خوش‌رفتاری (1)

خوش‌رفتاری (1)

پدیدآورنده : محمد محمدی ری شهری
منبع: پایگاه رسمی آیت الله ری شهری

خوش‌رفتاری

و ألبِسْنِی زِینَهَ المُتّقینَ فی… حُسْنِ السِّیرَهِ‌.[۱]

در ادامه تبیین ویژگی‌های اهل صلاح و تقوا که در این فراز از دعای مکارم الاخلاق بیان شده است، به «حُسن سیره» می‌رسیم.

«سیره» اسم مصدر از ماده «سِیر» و بر وزن «فِعله» است که در زبان عربی دلالت بر نوع دارد. «سِیر» یعنی رفتن و رفتار و «سیره» به معنای سبْک رفتن است. مثل «جَلْسه» که به معنای نشستن است و «جِلسه» به معنای نوع و سبک نشستن است.

ابن فارس می‌نویسد:

السِّیره: الطَّریقه‌ فى الشى‌ء و السُّنّه، لأنَّها تسیر و تجرى.[۲]

سیره: روش و سنت در چیزی است، چون سنت و سیره، می‌رود و جریان دارد.

بنابراین، به نوع و سبک رفتار انسان‌ها، به گونه‌ای که در دوران زندگی آنها تکرار شود، سیره گفته می‌شود.

این کلمه در قرآن یک مرتبه آمده است و آن در جریانی است که اولین بار عصای حضرت موسی (علیه السّلام) تبدیل به اژدها شد، می‌فرماید:

﴿قالَ أَلْقِها یا مُوسى‌ * فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْعى‌ * قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعیدُها سیرَتَهَا الْأُولى‌﴾.[۳]

فرمود: آن را بیفکن، اى موسى! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (عصا) مارى شد که مى‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال‌ نخست آن، باز مى‌گردانیم.

در این آیه کلمه «سیره» به معنای شکل و حالت اول اطلاق شده است، یعنی عصا را به حالت چوب که قبلاً در آن حالت بوده است، تبدیل می‌کنیم.

این کلمه در روایات کاربرد زیادی دارد، مثلا در نامه‌ای که امام حسین (علیه السّلام) به محمد بن حنیفه نوشت، آمده است:

اریدُ أن‌… أسیرَ بِسیرَهِ جَدّى مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وَ سیرَهِ أبى عَلىِّ بنِ أبى طالِب‌.[۴]

مى‌خواهم… به سیره جدّم محمّد صلى الله علیه و آله و پدرم على بن ابى طالب علیه السلام، رفتار کنم‌.

یعنی، همان شکل و رفتاری که آنها داشتند، من هم می‌خواهم آن گونه رفتار کنم.

در این فراز هم امام سجاد (علیه السّلام) از خداوند متعال «حسن سیره» را به عنوان یکی از زیورهای اهل تقوا و اهل صلاح، درخواست نموده است. حُسن سیره به معنای خوش‌رفتاری و رفتاری است که آن را عقل و عرف می‌پسندند، در مقابل رفتار زننده و زشت و ناپسند.


[۱] الصحیفه السجّادیّه، الدعاء۲۰.
[۲] معجم مقائیس اللغه، ابن فارس، ج‌۳، ص۱۲۰.
[۳] طه/سوره۲۰، آیه۱۹ ـ ۲۱.
[۴] الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۵ ص۲۱.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید