مصلح بزرگ در قرآن (3)

مصلح بزرگ در قرآن (3)

نویسنده: دکتر احمد (رجبعلی) زمانی

 

 

ک) نحل
16. (أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ)؛ (1)
فرمان خداوند فرا رسیده است، برای آن شتاب نکنید. منزه است خداوند از این که برای او همتا و شریک قرار دهید.
در این که مقصود از (أَتَى أَمْرُ اللّهِ) چیست، اقوال گوناگونی وجود دارد:
1. کیفر مشرکان و کافرانی که در کفر خویش اصرار می ورزند: همان طورکه « حَسَن » و « ابن جریح » بر آن تصریح نموده اند.
2. احکام و فرائض الهی که « ضحاک » این قول را پذیرفته است.
3. روز قیامت؛ همان طورکه « جبائی » و « ابن عباس » آن را روایت کرده اند. (2)
4. مقصود، قیام و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. در خصوص این قول، روایات زیادی وجود دارد که به یکی از آن ها در ذیل اکتفا می گردد:
ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: هنگامی که خداوند ظهور قائم ما را اراده کند، جبرئیل را به صورت پرنده ای سفید بر می گزیند و به زمین می فرستد. او هم یک پای خویش را بر بام کعبه می گذارد و پای دیگرش را بر روی بیت المقدس، سپس با صدایی بلند فریاد می زند: (أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ)؛ قیام و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرا رسید. پس هیچ گونه شتابی نکنید. پاک و منزه است خداوند از آن چه شرک ورزند. آن هنگام قائم آل محمد – صلی الله علیهم – حاضر می گردد و در مقام ابراهیم (علیه السلام) دو رکعت نماز می گزارد و سپس صورت خویش را بر می گرداند. یارانش که 313 نفر هستند گرد وجودش حلقه می زنند. در میان آنان کسانی هستند که شبانه از رخت خواب خویش حرکت کرده اند و خود را به کنار کعبه رسانده اند. پس آن حضرت حرکت خواهد کرد و به همراهش حجرالاسود است. حجر را به هر نقطه ای از زمین بیندازد شکاف ایجاد می کند. (3) [همانند عصایی که موسی بن عمران – علی نبینا و آله و علیهم السلام – به دریا زد و شکاف های مختلفی ایجاد شد و یارانش از آن جا عبور کردند.]

ل) أسراء
17. (وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا)؛ (4)
و بگو: حق آمد و باطل نابود شد و به یقین باطل نابود شدنی است.
در تفسیر آیه ی فوق کلبی گفته است: حق، توحید و خداپرستی است و باطل، بت پرستی و شرک است و نیز جابربن عبدالله روایت کرده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داخل کعبه شد و 360 بتی را که در اطراف آویزان بودند، فرود آورد و از بین برد و سپس آیه فوق را قرائت نمود. (5)
اما درباره تأویل آیه و تحقق حتمی و قطعی آن امام باقر (علیه السلام) فرمود: إِذَا قَامَ القَائِمُ (علیه السلام) ذَهَبَت دَولَهُ البَاطِلِ؛ آن گاه که قائم (آل محمد (علیهم السلام)) قیام کند و ظهورش آغاز شود، حکومت [های فاسد و غاصب و] باطل نابود می گردد. (6)
و در کتاب خرایج از حکیمه خاتون نقل شده است آن گاه که قائم (حضرت مهدی) (علیه السلام) به دنیا آمد نظافت و طهارتی خاص داشت و بر ساعد راستش نوشته شده بود: (جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا). (7)

م) انبیاء
18. (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ)؛ (8)
هر آینه در « زبور » بعد از ذکر « تورات » نوشتیم بندگان شایسته ام وراث (حکومت) زمین خواهند شد.
در آیه فوق بعد از تبیین سه نکته، معنا و مقصود (اثبات حاکمیت مستضعفان به امامت عبدالصالح (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روشن می گردد.

الف) زبور چیست ؟
علامه طباطبایی (رحمه الله) و دیگر مفسّران قرآن کریم گفته اند: زبور همان کتاب داوود پیامبر (علیه السلام) است، زیرا در قرآن آمده است: (وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا)؛ (9) ما برای داوود پیامبر زبور آوردیم (10) و نیز گفته شده است: زبور اسم جنس است و شامل همه ی کتاب های آسمانی که بر پیامبران (علیهم السلام) نازل شده می گردد. از این رو سعید بن جبیر و مجاهد و زجاج و… گفته اند: « الزبور » و « الکتاب » دارای معنای واحدی می باشد. (11)
شاید بتوان گفت آیه 105 سوره انبیاء نسبت به آیه 163 سوره نساء، بیان مطلق و مقید است و هیچ تضادی با آن ندارد.

ب) ذکر چیست؟
بعضی گفته اند مقصود، قرآن است؛ همان طور که در قرآن آمده است: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ)؛ (12)، قرآن را بر شما فرو فرستادیم و همانا خودمان آن را نگاه بان و نگه داریم.
زمخشری به نقل از دیگر محدثان گفته است: « الذکر، اُمّ الکتاب یعنی اللوح » است. پس کلمه ی ذکر در آیه ی 105 سوره انبیاء همان اُمّ الکتاب و لوح محفوظ است. (13) و بعضی هم تصریح کرده اند مقصود از ذکر، تورات است و مؤیداتی هم آورده اند؛ مانند آیه ی شریفه ی: (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) ؛ (14) بپرسید از اهل ذکر (صاحبان تورات) چنان چه نمی دانید. (15)
علامه فیض کاشانی (رحمه الله) به نقل از میرزای قمی (رحمه الله) نوشته است: الذکر، الکتب کلّها ذکر؛ همه کتاب های آسمانی را ذکر می نامند. (16)

ج) « عِبَادِیَ الصَّلِحُونَ » چه کسانی هستند؟
بندگان شایسته خدا می توانند در هر عصر و زمانی باشند، ولی روایات فراوانی آمده است که مقصود از عبد صالح و صالحان، حضرت مهدی (علیه السلام) و 313 نفر، یاران شناخته شده آن حضرت هستند که در آخرالزمان، زمین با همه برکات و سرمایه هایش به آنان ارث خواهد رسید و بعضی همانند علامه طباطبایی (رحمه الله) نقل این قبیل روایات را از سوی اهل سنت و شیعه به قدری زیاد می داند که ادعای تواتر نموده است. (17) و بعضی از مفسران، ادّعای تواتر مطلب فوق را از باب اظهر المصادیق و بارزترین نمونه بندگان صالح ذکر کرده اند (18) و گفته اند مضمون احادیث متواتره چنین است: همانا امام مهدی (علیه السلام) کسی است که با یاران شایسته اش زمین را به ارث می برد تا این که با حکومت خویش و هم کاری آنان، زمین را پر از عدل و داد کند؛ همان گونه که زمین پر از جور و ستم شده باشد. (19)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: مقصود همانا یاران مهدی (علیه السلام) در دوره آخرالزمان است. (20)
نتیجه: در لوح محفوظ و همه کتاب های آسمانی [زبور، تورات، انجیل، صحف و…] نوشتیم که زمین با همه ی مخازن و اندوخته هایش جهت حاکمیت مطلقه خداوند بزرگ – جلّ و علا – در اختیار محور عالم امکان، حضرت مهدی – عجل الله فرجه – و یاران شایسته اش قرار خواهد گرفت و آنان وارث حقیقی خواهند شد.

ن) حجّ
19. (الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ)؛ (21)
آنانی که هر گاه در روی زمین به آن ها قدرت بخشیدیم نماز را برپا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه ی کارها از آن خداست.
ابوالجارود گفته است که امام باقر (علیه السلام) درباره آیه فوق فرمود: این آیه در شأن آل محمد – صلوات الله علیهم – و مهدی (علیه السلام) و یارانش نازل گردیده است، زیرا خداوند آنان را مالک مشرق و مغرب زمین خواهد نمود و دین خویش را توسط آن ها غلبه می دهد و نیز اهل باطل و بدعت را توسط آنان نابود می نماید؛ همان طور که نادانانِ لجوج حقایق را از بین بردند. حضرت مهدی (علیه السلام) و یارانش نبرد را با آنان ادامه می دهند تا اثری از ستم باقی نماند. آنان مردم را وادار به کارهای خیر می کنند و از اعمال زشت دور می دارند و پایان همه ی کارها در دست خداست و به او منتهی می گردد. (22)

س) نور
20. (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا)؛ (23)
خداوند وعده می دهد به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند که به طور قطع آنان را حکم ران روی زمین قرار دهد؛ همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و آیینی را که بدان خشنودند پابرجا و استوار می نماید و ترسشان را به آرامش و امنیت مبدّل می کند؛ به طوری که تنها مرا پرستش کنند و چیزی را شریک من قرار ندهند.
مفسران درباره آیه فوق مطالب گسترده ای را نقل نموده و بعضی هم تحلیل های ارزش مندی را ارائه کرده اند که ما در بخش های قبلی به بعضی از نکات حائز اهمیت اشاره کردیم و در این جا به یک روایت بسنده می کنیم:
جابربن عبدالله انصاری گفته است خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که جندل بن جناده بن جبیر (یهودی) وارد شد. او سخنان خود را چنین آغاز کرد: أخبرنی عمّا لیس لله و عمّا لیس عندالله و عمّا لایعلمه الله؟؛ چند پرسش دارم که پاسخ آن را خواستارم:

1. چه چیزی برای خداوند وجود ندارد؟
2. چه چیزی در نزد خداوند نیست؟
3. چه چیزی از معلومات حضرت حق به حساب نمی آید و برای آن ارزشی وجود ندارد؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد: أَمَّا مَا لَیسَ لِلَّهِ فَلَیسَ لِلَّهِ شَرِیکٌ؛ اما چیزی که هرگز برای خدا وجود ندارد، شریک و هم شأن است وَ أَمَّا مَا لَیسَ عِندَ اللهِ فَلَیسَ عِندَ اللهِ ظُلمٌ لِلعِبَادِ؛ و چیزی که در نزد خداوند نیست، ستم بر بندگان است وَ أَمَّا مَا لا یَعلَمُهُ اللهُ فَذَلِکَ قَولُکُم یَا مَعشَرَ الیَهُودِ عُزَیرٌ ابنُ اللهِ وَ اللهُ لا یَعلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً؛ و اما چیزی را که خداوند نمی داند گفتار شما یهودیان است که می گویید: عُزیر فرزند خداست؛ در حالی که خداوند برای خود فرزندی نمی شناسد.
در آن وقت جندل با خضوع، تسلیم پیامبر خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) شد و شهادتین بر زبان جاری کرد: « أَشهَدُ أَن لا إِلَهَ إِلّا اللهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ حَقّاً. » (24)
سپس جندل داستان تشرف به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و چگونه مسلمان شدنش را چنین بیان کرد: دیشب موسی بن عمران (علیه السلام) را در خواب دیدم و با وی گفت و گو کردم. او به من فرمود: « برو با دست محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمان شو و به جانشینان بعد از او متوسل شو (چنگ زن و اعتماد کن) که من توفیق اسلام آوردن با دست پربرکت شما را پیدا کردم. آن گاه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: جانشینان شما چه کسانی هستند تا به آنان تمسّک جویم؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به جندل فرمود: جانشینان بعد از من به مقدار نقبای (برگزیدگان) بنی اسرائیل هستند.
جندل گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان دوازده نفر بودند که این مطلب را ما در کتاب تورات دیده ایم. پیامبر تأکید کرد: امامان بعد از من دوازده نفر خواهند بود. جندل پرسید: آنان در یک زمان همگی حضور پیدا می کنند؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نه. آنان یکی پس از دیگری خواهند آمد و تو سه نفر از آنان را درک خواهی کرد نه بیشتر. اولین نفر از آن ها، سروری جانشینان و پدر دیگر ائمه، علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. سپس دو فرزندش [امام] حسن و [امام] حسین خواهند بود. تو بعد از من به آنان توسط جو [آنان را امام و زعیم خویش قرار ده]. مبادا غرور برخاسته از نادانی جاهلان تو را فریب دهد. بعد حضرت خطاب به جندل فرمود: آن گاه که (چهارمین جانشینم) علی بن حسین به دنیا بیاید عمر تو به پایان می رسد و آخرین خوراک و غذای تو از دنیا مقداری شیر است که آن را می آشامی. جندل گفت: در تورات چنین یافتم: الیایقطوا – و – شُبّر – و شُبیر ولکن اسامی آن ها را نشناخته بودم. سپس پرسید: چند نفر بعد از حسین [علیه السلام] می باشند و اسامی آنان چیست؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نُه نفر از حسین به دنیا خواهند آمد که مهدی (علیه السلام) از آنان خواهد بود.
(و بعد هم چنین توضیح داد: ) بعد از آن که امامت حسین بن علی (علیهما السلام) تمام شد فرزندش، علی بن الحسین، ملقب به زین العابدین و بعد از او محمد [بن علی] ملقب به باقر و بعد فرزندش، جعفر [بن محمد] ملقب به صادق و بعد موسی [بن جعفر] ملقب به کاظم و بعد علی [بن موسی] ملقب به رضا و بعد محمد [بن علی] ملقب به زکی و بعد علی [بن محمد] ملقب به تقی و بعد حسن [بن علی] ملقب به امین [که هر کدام دوره امامت و زعامت خویش را به پایان خواهند رساند]. بعد هم غیبت آغاز می گردد. جندل پرسید: امام غائب، حسن [بن علی] خواهد بود؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه فرزندش غائب می گردد. سپس جندل نام آن حضرت را پرسید. پیامبر فرمود: نام او تا به هنگام ظهورش برده نشود. جندل گفت: همین طور موسی بن عمران در تورات نسبت به شما و جانشینانت بشارت داده است. آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آیه ی شریفه ی (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ…) را تا پایان تلاوت نمود. جندل پرسید: ترس و وحشت در زمان آنان چرا؟ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد: در دوره امامت هر یک از جانشینان من، حاکمی است که سعی در از بین بردن آنان دارد و آزار و شکنجه از سوی حاکم به آنان خواهد رسید، اما زمانی که خداوند منّان فرج قائم ما را برساند، او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همان طور که زمین را جور و ستم فرا گرفته باشد. بعد فرمود: سعادت از آن کسانی است که در دوران غیبت او تحمل و شکیبایی کنند و خوشا به حال آن هایی که بر محبت و دوستی اوصیای من پابرجا و استوار باشند. اینان کسانی هستند که خداوند آنان را چنین توصیف و تجلیل نموده و در قرآن فرموده است: (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ) (25) و نیز فرموده: (أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ). (26)
واثله بن اصقغ (27) گفته است: جندل تا زمان امامت حسین بن علی (علیه السلام) زندگی کرد و در آخر عمر به طائف هجرت کرد. نعیم بن ابی قبیس گفته است: برای دیدار جندل به طائف رفتم. او سخت مریض بود. کنار بستر او نشستم، درخواست کرد تا کمی شیر برایش بیاورند. به هنگام آشامیدن شیر گفت: آن چه را رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود (آخرین غذای تو از دنیا، کمی شیر است) وقتش فرا رسید. او بعد از آشامیدن شیر از دنیا رفت و در همان طائف، در محلّه ی معروف « الکوراره » دفن شد. (28)

ع) شعراء
21. (وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ)؛ (29)
آن ها که ستم کردند به زودی می فهمند که بازگشتشان به کجا خواهد بود.
حسین بن خالد گفته است: علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از قول پدر و اجداد بزرگوارش چنین نقل کرد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کسی که دوست دارد دین و آیین مرا پناه خویش قرار دهد و بعد از من بر کشتی نجات سوار شود باید علی بن ابی طالب (علیه السلام) را امام و رهبر خود قرار دهد. دشمنان او را دشمن و دوستان او را دوست بدارد. همانا [علی بن ابی طالب (علیه السلام)] خلیفه و جانشین و وصی من در میان [امت] شماست؛ هم در زندگی ام و هم بعد از آن. او فرمانده هر مسلمان و هر مؤمنی است. گفتار او و فرمان او و نهی او، گفتار و دستور و نهی من است. پیروی از او تبعیّت از من و یاری او یاری من است. هر کس او را خوار بشمارد مرا خوار شمرده است. هر کس بعد از من از جانشینم، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، جدا گردد در قیامت توفیق دیدار مرا نخواهد داشت و من هم او را نمی بینم و هرکس با او مخالفت کند خداوند بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش را در آتش قرار خواهد داد و هر کس علی (علیه السلام) را خوار کند خداوند او را ذلیل کند و از او روی گرداند و هر کس وی را یاری کند خداوند او را به هنگام ملاقات خویش یاری خواهد نمود و در وقت پاسخ خواستن از وی، حجت لازم را بر زبانش جاری خواهد کرد. حسن و حسین (علیهما السلام) دو پیشوای امت من بعد از پدر خویش خواهند بود. آنان سرور جوانان بهشت اند و مادر آن ها سرور زنان جهان است. پدر ایشان [علی بن ابی طالب (علیه السلام)] سرور اوصیای من است. فرزندان حسین [علیه السلام] نُه نفری هستند که [یکی پس از دیگری] امامت امت بر عهده آنان خواهد بود و نهمین نفر آن ها قائم ماست. پیروی از آنان، پیروی و اطاعت از من است و مخالفت با آنان، معصیت و گناه در برابر من است. نسبت به منکران فضائل امامان و از بین بَرندگان حقوقشان به خداوند پناه می برم که بهترین سرپرست و یاور برای عترت و پیشوایان امت من، او خواهد بود و از منکران حقوق آنان انتقام خویش را خواهد گرفت.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخر، آیه ی شریفه ی (وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ) را قرائت کرد. (30)

ق) نمل
22. (أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ)؛ (31)
چه کسی دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری او را برطرف می سازد و شما را خلفای زمین قرار می دهد؟ آیا معبود (و خالق) دیگری با خداست؟! کمتر توجه پیدا می کنید و متذکر می شوید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: نَزَلَت فِی القَائِمِ مِن آلِ محمد، هُوَ وَ اللهِ المُضطَرُّ إِذَا صَلَّی فِی المَقَام…؛ آیه شریفه ی [المضطر] درباره قائم آل محمد (علیه السلام) نازل شده است. سوگند به خدا، او مضطر (در آیه شریفه) است؛ کسی که به هنگام ظهور خویش در نزدیکی مقام ابراهیم (علیه السلام) دو رکعت نماز می گزارد و سپس دستش را به دعا بلند می کند و درخواست هایش را با خالق هستی در میان می گذارد و آن ها به اجابت می رسد و نیز گرفتاری هایش برطرف می گردد و خداوند او را خلیفه و جانشین خود در زمین قرار می دهد و در پایان فرمود: آن چه را گفتم تأویل [وجود خارجی] آیه شریفه خواهد بود که بعد از تنزیل تحقق خواهد یافت.
در روایت دیگر، در ادامه چنین نقل شده است: پس اول کسی که با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کند جبرئیل (علیه السلام) است و سپس 313 نفر که اصحاب خاص او هستند بیعت می نمایند. (32)

ص) قصص
23. (وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)؛ (33)
ما می خواهیم بر مستضعفان روی زمین منّت بگذاریم (نعمت دهیم) و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
مفسران درباره آیه شریفه مطالب زیادی را نوشته اند: جلال الدین سیوطی نوشته است: ابن ابی شیبه و ابن منذر و ابن ابی حاتم همگی از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل کرده اند که مقصود آیه ی فوق، یوسف (علیه السلام) و فرزندان او هستند که بعد از استضعاف، امام و وارث زمین گردیده اند. (34)
علامه طباطبایی (رحمه الله) معتقد است: شاید مقصود بنی اسرائیل باشد (همان طور که بعضی ذکر کرده اند)، زیرا سیاق و ظهور آیات بیان گر آن است.سپس صاحب المیزان روایتی از مفضل بن عمر نقل کرده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر مؤمنان و دو فرزندش، حسن و حسین (علیه السلام) می نگریست و گریه می کرد. در آن حال فرمود: شما مستضعفان بعد از من هستید. سپس مفضل پرسید: معنای این جمله چیست؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: شما پیشوایان بعد از من هستید و خداوند – عزوجل – فرموده است:
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) آن گاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: مفاد و معنای آیه ی فوق تا قیامت درباره ی ما ادامه پیدا خواهد کرد. (35) گویا آیه ی فوق بر همه امامان معصوم، به ویژه امام عصر – عجل الله تعالی فرجه الشریف – منطبق می گردد.
علی بن ابی طالب (علیه السلام) درباره ی تحولات بعد از خود و جانشینانش به آیه ی فوق تمسّک کرد و فرمود: جهان بعد از همه ی تجاوزها و سرکشی هایش، سرانجام تسلیم خواهد شد و ما مالک و حاکم آن خواهیم شد؛ یعنی دنیا به ما روی خواهد آورد، همانند شتری که در آغاز به بچه خود شیر نمی دهد و لگد پرانی می کند و سرانجام با ملاطفت و مهربانی سینه خود را در اختیار او می گذارد. بعد از آن، حضرت آیه ی شریفه ی (وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا) را تلاوت کرد.
درباره عبارت فوق، ابن ابی الحدید نوشته است: شیعه و اهل سنت باور دارند که حاکمیت و وراثت زمین از آنِ امام غائب (علیه السلام) است و در این مطلب اختلافی نیست، لکن تنها تفاوت در آن است که می گویند آن موعود الهی به دنیا آمده و موجود هست یا خیر. بعد اضافه می کند: شیعه اعتقاد دارد که وی به دنیا آمده است. (36)
جهت تبیین بیشتر آیه ی شریفه ی مورد بحث به حدیث ذیل توجه شود:
محمد بن جریر طبری در تأویل آیه ی فوق حدیثی را از مسند فاطمه زهرا – سلام الله علیها – از سلمان (رحمه الله) نقل کرده است. سلمان (رحمه الله) گفته است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی مبعوث نکرد هیچ پیامبر (اولوالعزمی) (37) را مگر این که برای او دوازده جانشین قرار داد. سلمان گفت: این مطلب را توسط اهل تورات و انجیل شنیده و آموخته ام. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: می دانی جانشینان من چه کسانی هستند؟ و آن دوازده نفری را که خداوند، آنان را برای (هدایت) امت بعد از من برگزیده است کدامند؟ سلمان پاسخ داد: خدا و پیامبرش داناتر است. آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به معرفی امامان معصوم دوازده گانه ی بعد از خود پرداخت و فرمود: سلمان! خداوند مرا از برگزیده نور خویش آفرید. در آن روز مرا دعوت به اطاعت خود نمود. من هم او را اطاعت کردم و پیروی نمودم. سپس علی بن ابی طالب (علیه السلام) را از نور من خلق کرد. او را دعوت به اطاعت و پیروی نمود. او هم خدا را اطاعت کرد. آن گاه خداوند از نور من و نور علی، فاطمه – سلام الله علیها – را ایجاد کرد و او را دعوت به اطاعت نمود. او هم انقیاد و اطاعت خویش را انجام داد. سپس از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین (علیهما السلام) را آفرید و آن دو را دعوت به اطاعت و بندگی نمود. هر دو دعوت حق را پاسخ گفتند و اطاعت و بندگی کامل نمودند. در این مرحله خداوند ما را به نام های خویش نام گذاری کرد. از این جهت خداوندِ محمود [دارای صفات پسندیده] مرا « محمد » نامید و خداوندِ علیّ و برتر از همه، داماد مرا « علی » نامید و خداوندِ فاطر و نوآور، دختر مرا « فاطمه » نام گذاشت و مظهر احسان و نیکوکاری اش فرزندم « حسن » شد و خداوندِ محسن، فرزند دیگر مرا « حسین » نامید. سپس از نور ما و از نور حسین، نُه پیشوا و امام دیگر را آفرید. در عالم آفرینش آنان را به اطاعت و بندگی دعوت نمود. آنان نیز پاسخ کامل دادند. این خلقت و دعوت به بندگی و انقیاد کامل از سوی ما، پیش از آفرینش آسمان استوار و زمین سخت و فرشتگان و انسان بوده است. ما انوار بودیم که خداوند را تسبیح و تقدیس کردیم. سخن حق را می شنیدیم و اطاعت می کردیم. در این هنگام سلمان گفت: پدرم و مادرم به فدایت ای رسول خدا! ارزش آشنایی منزلت و قدر اینان چیست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به خدا! هر کس جانشینان مرا بشناسد از ما خواهد بود. هر جا وارد شویم و ساکن گردیم او همراه ماست. سلمان پرسید: آیا بدون آشنایی با اینان، ایمان صادق است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نه.
سپس پرسید: من جانشینان شما را تا حسین (علیه السلام) شناخته ام. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: بعد از حسین، سرور عابدان، علی بن الحسین (علیهما السلام) بعد، فرزندش، محمد بن علی [علیهما السلام]، باقر و شکافنده دانش اولین و آخرین پیامبران است. بعد از آن جعفر بن محمد [علیهما السلام] زبان گویا و صادق خداست. بعد از آن موسی بن جعفر [علیهما السلام] است که خشم خود را در راه رضای خدا فرو می برد. سپس علی بن موسی [علیهما السلام] است، کسی که خشنود به امر خداوند است. بعد از آن، محمد بن علی [علیهما السلام] انتخاب شده از خلق خداست. بعد از آن، علی بن محمد (علیهما السلام) هدایت گر مردم به سوی خداست و بعد، حسن بن علی [علیهما السلام] پیشوای آرام بخش و ساکتی که کار خویش را با تواضع و آرامشی وصف ناپذیر انجام داد و امین اسرار الهی بود و آخرین آن ها محمد بن الحسن [علیهما السلام] است. پیشوای هدایت گر و هدایت شده ای است که گوینده و قائم به حق است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه داد: ای سلمان! تو و کسانی که آخرین آن ها را به خوبی بشناسید، حجّت آخرین را درک خواهید نمود. سلمان، خدا را شکر کرد و پرسید: تا زمان او زنده خواهم بود؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخی تلویحی داد که نه، لکن فرمود آیه ی شریفه را بخوان:
(فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً * ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا)؛ (38)
پس هنگامی که وعده نخستین آن دو فرا رسد بندگانی از خود را بر ضدّ شما بر می انگیزیم که سخت پیکار جویند؛ پس [شما را در هم می کوبند و حتی برای به دست آوردن مجرمان] لابه لای خانه ها به جست و جو می پردازند و این وعده ای شدنی است. آن گاه شما را بر آنان غلبه می دهیم و با اموال و پسران (فرزندان) به شما مدد می رسانیم و افرادتان را بیشتر [از آنان] می گردانیم.
سلمان گفته است: بعد از خواندن آیه ی فوق گریه شوق از چشمانم جاری شد و عرض کردم: آیا این در زمان نبوت شما خواهد بود؟ فرمود: بلی، سوگند به خدایی که محمد را به پیامبری برگزید او (مهدی) از من و علی و فاطمه و حسن و حسین است و نُه نفر بعد از او از ما هستند. سپس فرمود: سلمان! سوگند به خدا در آن روز شیطان و لشکریانش و هر کسی که ایمان خالص دارد و یا دارای کفر محض است حاضر می گردد تا خداوند به حساب اعمال فرد فرد آنان برسد. و پروردگار تو به هیچ کس ستم نخواهد کرد. بعد فرمود: تأویل آیات ذیل به مرحله اجرا خواهد رسید:
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ)؛ (39)
ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم. آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در روی زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آن چه را از (بنی اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم.
سلمان گفته است: بعد از حدیث فوق از نزد پیامبر خدا خارج شدم، در حالی که هیچ گونه ترس و هراسی نداشتم که چگونه و چه وقت در آغوش مرگ خواهم بود. (40)

ادامه دارد…

پی‌نوشت‌ها:

1. نحل، آیه 1.
2. مجمع البیان، ج 3، ص 348.
3. تفسیر البرهان، ص 359؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 492؛ حدیث فوق را دلایل الامامه نیز از مسند فاطمه (علیها السلام) نقل کرده است و بحارالانوار، ج 52، ص 258، ب 26، ح 18.
4. أسراء، آیه 81.
5. مجمع البیان، ج 3، ص 434.
6. الروضه من الکافی، ج 8، ص 287، ح 432، ب 8.
7. الصافی، ج 3، ص 212؛ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج 3، ص 212.
8. انبیاء، آیه 105.
9. نساء، آیه 163 و اسراء، آیه 55.
10. المیزان، ج 14، ص 361 و طبرسی، جوامع البیان، ج 3، ص 31.
11. مجمع البیان، ج 4، ص 66.
12. حجر، آیه 9.
13. زمخشری، الکشاف، ج 3، ص 138.
14. نحل، آیه 43.
15. المیزان، ج 14، ص 361.
16. صافی، ج 3، ص 357.
17. المیزان، ج 14، ص 369.
18. سید محمد حسین شیرازی، تقریب القرآن، ج 17، ص 74.
19. محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج 15، ص 303.
20. فیض کاشانی، الصافی، ج 3، ص 375 و بحارالانوار، ج 15، ص 178، ب 2.
21. حجّ، آیه 41.
22. بحارالانوار، ج 24، ص 165، ح 9 وغایه المرام و حجه الخصام، ص 742 (چاپ حجری تک جلدی).
23. نور، آیه 55.
24. بحارالانوار، ج 10، ص 11، ح 5. (حدیث فوق تا به این قسمت با سه سند از امام رضا (علیه السلام) نقل شده و بقیه حدیث را مرحوم مجلسی در جلد 36، ص 305 نقل نموده است.)
25. بقره، آیه 3.
26. مجادله، آیه 22.
27. در بعضی نسخه ها « اسقع » با « س » ذکر شده و وی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
28. غایه المرام و حجّه الخصام، ص 743؛ تفسیر البرهان، ج 4، ص 145 (مرحوم بحرانی همه حدیث را به صورت پیوسته ذکر کرده است) و بحارالانوار، ج 36، ص 305، ح 144، ب 41.
29. شعراء، آیه 227.
30. بحارالانوار، ج 36، ص 254، ح 70، ب 41.
31. نمل، آیه 62.
32. تفسیر صافی، ج 4، ص 71 (5 جلدی)؛ غایه المرام و حجّه الخصام، ص 747 (چاپ حجری تک جلدی).
33. قصص، آیه 5.
34. الدار المنثور، ج 6، ص 293.
35. المیزان، ج 16، ص 15.
36. شرح نهج البلاغه، ج 19، ص 29.
37. أولواللعزم بر پیامبرانی صادق است که دارای کتاب بودند و مأموریت و رسالت جهانی داشتند؛ اینان نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد – صلوات الله علیهم أجمعین – هستند.
38. اسراء، آیه 5 – 6.
39. قصص، آیه 5 – 6.
40. معجم احادیث المهدی، شماره 1755 به نقل از طبری، دلائل الامامه، ص 237. (ابتدای حدیث: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انّ الله تعالی لم یبعت نبیّاً ولا رسولاً الّا جعل له اثنی عشر نقیباً… آخر حدیث: قال سلمان، ما بالی لقیتُ الموت أو لقینی).
منبع مقاله:
زمانی، احمد؛ (1393)، اندیشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگی حکومت جهانی صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید