مساله «غیبت» و «مهدویت» در بین مسلمانان ، به خصوص شیعیان ، دارای سابقه ای بس دیرین است و اذهان مسلمین به وسیله روایات نبوی و علوی ، آشنا با این حقیقت بوده است . منابع ما مشحون از روایاتی است که در آنها، پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و ائمه هدی – علیهم السلام- خبر از وقوع غیبت و مسائل مربوط به آن داده اند. شیخ طوسی در این باره می گوید: «… اخبار شایع و رایج شایع و رایج رسیده از پدران مهدی- علیهم السلام- ، که مدت ها قبل از وقوع غیبت ، صادره شده اند، دلالت بر امامت وی دارند؛ اخباری که گویای آن است که صاحب این امر، غیبتی خواهد داشت ، و توضیح می دهد که این غیبت چگونه خواهد بود، و چه اختلافاتی در آن واقع می شود و چه حوادثی رخ خواهد داد، و خبر می دهد که او دو غیبت خواهد داشت و یکی از آنها طولانی تر از دیگری خواهد بود و غیبت اول ، مدتش معلوم و روشن است و غیبت دوم نامعلوم …».[1]
«شیخ طوسی» در ادامه به یادآوری برخی از اخبار رسیده از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و ائمه هدی- علیهم السلام- درباره مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف – و غیبت او می پردازد. در منابعی همچون« کمال الدین و تمام النعمه » از «شیخ صدوق» کتاب« الغیبه » از «ابن ابی زینت نعمانی»، نیز روایات متعددی از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و ائمه- علیهم السلام – در این باره نقل شده است . در منابع اهل سنت هم در این مورد روایات فراوانی داریم.
با توجه به این روایات – همچنان که محققان نیز گفته اند – می توان ادعا کرد که مساله مهدی- علیه السلام- و غیبت او، در منابع شیعی و سنی از مسائل معروف ، رایج و انکارناپذیر بوده است . از این رو، شیعه با یک آمادگی دیرینه و با سابقه ای 260 ساله وارد عصر غیبت می شد. ذهنیت شیعه در مساله «غیبت» و «مهدویت» نه تنها مربوط به اصل مساله می شد، بلکه خصوصیات ، دقایق و جزئیات آن را هم که توسط پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و ائمه- علیه السلام- بیان شده بود، در بر می گرفت . برای روشن شدن بیشتر این مساله برخی از این روایات ، از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- و معصومین- علیه السلام- برای آماده سازی شیعه نسبت به شرایط عصر غیبت می پردازیم . در ضمن یادآور می شویم که در نقل روایات مربوط به غیبت امام مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف-، مهمترین روایات سه کتاب گرانسنگ شیعی ؛ یعنی«کمال الدین و تمام النعمه» از «شیخ صدوق» و کتاب «الغیبه» اثر«نعمانی» ، و کتاب «الغیبه» تالیف «شیخ طوسی» مورد توجه واقع شده است ، و مراجعه به منابع گوناگون دیگر شیعه و همین طور منابع اهل سنت ، در مورد احادیث مهدی – عجل الله تعالی فرجه الشریف -، به خوانندگان گرامی توصیه می شود.
الف – پیشگوئی پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- و ائمه – علیهم السلام- نسبت به ولادت امام مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- و غیبت آن حضرت
1. پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله –
«عبدالرحمن بن سمره» می گوید: به پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- عرض نمودم : ای رسول خدا! مرا به طریق نجات هدایت کن ؛ فرمود: «هنگامی که اختلاف خواسته ها و تفرق آرا پیش آمد، بر تو باد رجوع به نزد «علی بن ابی طالب (ع)»، که او امام امت من و خلیفه من بر آنان بعد از من است . و او است فاروقی که به وسیله آن ، حق از باطل جدا می شود. هر کس از او سؤ ال کند پاسخ گوید، و هر کس از او طلب هدایت کند هدایتش نماید، و هر کس که طالب حق و در پی هدایت باشد آن را نزد او می یابد، و هر کس به او پناه برد در امان خواهد بود، هر کس به او تمسک کند نجاتش دهد، هر کس به او اقتدا کند هدایتش نماید. ای پسر سمره ! هر کس از شما دوست و موافق او باشد اهل نجات ، هر کس از شما که دشمن و مخالف او باشد اهل هلاکت است . ای پسر سمره ! علی از من ، و روح او روح من ، و طینت او طینت من است ، او برادر من و من برادر اویم ، او همسر دخترم فاطمه – سیده زنان عالم از اول تا به آخر – است ، و از او است دو امام امت من و دو سید جوانان اهل بهشت ؛ یعنی حسن و حسین ، و 9 فرزند حسین ، که نهم از آنان ، قائم امت من است که زمین را از عدل و داد پر کند، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد.»[2]
«عبدالله بن عباس» می گوید: پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- فرمود: خداوند متعال نظری بر زمین نمود و مرا به عنوان نبی خود اختیار کرد، سپس نظری دیگر نمود و علی- علیه السلام- را به عنوان «امام» اختیار نمود، و مرا امر فرمود که او را برادر، ولی ، وصی ، خلیفه و وزیر خود قرار دهم ، پس «علی» از من است و او است همسر دخترم و پدر دو سبطم : حسن و حسین. بدانید که خداوند، من و آنان را حجت هایی بر بندگان قرار داده و از صلب حسین امامانی قرار داده که قائم به امر من خواهند بود و وصیت مرا حفظ می کنند. نهم از آنان ، قائم اهل بیت من و مهدی امت من است ، و شبیه ترین مردم به من از نظر شمائل ، گفتار و رفتار است ، که بعد از غیبتی طولانی و حیرتی گمراه کننده ، ظاهر شده ، و امر الهی را اعلان و آشکار نموده و دین الهی را ظاهر می کند و با نصرت خدا و ملائکه اش ، تایید می شود و زمین را پس از آن که پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد خواهد نمود.»[3]
«ابوحمزه» از امام باقر- علیه السلام- نقل نموده که پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- فرمود: «خوشا به حال کسی که «قائم» از اهل بیت مرا درک و در غیبتش و قبل از قیامش به او اقتدا کند و دوستانش را دوست ، و دشمنانش را دشمن بدارد. چنین کسی از رفقا و دوستان من و گرامی ترین امتم نزد من در روز قیامت است.»[4]
2ـ امام علی- علیه السلام-
«اصبغ بن نباته» می گوید: به نزد امیرالمؤ منین ، علی بن ابی طالب- علیه السلام- رفتم . پس او را متفکر و خیره شده به زمین یافتم ، عرض کردم : یا امیرالمؤ منین ! چگونه است که شما را متفکر و خیره شده به زمین می بینم ، آیا نسبت به آن راغب شده ای !؟ فرمود: «نه والله ! هرگز، نه راغب زمین و نه راغب دنیا گشته ام ، ولی درباره فرزندی که از صلب من و یازدهم از اولاد من است تفکر می نمودم ؛ او است آن «مهدی» که زمین را پر از عدل کند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد. و او را حیرتی و غیبتی است که در آن ، گروهی هدایت و گروهی گمراه می شوند.» اصبغ می گوید: عرض کردم : ای امیر مؤ منان ! آیا چنین امری واقع خواهد شد؟ فرمود:« بله ! این امر قطعی است ، و تو کجا و علم به این مطلب کجا؟ ای اصبغ ! آنان برگزیدگان این امت هستند که همراه نیکان این خاندان خواهند بود. عرض کردم : بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند آنچه اراده کند انجام خواهد داد، چرا که او دارای اراده ها، غایت ها و نهایت هائی است.»[5]
«عبدالعظیم حسنی» از امام جواد- علیه السلام- و آن حضرت از پدرانش از امام علی- علیه السلام- نقل نموده فرمود: «برای قائم از ما، غیبتی است طولانی ، و گویا شیعه را می بینم که در غیبت قائم- علیه السلام- همانند گله گوسفند به دنبال چوپان خود هستند و او را نمی یابند بدانید هر کس که در غیبت قائم ، ثابت در دین باشد و قلبش به خاطر طولانی شدن زمان غیبت امامش دچار قسوت نگردد، پس او در قیامت با من و در درجه من است .سپس فرمود: همانا زمانی که قائم ما قیام کند، بیعت احدی در گردن او نیست ؛ و از این رو، ولایتش مخفیانه و خودش غایب خواهد شد.»[6]
3ـ حضرت فاطمه- سلام الله علیها-
«جابر عبدالله انصاری» در روایتی که به طرق مختلف نقل شده ، از صحیفه ای خبر داده است که آن را در دست حضرت فاطمه- سلام الله علیها- مشاهده نموده ، که درخشندگی عجیبی داشته و در آن ، نام های دوازده امام – علیهم السلام- همراه نام مادرانشان یادآور شده ، و آخرین نام ، قائم آل محمد- صلی اللّه علیه و آله- بوده است.[7]
4ـ امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ
«ابوسعید عقیصا» نقل نموده که ، پس از صلح امام حسن- علیه السلام- با «معاویه» ، مردم بر آن حضرت وارد شدند، بعضی از آنان ، حضرت را به خاطر صلح ، مورد ملامت قرار دادند، حضرت فرمود: «وای بر شما! نمی دانید که چه اندیشه ای نمودم ، آنچه کردم برای شیعه ام بهتر است از آنچه خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است . آیا نمی دانید که من ، به فرموده رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله- ، امامی هستم که اطاعتم بر شما لازم است ، و یکی از دو سید جوانان اهل بهشتم؟» گفتند: بلی ! فرمود:«آیا نمی دانید که خضر- علیه السلام- وقتی کشتی راسوراخ نمود و دیوار را برپا داشت و بچه را کشت ، این امر موجب غضب موسی- علیه السلام- شد، چرا که حقیقت این امور بر او مخفی بود، در حالی که این امر نزد خداوند دارای حکمت بود؛ آیا نمی دانید که هیچ یک از ما نیست ، مگر آن که در گردن او بیعتی برای طاغیه زمانش واقع می شود، مگر قائم- علیه السلام- که روح الله، عیسی بن مریم -علیه السلام- به او اقتدا می کند، و خداوند ولادتش را مخفی داشته و او را غایب می سازد برای آن که به هنگام قیام ، برای هیچ کس بر گردن او بیعتی نباشد؟ این شخص ، نهمین نفر از فرزندان برادرم حسین- علیه السلام- است که فرزند سیده زنان است .[1] . الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 390-101.
[2] . کمال الدین و تمام النعمه ، شیخ صدوق ، تحقیق علی اکبر غفاری ، ج 1، ص 257، ح 1؛ (شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه ، ص 95، شبیه این حدیث را به طریق دیگر نقل کرده است .).
[3] . 392- همان ، ج 1، ص 257، ح 2.
[4] . همان ، ج 1، ص 286، ح 2، (صدوق ، پس از آن که بابی تحت عنوان ((نص نبی- صلی اللّه علیه و آله- علی- علیه السلام- ))را باز نموده ، بابی دیگر تحت عنوان ((ما اءخبر به النبی- صلی اللّه علیه و آله- من وقوع الغیبه بالقائم- علیه السلام- ))می گشاید و در آن روایات متعددی ، که از زبان پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- صادر شده به وقوع و کیفیت غیبت کرده است ، را ذکر می نماید).
[5] . همان ، ج 1، ص 289، ح 1؛ الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 104، (صدوق ، پس از ذکر روایات نبوی در باره غیبت و حضرت مهدی- علیه السلام- به یادآوری روایات رسیده از هر یک از معصومین علیهم السلام در این باره پرداخته است .
[6] . کمال الدین و تمام التعمه ، ج 1، ص 303، ح 14.
[7] . همان،ج1؛ص305؛الغیبه،شیخ طوسی،ص92(بنا به نقل شیخ طوسی از جابربن عبدالله،در این صحیفه در دوازده نام ائمه- علیه السلام- سه نام محمد و سه نام علی وجود داشته است)
@#@ خداوند عمرش را در دوران غیبتش طولانی کرده و سپس او را با قدرت خود، به صورت جوانی با سنی کمتر از چهل سال ، آشکار می سازد. این برای آن است که دانسته شود خداوند بر هر امری قادر است.»[1]
5ـ امام حسین- علیه السلام-
«عبدالرحمن بن الحجاج» از امام صادق- علیه السلام- و آن حضرت از پدرانش ، امام حسین- علیه السلام- روایت نموده که فرمود: «در نهمین نفر از فرزندان من سنتی از یوسف و سنتی از موسی بن عمران است و او قائم ما اهل بیت است که خداوند امر او را تنها در یک شب اصلاح می نماید.»[2]
مردی همدانی می گوید: شنیدم که حسین بن علی- علیه السلام- می فرمود: «قائم این امت نهمین فرزند از اولاد من است و او است صاحب غیبت ، و کسی که میراثش در حالی که زنده است تقسیم می شود.»[3]
«عبدالرحمن بن سلیط» گوید: امام حسین بن علی- علیه السلام- فرمود: «از ما است دوازده مهدی ، که اول ایشان علی بن ابی طالب- علیه السلام- و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندان من است و او است امام «قائم» به حق که خداوند به وسیله او زمین را پس از آن که مرده باشد، زنده می کند و دین حق را بر همه ادیان ، علی رغم میل مشرکان ، غالب می سازد. او دارای غیبتی خواهد بود که در آن غیبت ، گروهی «مرتد» شده و گروهی ثابت بر دین می مانند. آنان مورد اذیت واقع می شوند و به آنها گفته می شود: اگر راست می گوئید این وعده که می دادید چه زمانی محقق می شود؟ بدانید کسی که در غیبت او بر اذیت ها و تکذیب ها صبر کند، به منزله کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله جهاد کرده باشد.»[4]
6ـ امام سجاد- علیه السلام-
ابوخالد کابلی » ، روایت نسبتا مفصلی از امام سجاد- علیه السلام- نقل کرده که خلاصه اش بدین قرار است: «
« بر آقایم امام سجاد- علیه السلام- وارد شده و عرض کردم : مولای من ! مرا نسبت به کسانی که خداوند طاعتشان را واجب نموده خبر ده ، فرمود: اینان که خداوند طاعتشان را واجب و آنها را بر مردم ، امام قرار داده است، امیر مؤ منان، «علی بن ابی طالب»، سپس «حسن» و سپس »حسین»، دو فرزند «علی بن ابی طالب» هستند، و سپس امر به ما منتهی شد.» در این هنگام حضرت ساکت شدند.
«ابوخالد» می گوید: عرض کردم : ای آقای من ! از امیر مؤ منان- علیه السلام- روایت شده که زمین از «حجت الهی» خالی نخواهد شد، «حجت» و امام پس از تو کیست ؟ فرمود: فرزندم «محمد» ، سپس «جعفر». سپس حضرت اشاره به روایتی از پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- نمود که فرموده است: هنگامی که فرزندم «جعفر» متولد شد او را «صادق» نام گذارید، چرا که پنجم از اولاد او فرزندی خواهد داشت که نامش »جعفر» است و مدعی امامت خواهد بود، پس او نزد خدا «جعفر کذاب»، مفتری به خدا خواهد بود… و او است کسی که قصد کنار زدن پرده الهی به هنگام غیبت ولی خدا را خواهد داشت.
سپس امام سجاد- علیه السلام- به شدت گریسته و فرمود: گویا «جعفر» را می بینم که طاغیه زمان را تحریک بر تفتیش امر ولی خدا کرده …، سپس فرمود: غیبت ولی خدا و دوازدهم از اوصیای رسول خدا- صلی اللّه علیه و آله – طولانی خواهد شد. ای ابا خالد! همانا اهل زمان غیبت او قائل و معتقد به امامت او و منتظر ظهور او هستند برتر از اهل هر زمانی هستند، چرا که به خاطر کثرت فهم و عقل ، غیبت نزدشان به منزله مشاهده است و خداوند آنان آنان به حق ، .را در این زمان به منزله مجاهدان در پیشگاه پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- قرار داده است
مخلص و شیعیان راستین هستند و دعوت گران به سوی دین خدایند. و فرمود: انتظار فرج از برترین گشایش ها است.[5]
7ـ امام باقر- علیه السلام-
روایاتی که در مورد حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف – ، غیبت ، ظهور، علامات ظهور و حوادث پس از ظهور، از طریق دو امام باقر و صادق- علیهماالسلام- نقل شده است به مراتب بیشتر از روایات رسیده از سایر معصومین- علیهم السلام- است . ویژگی و امتیاز دیگر این روایات آن است که علاوه بر بیان اصل مساله ، به بیان بعضی از خصوصیات نیز پرداخته اند. توجه به پاره ای از این روایات ، می تواند دلیلی بر این مدعا باشد.
« ابراهیم بن عمر کناسی» می گوید: از امام باقر- علیه السلام- شنیدم : که می فرمود: «همانا برای صاحب این امر دو غیبت خواهد بود و قائم ، قیام می کند در حالی که بیعت کسی بر گردنش نیست.»[6]
ابوبصیر از امام باقر- علیه السلام- نقل کرده که فرمود: « بعد از حسین- علیه السلام – امام می آیند، نهم از آنان قائم ایشان است.»[7]
« جابر جعفی» از امام باقر- علیه السلام- نقل نموده که فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن زمان امامشان غایب خواهد شد. پس خوشا به حال کسانی که ثابت بر امر ما باشند. همانا کم ترین پاداش ایشان آن است که خداوند خطاب به آنان می فرماید: بندگان و کنیزان من ، نسبت به سر من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق نمودید، پس بر شما بشارت باد به بهترین پاداش از سوی من ؛ شمائید بندگان و کنیزان من ؛ از شما می پذیرم و شما را عفو می نمایم و به وسیله شما رحمت و باران بر بندگان نازل می کنم و به خاطر شما است که از بندگانم دفع بلا و عذاب می کنم … .»[8]
8ـ امام صادق- علیه السلام-
در قیاس با روایات رسیده از امام باقر- علیه السلام- ، روایات امام صادق- علیه السلام- در این باره بیشتر است . در این روایات به ویژگی ها و جزئیات بیشتری اشاره شده است . پاره ای از این روایات را یادآور می شویم:
« صفوان بن مهران» از امام صادق- علیه السلام- نقل کرده که فرمود: کسی که به تمام ائمه- علیهم السلام- اقرار کند، ولی «مهدی» را انکار نماید، همانند کسی است که نسبت به همه انبیا اقرار نماید. ولی محمد- صلی اللّه علیه و آله- را انکار کند».از حضرت سؤ ال شد: ای فرزند رسول خدا! «مهدی» کدام یک از فرزندان تو است ؟ فرمود: «پنجمین فرزند از اولاد هفتمی (امام کاظم- علیه السلام -) است، او از شما غایب خواهد شد و بر شما جایز نیست نام او را بر زبان آورید».[9]
« ابوالهیثم بن ابی حبه» از امام صادق – علیه السلام- نقل نموده که فرمود: «هنگامی که سه اسم «محمد» ، «علی» و «حسن» به طور متوالی (در ائمه- علیهم السلام- ) جمع شد، چهارمی آن «قائم» است».[10]
« مفضل بن عمر» می گوید: بر امام صادق- علیه السلام- وارد شدم و عرض نمودم : ای آقای من ! کاش جانشین خودت را به ما معرفی می نمودی ! فرمود: «ای مفضل ! امام بعد از من فرزندم «موسی» است ، و امام خلف و موعود و منتظر (م ح م د) فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی است».[11]
و باز « مفضل بن عمر» از امام صادق- علیه السلام- نقل کرده است که ، «خداوند 000/14 سال قبل از آفرینش مخلوقات 14 نور آفرید که همان ارواح ما بودند.» به حضرت عرض شد: ای فرزند رسول خدا! آن 14 نور کیانند؟ فرمود: «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه از اولاد حسین ، آخرین ایشان «قائم» است که بعد از غیبتش قیام کند و «دجال» را بکشد و زمین را از هر ظلم و جوری پاک سازد.»[12]
در بعضی از روایات، آن حضرت، شیعه را نسبت به انکار مهدی در زمان غیبت هشدار می دهد و بدین وسیله اذهان شیعیان را برای پذیرش مساله غیبت آماده تر می سازد؛ به عنوان نمونه:
ابوبصیر» از امام صادق- علیه السلام- نقل نموده که فرمود: اگر صاحبتان غیبت نمود، مبادا او را انکار نمائید!»[13]
«عبید زراره» می گوید: شنیدم که امام صادق- علیه السلام- می فرمود: «مردم امامشان را گم می کنند، پس او در موسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند ولی آنان او را نمی بینند.»[14]
در بعضی از روایات، آن بزرگوار اشاره به وجود دو غیبت «صغری» و « کبری» برای امام مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- نموده است.
«مفضل بن عمر» می گوید: از امام صادق- علیه السلام- شنیدم که فرمود: صاحب این امر، دو غیبت خواهد داشت که یکی از آنها آن قدر طول می کشد که بعضی از مردم نیز می گویند: او مرده است و بعضی از مردم می گویند: او کشته شده است ، بعضی از مردم نیز می گویند: او رفته است؛ تا جایی که جز عده ای محدود از اصحاب او کسی بر فرمانبرداری از امر باقی نمی ماند و بر مکان او کسی جز موالیان راستین او آگاه نخواهند شد.»[15]
روایاتی به این مضمون ، به طرق مختلف در منابع ما؛ از جمله در کتاب «الغیبه» از «نعمانی» نقل شده است . او پس از نقل این روایات آورده است:
«این احادیث که دلالت بر دو نوع غیبت دارند، احادیثی صحیح هستند و خداوند درستی کلام ائمه- علیهم السلام- را آشکار ساخت و دو نوع غیبت واقع شد؛ در غیبت اول سفیرانی بین امام- علیه السلام- و خلق وجود داشت که به دست آنان شفا و پاسخ سؤ الات و غیر آنها صادر می شد و غیبت دوم ، غیبتی است که سفرا و وسائط در میان نبودند به خاطر مصلحتی که خداوند آن را اراده کرده است … .»[16]
9ـ امام کاظم- علیه السلام-
همان گونه که گذشت ، امامان شیعه- علیهم السلام- همواره در صدد آماده سازی اذهان شیعیان برای پذیرش مساله غیبت بودند. شیعیان که حدود دویست و پنجاه سال با امام حاضر سر و کار داشتند، اگر یکباره و بدون آمادگی قبلی مواجه با غیبت امام معصوم می شدند احتمال انکار و انحراف ، بسیار بود.[1] . کمال الدین و تمام النعمه ، ج 1، ص 315، ح 2؛ (در همین باب ، صدوق روایتی را از امام جواد علیه السلام نقل نموده که طی آن ، حضرت از جریان ملاقات و پاسخگویی امام حسن علیه السلام به سه سؤ ال حضرت خضر علیه السلام خبر می دهد و این که پس از پاسخ امام حسن علیه السلام ، حضرت خضر علیه السلام شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و امامت امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام تا امام مهدی علیه السلام داده و خبر می دهد و این از عدل گستری آن حضرت می دهد).
[2] . همان ، ج 1، ص 317، ح 1.
[3] . همان ، ح 2.
[4] . همان ، ح 3.
[5] . همان ، ج 1، ص 319-320، ح 2، (مجموع روایاتی که صدوق ، از امام سجاد علیه السلام در این باره نقل می کند، 9 روایت است که ما به . . . جهت اختصار تنها به روایت ابوخالد کابلی اکتفاء نمودیم ، مشتاقان به منبع مزبور مراجعه نمایند).
[6] . الغیبه ، نعمانی ، ص 113.
[7] . الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 92.
