صدقه بلای آسمانی را دفع می کند

صدقه بلای آسمانی را دفع می کند

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: مردی یهودی از محلی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب تشریف داشتند گذشت گفت (السام علیک) آنجناب پاسخ داد (علیک) بر تو باد. اصحاب عرض کردند این مرد گفت مرگ بر شما باد. فرمود من هم گفتم بر تو باد. سپس فرمود پشت این شخص را ماری سیاه خواهد گزید و می میرد.
یهودی به راه خود رفت، پشته بزرگی هیزم جمع آوری نموده طولی نکشید که بازگشت. وقتی خواست از محل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بگذرد به او فرمود پشته ات را زمین بگذار. هیزم را بر زمین نهاد. دیدند مار سیاهی چوبی را به دندان گرفته. از او سؤال فرمود امروز چه کردی؟ عرض کرد کاری نکردم. هیزم را که جمع نمودم دو گرده نان داشتم یکی را خوردم و دیگری را به مستمندی صدقه دادم. فرمود با همان صدقه جلوگیری از مرگش شد الصدقه تدفع میته السوء عن الانسان صدقه مرگ ناگهان و ناروا را از انسان برمی گرداند.(8)
اموال خود را از هر گزند با صدقه حفظ کنید

حضرت صادق (علیه السلام) با عده ای که کالای زیادی برای فروش با خود می بردند در سفری همراه بود. بین راه اطلاع دادند که یک دسته دزد در فلان محل برای غارت کردن کاروان اجتماع کرده اند. از شنیدن این خبر همراهان آن جناب به طوری متوحش شدند که آثار ترس در صورتشان آشکارا دیده می شد. امام (علیه السلام) فرمود: ناراحتی شما از چیست چرا اینقدر متوحش شدید؟ عرض کردند سرمایه و کالای تجارتی داریم. می ترسیم از دست بدهیم ممکن است در اختیار شما بگذاریم راهزنان اگر بدانند متعلق به شما است شاید چشم طمع نداشته باشند.
فرمود از کجا می دانید شاید آنها برای سرقت اموال من آمده باشند. در این صورت بی جهت سرمایه خود را از دست داده اید. عرض کردند چه کنیم؟ صلاح می دانید کالای خود را در زمین پنهان کنیم. فرمود این کار بیشتر باعث تلف شدن آن است زیرا ممکن است کسی مطلع شود و آنها را بردارد یا در بازگشت جایش را پیدا نکنید. گفتند پس چه باید کرد. پاسخ داد بسپارید به کسی که آن را از هر گزند و آسیب نگه می دارد افزایش سرشاری نیز به هر قسمت از آن کالا می دهد به طوری که هر قسمت آن بیشتر از دنیا و آنچه در اوست ارزش پیدا کند هنگامی به شما باز دهد که نهایت احتیاج را به آن داشته باشید سؤال کردند. آن شخص کیست. فرمود پروردگار جهان.
پرسیدند چگونه به خدا بسپاریم. توضیح داد که بر فقرا و مستمندان صدقه دهید. گفتند اینجا بیچاره و مستمندی نیست که به آنها بدهیم. فرمود تصمیم بگیرید یک سوم از اموال خود را صدقه بدهید تا خداوند بقیه را از پیشامدی که می ترسید نگه دارد تصمیم گرفتند. فرمود اینک در پناه خداوند اموالتان را نگه داشته می شود به راه خود ادامه دهید.
مقداری آمدند، دزدها پیدا شدند همراهان حضرت را ترس فرا گرفت. فرمود دیگر از چه می ترسید با اینکه در پناه خداوند هستید؟! همین که چشم راهزنان به حضرت صادق (علیه السلام) افتاده پیاده شد. دست آنجناب را بوسیدند. عرض کردند دیشب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدیم ما را امر کرد که امروز خود را به شما معرفی کنیم. اینک در خدمتتان هستیم تات از گزند دشمنان و راهزنان ایمن باشید فرمود به شما نیازی نداریم کسی که ما را از شما نگهداری کرد از گزند آنها نیز حفظ خواهد کرد.
مسافرین به سلامت راه را طی کردند یک سوم از کالای خود را صدقه دادند. سرمایه تجارتی آنها با سود فراوانی فروخته شد. هر درهم ده برابر فایده نمود. به یکدیگر گفتند برکت حضرت صادق (علیه السلام) چقدر زیاد بود. امام فرمود اکنون سود و برکت سودا کردن با خدا را فهمیدید پس از این به همین روش ادامه دهید.(9)


8) فروع کافی، ج ء 4، ص 5.

9) کلمه طیبه، ص 262.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید