چرا در حالی که خداوند مکان و محل ندارد دستهایمان را هنگام دعا به سوی آسمان بالا می بریم؟
پاسخ
در ابتدا لازم است به این نکته اشاره شود که سؤال فوق از پرسشهای بسیار قدیمی می باشد. و پیوسته اذهان مردم را به خود مشغول نموده بطوری که در عصر ائمّه ـ علیهم السلام ـ نیز بارها فلسفه این عمل از آنها پرسیده شده بود و امامان ـ علیه السلام ـ نیز در روایات مختلف و در مناسبتهایی، پاسخ این سؤال را داده اند. ما نیز با استفاده از روایات، به پرسش فوق پاسخ می دهیم که ذیلا به چند نمونه از روایات اشاره می شود:
1. هشام بن حکم می گوید: مردی خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ آمد و از آیه «الرحمن علی العرش استوی»[1] سؤال کرد. امام ـ علیه السلام ـ ضمن توضیحی فرمود: خداوند به هیچ مکان و مخلوقی نیاز ندارد بلکه تمام خلق محتاج او هستند.
سؤال کننده عرض کرد: (اگر چنین است پس چرا هنگام دعا دستها را بالا می برند؟!) با این حال تفاوتی ندارد که دست به سوی آسمان بالا کنید یا به سوی زمین پائین آورید.؟
امام فرمود: این موضوع در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است (و هیچ تفاوتی نمی کند)، ولی خداوند متعال به بندگانش دستور داده که دستهای خود را در اشاره به عرش به سوی آسمان بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ اثبات کرده است، تثبیت می کنیم، آنجا که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: دستهای خود را به سوی خداوند متعال بردارید، و این سخنی است که تمام امت بر آن اتفاق نظر دارند.[2]
2. در حدیث دیگری از امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ آمده است: «اذا فرغ احدکم من الصلوه فلیرفع یدیه الی السماء و لینصب فی الدُّعاء»: «هنگامی که یکی از شما نماز را پایان می دهد دست به سوی آسمان بردارد و مشغول دعا شود».
مردی عرض کرد: ای امیر مؤمنان! مگر خداوند همه جا نیست؟ فرمود، آری همه جا هست، عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان بر می دارند؟ فرمود: آیا (در قرآن) نخوانده ای; و فی السماء رزقکم و ما توعدون[3] «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده می شود» پس از کجا انسان روزی خود را بطلبد جز از محلّش، محل رزق و وعده الهی آسمان است.[4]
مطابق این روایت چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است، (باران زنده کننده زمینهای مرده ، از آسمان می بارد، نور آفتاب که منبع حیات و زندگی است از سوی آسمان می تابد، هوا که از عوامل مهم حیات است در آسمان میباشد و…) آسمان به عنوان معدنی از برکات و ارزاق الهی معرفی شده و به هنگام دعا به آن توجه می شود و از خالق و مالک آن ، همه رزق و روزی تقاضای حل مشکل می شود.[5] از پاره ای از اخبار نیز استفاده می شود که این معنی منحصر به مسلمانان نیست، در سایر امم نیز بوده است، چنانکه مرحوم «فیض کاشانی» در «محجه البیضاء» حدیثی از «مالک بن دینار» نقل می کند که بنی اسرائیل گرفتار قحطی شده بودند، بارها از شهر بیرون رفتند (و در بیابان دعا کردند و به جائی نرسیدند)، خداوند به پیامبر آنها وحی فرستاد که بگو: «انّکم تخرجون الی بابدان نجسه، و ترفعون الی اَکفا قَد سفکتم بها الدّماء و ملاتم بطونکم من الحرام الان قد اشتدّ غضبی علیکم و لن تزدادوا و امنی الّا بعداً»
«شما با بدنهای ناپاک بیرون می آئید و دستهائی که با آن خون بی گناهان را ریخته اید به سوی من بر می دارید، و شکمهای خود را پر از حرام کرده اید و هر چه دعا کنید جز دوری از من نتیجه ای نخواهید دید»؟![6]
3- از بعضی از روایات فلسفه دیگری برای این کار استفاده می شود، و آن اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه خدا است، چرا که انسان، هنگام خضوع یا تسلیم و خواهش، در مقابل شخص یا چیزی، دستهای خود را بلند می کند.
در حدیثی از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه: «فما استکانو لربّهم و ما یتضرّعون[7] «آنها هرگز در برابر پروردگارشان تواضع نکردند و تضرع ننمودند» می خوانیم که فرمود: «استکانت به معنی خضوع است و «تضرع» به معنی بلند کردن دستها و اظهار تذلل در پیشگاه خداست»[8]
4-امام صادق ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه انّهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و کانو لنا خاشعین، می فرمایند:
(آنها در نیکی ها شتاب می کردند و به خاطر عشق «به رحمت» و ترس از عذاب ما را می خواندند، و برای ما خاشع بودند).
فرمود: («رغبت» آن است که کف دستها را به طرف آسمان بلند کنی و «رهبت» آن است که پشت دستها را به طرف آسمان بلند کنی.)[9]
از مجموع مطالب بالا استفاده می شود که بالا بردن دست در دعا, منافاتی با محل و مکان نداشتن خداوند ندارد، بلکه دارای حکمتهایی است:
اوّلا: این عمل طبق دستور شرع و سیره معصومین ـ علیهم السلام ـ است.
ثانیاً: آسمان معدن رزق و محل نزول تمام نعمتهای خداوند است.
ثالثاً: این عمل نوعی اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه خداوند است.
منزلت و مقام اعلی و با عظمت خداوند ایجاب می کند که هنگام دعا انسان دستها را بالا ببرد. چنین کاری به اقتضاء درخواست یک مقام دانی و ضعیف از مقام عالی و قوی است. در واقع انسان با این عمل تهی دستی و محتاج بودن خود را به خداوند بی نیاز اعلان می کند.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
ـ شیخ صدوق، علل الشرایع.
پی نوشت ها:
[1]. ط / 5.
[2]. محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی (شیخ صدوق)، التوحید، با تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص248، باب 36 «الرّد علی التنویه و الزنادقه، ح، 1)
[3]. الزاریات/ 22.
[4]. صدوق، محمد بن حسن، علل الشرایع، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ دوم، منشورات المکتبه الحیدریه فی النجف، 1385 هـ ، باب50، ص344، ح1.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تفسیر موضوعی، قم، مطبوعاتی هدف، چاپ سوّم، 1373، ج 4، ص 271.
[6]. المحجه البیضاء با تصحیح علی اکبر غفاری، مؤسسه نشر اسلامی، طبع سوم، ج 2، کتاب الاذکار و الدعوات، ص 298.
[7]. مؤمنون / 76.
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مترجم سید جواد مصطفوی، ج 4، ص 479، کتاب الدعا، باب الرغبه و الرجعته، ح 2.
[9]. همان، ح1.