[8] . کمال الدین و تمام النعمه ، ج 1، ص 330، ح 15 (روایات رسیده از امام باقر علیه السلام درباره حضرت مهدی علیه السلام و غیبت او و خصوصیات مربوط به غیبت و ظهور، در باب سی و دوم کتاب کمال الدین و تمام النعمه ، صدوق ، و ص 92 به بعد از کتاب الغیبه ، شیخ طوسی ، و ص 97-113 از کتاب الغیبه ، نعمانی نقل شده است ).
[9] . کمال الدین و تمام النعمه ، ج 1، ص 333، ح 1
[10] . همان ، ح 2 و 3
[11] . همان ، ص 334، ح 4
[12] . همان ، ص 335-336، ح 7.
[13] . الغیبه ، شیخ طوسی ، ص 102
[14] . همان
[15] . همان
[16] . الغیبه ، نعمانی ، ص 114
@#@ لذا در روایات ، معصومین- علیهم السلام- هشدارهایی در این باره به چشم می خورد؛ از جمله این روایات ، روایت رسیده از امام کاظم- علیه السلام- است:
« محمد بن یعقوب کلینی» با سند خود از علی بن جعفرو او از برادرش امام کاظم- علیه السلام- نقل کرده که فرمود: هنگامی که پنجمین امام از فرزندان هفتمین (امام کاظم -علیه السلام- ) غائب شد و مواظب دینتان باشید، همانا صاحب این امر را غیبتی است به گونه ای که معتقدان به امامت او، از این عقیده باز می گرداند، و این امتحانی است از جانب خداوند….»[1]
« داود بن کثیر رقی» می گوید: از ابوالحسن موسی بن جعفر- علیه السلام- درباره صاحب این امر (مهدی ) سؤ ال کردم فرمود: «او رانده شده (از نزد مردم ) و تنهای غریب و غایب از اهلش ، تنها فرزند پدرش می باشد.»[2]
10ـ امام رضا- علیه السلام-
«عبدالسلام بن صالح هروی» می گوید: از «دعبل بن علی خزاعی» شنیدم که می گفت : برای مولایم امام رضا- علیه السلام- قصیده ائی را انشا نمودم که ابتدای آن چنین است:
مدارس آیات خلت من تلاوه و منزل وحی مقفر العرصات
تا رسیدم به این بیت که:
خروج امام لامحاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعما و النقمات
در این هنگام ، حضرت به شدت گریست ، سپس سر برداشته و فرمود: ای«خزاعی»! این «روح القدس» بود که این دو بیت را بر زبان تو جاری نمود، آیا می دانی این امام (که در این بیت به او و خروجش اشاره کردی ) کیست ، و چه زمانی خروج می کند؟ گفتم : خیر، ای مولای من ، جز این شنیده ام ، امامی از شما خروج می کند که زمین را از فساد پاک کرده و آن را پر از عدل می سازد، فرمود: ای دعبل ! امام بعد من «محمد» فرزندم ، وبعد از «محمد» فرزندش «علی»، بعد از «علی» فرزندش «حسن»، و بعد از «حسن» فرزندش «حجت قائم منتظر» است که در زمان غیبتش مورد انتظار، و در هنگام ظهورش مورد «اطاعت» است . اگر باقی نماند از دنیا، مگر یک روز، همانا خداوند این روز را طولانی می کند تا این که او خروج کند و زمین را پر از عدل کند، پس از آن که پر از جور شده است ، و اما این که چه زمانی قیام می کند این خبر دادن از وقت است ، همانا پدرم ، از پدرش ، و او از پدرانش روایت نموده است که ، به پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- گفته شد: ای رسول خدا! چه زمانی «قائم» از ذریه تو قیام می کند؟ فرمود: مثل آن ، مثل قیامت است که خداوند درباره آن فرموده : «لا یجلیها لو قتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لایاتیکم الابغته.»[3]
11ـ امام جواد- علیه السلام-
«صقر بن ابی دلف» می گوید: از امام جواد- علیه السلام- شنیدم که فرمود: «همانا امام بعد از من ، فرزندم علی است. فرمان او فرمان من و گفتار او، گفتار من و اطاعت او اطاعت من است. امام بعد او فرزندش «حسن» است که فرمان او فرمان پدرش و گفتار او گفتار پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش است.» سپس ساکت شد. عرض نمودم : پس امام بعد از «حسن» کیست ؟ حضرت در این هنگام به شدت گریست و فرمود: «بعد از «حسن» فرزندش «قائم بالحق و منتظر» است.» عرض کردم : ای فرزند رسول خدا! چرا «قائم» نامیده شده ؟ فرمود: «زیرا، بعد از فراموشی نامش، و ارتداد بیشتر قائلین به امامتش قیام می کند.» عرض نمودم : چرا «منتظَر» نامیده شده ؟ فرمود: «چون او را غیبتی است که روزگارش طولانی است و «مخلِصین»، انتظار خروجش را خواهند کشید و «شکاکان» او را انکار خواهند کرد، و انکار کنندگان یاد او را مورد تمسخر قرار می دهند، و افرادی در تعیین زمان خروجش دروغ خواهند گفت ، و تعجیل گران در خروجش هلاک خواهند شد، و اهل تسلیم نجات خواهند یافت.»[4]
حضرت «عبدالعظیم حسنی» می گوید: بر آقایم، امام جواد- علیه السلام- وارد شدم و قصد داشتم که از او درباره «قائم» سؤ ال کنم که، آیا او است یا غیر او. پس آن حضرت آغاز به سخن نموده و فرمود: ای ابوالقاسم ! همانا« قائم» از ما، همان« مهدی» است که بایسته است به هنگام غیبتش، مردم انتظارش را بکشند و به هنگام ظهورش پیروی اش کنند، و او سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن که محمد- صلی اللّه علیه و آله- را مبعوث فرمود و ما را مخصوص به امامت قرار داد، اگر از عمر دنیا، جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن را طولانی کند تا این که «مهدی» در آن روز خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد، و خداوند امر او را در یک شب اصلاح فرماید، همان گونه که امر« کلیمش ، موسی- علیه السلام-» را در یک شب اصلاح فرمود، و آن زمانی بود که برای آوردن آتش برای اهلش رفت و به هنگام بازگشت ، رسول و نبی بود. سپس فرمود: برترین اعمال شیعه ما،« انتظار فرج» است.[5]
ب – زمینه سازی امام هادی و امام عسکری- علیهما السلام- برای ورود شیعه به عصر غیبت
همان گونه که در قسمت پیشین روشن شد، مساله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مساله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم و محرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصر پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- شروع و در عصر هر یک از امامان شیعه به طور مستمر ادامه یافت ؛ و آنچه پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- در این باره بیان فرموده بود توسط امامان شیعه- علیهم السلام- مورد تاکید واقع شد. هر یک از امامان به نوبه خود، شیعه را از نزدیک شدن عصر غیبت آگاه می ساختند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم ، به شیعیان هشدار می دادند..
اما وقتی به عصر امام هادی و امام عسکری- علیهماالسلام- وارد می شویم ، برهه ای جدید رخ می نماید که در آن ، گام های وسیع تری برای زمینه سازی ورود شیعه به عصر غیبت انجام می گیرد. علاوه بر آنچه این دو امام ، همچون سایر ائمه- علیهم السلام- ، در بیان اصل مساله غیبت انجام دادند، کارهای دیگری نیز به خاطر نزدیکی زمان غیبت ، توسط این دو بزرگوار صورت پذیرفت ، که در ذیل بدان می پردازیم:
1ـ تبیین نزدیکی ولادت حضرت مهدی- علیه السلام- ، آغاز غیبت و چگونگی آن
همان گونه که گذشت ، اصل مساله مهدویت و غیبت مهدی- علیه السلام- ، توسط پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله – و ائمه هدی- علیهم السلام- روشن شده بود. و لذا دو امام هادی و عسکری- علیهماالسلام- به طور اصولی بر نزدیکی زمان موعود تاکید می کردند و شیعه را از این که به خاطر ندیدن امامشان ، در دامان تحیر و ضلالت و ارتداد فرو غلطند باز می داشتند. در روایات متعددی ، امام هادی- علیه السلام- تصریح به این نکته دارد که ، مهدی فرزند فرزند او است و غیبت او نزدیک است. «صقر بن ابی دلف» می گوید: از امام هادی- علیه السلام- شنیدم که فرمود:« همانا امام پس از من ، فرزندم «حسن» و پس از او، فرزندش » قائم» است که زمین را پر از قسط و عدل خواهد ساخت ، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»[6]
«عبدالعظیم حسنی» می گوید: بر آقایم ، امام هادی- علیه السلام- ، وارد شدم ؛ زمانی که مرا مشاهده کرد، فرمود: مرحبا بر تو، ای ابوالقاسم ! تو از دوستان راستین ما هستی ؛ عرض کردم : ای رسول خدا! من قصد دارم دینم را بر شما عرضه کنم اگر مورد رضایت شما بود بر آن ثابت باشم تا زمانی که خدا را ملاقات کنم ، فرمود: بگو، سپس حضرت عبدالعظیم ، به بیان عقاید خود از توحید و رسالت و امامت ائمه- علیهم السلام- تا امام هادی- علیه السلام – پرداخت . در این هنگام حضرت به او فرمود: «و بعد از من ، فرزندم حسن است ، پس چگونه است حال مردم نسبت به جانشین او؟»عرض کردم : چگونه است ای مولای من؟ فرمود: «زیرا شخص او دیده نمی شود و ذکر نام او نیز جایز نیست تا زمانی که خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید… .»[7]
نظیر همین کلام را امام هادی- علیه السلام- به« ابوهاشم، داود بن قاسم جعفری» به این مضمون فرموده است : «جانشین پس از من ، فرزندم «حسن» است، پس چگونه است حال شما نسبت به جانشین او؟» ، هنگامی که راوی سؤ ال می کند: این امر چگونه است؟ می فرماید:« زیرا شما شخص او را مشاهده نمی کنید و بردن نامش بر شما جایز نیست. و هنگامی که راوی سؤ ال می کند: پس چگونه از او یاد کنیم ؟ می فرماید: بگوئید:« حجت» از آل محمد- صلی اللّه علیه و آله- .»[8]
در مواردی ، امام هادی- علیه السلام- ، شیعه را از این امر آگاهی می دهد که ،« مهدی» آن کسی است که ولادتش بر دیگران مخفی باشد. این کلام حضرت هشداری است برای شیعیان که مبادا مخفی بودن ولادت مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- ، موجب تردید در دل هایشان گردد.
«اسحاق بن محمد بن ایوب» می گوید: از امام هادی- علیه السلام- شنیدم که می فرمود: «صاحب این امر، کسی است که مردم درباره اش بگویند: هنوز متولد نشده است.»[9]
وقتی امام هادی- علیه السلام- از دنیا رفت و امر امامت بر دوش امام عسکری علیه السلام قرار گرفت، وظیفه آن بزرگوار در آماده سازی زمینه غیبت به مراتب سنگین تر شد. در عصر آن امام ، مهدی- علیه السلام- به دنیا آمده بود و سال های اندکی تا شروع عصر غیبت مانده بود.[1] . همان ، ص 100.
[2] . کمال الدین و تمام النعمه ، ج 2، ص 361، ح 4
[3] . همان ، ج 2، ص 372-373، ح 6
[4] . همان ، ج 2، ص 378، ح 3
[5] . همان ، ص 377، ح 1
[6] . همان ، ج 2، ص 383، ح 10
[7] . همان ، ص 379-380، ح 1؛ اثبات الوصیه ، مسعودی ، ص 237
[8] . همان ، ص 381، ح 5
[9] . همان ، ص 382، ح 6 و 7
@#@ بنابراین، وظیفه امام عسکری- علیه السلام- علاوه بر روشنگری در اصل مساله مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف – و غیبت او، در اثبات وجود مهدی و ولایت او نیز متجلی می شد. از این رو، آن حضرت بر بعضی از خواص شیعه که مورد اعتماد بودند، منت نهاده و آنها را مفتخر به دیدن سیمای نیک فرزندش مهدی- علیه السلام- می نمود، در عین حال که لازم بود ولادت آن حضرت از دیده اغیار مخفی بماند.
از جمله کسانی که موفق به این امر شد، صحابی خاص آن امام؛ یعنی «احمد بن اسحاق قمی» بود، او می گوید: بر مولای خود وارد شدم و قصد داشتم درباره جانشین او سؤ ال کنم، حضرت آغاز به سخن کرده، فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند – تبارک و تعالی – هیچ گاه زمین را از «حجت» خود خالی نگذاشته است، حجتی که به وسیله او بلا را از اهل زمین دور، و باران را نازل، و برکات زمین را خارج می سازد.
عرض نمودم : ای فرزند رسول خدا! امام و خلیفه پس از شما کیست ؟ حضرت با سرعت برخاسته، داخل خانه شد و سپس در حالی که بر دوش او پسر بچه ای سه ساله، با چهره ای همچون ماه در شب بدر، قرار داشت خارج شده، و فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامت تو در نزد خداوند، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا، و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می سازد، در حالی که ظلم و جور پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق! مثل او مثل «خضر- علیه السلام-» و«ذوالقرنین» است. قسم به خدا، غیبتی خواهد داشت که در آن غیبت ، جز کسی که خداوند او را استوار در قبول امامت او قرار داده و او موفق به دعا برای تعجیل فرجش کرده، نجات نخواهد یافت.
«احمد بن اسحاق» عرض کرد: مولای من، آیا علامتی هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ به محض پرسش، آن پسر به سخن آمد و به زبان عربی فصیح فرمود: «من بقیه الله در زمین، انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم، پس ای احمد بن اسحاق! بعد از رویت و مشاهده به دنبال نشانه نگرد.»
«احمد بن اسحاق» می گوید: من مسرور و شادمان خارج شدم، فردای آن روز وقتی به محضر امام عسکری- علیه السلام- رسیدم، عرض نمودم. ای فرزند رسول خدا! شادی و سرور من نسبت به منتی که بر من نهادی بسیار است. آن سنت جاری از «خضر» و «ذوالقرنین» در فرزندت چیست ؟ فرمود: طول غیبت، ای احمد! به نحوی که بیشتر معتقدان به امامت او، از این عقیده بازگردند و جز کسانی که ایمان راسخ در قلبشان است و مورد تایید الهی هستند براین عقیده باقی نمی مانند. ای احمد بن اسحاق ! این امری از امور الهی و سری از اسرار او و غیبی از غیب او است. آنچه گفتم بگیر و کتمان کن و از شاکرین باش تا فردا در علیین با ما باشی.[1]
در بعضی از موارد، امام عسکری- علیه السلام- زمان دقیق غیبت را مشخص فرموده است.
«ابوغانم» می گوید: از امام عسکری- علیه السلام- شنیدم که می فرمود: «در سال (260 ه ) شیعه من دچار جدایی و افتراق خواهند شد.»[2]
و در مواردی دیگر، حضرت، تصریح به اختلاف شیعه پس از شروع عصر غیبت فرموده است.
«موسی بن جعفر بن وهب بغدادی» می گوید: شنیدم که امام عسکری- علیه السلام- می فرمود:« گویا می بینم که پس از من در مورد جانشینم دچار اختلاف شده اید… بدانید که برای فرزندم غیبتی است که در آن، مردم دچار تردید می شوند، مگر آن کسی که خداوند او را حفظ نماید.»[3]
آن حضرت در روایاتی، شیعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غیبت فرمان داده است؛ از جمله این موارد، نامه آن حضرت به «ابوالحسن، علی بن الحسین بن بابویه قمی» است که در آن چنین فرموده است: بر تو باد صبر و انتظار فرج؛ پیامبر اکرم- صلی اللّه علیه و آله- فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است و شیعه ما دائم در حزن و اندوهند تا زمانی که فرزندم – که پیامبر- صلی اللّه علیه و آله- بشارت او را داده ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد نماید. پس ای شیخ و معتمد من، ای ابوالحسن علی، صبر کن و همه شیعیانم را به صبر دعوت کن چرا که زمین از آن خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهیزگاران است … .»[4]
2ـ کاهش ارتباط مستقیم با شیعه
از دیگر اقداماتی که دو امام هادی و عسکری- علیهماالسلام- برای آماده سازی زمینه غیبت حضرت مهدی- علیه السلام- انجام دادند پرده گام به گام از شیعیان بود. این واقعیت با توجه به کلامی که«مسعودی»، در«اثبات الوصیه» آورده است به خوبی روشن می شود، او می گوید:
«امام هادی- علیه السلام- از بسیاری از موالیان خود، به جز معدودی از خواص، دوری می گزید، و زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری علیه السلام منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن می گفت ، مگر در اوقاتی که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب می شد.»[5]
گرچه کلام مسعودی، به خصوص در مورد امام عسکری- علیه السلام-، خالی از مبالغه نیست، ولی در مجموع، اثبات کننده مدعای ما است. نزدیکی عصر آن دو امام، به عصر غیبت نیز می تواند مؤ ید صحت این مدعا باشد؛ چرا که احتجاب و غیبت ناگهانی امام معصوم- علیه السلام- می توانست وضع دشوار و غیر قابل تحملی را برای شیعه پدید آورد.
به هر حال این دو امام بزرگوار، هم به لحاظ آن که در پادگان نظامی سامرا تحت کنترل حکام عباسی بودند و هم به لحاظ آن که در عصری نزدیک به عصر غیبت می زیستند، غالبا نسبت به شیعه پنهان بودند، و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات ، توقیعات و وکلا بود و به دلیل همین مکاتبات فراوان بود که به عنوان مثال : احمد بن اسحاق قمی از امام عسکری- علیه السلام- طلب دست خطی می کند تا بدان وسیله ، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد.[6]
و از این رو جماعت شیعیان، دیدن آن حضرت و ملاقات با او را در مسیر رفت و آمد – هفتگی آن بزرگوار به منزل خلیفه – مغتنم شمرده، در راه می نشستند و منتظر آن حضرت می ماندند. از جمله نمونه های این مطلب، ملاقات شخصی است که در دل، شبهه ثنویت داشته و امام علیه السلام هنگام بازگشت از منزل خلیفه، با انگشت سبابه اشاره می کند که: احد احد![7]
و شخص دیگری که در مسیر امام- علیه السلام- به منزل خلیفه نشسته و قصد می کند تا با صدای بلند مردم را به امامت آن حضرت فرا خواند، اما حضرت با اشاره انگشت بر دهان مبارک ، او را از این کار باز می دارد![8]
3ـ ساماندهی و تقویت وکالت
یکی دیگر از چاره اندیشی های دو امام هادی و عسکری- علیهماالسلام- برای ورود شیعه به عصر غیبت ، تقویت «سازمان وکالت» بود. این سازمان که همان نظام ارتباط امام با شیعیان به وسیله وکلا بود، ریشه در عصر امام صادق- علیه السلام- داشت، و در طی ده ها سال فعالیت خود با فراز و نشیب هایی مواجه بود.
در عصر امام هادی وامام عسکری- علیهماالسلام- اقداماتی از سوی آن بزرگواران برای سازماندهی و تقویت این سازمان صورت گرفت. این کار از آن رو انجام شد که شیعه ، رفته رفته به عصر غیبت نزدیک تر می شد و در چنین عصری ، این نهاد وکالت بود که تنها راه ارتباطی شیعه با امام معصوم علیه السلام بود.
از جمله اقدامات امام هادی- علیه السلام- در جهت تقویت و سامان مند کردن فعالیت های سازمان وکالت، می توان به سفارش مؤ کد آن حضرت به وکلا برای حفظ نظم در امور و رعایت محدوده و قلمرو خاص خود و عدم دخالت در امور سایر وکلا اشاره کرد. به عنوان نمونه، به نامه امام- علیه السلام- به دو تن از وکلایش؛ یعنی«ایوب بن نوح» و «ابوعلی بن راشد»، در این زمینه توجه شود.[9]
اهتمام آن امام بر تعیین جانشین برای وکیل قبل و عدم بروز گسستگی در کار وکالت نواحی، از دیگر اقدامات بود.[10]
امام عسکری- علیه السلام- نیز با ادامه دادن این گونه اقدامات، راه را برای حرکت سازمان در مسیر خودش هموار نمود. آن جناب نیز همچون پدر بزرگوارش، وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نمود که بر کار سایر وکلا نظارت داشتند. علاوه بر این، «عثمان بن سعید عمری» را به عنوان «وکیل الوکلای» خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند. این امر، از آن جهت حائز اهمیت بود که وی در عصر غیبت ، بنا بود سفیر و نائب اول امام عصر- علیه السلام- باشد.
همین طور نامه های آن جناب به بعضی نواحی شیعه نشین ؛ مثل«نیشابور»، و تاکید بر اطاعت شیعیان از وکلا و پرداخت وجوه شرعی به آنان، و محور قرار دادن وکلا در حل و فصل امور را می توان از دیگر اقدامات امام عسکری- علیه السلام- برای تقویت و سامان مندی «سازمان وکالت» قلمداد کرد. به عنوان نمونه، می توان به نامه مفصل آن جناب به«اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» و شیعیان و بزرگان نیشابور اشاره کرد که در آن، ضمن معرفی وکیلی به نام«ابراهیم بن عبده»، از مردم این دیار به خاطر عدم اطاعت و عدم مراجعه نزد وکیل پیشین، گلایه نموده اند.[11]
شناخت هر چه بیشتر این سازمان، کیفیت سیر تکاملی آن و وضعیت آن در عصر امام هادی- علیه السلام- و عصر امام عسکری- علیه السلام- و عصر غیبت، مستلزم توجهی مستقل به این نهاد مهم ، و شناخت سیر پیدایش و تکوین و تکامل آن و سایر ویژگی ها و وظایف آن است که مباحث زیر متکفل انجام این مهم می باشند:
الف – تعریف لغوی و اصطلاحی واژه وکالت و معرفی اجمالی سازمان وکالت
ب – علل تشکیل سازمان وکالت و گسترش و استمرار فعالیت آن تا پایان عصر غیبت
ج – محدوده زمانی و جغرافیائی فعالیت سازمان وکالت
د – وظایف و مسئولیت های سازمان وکالت
ه- ویژگی ها و مشخصات وکلا و کارگزاران سازمان وکالت
و – معرفی مهم ترین وکلای ائمه علیهم السلام
این مباحث به لحاظ گستردگی ، در کتابی دیگر به صورت مستقل به تفضیل بررسی شده است.[12] در فصل آتی، هر یک از موضوعات فوق را به اجمال ، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
[1] . همان ، ج 2، ص 384-385، ح 1
[2] . همان ، ص 408، ح 6
[3] . همان ، ص 409، ح 8
[4] . مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 527؛ تاریخ الغیبه الصغری ، سید محمد صدر، ص 217
[5] . اثبات الوصیه ، ص 262؛ تاریخ الغیبه الصغری ، ص 222
[6] . الکافی ، ج 1، ص 513، ح 27؛ مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 33-34؛ تاریخ الغیبه الصغری ، ص 224
[7] . تاریخ الغیبه الصغری ، ص 224
[8] . اثبات الوصیه ، ص 243
[9] . رجال کشی ، ص 514، ح 992
[10] . ر. ک: همان، ص 513-514، ح 991 و 992(جریان نصب ابوعلی بن راشد به جای علی بن الحسین بن عبدریه توسط امام هادی علیه السلام).
[11] . همان ، ص 579-580، ح 1088.
[12] . ر. ک: پژوهشی جامع پیرامون وکالت، وکلا و ابواب ائمه علیهم السلام، دکتر محمد رضا جباری، قم مؤ سسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379 ش.
آقایان پورسید آقایی، جباری، عاشوری- تاریخ عصر غیبت، ص151