود کند تا التیام یابد .او
قادر نیست که فعلاً به شما چیزی بدهد و اگر شما خود معتادید ، لطفاً خود را دوست داشته باشید و کمکی را که بدان نیاز دارید ، دریافت کنید ؛ به طوری که بتوانید روزی دوباره سالم باشید و رابطه ای را ایجاد کنید که استحقاق آن را نیزدارید .
اگر درگذشته درگیر یک معتاد بوده اید و این فصل به شما در رویارویی با حقایق و واقعیت ها کمک کرده است ، توصیه ام به شما این است که :
چنانچه نامزد /همسرتان معتاد است :
1 ـ به او بگویید دیگر با معتاد زندگی نخواهید کرد .
2 ـ به او بگویید تنها به شرطی با او خواهید ماند که موافقت کند تا برای ترک ، کمک بگیرید و فوراً نیز اقدام کند .
3 ـ به او بگویید اگر فوراً کمک نگیرد او را ترک خواهید کرد و هرگز باز نخواهید گشت .
4 ـ به گفته ی خود پایبند باشید و چنانچه فوراً کمک نگرفت ، فرصت دوباره ای به او ندهید .او را ترک کنید .
5 ـ هرگز دوباره باز نگردید ؛ مگراینکه نامزد /همسرتان سالم ، عاری از اعتیاد و هوشیار شده باشد و دربرنامه ی بهبودی خود فعالانه شرکت کند . همچنین باید :تغییرات قابل ملاحظه ای در رفتار ،نگرش و طرز برخورد او حادث شده باشد .
منبع: کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی