در دعای کمیل آمده است: خدایا گناهان مرا که کاتبین می نویسند ببخش و تو شاهد بر گناهانی هستی که از دید آنها مخفی است. این سوال پیش می آید که چه گناهانی است که مامورین الهی نمی بینند و تنها خدا آنها را می بیند؟
ادعیه و مناجات ماثور علاوه بر اینکه سکوی پروازی برای ما شیعیان هستند و نقش به سزایی در تعالی معنوی مان دارند همچنین چون نوری پرفروغ، روشنگر بسیاری از مباحث اعتقادی نیز می باشند و در واقع از پاسخگویی شبهات اعتقادی را نیز تا حدودی بهره دارند و گاهی اشاره هایی هر چند بسیار باریک و لطیف به مسائل کلان اعتقادی در ادعیه و مناجات یافت می شود که یکی از لطائف مذکور در عبارت «الشاهد لما خفی عنهم» بیان شده است.
خداوند علیم است و وسعت علم ذاتی او قبل و بعد، کوچک و بزرگ، ظاهر و باطن و… همه اشیاء را فرا می گیرد و او هر چیزی از گذشته و یا حال و آینده را بدون تامل و با تسلط می داند و بر آنها احاطه دارد. تکرار این اسم شریف در قرآن (149 مرتبه) و تلفیق آن با سایر اسمای شریف الهی، دالّ بر همین مطلب است. ملائکه الهی با همه مقام و عظمت مخلوق می باشند و نقص آنها نسبت به ذات حضرت حق جل جلاله موجب شده تا در بسیاری از مسائل آگاهی و علم نداشته باشند، از جمله طاعت و معاصی عباد، برخی اسماء و صفات الهی، برخی اسرار بین بندگان مخلص و خدا و… حتی گاهی علم بعضی از انبیاء الهی (نه همه انبیاء به مقتضای آیه شریفه تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض) از ملائکه الهی هم بالاتر است چنانکه دسته ای از روایات به این امر تصریح کرده اند.[1]
«خداوند نه تنها به ما نزدیک است (فانی قریب، سوره بقره، آیه 186) و از دیگران هم نزدیک تر به ما است (نحن اقرب الیه منکم ولکن لا تبصرون، سوره واقعه، آیه 85) و از رگ گردن به ما نزدیکتر است (نحن اقرب الیه من حبل الورید، سوره ق، آیه 16) بلکه او از خود ما نیز به خودمان نزدیکتر است (یحول بین المرء و قلبه، سوره انفال، آیه 24)»[2]
به مقتضای این قرب و نزدیکی و حلول بین شخص و قلب، او عالم به اسرار و درون انسان است (یعلم السر و الخفی) و حتی چیزهایی که خود نمی دانیم او آگاه است؛ در این صورت بدیهی است که او شاهد بر چیزهایی باشد که ملائکه نمی بینند، چرا که او از خود ما به ما نزدیکتر است نه ملائکه. آیه الله جوادی آملی در تعلیل این امر (الشاهد لما خفی عنهم) می فرمایند: «زیرا خداوند بر هر شاهدی شاهد است و شهادت های دیگران زیر پوشش شهادت حق است.»[3] همچنین تفکر در علم خداوند و نامحدود بودن علم او و متقابلاً علم ماسوی الله و محدودیت علم آنان روشنگری کامل را به عهده دارد.
چرا که علم دارای سه مرتبه می باشد و علما سه قسم اند:
1. عالمی که دانش او عین ذات اوست. 2. دانشمندی که دارای دانش بخششی است. 3. عالمی که علم و دانش او کسبی است.»[4]و[5] تنها علم نامحدود حضرت حق از نوع اول است و اوست که با علم ذاتی اش احاطه بکل شی دارد، حتی ملائکه هم از این علم بی بهره اند و سیطره آگاهی آنها تنها به همان اندازه ای است که خداوند به آنها اعطاء کرده است و به همان اندازه نیز آنها را مامور گردانیده است و بیش از آن از آنان مطالبه نمی کند که این امر، خود بدلیل برخی مصالح و حکمت های الهی می باشد. حال که ملائکه با علم لدنی هر چند محدود نمی توانند به حقیقت برخی از اعمال انسانی پی برند و از ادراک حقیقی آن غافلند و گاهی ـ چنانکه در بعضی روایات ذکر شده ـ از خداوند متعال درباره ماهیت فلان عمل بنده پرسش می کنند و بیان می دارند «یا رب ما نکتب؟»[6] «خدایا چه بنویسیم؟» طاعت؟ معصیت؟ عمل ریایی؟ یا چیز دیگر؟، بدیهی است که انسان با علم کسبی خویش هرگز نمی تواند پی ببرد که چه چیزی از دید ملائکه مخفی است.
همچنین طبق تصریح قرآن نیز این مطلب بیان شده که ملائکه دارای مقامی معلوم، علمی معلوم و ماموریتی معلوم می باشند «و ما منا الا له مقام معلوم» (سورهصافات، آیه 164). و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر اینکه برای او مقام و مرتبه ای معین است. همچنین درباره علم خدا و علم ملائکه از امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که حضرت فرموده اند:
«ان لِلّه علماً لا یعلمه غیره و علما یعلمه ملائکته المقربون و انبیاءه المرسلون و نحن نعلمه»[7] خداوند علم نامحدودی دارد که به هیچ کس نیاموخته (و هیچ کس از چند و چون آن خبر ندارد) و علمی که تنها به ملائکه مقرب و پیامبران مرسل آموخته و ما اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ نیز به آن علم آگاهیم.
آیه الله جوادی آملی، بعنوان تعلیل برای نبود آگاهی ملائکه به برخی امور لطیف، می فرمایند: «این سخن که اگر فرشته ها مامور ثبت و ضبط عقاید، نیات، خاطرات، اقوال و اعمال انسان هستند، پس باید از نشئه علمی وسیع و عمیقی برخوردار باشند مطلبی صحیح است، اما در بحث های جهان بینی نباید، افراد گروه خاص، معیار قرار گیرد. سخن در اشخاص نیست، سخن در مقام انسانیت است؛ وقتی امر دائر شود بین مقام انسان و مقام فرشته، آنجا معلوم می شود که مقام انسانیت می تواند آنچنان اوج بگیرد که فرشته ها از برخی زوایای کار او بی خبر باشند، لذا ذات اقدس اله، فرشته ها را به بسیاری اوصاف می ستاید و می فرماید: اینها رقیبند، عتیدند، قعیدند، کریمند، حفیظند، چیزی از اینها فوت نمی شود، چیزی را اضافه نمی کنند، چیزی را کم نمی کنند، منزه از افراط و مبرای از تفریطند، اما در عین حال بعضی از چیزها را هم اجازه نمی دهیم که فرشتگان بفهمند، زیرا: «و ما منا الا له مقام معلوم» (سوره صافات، آیه 164) و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر اینکه برای او مقام و مرتبه ای معین است.»[8]
طبق مبنای فوق، واضح گردید که به همین اندازه می توانیم آگاه باشیم که مسائل لطیفی است که ملائکه به آنهاآگاه نبوده و تنها خداوند به آنها آگاه است، ولی این مسأله که چه گناهانی و یا چه ثواب هایی و یا چه اعتقاداتی از ملائکه مخفی است، توفیقی است و به مقتضای علم محدودمان نمی توانیم بصورت مدون از آن سخن به میان آوریم. البته تا جایی که روایات پرده از این اسرار برداشته و ما را نسبت به آنها آگاه کرده، می توان سخن به میان آورد که از باب نمونه روایتی را متذکر می شویم. به عنوان مثال در باب معانقه و مصافحه دو مومن با یکدیگر در روایات آمده که به ملائکه ندای دور شوید می دهند و تنها خداوند اجر این عمل نیکو را می داند که به دلیل طولانی بودن روایت به قسمتی از ترجمه آن اکتفا می کنیم.
پس از آنکه حضرت عنوان می کنند، ملائکه از این امر (مصافحه) و ثواب آن آگاهی ندارند، شخصی می پرسد: یابن رسول الله مگر در قرآن نیامده که «ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» هیچ گفتاری از بندگان، از ملائکه نگاهبان مخفی نمی ماند. حضرت در پاسخ فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی به خاطر تعظیم مؤمنانی که با یکدیگر مصافحه می کنند، به ملائکه امر کرده که از آنها دوری نمایند و اگر چه ملائکه الفاظی از آنها نمی نگارند و کلامشان را نمی شنوند، ولی خدا می بیند و آنها را حفظ می کند چرا که عالم به تمام اسرار است.»[9]
پی نوشت ها:
[1] . ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج5، باب 17، ان الملائکه یکتبون اعمال العباد.
[2] . ر. ک، جوادی آملی، عبدالله، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، نامحدود بودن خدا و فروعات آن، نزدیکتر بودن خدا از هر شخص به محتضر، نشر اسراء قم.
[3] . ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، سیره پیامبران در قرآن مجید، تفسیر موضوعی. قم، اسراء، ج7، بخش 22.
[4]. شرح کشف المعنی عن سر اسماء الله الحسنی ابن عربی، ترجمه و شرح زمانی قمشه ای، قم، انتشارات مطبوعات دینی، چاپ اول، 1383، ص 62.
[5]. البته این تقسیم بندی از روایات ائمه استنباط شده است. ر. ک: مبنع، مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ح30 به بعد.
[6]. محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، ج6، ص 13.
[7]. بحارالانوار، ج4، ص 85، ح19.
[8]. جوادی آملی. عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال الهی، فصل اول، زن در قرآن، شواهد قرآنی (3)، زمینه خلافت انسان، تکلم خدا با انسان، نشر اسراء، قم.
[9] . بحارالانوار، ج5، باب 17.