انسان شناسی( 4 )

انسان شناسی( 4 )

 

راه معنابخشی به زندگی

توصیه: بدان ای عزیز، که زندگانی تو بر مرگ وقتی ترجیح دارد که این ده چیز را به جای آری: اول صداقت با حضرت حق، دوم انصاف با خلق، سوم سخت گیری بر نفس، چهارم نگاهداشتن عزت نزد بزرگتر از خود، پنجم شفقت با کوچکتر از خود، ششم خیرخواهی دوستان، هفتم بردباری با دشمنان، هشتم تواضع با عالمان، نهم سخاوت با درویشان، دهم خاموشی نزد جاهلان. هرکه این ده خصلت نگاه دارد و در دین و دنیا برخوردار باشد.
هرکه چهار چیز بدانست، از چهار چیز برست: هرکه بدانست که خدای تعالی در آفرینش غلط نکرده است از غیب برست، و هرکه بدانست که هرچه قضاست خواهد رسید از غم برست، و هرکه بدانست که خداوند در قسمت به کسی میل نکرده است از حسد برست و هرکه بدانست که اصل او از چیست از تکبر برست. (1)
حکمت: فریدون که در زمین مهربانی جز تخم خیرخواهی نکاشت، فرزندان خود نوشت، صفحات روزگار صفحه عمرماست، بر این صفحات جز آنچه بهترین اعمال و آثار است می نویسد.

صفحه دهر (2) بود دفتر عمر همه خلق
این چنین گفت خردمند، چو اندیشه گماشت (3)

خرم آن کس که درین دفتر پاک از همه حرف
رقم خیر کشید (4) و اثر خیر گذاشت (5)

زیستن در جهت آخرت

نکته: آدمی را بدین عالم شگفت- که عالم آب و خاک است- به تجارت فرستاده اند و گرنه، حقیقت روح وی از عالم بالا است، و از آنجا آمده است، و باز آنجا خواهد رفت. و سرمایه وی در این تجارت عمر وی است، و این سرمایه ای است که مدام در نقصان است: اگر فایده و سود هر نفسی از وی بنستانند سرمایه به زیان آید و هلاک شود. و برای این، حق تعالی فرمود: «والعصر* انّ الانسان لفی خسر* الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات».
و مثل وی چون مردی است که سرمایه وی یخ بود، در میان تابستان بنهد تا بفروشد، و منادی همی کند که «ای مسلمانان، رحمت کنید بر کسی که سرمایه وی می گدازد» (6) سرمایه عمر نیز این گونه پیوسته می گدازد؛ زیرا جمله عمر ما در علم حق تعالی انفاس معدود (7) است.
پس کسانی که خطر این کار بدیدند، انفاس خود را مراقبت نمودند؛ که دانستند که هریکی گوهری است که با آن سعادت ابد صید توان کرد، و بر نفس های خود مشفق تر از کسی بودند که از سرمایه زر و سیم خود محافظ کند. و این شفقت، آن گونه بود که اوقات شب و روز را بر خیرات صرف کردند، و هر چیزی را وقتی تعیین کردند. (8).
نکته: آدمی را برای آخرت آفریده اند نه برای دنیا، و از دنیا هرچه آدمی را از آن نصیب است برای آن آفریده اند که زاد وی باشد در آخرت. و گمان نباید برد که همه چیزها برای وی آفریده اند، و چون در چنین چیزی که خویشتن در آن فایده نبیند گوید: این چرا آفریده اند و در آفرینش آن چه حکمت: است؟ تا گوید به مثل: مورچه و مگس را چه آفریده اند و مارها چرا آفریده اند؟ باید که بداند که مورچه نیز تعجب می کند که تو را برای چه آفریده اند تا بی جهت پای بر روی وی می نهی و می کشی، و تعجب وی همچون تعجب تو است.
مقصود آن است که باید خویشتن را از گزیدگان حضرت حق ندانی تا هرچه آفریده اند را برای خود بخواهی و هرچه تو را در آن فایده نباشد، گویی: این چرا آفریده اند و در وی خود حکمت: نیست. (9)

پی نوشت ها :

1- مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص 393.
2- دهر: روزگار.
3- چون اندیشه را به کار بست.
4- رقم کشیدن: نوشتن.
5- بهارستان و رسائل جامی، ص 48.
6- گداختن: آب شدن، ذوب شدن.
7- انفاس معدود: نفس های کم شمار، چند لحظه کوتاه.
8- کیمیای سعادت، ج1، ص268
9- همان، ج2، صص 363-365.
منبع:نشریه گنجینه، شماره 83

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید