نویسنده:ناصر آقابابایی*
چکیده:
آرای دانشمندان اسلامی درباره ی توصیف، علّت شناسی و شیوه های اصلاح صفات و رفتارهای نابهنجار، در علم اخلاق گردآمده است. از آثار برجسته در این عمل، جامع السّعادات مرحوم ملامحمدمهدی نراقی است. در مقاله ی پیش رو، پس از تبیین جایگاه علم اخلاق، دیدگاه نراقی درباره ی مساله ی تربیت – طبیعت، و ملاک سلامت را مرور کرده ایم. سپس اصول و شیوه های پیشگیری و درمان او را از نظر گذرانده ایم.
رویکرد او به درمان، شناختی – رفتاری است. به باور او، برای اصلاح صفات و رفتارهای ناپسند، گریزی از همراهی تغییر شناختی با تکلیف رفتاری نیست. الگوبرداری، خودتنبیهی، درمان به ضد، استفاده از خوف و رجا، هدف گذاری کاذب، و برنامه ی مراقبه، از جمله راهکارهای درمانی وی می با شند. برخی از این راهکارها، کم و بیش در روانشناسی بالینی معاصر به کار بسته می شوند. با نگاهی به وجوه تمایز و اشتراک
آنها در این دو علم، آنها را قابل کاربرد در روان درمانی های کنونی یافتیم.
مقدّمه
اصلاح رفتارهای ناپسند و ناهنجار، همواره، از دغدغه های علمای اخلاق بوده است. با ظهور اسلام، این نقش اندیشمندان اخلاقی تقویت شد، کتاب های متعدّدی نگارش یافت، شاگردان زیادی تربیت شدند و علم اخلاق اسلامی شکل گرفت. از میان علوم قدیمه و علوم اسلامی، علم اخلاق از نزدیک ترین آنها به روان شناسی است؛ چرا که می توان آن را دست کم با دو شاخه ی مَرَضی (دسته بندی و توصیف نابهنجاری های اخلاقی) و بالینی(اصلاح نابهنجاری های اخلاقی) در روانشناسی همطراز کر د. این سخن به معنی یکی کردن یا یکی دانستن اخلاق و روانشناسی نیست؛ چرا که این دو علم در اصول، روش ها و اهداف متفاوتند؛ و به طور خاصّ تر در دسته بندی ناهنجاری ها، شیوه ی گردآوری اطلاعات و روش های مداخله درمانی.
علاوه بر تفاوت های ماهیّتی و محتوایی که اشاره کردیم، جایگاه اجتماعی این دو علم نیز یکسان نیست:
1- اصولا علم اخلاق میان دانشمندان و علمای اسلامی و غیراسلامی امری حاشیه ای بوده است. بالطّبع، در مقایسه با سایر دانش های اسلامی و غیراسلامی تحقیقات چندانی در این شاخه انجام نگرفته است.
علم اخلاق هیچ گاه از جذّابیت اجتماعی کنونی روانشناسی برخوردار نبوده است.
2-علی رغم آنچه که در همطرازی اخلاق و روانشناسی گفتیم، هماره سعی شده از میان علوم اسلامی، فلسفه و علم النّفس فلسفی را به عنوان پدرخوانده ی روانشناسی نوین معرفی کنند. همین دیدگاه نیز باعث شده حتی آن گاه که محقّقی به دنبال درمان بیماری های روانی در میان آرای دانشمندان اسلامی(1) می گردد، در آثار ابن سینای فیلسوف و طبیب به جستجو پردازد.
با این همه، این دو علم اشتراکات چشمگیری هم دارند. این تفاوت و اشتراک، ترکیب زیبایی به وجود می آورد و پژوهشگر کنجکاو را به ایجاد تعامل بین این دو شاخه برای درمان اختلالات روانشناختی و اصلاح انحرافات اخلاقی برمی انگیزد. آنچه در این نوشتار می آوریم، کوششی است برای نشان دادن پیوندهای روانشناسی و اخلاق در میان نابهنجاری های رفتاری به معنای عام.
مرحوم ملامحمدمهدی نراقی از کسانی است که نامش با اخلاق پیوند خورد ه است. اثر گران سنگ وی، جامع السّعادات، یکی از متون قوی در اخلاق اسلامی است. آنچه از علم اخلاق در این نوشتار می آوریم بر مدار جامع السعادات اوست. پیش از ورود به مقصود نهایی این نوشتار، یعنی درمان در نظام اخلاقی مرحوم نراقی، مرور کلیات و مقدماتی را ضروری می دانیم. این مقدّمات شامل انسان شناسی، بحث
طبیعت- تربیت، و ملاک سلامت در نظام اخلاقی مرحوم نراقی خواهد بود.
انسان شناسی و اخلاق اسلامی
در نگاه دانشمندان اسلامی، انسان دارای دو وجه روح و بدن است. نفس، روح، قلب و عقل با این که هرکدام معنای خاصّی دارند، همگی به اعتبارات مختلف به همان بعد غیرجسمانی انسان اشاره دارند.(2) هر یک از این دو وجه، رنج و لذّت، و مهلکات و منجیات، و منافیات و ملائماتی دارند. متکفّل بیان تفصیل مرض ها و درمان بیماری های بدن است. علمی که متکفّل بیان بیماری ها و درمان امراض روح است اخلاق است.(3) اثر هر فضیلت یا رذیلت فراتر از زندگی دنیوی است. فضایل اخلاقی، سعادت ابدی را در پی دارند و رذایل اخلاقی به شقاوت ابدی می انجامند، پس، آراستن به فضایل و پیراستن از رذایل از مهم ترین واجبات است. منطقا پیراسته شدن از رذایل، که اصطلاحا “تخلّی” نامیده می شود بر آراسته شدن به فضایل، که “تحلّی” نامندش، مقدم است؛ چرا که شکوفایی خود حاصل نمی گردد، مگر آن که نفس از صفات ناپسند پاک گردد. بنابراین، می توان گفت: «تخلّی+تحلّی = سعادت نهایی» (4)
طبیعت یا تربیت (تغییرپذیری خُلق)
آیا اخلاق قابل تغییر است؟ چه چیزی در شکل گیری آن تعیین کننده است؟ طبیعت یا تربیت؟ نراقی می گوید: بی شک، مزاج یا طبیعت، در اخلاق و رفتارهای انسان نقش دارد. اما این نقش به گونه ای نیست که تغییر میسر نباشد. در شکل گیری صفات فردی و بروز رفتارهای بهنجار و نابهنجار، طبیعت نقشی تعیین کننده دارد، اما این تاثیر آن قدر نیست که مجالی برای تربیت باقی نگذارد.
تغییر الگوهای رفتاری ناپسند، با معالجاتی که در علم اخلاق مطرح است، امکان پذیر است.(5) خُلق (ملکه ی نفسانی که مقتضی صدور با سهولت و بدون احتیاج به فکر و تامل افعال می باشد)(6) برآیند مزاج (طبیعت) و عادت(تربیت) است. بنابراین، می توان گفت که نفس در آغاز، خالی از ملکات است.(7) ملکه با تکرار فعل شکل می گیرد.(8) از همین روست که آموزش و تربیت کودکان آسان است.(9)
چنان که می دانیم، فلسفه ی اصلی رفتارگرایی این است که محیط، تعیین کننده ی اصلی رفتار مردم است. گفته شده است که این دیدگاه کاملاً برای افراد مسلمان مناسب است؛ زیرا آنان خود را موجوداتی تصویر می کنند که توسط عوامل اجتماعی و فوق طبیعی کنترل
می شوند. (10) این اظهار نظر با آنچه که در سطور بالا در مورد نظر دانشمندان اسلامی درباره ی مساله ی تربیت – طبیعت گفتیم، مطابقت ندارد. همچنین پذیرش این که مسلمانان دارای باور شخصی این چنینی باشند دشوار است. به نظر می رسد چنین اظهار نظری یا ناشی از ناآگاهی از معارف اسلامی و فرهنگ مسلمانان باشد یا این که تنها مبالغه در تعبیر است.
ملاک سلامت در اخلاق
دسته بندی نابهنجاری ها در اخلاق اسلامی، بر مبنای اصول اخلاقی و معارف دینی است. از این رو، بر خی رفتارهایی که در روانشناسی مرَضی نوین، ناهنجاری نیستند، در اخلاق اسلامی نابهنجاری می باشند. البته در موارد زیادی نیز اشتراکاتی وجود دارد. نظام کدگذاری در اخلاق براساس سلامت نفس و قوای آن است.
نراقی می گوید: نفس چهار قوه دارد: عقلّیه، و همیّه، غضبیّه و شهویّه،(11) سلامت نفس منوط به این است که عقل فرمانروای قوای دیگر شود. سعادت، تنها با اصلاح همه ی صفات و قوا به دست می آید.
این اصلاح باید از نظر زمانی فراگیر باشد و شامل همه ی صفات شود(12) مثلا اگر فرد خود را ظاهراً متکلف به صبر و رضا کند، اما در باطن مضطرب و رنجور باشد، به هیچ وجه سعادتمند نخواهد بود.(13) این بیان
کاملا با دیدگاه رفتارگرایی فاصله دارد؛ چرا که رویکرد رفتاری، مشکل را در سطحی ترین لایه ی شخصیت و همان ظاهر می داند و رفع آن را هم در همانجا می جوید.(14)
اصول درمانگری
با این که روش های درمانی گوناگونی در علم اخلاق برای اصلاح ناهنجاری ها به کار گرفته شده، چند اصل و فرض، زیربنای این درمان ها را تشکیل می دهند. که توجه بدانها ضروری است. اینها اصولی است که نراقی خود را بدانها ملتزم می داند.
1- اصل امید به تغییر: در راه تغییر عادات ناپسند هیچ گاه نباید ناامید شد(15) برتری این اصل نسبت به اصل نسبت به اصل تغییر در رفتارگرایی، تاکید ویژه ی آن برداشتن امید است. گویا امید به اصلاح، هم از سوی بیمار و هم از سوی درمانگر، برای تحقق درمان، ضروری است.(16) زیرا “یک مُراجع معتقد و با انگیزه بیش از مراجع بدبین و سرکش پیشرفت خواهد کرد.” (17)
2-اصل تربیت: اکتساب فضایل تربیتی است؛ طبق ترتیب کمال طبیعی، چنان که طبیعت، نخست، قوه ی شهوت را ایجاد می کند و سپس قوه ی غضب و آن گاه قوه ی تمییز را. پس در مقام تهذیب اخلاق نیز تهذیب قوا باید به ترتیب کمال طبیعی باشد.1) قوه ی شهویّه؛ 2) قوه ی غضب؛ 3) قوه ی تمییز.(18) برای کسی که برخی فضایل را به ترتیب مذکور کسب کند، تحصیل باقی در نهایت سهولت خواهد بود. اما کسی که آنها را بدون ترتیب کسب کند، تحصیل باقی، ممکن، اما دشوار خواهد بود. (19)
3-اصل تلازم دانش و عمل: این اصل سه شاخه ی فرعی دارد: 1) کمال قوه ی نظری و کمال قوه ی عملی بدون هم حاصل نمی گردند. “بینش، تسهیل کننده ی کمال و بهبود روانشناختی است، ولی به خودی خود موجب بروز این تغییرات نمی شود.” (20) پیامد طبیعی این اصل این خواهد بود که غالب درمان ها شناختی – رفتاری باشند.(21) نراقی در سراسر اثر، بارها بر این موضوع تاکید می کند. 2) نیروی ادراکی نفس، با تمارین فکری و کثرت تفکر افزایش می یابد. 3) عمل به دانسته ها، آگاهی به ندانسته ها را در پی دارد.(22)
4-اصل علت: نابهنجاری ها علل زیربنایی دارند؛ برخی نابهنجاری ها اساسی اند و خود علت برای برخی نابهنجاری های دیگرند.(23)
شیوه های حفظ اعتدال فضائل اخلاقی (پیشگیری از نابهنجاری های اخلاقی)(24)
اگر کتابی در مورد اخلاق اسلامی خوانده باشید، حتما متوجه شده اید اخلاقیون اهمیت زیادی برای پیشگیری از بروز مشکلات رفتاری قایلند. در روانشناسی، پیشگیری و درمان دو فعالیت متداخل هستند. پیشگیری که نقش بنیادی در روانشناسی اجتماعی نگر دارد، (25) در بلند مدت، مقرون به صرفه تر و موثرتر از درمان انفرادی است.
روانشناسان، پیشگیری را سه قسم نموده اند. پیشگیری اولیه عبارت است از غلبه بر مشکلات، پیش از آن که فرصتی برای ظهور یابند. این نوع پیشگیری، به آنچه در اخلاق آمده، نزدیک است.
فن اخلاق دو بخش دارد: حفظ فضایل و دفع رذایل. مرحله ی پیش از بروز اختلال را، که در اخلاق حفظ اعتدال خوانده می شود، پیشگیری می نماییم. نراقی برای حفظ فضایل، که آن را پیش گیری نامیدیم، راه های ذیل را برمی شمرد:
1- تفکر پیش از اقدام به عمل، تا این که خلاف مقتضای فضیلت از فرد سر نزند وا گر احیانا سرزد خود را با انجام متضاد آن تنبیه کند.
2- پرهیز از آنچه محرک شهوت و غضب است. (دیدنی ها، شنیدنی ها، تخیلات و …)
همنشینی با خوبان، معاشرت با انسان های با فضیلت و مطالعه ی حالات آنان. و پرهیز از همنشینی با افراد دارای رذیلت و حتی
پرهیز از شنیدن داستان وحکایت آنان. این توصیه ی نراقی با الگوبرداری(26) در نظریه ی یادگیری اجتماعی(27)، (28)نزدیک است.(29) همنشینی با این افراد، امکان انجام رفتار مورد نظر را برای فرد فراهم می آورد. حتی گفته شده الگوبرداری، که مبتنی بر پیروی از یک الگوی اجتماعی و دینی است، کاملا مناسب فرهنگ مسلمانان است. و والدین و آموزگاران نیز برای تاثیرگذاردن در رفتار کودکان می توانند از این فن استفاده کنند.(30) الگوبرداری از روی مطالعه (که نراقی به آن اشاره می کند)، را نیز می توان نوعی الگوبرداری دانست؛ گویا فرد با تصویرکردن آنچه می خواند یا می شنود الگویی برای خود می سازد.
4- صرف نیرو در صفات پسندیده و وادار ساختن خود به انجام کارهایی که متناسب با خلقی است که می خواهیم حفظش کنیم. چنان که در حدیثی آمده که “شکیبا باش، و اگر نیستی اظهار شکیبایی کن؛”
(31) یعنی اگر واجد این صفت نیستی، اظهار شکیبایی کن و خود را به این صفت وادار کن تا سرانجام خلق تو چنین شود. این نکته را که در فرهنگ های دیگر نیز با عبارات مشابهی می توان یافت؛ چنان که در زبان انگلیسی عبارتی به همین مضمون وجود دارد.(32)
5- سعی در یافتن عیب های خود و تلاش در راه رفع آنها. به نظر نراقی، از آن رو که ممکن است این عیوب از خود فرد نیز مخفی بماند، لازم است از دیگران، مثلا دوستان، کمک بگیرد. از کارهای مفیدی که در اینجا می توان کرد این است که دیگران را آینه ای برای عیوب خود قرارداد. هرگاه عیبی از دیگران دید در زشتی آن تامل کند و بداند که این عیب اگر از او سربزند قبیح است و دیگران هم آن را قبیح و زشت خواهند دید، پس در رفع آن عیب بکوشد.
روش های مداخله و تغییر
هم اکنون بیش از 400مدل روان درمانی در جامعه ی غرب معاصر به کار برده می شود. حدود 150 درمان دارای پشتوانه ی علمی اند.(33) البته میان این الگوهای متعدد، همگرایی وجود دارد.(34) شیوه های اصلاح و تغییر رفتار در اخلاق اسلامی قطعا به اندازه ی درمان های ثبت شده
در تاریخ روانشناسی نیست. شاید در نظر اول مداخلات اخلاقی در قالب اندرز یا نهایتاً تغییرات شناختی باشد، اما نگاه دقیق تر نشان میدهد، اولاً، مداخلات دیگر، مثل مداخلات رفتاری و دارویی نیز، مورد توجه این علم بوده است. ثانیاً، دست کم برخی مداخلات روانشناختی نوین را می توان با گرایش اسلامی هم اعمال کرد. گردآوری شیوه های اصلاح و تغییر رفتار در اخلاق اسلامی کاری دشوار است و شایسته ی یک کار پژوهشی مستقل و گسترده. اشاره به برخی از این شیوه ها (که مرحوم نراقی بدانها پرداخته) می تواند خطوط کلی کار را روشن سازد و هدف فوق را دست یافتنی تر کند.
مشاوران اخلاقی که از دید تخصص بالینی، پیراحرفه ای(35) قلمداد می شوند، برای جمع آوری داده ها و تصمیم گیری های بالینی، از مصاحبه و مشاهده ی رفتاری، به عنوان دو فن اصلی استفاده می کنند. در علم اخلاق از آزمون های فرافکن و پیچیدگی های آزمون های عینی خبری نیست. البته این که تا به حال از این فنون در اخلاق استفاده نشده، مانع نخواهد شد که «اخلاقیون» نسل کنونی یا آینده آنها را به کار برند.
مداخلات اخلاقی گاهی به صورت درخواست های فوری یا کمک های مختصرند و گاهی به صورت مداخلات بلندمدت. گاهی درخواست ها به صورت گپ های داخل کوچه و خیابان انجام می شوند و گاهی به صورت جلسات رسمی. درمان های اخلاقی نیز مانند درمانهای روانشناختی شامل درمان های کلی و اختصاصی اند.
درمان کلی، درمانی است که اختصاص به فرد یا بیماری خاصی ندارد و برای درمان بسیاری از افراد و بیماری ها استفاده می شود. در روانشناسی، روش های روان پویشی و درمانگری های انسانی نگر- هستی نگر، در قلمرو روش های درمانگری کلی قرار می گیرند چون متخصصانی که این روش ها را به کار می برند، در درمان اختلال های مختلف همواره از شیوه های مشابهی سود می جویند.(36) در اخلاق نیز “درمان به ضد” در این دسته جای می گیرد.(37)
درمان اختصاصی، درمان مربوط به بیماری خاصی است(38) مثل مواجهه و غرقه سازی در فویی ها(39) در اخلاق نیز شیو ه های مواجه با مشکلات جنسی از این قبیلند.
ما درمان ها یا شیوه های اصلاح رفتار در نظام اخلاقی مرحوم نراقی را در چارچوب رویکرد شناختی – رفتاری می آوریم.
شیوه های شناختی – رفتاری
از اواسط دهه ی 1960 میلادی، مجلات تحقیقاتی مملو از مقالاتی شدند که روش های عینی سنجش رفتار و رویکردهای رفتاری نوین در درمان اعتیاد به الکل، اختلالات جنسی و ترسو بودن، چاقی، سیگار کشیدن، احساس تنهایی و خلاصه همه چیز را شرح می دادند. در این رویکردها، رمز کار، نه در افکار بیماران، بلکه در رفتارشان بود. در اواسط دهه ی
1970 میلادی شناخت وارد صحنه شد. حالا مردم از “روش های رفتاری – شناختی” حرف می زدند. درمان رفتاری – شناختی حالا از متداول ترین رویکردهاست.(40)
برخی از رویکردها بر بینش تاکید دارند و برخی در پی ایجاد تغییر به شیوه های مستقیم ترند. مداخلات شناختی در اخلاق نیز نقش مهمی دارد. در شیوه های شناختی اخلاق بر نشانه های بیمارگون آشکار اشخاص یا بدکاری و تعارضات درون – روانی آنان تاکید نمی شود. برای مثال، علت مشکلات جنسی، ایدز (41) پر واکنش در نظر گر فته نمی شود، بلکه دلیل مشکلات جنسی، اطلاع نداشتن است. درمان، عبارت است از اصلاح این بی اطلاعی یا تغییر شیوه های فکری غلط. (42)
در واقع، به نظر نراقی، آگاهی از هر فضیلت بهترین کمک برای ازاله ی رذیله ی متضادش شمرده شده است.(43) گاهی نیز رفع ناهماهنگی شناختی لازم است.(44)، (45) و در مواردی این تغییرها باید همراه با تکلیف رفتاری باشد.
این سخن را از منظری دیگر می گوییم: هریک از قوای نفس، دارای لذت و رنج هستند. چنانکه در فلسفه آمده، لذت و رنج از مقوله ی
علم اند: لذت عبارت است از ادراک آنچه مطابق طبع انسان است، و الم عبارت است از ادراک آنچه مطابق طبع انسان نیست (46)، (47) از این رو، مداخله ی درمانی نیز، مستقیماً یا به صورت غیر مستقیم، باید شامل تغییر ادراک باشد.(48)
مداخله ی شناختی
نراقی، مداخلات شناختی را که درمانگر می تواند اعمال کند از این قرار می داند:
1- تغییر باورها و تصورات(49) در مورد اصلاح رفتار می توان مستقیم به تخریب تفکر زیربنایی پرداخت و آن را با استدلال رد کرد تا این که رفتار مبتنی بر آن هم زایل گردد.(50)
2- اصلاح رفتار با خوف و رجا(51)
3- ایجاد هدف کاذب (استفاده از یک نابهنجاری برای غلبه بر نابهنجاری دیگر)(52)
ایجاد و تقویت بینش نسبت به ماهیت رفتار ناپسند و پیامدهای آن، همراه با متوجه ساختن فرد به منافع صفت متضاد (53) چه بسا فرد نسبت به ناپسند بودن کار یا صفتش بصیرت نداشته باشد و بدان به عنوان کاری نیک ببالد. (54)
مداخلات رفتاری
نراقی، در سراسر اثرش، به اصل تلازم علم و عمل پایبند است. به باور او، برای اصلاح رفتار، چنین پیوندی گریزناپذیر است. برخی شیوه های رفتاری که نراقی به دست می دهد، به قرار زیر است، شماری از این شیوه ها را کمابیش در روانشناسی می توان دید:
1- الگوبرداری. این شیوه، هم در مرحله ی پیشگیری و هم در مداخلات درمانی، مطرح است. مصاحبت با افرادی که دارای سلامت رفتار هستند، امکان یادگیری و انجام رفتارهای مطلوب را فراهم می آورد. انسان و دیگر موجودات زنده رفتارهای ظاهری و پاسخ های هیجانی را با مشاهده ی اعمال دیگران و پیامد آنها یاد می گیرند. همان طور که رفتارهای ناسازگارانه ممکن است از طریق مشاهده ی والدین، خانواده و دیگران کسب شود، رفتارهای سازگارانه نیز آموخته می شوند.(55)
2- موعظه، توبیخ و ملامت خود.(56) توبیخ و ملامت خود، هم می تواند در چارچوب تنبیه انجام شود و هم در قالب تربیت منفی. توبیخ خود، که نراقی بر آن تاکید دارد، چون به شکل خود تنبیهی است، احتمالاً
اشکالات تنبیه (57) را نخواهد داشت. با این حال، در استفاده از تنبیه یا خودتنبیهی باید دقت کرد؛ زیرا استفاده از نگرانی و تنبیه برای کنترل رفتار با آسیب پذیری نسبت به اختلالات هیجانی رابطه ی مثبت دارد.(58)
خودتنبیهی، رفتاری است که در آن، فرد، مسوؤل برداشتن یک محرک مثبت از خود یا ارایه ی یک محرک آزارنده به خود است تا این که از رفتار نامطلوب کاسته شود.(59)
3-درمان به ضد. مثلا فرد ترسو کارهای شخص متهور را انجام دهد.(60) به باور نراقی، رفتار طبیعی دارای دو کرانه ی افراط و تفریط است. شجاعت، صفت و رفتاری طبیعی است. در دوسوی آن، جبن و تهور جای دارند که هر دو نامطلوبند. نراقی، “درمان به ضد” را چنین معرفی می کند: فردی که مثلا گرفتار جبن است، برای خلاصی از وضعیت ناپسندش، باید به رفتارهای متهورانه (رفتارهایی که در انتهای محور شجاعت قرار دارد) مبادرت ورزد.
درمان به ضد با غرقه سازی و مواجهه(61)، (62) همپوشی دارد. احتمالاً باید گفت که درمان به ضد از غرقه سازی و مواجهه عام تر است، زیرا فارغ از تفاوت ماهوی، غرقه سازی در فوبیا(63)، (64) و اختلالات اضطرابی، مثل اختلال اضطراب پس از سانحه،(65) به کاربرده می شود(66) در حالی که درمان به ضد، درمانی کلی است و نراقی تقریباً در همه ی انحرافات اخلاقی آن را توصیه می کند. استفاده از درمان به ضد نیز، مانند غرقه سازی، باید با احتیاط انجام شود، چون ممکن است بی احتیاطی در کاربرد آن نه تنها مشکل را حل نکند، بلکه منجر به مشکلات دیگری هم شود.
4-استمرار عمل ولو با تکلف. در نظام اخلاقی نراقی، فرض بر این است که با انجام مکرر یک عمل، ولو با دشواری و از روی تکلف، رفتار تبدیل به عادت می شود و چارچوب جدید رفتاری که مطلوب ما بوده است حاصل می شود. (67)
5- برنامه ی مفصل مراقبه.(68) برای اصلاح و بهبود رفتارها و صفات نفسانی (و حتی توانایی های صرفا جسمانی) نیاز به حضور دو عامل اساسی است: نخست، عامل شناختی است؛ یعنی دریافت اطلاعات لازم از طریق آموزش و تفکر، دوم، تمرین به کارگیری مهارت، خصوصاًَ در شرایط اختیاری و ارادی که از روی میل و خواست فرد انجام گیرد.
تمرین های کنترل نفس اگر متناسب با ظرفیت و توانایی های فعلی فرد باشد، و وی به صورت ارادی به انجام مجدانه ی آنها ملتزم شود، بیشترین تاثیر را در پرورش این گونه توانایی ها با خود به ارمغان خواهد آورد. (69) برای تقویت اراده و ایجاد تغییر در رفتارها، روش تمرین عملی روزانه، طی یک برنامه ی مستمر، راهکاری است که در مراقبه یا نظارت شخصی دنبال می شود. فرد باید دفترچه ای برای تنظیم رفتارهایش تهیه نماید. رفتارهایی که خواهان کاهش یا افزایششان هستیم با جزییات ثبت شود.
6- و سرانجام، در اخلاق، مداخلات رفتاری وجود دارند که در موارد خاصی به کار برده می شوند، مانند توصیه های که برای مهار شهوت و خشم شده است.(70)
نتیجه گیری
علم اخلاق از نزدیکترین علوم به روانشناسی است. روش ها و اصولی که این علم بدانها ملتزم است، در مواردی قابل مقایسه با روانشناسی
نیست. با این حال، چنان که دیدیم اشتراکاتی نیز وجود دارد. همین اشتراکات را می توان به منزله ی پلی بین این دو شاخه دانست. برای احیای علم اخلاق و غنا بخشیدن به روانشناسی، وجود چنین پلی حایز اهمیت است.
نگاهی به آرای اخلاقی نراقی نشان داد اخلاق اسلامی، در قالب چارچوب های کنونی روانشناسی قابل تبیین است؛ گرچه پرداختن به برخی از آنچه گذشت فراتر از روانشناسی، و درحیطه ی فلسفه یا فقه خواهد بود. شیوه ی درمانی نراقی را به شکل شناختی – رفتاری مرور کردیم. برخی از روشهایی که برشمردیم، در درمانگری های معاصر قابل پیگیری است. و برخی از این روشها را با رویکرد تجربی می توان ارزیابی کرد.
بنابراین، ضرورت پژوهش های کتابخانه ای ژرف تر، به همراه مطالعات میدانی و تجربی برای تحکیم دست آوردهای دانشمندان علم اخلاق، توصیه ی ما و سخن پایانی این نوشتار خواهد بود.
پی نوشت ها :
* دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه تهران و دانش آموخته ی درس خارج حوزه علمّیه قم
1- احمدی، علی اصغر، روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی؛ ص236.
2- نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج1، ص61.
3- همان، ص37.
4- همان، ص43.
5- جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، ص83.
6- علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، ص 158.
7- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج1؛ ص54.
8- همان، ص48.
9- همان، ص47.
10- Marwan Dwairy: Counseling and Psychotherapy with Arabs and Muslims Teachers College Press; New York; 2006;p100.
11- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج1؛ ص65.
12- همان، ص73.
13- همان، ص 74.
14-Chares D.Spielberger: Encyclopedia of Applied Psychology, Elsevier Academic Press; Vol.1;P348.
15- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج1؛ صص81و 123.
16- چناچه در متن گفته ایم، علم اخلاق با هیچ یک از گرایش ها و رویکردهای روانشناسی، توافق کلی ندارد. آشکار است که آنچه از اشتراک و تفاوت های این دوعلم می گوییم نمی تواند جامع و فراگیر باشد؛ بلکه محدود در چارچوب ذکر شده در متن، و درحد موضوع مقاله است. بررسی و نقد مکاتب و رویکردهای روان شناسی، مجال و مقالی دیگر می طلبد. علاقه مندان به مطالعه ی بیشتر در این زمینه می توانند به کتاب مکتب های روان شناسی و نقد آن [شکرشکن و همکاران، 1382] مراجعه نمایند. مکتب رفتارگرایی در جلد دوم این کتاب نقد و بررسی شده است.
17- فیروزبخش، مهرداد، روانشناسی بالینی: مفاهیم، روش ها و حرفه، ص 423.
18- نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج1؛ ص122.
19- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج1؛ 123.
20- فیروزبخش، مهرداد، روانشناسی بالینی: مفاهیم، روش ها و حرفه، ص423.
21- نراقی؛ محمدمهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 206.
22- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 65؛ ص362.
23- همان، ج 2، ص208، 286و 296.
24- همان، ج2، ص126.
25-William M.Reynolds et al:Handbook of Psychology Volume 9 Health Psychology; john Wiley & Sons, Inc; New Jersey; 2003;P10.
26-Modeling
27- Social Learning Theory
28- John Sommers-Falcagan & Rita Sommers-Dlanagan: Counseling and Psychotherapy Theories in context and practice; Johm Wiley & Sons, Inc; Now Jersey; 2004; p 222.
29- Michel Hersen et al: Adult Psychopathology and Diagnasis; Johm Wiley & Sons, Inc; New Jersey; 5th; 2007; p 183, 221, 258,… Robert Holman Coombs: Addiction Counseling Review; Lawrence Erlbaum Associates, Inc; New Jersey; 2005; p 353
30- Marwan Dwairy: Counseling and Psychotherapy With Arabs and Muslims; Teachers College Press; Now York; 2006; p 101.
31- قال ابوعبدالله(ع): «کفی بالحلم ناصرا و قال إذا لم تکن حلیما فتحلم» [کلینی، الکافی، ج2، ص 112].
32- Fake it until yow make it
33- Mich Hersen: encyclopedia of psychotherapy, Elsevier Science, USA; 2002; Vol2; p10
34- Florence W.Kaslow: Comprehensive Handbook of Psychotherapy; John Wilyt & Sons, Inc; 2002; Vol1; p594
35- فیروز بخش، مهرداد، روانشناسی بالینی: مفاهیم، روش های و حرفه، ص 626.
36- دادستان، پریرخ، رواشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، ج1، ص 123.
37- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج2، ص 131.
38- Jeffrey J. Magnavita: of Personality Disorders Theory and 178. Practice; John Wiley & Sons. Inc; New Jersey; 2004; p.
39- ترس بیمارگونه- هراس.
40- فیروز بخش، مهرداد، رواشناسی بالینی: مفایهم، روش ها و حرفه، ص 90.
41- Id.
42- Adam Cash: Posttraumatic Stress Disorder; John Wiley & Sons. Inc; New Jersey; 2006; p200
43- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج2، ص 132.
44- همان، ج2، ص 234.
45- Luis A. Cordon: Popular Psychology an Encyclopedia; Greenwood Press; London; 2005; p54
46- علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، ص 160
47- جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، ص 241.
48- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج2، 75.
49- همان، ج1، ص 248.
50- همان، ج3، ص 7.
51- همان، ج3، صص 261و289.
52- همان، ج2، ص 123.
53- همان، ج2، ص 106.
54- همان، ج3، ص 4.
55- Jeffry J. Magnavita: Handboo of Personality Disofder Theory and Practice; John Wiley & Sons, Inc: New Fersey; 2004; p224
56- Self reproach
57- Jeffry J. Magnabita: Handbook of Presonality Disorders Theory and Practice; John Wiley & Sons, Inc; New Jersey; 2004; p231
58- Frank W. Bond & Windy Dryden: Handbook of Brief Cognitive Behaviour Therapy; Johm Wiley & Sons Ltd; Chichester; 2002; p107
59- Michel Hersen: Encyclopedia of Psychotherapy; Elsevier Science; USA; 2002; Vol2; p621
60-نراقی،محمد مهدی، جامع السعادات، ج1، ص 131.
61- Ghristopher A. Kearney: Social Anxiety and Social Phobia in Youth; Springer; Dordrecht; 2005; p157
62- Jerald Kay & Allan Tsman: Essentials of Psychiatry; John Wiley & Sons Ltd; Chicester; 2006; p881
63- Vladan Starcevic: Anxiety Disorders in Adults; A Clinical Guide; Oxfod University Press; 1st; 2005; p212
64- Peter D. McLean & Shelia F. Woody: Anxiety Disoders in Adults: An Evidence Based Approach to Psychological Treatment; Oxford University Press; 2001; p71
65- Michal J. Roy: Novel Approaches to the Diagnosis and Treatment of Posttraumatic Stress Disorder; IOS Press; Amsterdam; 2006; p206
66- Elizabeth K. Carll: Trauma Psychology; Praeger; USA; 1st; 2007; p55
67- نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج 21، ص 314
68- جوادی آملی، عبدالله، مراحل، اخلاق در قرآن، ص 195.
69- شیخ شجاعی، محمدجواد، راز روزه.
70- نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج2، ص 11.
منابع
1- غزالی، ابوحامد، احیاء العلوم الدین، ج8، بیروت: دارکتاب العربی، بی تا.
2-[امام] خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، تهران: موسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهاردهم، 1376 ش.
3-دادستان، پریرخ، روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، ج 1، چاپ ششم، تهران: سمت، 1383ش.
4-عارف، سید محمد صادق، راه روشن، ج 8، چاپ اول، مشهد: آستان قدس رضوی، 1372ش.
5-جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، چاپ سوم، قم: اسراء، 1379ش.
6-علامه طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، قم: موسسه ی نشر اسلامی، 1422، ق.
7-علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 65، بیروت، الوفاء، 1404ق.
8-احمدی، علی اصغر، روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی، چاپ پنجم، تهران: امیرکبیر، 1383ش.
9-کلینی، الکافی، ج2، بیروت: دارالاضواء، 1413ق.
10-شیخ شجاعی، محمدجواد، راز روزه، چاپ اول، قم: راه سبز، 1384ش.
11-نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، بیروت: الاعلمی، 1422ق.
12-فیض کاشانی، ملامحسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج8، چاپ چهارم، قم: جامعه ی مدرسین، 1417ق.
13- فیروز بخش، مهرداد، روانشناسی بالینی: مفاهیم، روش ها و حرفه، چاپ سوم، تهران: رشد، 1385ش.