راههای کسب توفیق عبادت

راههای کسب توفیق عبادت

نویسنده : سید حسین مرتضوی

مقدمه

« و ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون» (1)
جن و انس را نیافریدیم جز برای عبادت

مفهوم عبادت :

عملی که با قصد قربت و جهت‌گیری الهی باشد، را عبادت گویند. البته منظور از قصد قربت در تعریف عبادت آن است که عمل، انگیزه و جهت الهی داشته باشد اعم از اینکه به خاطر محبت و رضای حق باشد یا امتثال امر او یا شکرگزاری به درگاه او یا دستیابی به بهشت یا فرار از عذاب و … باشد.
اصل واژه عبادت به نظر بسیاری از واژه شناسان به معنی «خضوع» یا «نهایت خضوع» است ولی کاربردهای متداول و شایع مورد اختلاف است.
وقتی در مفهوم و کاربردهای عبادت دقت کنیم متوجه می‌شویم که هرچند عبادت نوعی خضوع و فروتنی است اما هر خضوعی، عبادت نیست، مسلماً کسیکه در برابر شخصی تواضع و فروتنی می‌کند، نمی‌گویند: او را عبادت کرده و همینطور هر اطاعت و فرمانبرداری هم عبادت نیست.
از طرفی پیروان بسیاری از ادیان معتقدند که چون عبادت رابطه‌ی انسان با خداست، جنبه‌ی فردی و خصوصی دارد و بهتر است که در گوشه‌ی غربت و تنهایی انجام شود؛ حتی این روش در بین مسلمانان نیز تحت عنوان تصوف و صوفی‌گری، کم و بیش وجود داشته ولی از دیدگاه اسلام؛ دین و عبادت با مسائل اجتماعی عمیقاً آمیخته است و تمام ابعاد زندگی انسان را در برمی‌گیرد وحتی در بعضی احادیث وارده از معصومین علیهم السلام، انواع عبادت اینگونه شمرده شده:«1- اندیشیدن در ملکوت 2- اندیشیدن در نعمتها 3- طلب روزی حلال 4- لین کلام و افشاء سلام 5- نگاه محبت آمیز به پدر و مادر 6- خوش گمانی به خدا 7- نگریستن به علماء 8- کمک به مردان عیالوار 9- پوشاندن گناهان و … » (2)

توفیق

توفیق از نظر لغوی « به معنای موافق گردانیدن» اسباب، موافق گردانیدن خدا اسباب را موافق خواهش بنده، کارسازی و تأیید الهی است» (3) .
توفیق می‌تواند به صورت فراهم آوردن اسباب جهت شرکت در نماز جماعت، پیداکردن دوست و مشاورۀ مناسب در امور دنیایی و اخلاقی و …، فراهم آمدن اسباب برای خدمت به خلق و… باشد.
درآیات و روایات معصومین (علیهم السلام) هم به توفیق الهی اشاره‌ای شده است:
«و ما توفیقی الا بالله» (4) یعنی و از خدا در هر کار توفیق می‌طلبم.
«توفیق و موافق قراردادن همه اسباب و وسائل خارجی تنها از جانب خداوند متعال امکان‌پذیر است زیرا کسی را چنین نیروی فراگیر و کاملی نیست که بتواند در هر موردیکه می‌خواهد همۀ اسباب و مسائل مادی و معنوی را موافق سازد» (5)
و توفیق در روایات با تعبیرهای مختلفی آمده مانند: «عنایت، رحمت، جذبات الرّب، عنایۀ الرحمن، اول النعمۀ، قائد الصلاح، رأس النجاح، رأس السعادۀ، مفتاح الرفق و … » (6)
در بعضی روایات به عنوان بهترین راهبر: « لاقائد کالتوفیق » (7) و با ارزشترین چیزی که از آسمان فرو می‌آید؛ (علی «علیه السلام» اجلٌ ما ینزل من السماء التوفیق» (8) تعبیر شده و حتی درروایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمده که « قلیل التوفیق خیرٌ من کثیر العقل» (9) یعنی اندکی توفیق بهتر است ازعقل بسیار
و همچنین به طلب توفیق ازخداوند متعال در بعضی روایات سفارش شده:
حضرت علی (علیه السلام): «عبادالله، ارغبوا الیه فی التوفیق، فانّه أنس وثیق» (10) یعنی این بندگان خدا ازخداوند، توفیق طلب کنید زیرا که توفیق بنیادی استوار است.
و حضرت علی (علیه السلام) درسفارش خود به امام حسن (علیه السّلام) می‌فرمایند: « … و الرغبۀ الیه فی توفیقک…» (11) از خدا توفیق بخواه.
همان‌طور که در دعاهای وارده نیز ازخداوند، توفیق طلب شده، مثل «ارزقنی فیها التوفیق لما وفقت له محمد و آل محمد» (12) و یا « وفقنی للّتی هی أزکی ….» (13) و …
جهان آفرین گر نه یاری کند
کجا بنده پرهیزگاری کند ؟
نخست او ارادت به دل در نهاد
پس این بنده برآستان سرنهاد
گر از حق نه توفیق خیری رسد
کی از بنده خیری به غیری رسد
چه اندیشی از خود که فعلم نکوست
از آن در نگه کن که توفیق اوست

عوامل توفیق :

1- تقوا :

عامل مهمی که سبب توفیق عبادت خواهد شد تقوا و ترک معصیت است که در آیات و روایات بسیاری به آن اشاره شده است.
«لو انّ اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض …» (14)
و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما، در های برکات آسمان و زمین را برروی آنها می‌گشودیم.
«برکات به موهبتهای ثابت و پایدار گفته می‌شود و در مقابل چیزهای گذرا است. در معنای برکات کثرت خیر و افزایش وجود دارد و شامل برکتهای مادی و معنوی می‌شود» (15)
بله اگر مردم همه اهل تقوا می‌شدند نه تنها برکات مادی مثل باران و گیاه و خوراک و … بلکه برکات معنوی نیز به آنها داده می‌‌شود که برکات معنوی می‌تواند، توفیقات مردم، عبادات و ترک معاصی باشد، بعضی مفسرین برکت را اینگونه معنا کرده‌اند« هرچیزی که زندگی بشر را تکامل می‌بخشد و به درجات بالاتر ارتقاء می‌دهد» (16)
و بعضی «توجهات معنوی و رحمتهای روحانی که سبب گشایش و خوشی روحی و وسعت قلبی و نورانیت باطنی و استفاضه ازفیوضات الهی می‌شود» معنا کرده‌اند(17).
درواقع این آیه یک نوع تلازم وجودی و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی، تلازم عدمی برقرار است.
« و من یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یتحسب» (18)
«هرکس تقوا پیشه کند خداوند راه بیرون شدن را براو می‌گشاید و ازجائی ندارد به او روزی عطا کند»
رزق در لغت« ما ینتفع به» معنا شده و الرزق «العطاء» (19)
و توضیح داده‌اند که الا رزاق نوعان: ظاهرۀ للأبدان کا لاقوات و باطنۀ للقلوب و النفوس کلمعارف و العلوم» یعنی رزق دو نوع است. رزق ظاهری برای بدنها مثل خوراک و رزق باطنی برای قلوب و نفوس مثل معارف و علوم.
رزق در این آیه می‌تواند هر دو معنای رزق راشامل شود همانطور که در تفسیر نمونه نیز آمده است (20) روزی تنها به مواهب مادی نیست. روزی معنای وسیعی دارد که روزیهای معنوی را نیز در برمی‌گیرد بلکه رزق اصلی، همین رزق و روزی معنوی است.دردعا نیز تعبیر رزق در مورد روزیهای معنوی بسیار به کار رفته مانند: «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام و یا «اللهم ارزقنی توفیق الطاعۀ و بعد المعصیۀ…»
آیات زیاد دیگری هست که می‌توان همین معنا را از آنها گرفت مانند (آیه 29 انفال، 5 طلاق، 76 آل عمران، 47 توبه و …) و همچنین در روایات نیز این مضمون تأکید شده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله): « من أعرض عن محرّم ابدله الله به عبادۀ تسرّه» (21) یعنی هرکه ازکاری حرام روی گرداند، خداوند به جای آن، عبادتی شاد کننده عطایش فرماید.
و پیامبر(صلی الله علیه و آله) درحدیثی دیگرمی‌فرمایند. «إتّق المحارم تکن اعبد الناس …» (22) یعنی از حرام بپرهیز تا ازهمه عابدتر باشی.
بنابراین اولین عامل کسب توفیق، اطاعت از اوامر الهی و دوری ازمعصیت اوست.

2- علم :

«… قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون…» (23)
«بگو ای رسول آنانکه اهل علمند با مردم جاهل یکسانند؟…»
علم در این آیه و آیات دیگر قرآن، به معنی دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط عادی در میان اشیاء و به اصطلاح علوم رسمی نیست. بلکه منظور از آن معرفت و آگاهی خاص است که انسان را به قنوت یعنی اطاعت پروردگار و ترس ازدادگاه و امید به رحمت خدا دعوت می‌کند(24).
پس مسلماً کسانی که چنین علمی دارند، با آنها که ندارند مساوی نیستند و چنین علمی، خضوع و خشوع افراد رابیشترمی‌کند، در نتیجه میل آنها به طاعت و عبادت پروردگار بیشتر و توفیق بیشتری خواهند یافت.
هر علمی درمرتبه خود، هرگاه مقدمه‌ باشد. برای صفای باطن و قلب آدمی را مهیا گرداند. برای پذیرفتن نور معرفت و محبت الهی و او را به جاده سعادت رهبری گرداند، نافع خواهد بود. زیرا که علم، نوری است که ازمبدأ فیاض به قلب مصفی ازصفات حیوانی افاضه می‌گردد (25).
بله داشتن علم و آگاهی نسبت به عمل و فوائد و عواقب آن سبب انجام و یا ترک عمل می‌شود مثلاً اگر به بیماری که به خوردن دارویش اهمیتی نمی‌دهد و سستی می‌کند، آگاهی بدهیم و نسبت به دارو و اثر آن علم پیدا کند، مسلماً ارادۀ او رادراستفادۀ از دارو قویتر خواهد شد و این تفاوت در عمل و آن سستی قبلی و تحرک بعدی همه نتیجۀ همان، آگاهی و شناخت است که به او داده ایم.
حضرت علی «علیه السلام»: ثمرۀ العلم العبادۀ» (26) میوۀ دانش، عبادت است.
علم وآگاهی ، بستراصلی عبودیت است. زیرا روح اصلی عبادت و عبودیت خضوع است و خضوع زمانی تحقق می‌یابد که انسان عظمت و بزرگی معبود را درک کند و بشناسد«انما یخشی الله من عباده العلماء…» (27) یعنی از میان بندگان فقط مردمان عالم ودانا مطیع و خدا ترسند …»
این علماء هستند که با علم و معرفتی که دارند، پروردگار خود راشناخته و از روی میل او را عبادت خواهند کرد و با کسب علم و معرفت، توفیق بیشتری برای عبادت خداوند، خواهند یافت همان‌طور که دردعای کمیل هم می خوانیم. «… علی ضمائر حوت من العلم بک حتی صارت خاشعۀ…» یعنی برنهاد هائیکه علم و معرفت تو آنها راگرفته تا به جائیکه دربرابرت خاشع گشته» و شاید عبادت دائمی ملائک نیز به دلیل همین آگاهی مستمر آنها از عظمت خداوند باشد.
و ازطرف دیگر ، می‌توان گفت، علم دیگری که برای گرایش به عبادت ؛ لازم است. علم به نقش اساسی عبادت و عبودیت در تکامل و خوشبختی انسان‌هاست که هرچه انسان بیشتر به این امر واقف شود وبداند که بدون عبادت و عبودیت به تکامل حقیقی نخواهد رسید. بیشتر گرایش به عبودیت پیدا می‌کند.
بنابراین می‌توان گفت، گرایش به عبودیت و عبادت ازدو علم و معرفت سرچشمه می‌گیرد، 1- خداشناسی 2- خودشناسی.

3- توبه و استغفار :

« و أن استغفروا ربکم ثم توبواالیه یمتعکم متاعاً حسناً الی اجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله…» (28) و اینکه از پروردگار خویش آمرزش طلبید، سپس به سوی او بازگردید تا شما را تامدت معینی به خوبی بهره‌مند سازد و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد…
در تفسیر «متاعاً حسناً» که در آیه آمده:«المنافع المتتابعه الدینیۀ و المالیۀ» (29) تعبیر شده یعنی منافع دینی و مالی، هر دو را در برمی‌گیرد و در تفسیر هدایت (30) به رزق نیکو تفسیرکرده اند، یعنی خداوند، در مقابل توبه و طلب آمرزش، آنها را از رزق نیکو بهره‌مند می‌سازد و رزق را همان‌طور که در توضیح آیه 2 طلاق آوردیم. رزق مادی و معنوی می‌دانند و از نظر لغت، هر دو را شامل می‌شود. که یکی از رزقهای معنوی می‌تواند، توفیق عبادت باشد.
مرحومه بانو امین اصفهانی در تفسیر این آیه فرموده اند که: «اگر مقصود از متاع نیکو که خدای جلیل به توبه‌کنندگان وعده داده که تا آخر عمرشان ازآن بهره‌مند می‌گردند. جهات طبیعی ازصحت مال و باقی جهات طبیعی مثل شهرت وامثال آن باشد، معلوم است که به طور کلی نسبت به مؤمنین باتقوی صادق نیست زیرا به عیان می‌بینیم که بسیاری ازاشخاص مؤمن باتقوا گرفتار فقر بلکه مرض هستند و در شکنجه ظالمین گرفتارند. پس از اینجا معلوم می‌شود که شاید مقصود ازبهره‌ نیکو که به توبه کنندگان عنایت می‌گردد بهره روحانی است نه جسمانی» (31)
«و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه، یرسل السماء علیکم مدراراً» (32)
«ای قوم ازخدا آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنیدتا از آسمان به شما رحمت فراوان نازل گرداند.»
دراین آیه نیز رحمت آسمانی را به توبه کنندگان می‌بخشد و این خاصیت استغفار است که سبب آبادانی و رفاه و جلب روزی و دفع بلا می‌شود (33). و تا پرونده انسان آلوده به خطا و جرم و جنایت و عصیان است. نمی‌تواند توفیق توجه و تقرب به خدا پیدا کند، پس استغفار تنها وسیله موفقیت و آمادگی برای این سیر معنوی است. و این معنی در همه موارد و دربارۀ همۀ افرادیکه قصد سیر روحی دارند، مورد لزوم و توجه می‌باشد (34). و احادیثی با این مضمون از حضرت علی «علیه السلام» وارد شده است که به آنها اشاره‌ای می‌نمائیم.
«التوبه تستنزل الرحمۀ» (35) توبه رحمت را فرود می‌آورد.
«الاستغفار یزید فی الرزق» (36) استغفار، روزی را می‌افزاید.
«إستغفر، ترزق» (37) استغقار کن تا روزی داده شوی.

4- تلاش و پشتکار :

« و الذین جاهدوا فینالنهدینّهم سبلنا…» (38)
«آنانکه در راه ما جهد و کوشش کردند محققاً آنها را به راه خویش هدایت کنیم.»
جهاد در اینجا الزاماً به معنی جهاد مسلحانه با دشمن نیست بلکه همان معنی اصلی لغوی خود را دارد که هرگونه تلاش و کوشش را برای حفظ ایمان و تقوی و تحمل انواع شدائد و … را شامل می‌شود(39).
و «لنهدینهم سبلنا» در تفاسیر اینگونه تفسیر شده. «لنزیدنهم هدایۀ الی السبل الموصلۀ الی ثوابنا و توفیقاً»(40) یعنی هدایت به راه‌های خیر و توفیق را برآنها می‌افزاییم. و نیز در تفسیر دیگری آورده: « لنزیدنهم هدایۀ الی السبیل الموصلۀ الی ثوابنا و توفیقاً لازدیاد الطاعات الموجبۀ لرضانا»(41) یعنی هدایت به راه ثواب و توفیق ازدیاد طاعاتی که موجب رضای ماست را به آنها می‌دهیم»
به هر حال نهادینه کردن روح عبودیت، مانند دیگر فضائل نیاز به تمرین و تلاش دارد، زیرا همان‌طور که عواملی مثل فطرت و عقل، انسان را به سوی عبادت و تکامل سوق می‌دهند، عوامل متعددی از شهوت و هوای نفس و … انسان را از عبادت و عبودیت باز می‌دارند. این اراده و تلاش و پشتکار است که می‌تواند عوامل منفی را خنثی کندو انسان را در طریق عبودیت قرار دهد.
امام رضا«علیه السلام» می‌فرمایند، « من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهز، بنفسه..»(42)
هرکس از خدا توفیق مسألت کند، در حالیکه کوشا و تلاشگر نیست، خود را به استهزاء گرفته است.
و نیز احادیثی درمورد تلاش کردن و رسیدن به خواسته داریم:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) : « من ید من قرع الباب یلج»(43) یعنی هرکه پیوسته دری را بکوبد، سرانجام وارد شود.»
علی «علیه السلام» : « من بذل جهد طاقته بلغ کنه ارادته»(44) یعنی هرکس تمام توان خود را به کارگیرد به تمام خواستۀ خود برسد.
علی «علیه السلام» : « من طلب شیئاً ناله او بعضه»(45) یعنی هرکه جویندۀ چیزی باشد به آن یا بخشی از آن برسد.»

پی‌نوشت‌ها:

1 – سورۀ ذاریات، آیه 56
2 – میزان الحکمۀ ؛ ج 7، ص 3417.
3 – معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص1168.
4 – سوره هود؛ آیه 88
5 – مصطفوی، تفسیرروشن؛ ج11. ص285.
6 – میزان الحکمه، ج14، ص6950.
7 – نهج‌البلاغه، کلمات قصار«113»
8 – میزان الحکمۀ، ج14، ص6950 ، ج22228 و نهج الفصاحۀ،ابراهیم احمدیان، ح2097
9 – همان
10 – همان، ح 22238
11 – میزان الحکمۀ، ج14، ص6952 ، ج22246
12 – قمی، عباس؛ مفاتیح الجنان، دعای شب بیست و دوم رمضان
13 – همان، دعای مکارم الاخلاق
14 – سوره اعراف، آیه 96.
15 – قرائتی، محسن، تفسیرنور، ج4، ص126.
16 – مترجمان، تفسیر هدایت، ج3، ص337
17 – مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، ج9 ص71.
18 – سوره طلاق، آیه 2و 3
19 -لسان العرب، ج 10، ص115
20 -مکارم شیرازی و دیگران، تفسیرنمونه؛ ج 20، ص374.
21 – میزان الحکمۀ، ج4، ص1914،ج6706
22 – نهج الفصاحه؛ ابراهیم احمدیان، ج42
23 – سوره زمر، آیه 9
24 -تفسیر نمونه، ج19، ص396
25 -بانو امین اصفهانی، نصرت؛ مخزن العرفان فی تفسیرالقرآن،ج7، ص185
26 – آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، 64 مادۀ علم به نقل از سایت«hazah.net»
27 – سورۀ فاطر، آیه 28
28 – سوره هود، آیه 3
29 – کاشانی، فتح الله، زبدۀ التفاسیر؛ ج3، ص253.
30 – مترجمان، تفسیرهدایت: ج 5، ص14
31 – بانو امین اصفهانی، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن: ج2، ص222.
32 – سوره هود، آیه 52.
33 – جعفری، یعقوب، تفسیرکوثر، ج5، ص250.
34 – مصطفوی، حسن: تفسیر روشن، ج11، ص220
35 – میزان الحکمۀ، ج2، ص636، ح2115.
36 -همان، ج9، ص4354، ح15121
37 – همان، ص4354، ح15122
38 – سوره عنکبوت:آیه69
39 -تفسیر نمونه، ج16، ص213
40 – ابیاری، ابراهیم؛ الموسوعۀ القرآنیۀ، ج 10، ص510 و کاشانی، فتح الله، زبدۀ التفاسیر، ج5، ص245.
41 -طبرسی، فضل بن حسن؛ جوامع الجامع، ج3، ص256.
42 – میزان الحکمۀ، ج 2، ص862، ح2790.
43 -همان، ح2786
44 -همان، ح2788
45 – همان، ح2789

منبع:salat,ir

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید