17ـ عبرت گیری
«عبرت، در لغت، به معنای پندپذیری است. ثمره ی آن، تفکّر در حقیقت است و آن حقیقت [چیزی] جز رها کردن دنیا [ی نکوهیده] و عمل برای کسب آخرت نیست. عبرت از [عبور] اشتقاق یافته؛ چرا که انسان از یک امر به امری دیگر منتقل می شود…». (1)
امام صادق(ع)، از امام علی(ع)، نقل می کنند که لقمان در نصایح خود به فرزندش فرمود: «ای پسرم! باید آن که یقینش کم و نیتش در کسب روزی کم است عبرت پذیرد». (2)
18ـ خدا محوری
یاد خدا در تمام حالات، آرامش بخش دلهاست. یاد خدا اطمینان و قوّت قلب را به دنبال دارد و زمینه ساز کسب یقین است. از صفات برجسته ی مؤمنان، یاد خدا در همه ی حالات است که باعث کسب یقین می گردد: «الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب». (3) توضیح این که، لازمه ی یقین، آرامش قلب و اطمینان آن و لازمه ی اطمینان قلب، یاد خداست.
در قرآن، نمونه های زیادی وجود دارد که لطف حضرت حق شامل حال رسولان الهی و مؤمنان گردیده است که بر یقین آنان افزوده شده است: «و ما جعله الله إلا بشری و لتطمئن به قلوبکم و ما النصر الا من عند الله إن الله عزیز حکیم». «این آیات [همراه با سیاق آیه] اشاره به داستان بدر دارد که اولین غزوه در صدر اسلام است». (4) امداهای الهی موجب قوت قلب مسلمانان، و به تبع آن، افزایش یقین ایشان گردید.
مطلب دیگر این که، اگر انسان در مواقع ارتکاب گناه و غفلت، خداوند را یاد کند و از ارتکاب گناه دست کشد و این حال در او زیاد گردد، نور یقین در قلب انسان خواهد تابید. امام معصوم(ع)، درباره ی اثر ترس از خدا در تقویت یقین چنین می فرماید: «هیچ کاستی یقینی چونان فقدان ترس از خدا نیست.» (5)
19ـ صداقت و اخلاص
در زبان قرآن و روایات، یقین حقیقی، اخلاص است. (6) امام علی(ع)، اسوه ی اخلاص و یقین، می فرماید: «اخلاص عمل، همان یقین است». (85) از ویژگی های اهل صدق، یقین است. (7) و عکس آن نیز صادق است؛ یعنی برای رسیدن به درجه ی یقین، باید راستی را پیشه ساخت. امام می فرماید: «صداقت، پوشش یقین است». (8)
مراد از اخلاص، پاک نمودن عقاید و اعمال در جهت کسب خشنودی خدا است. اخلاص به طور تعاملی و دو جانبه در تقویت یقین نقش دارد؛ یعنی اخلاص موجب یقین گشته و یقین نیز اخلاص بیشتری در پی دارد.
در حدیث قدسی چنین آمده که «جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا(ص) خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کسی نداده است. رسول خدا(ص) فرمودند: آن هدیه چیست؟ جبرییل گفت: صبر و بهتر از آن یقین… رسول خدا(ص) فرمودند: گفتم: تفسیر یقین چیست؟ گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار می کند که گویی او را می بیند؛ زیرا اگر او خدا را نمی بیند، خدا که او را می بیند و به یقین می داند که آن چه به او رسیده نمی شد که نرسد و آن چه به او نرسیده امکان نداشت که برسد. همه ی این نشان های توکّل و پلکان زهدند». (9)
20ـ دعا و توسّل
یقین، روزی ای است که از جانب خداوند به انسان داده می شود و انسان باید آن را از خداوند با دعا و توسّل طلب نماید. (10) خداوند خود به دعا امر فرموده (11) و وعده ای استجابت داده است. (12)آری، یکی از کلیدهای موفقیت و رشد در هر زمینه ای، نیاز به درگاه بی نیاز است. از اموری که ائمه ی اطهار(ع) در ادعیه ی خود، از خداوند مسألت نموده اند، یقین است. (13)
امیرمؤمنان، حضرت علی (ع) فرمودند: «ای مردم! از خداوند یقین بخواهید و با عافیت به سمت آن کشش پیدا کنید؛ چرا که بزرگ ترین نعمت ها عافیت است و نیکوترین چیزی که در قلب دوام می یابد، یقین است و زیانکار کسی است که دینش مورد زیان واقع شده است و کسی که یقینش مورد غبطه ی [دیگران] است، مورد غبطه واقع می شود». «امام سجاد(ع) نیز بعد از مغرب مدت طولانی می نشستند و از خداوند طلب یقین می کردند.(14) در دعاهای وارد شده، ائمه ی اطهار(ع)، از شکّ پس از یقین به خدا پناه برده اند. (15) مطلب دیگر این که، توسل به ائمه ی طاهرین (ع) در تقویت یقین نقش بسزایی دارد. حضرت علی(ع) می فرماید: «و استمسک من العری بأوثقها و من الجبال بأمتنها فهو من الیقین مثل ضوء الشمس…»(16) از مفهوم روایت بالا و نیز دلالت روایات تفسیری مبنی بر این که «العروه الوثقی» ولایت امیرمؤمنان حضرت علی(ع) است، (17) نتیجه می گیریم که توسل به ائّمه ی طاهرین (ع) در تقویت یقین نقش بسزایی دارد.
و نکته ی پایانی این که، بر اساس آنچه در ادعیه آمده است، باید اهل یقین در دوره ی غیبت صغری نیز از خداوند طلب پایداری بر یقین نمایند: «بارالها! با طولانی شدن مدت زمان غیبت [حضرت مهدی (عج)] یقین ما را از ما مگیر…». (18)
21ـ خشوع
خشوع، در لغت، به معنای «فروتنی، خواری و ترس» (19) است. خشوع، مرحله ای است که یقین به لقای پروردگار در آن حاصل می گردد: «و استعینوا بالصبر و الصّلاه و إنّها لکبیرهٌ الاّ علی الخاشعین الذین یظنّون انّهم مّلاقوا ربّهم و انّهم الیه راجعون».(20) امام صادق(ع) می فرماید: «هیچ یقینی جز با خشوع حاصل نمی شود و هیچ عملی جز با یقین نباشد.»(21)
22ـ توکّل و شجاعت
توکّل، انجام وظیفه وانهادن عاقبت عمل به خدا و نهراسیدن از خطرها و مشکلات احتمالی است. توکّل، در لغت، به معنای تسلیم، و در عرف اهل حقیقت، یعنی اعتماد به آنچه نزد خداست و ناامید گشتن از آنچه نزد مردم است. (22)
براساس فحوای سخنان ائمه ی اطهار علیهم السلام، از جمله ویژگی های متوکّلین، یقین است. (23) یقین را اولی و آخری است: اولش طمأنینه است و آخرش تفرّد به کفایت حق؛ چنانکه فرمود: «الیس الله بکاف عبده…» (24) و مکتفی بنده ای است که راضی باشد».
حضرت علی(ع) چنین می فرماید: «توکّل نشانه ی یقین استوار است». (25) و بلکه فراتر از آن، حقیقت یقین را در توکّل به خدا دانسته و می فرماید: حقیقت یقین در توکل است. (26) توکّل به خداوند نشانه ی قوّت یقین است.
امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «… مؤمنین در مقام یقین مراتب متفاوتی دارند. نشانه ی آنان که از قوّت یقین برخوردارند آن است که از توکّل و یاری غیر از خدا تبرّی می جویند…». (27) «یقین، همان توکّل، تسلیم و رضا به قضای الهی و واگذار امور به خداوند است…». (28) ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل می کند: «هیچ چیزی نیست مگر این که نهایتی دارد، عرض کردم: جانم فدایت!، نهایت توکّل چیست؟ فرمودند: یقین. پرسیدم: نهایت یقین چیست؟ ایشان در جواب فرمودند: با وجود خدا از هیچ چیز هراسی به دل راه ندهی». (29)
23ـتسلیم و رضا
تسلیم به معنای واگذاری امور و نتیجه به خداوند است. در یقین، مفهوم تسلیم و رضا به دلالت التزامی گنجانده شده است. کسی که به خدا، روز جزا و قرآن یقین دارد، لاجرم، در برابر اوامر الهی سر تسلیم فرود می آورد.
رسول خدا(ص) می فرماید: «خداوند از روی حکمت و جلال خود، آسایش و گشایش را در خرسندی و یقین قرار داد».(30) در فرهنگ گفتار معصومین علیهم السلام، «[یقین آن است که] بر خداوند توکّل نمایی و تسلیم او باشی و به تقدیر او راضی باشی و [کارت] را به او بسپاری». (31)امام علی (ع) می فرماید: «خرسندی، میوه ی یقین است». (32) و «راضی شدن به پیش آمدهای ناگوار، از بالاترین درجه های یقین است». (33)
یکی از جلوه های تسلیم، داوری نزد حق است. بدین معنا که میان خود و دیگران، خدا و اولیای او، یعنی امامان معصوم(ع)، را حکم قرار دهیم: «فلا و ربک لا یومنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا ممّا قضیت و یسلموا تسلیما». (34) بی شک، آنان که داوری و تحاکم طاغوت را بر می گزینند در پندار بیهوده ی خود مومن اند، ولی غافل از این که گمراهند: «الم تر الی الّذین یزعمون انهم امنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به و یرید الشیطان ان یضلهم ضلالاً بعیدا». (35) اهل یقین، حکم خدا را برتر از همه ی احکام می دانند و در برابر آن تسلیم اند: «افحکم الجاهلیّه یبغون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون». (36)
الگوهای کسب یقین
الگوپذیری، مورد تأیید قرآن کریم است. خداوند، فرستاده ی خود، حضرت محمد(ص) را «اسوه ی حسنه» (37) نام نهاده و پیامبران الهی(ص)، را الگو می داند: «و کلاً نقصٌ علیک من انباء الرسل ما نثبّت به فؤادک وجاءک فی هذه الحقّ و موعظهٌ و ذکری للمؤمنین». (38)
نکته ی دیگر، حس کمال جویی، نیل به آن و الگوپذیری در انسان است؛ چرا که با داشتن الگو، رسیدن به هدف، ممکن و نیز با آن، انسان از بیراهه ها نجات می یابد. کوتاه سخن این که، برای تقویت یقین به الگو نیازمندیم. در زیر، برخی از الگوهای یقین و [برای تکمیل بحث] الگوهای شک ذکر گردیده است که به ترتیب اولوّیت و اهمیت به چهار دسته تقسیم می گردند:
1ـ معصومین علیهم السلام؛ 2ـرسولان الهی علیهم السلام؛ 3ـ مؤمنان راستین؛ 4ـ الگوهای شک.
1ـ معصومین(ع)
الف: رسول خدا(ص)
بارزترین اسوه ی یقین در هستی، رسول خدا(ص) است. ایشان به معاذ فرمودند: «… ای معاذ! در یقین، پیامبرت را الگو قرار بده…». (39) در دعایی که جهت زیارت پیامبر اکرم(ص) وارد شده، چنین آمده: «… و خدا را خالصانه عبادت کردی تا این که خداوند یقین را همراه با حکمت و پند نیک به تو ارزانی داشت…». (40)
خداوند، پیامبر(ص) را به عبادت برای رسیدن به یقین امر فرمودند و ایشان (ع) نیز به این درجه نایل شدند: «قل یا ایها النّاس إن کنتم فی شکً من دینی فلا أعبد الذین تعبدون من دون الله و لکن أعبدالله الذی یتوفاکم و امرت ان اکون من المؤمنین»، (41) «سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا انّه هو السمیع البصیر». (42) سوره ی نجم، به ویژه آیات ابتدایی که رؤیت رسول خدا(ص) را به تصویر کشیده است، نشان یقین رسول خدا(ص) است.
ب: اهل بیت رسول خدا(ص)
حضرت علی(ع) درباره ی یقین اهل بیت (ع)، چنین می فرماید: «… کسی را با خاندان رسالت نمی شود مقایسه کرد و آنان که پرورده ی نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر(ص) اساس دین و ستون های استوار یقین می باشند…». (43)
«… آنان که دانش و نور حقیقت بینی بر قلبشان تابیده و روح یقین را دریافته اند…» (44) پس از رسول خدا (ص) ایشان نمونه ی بی همتای یقین اند.
مولای متقیان،حضرت علی(ع)، دست پرورده ی ایشان (ع)، دروازه ی یقین (45) و ولایت ایشان «حق الیقین» است. (46) پاره ای از روایاتی که دلالت بر یقین ایشان دارد چنین است:
1ـ «اگر حجاب ها برداشته شود، بر یقین من افزوده نمی شود». (47)
2ـ «از آن زمان که حق را به من نمودند، در آن دو دل نگردیدم». (48)
3ـ «… من به پروردگار خویش یقین داشته و در دین خود شک و تردیدی ندارم». (49)
4ـ «امام صادق(ع) نقل می کنند که امیرمؤمنان، حضرت علی(ع) به سمت دیواری در حال افتادن نشسته بودند و قضاوت می نمودند. یکی از مردم گفت: زیر این دیوار ننشیند که کج است. حضرت(ع) در پاسخ، فرمودند: اجل فرد، نگهبان اوست. پس زمانی که امیرمؤمنان(ع) برخاستند، دیوار فرو ریخت. حضرت [صادق(ع)] فرمودند: امیرمؤمنان علی (ع) کارهای بسیاری از این قبیل انجام می دادند و این یقین است. (50)
5ـ ایشان (ع)، خطاب به معاویه فرمودند: «… تو با آن که رفتارت با شکّ قرین است از من که به یقین رسیده ام کاراتر نیستی…». (51)
امام حسین (ع) در بیانی رسا، که حاکی از یقین والای ایشان است، چنین فرمودند: «… ناظر دانستن خداوند، تحمل مصیبت ها را بر من آسان گردانید…». (52)
در ادعیه، درباره ی امام سجاد(ع) چنین وارد شده است: «… و سرور بندگان خدا و جانشین فرستاده ی جهانیان، پیشوای هدایت و ستاره ی والا و چراغ تاریکی و از بین برنده ی شرک و شبهه ها و او خود یقین است…». (53)
2ـ رسولان الهی(ص)
فرستادگان الهی(ص)، همگی در مراتب مختلف یقین بوده اند. در این قسمت، به معرفی برخی از این نمونه ها می پردازیم.
الف: حضرت ابراهیم(ع)
یکی از پیامبران الهی که در قرآن از اسوه های یقین نامیده شده است، حضرت ابراهیم(ع) است: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السّماوات و الارض و لیکون من الموقنین»، (54) «و إذقال ابراهیم ربّ أرنی کیف تخیی الموتی قال اولم تومن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی….». (55)
ب: حضرت اسماعیل (ع)
حضرت یوسف (ع) زمای که در زندان به سر می بردند، خداوند را به حقّ یقین حضرت اسماعیل (ع) قسم دادند. (56) دلیل آن این آیه است:
«فلمّا بلغ معه السّغی قال یا بنی إنّی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین». (57)
3ـ مؤمنان راستین
در این قسمت دو نمونه از مؤمنان راستین ذکر می شود:
الف: حضرت لقمان (ع)
رسول خدا (ص) در مورد یقین حضرت لقمان (ع) چنین می فرمایند: «لقمان (ع) پیامبر نبوده است، اما بنده ای بود که بسیار به تفکر می پرداخت و یقینی نیکو داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست می داشت و با دادن حکمت به او بر او منّت می نهاد. (58)
ب: صحابی جوان
اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمودند: «رسول خدا(ص) نماز صبح را با مردم گزاردند. سپس در مسجد نگاه به جوانی انداختند که سرش پایین و رنگ چهره اش به زردی گراییده بود. لاغر اندام و چشمانش داخل کاسه ی سرش فرو رفته بود. رسول خدا(ص) خطاب به او چنین فرمودند: «فلانی! چگونه صبح کردی؟!» پاسخ داد: «ای رسول خدا(ص) با یقین صبح کردم». رسول خدا(ص) خرسند شده، فرمودند: «هر یقینی را حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟» [جوان] پاسخ داد: «ای رسول خدا(ص)! یقین من آن است که مرا به حزن واداشته و به شب زنده داری کشانده است، و روزهایم را به تشنگی و خودم را نسبت به دنیا و متعلقاتش بی کشش گردانیده است؛ چنان که گویا به عرش پروردگارم نظاره می کنم و گویا اهل بهشت را می بینم که از نعمت های خدا در بهشت بهره مندند و با یکدیگر احوال پرسی می کنند و بر تخت ها تکیه زده اند. گویا اهل جهنم را فریاد کنان و در حال عذاب مشاهده می نمایم و گویا صدای زبانه کشیدن شعله های آتش جهنم را که در گوشم وز وز می کند، می شنوم».
رسول خدا(ص) به اصحاب خود فرمودند: «این بنده ای است که خداوند قلب او را به ایمان نورانی ساخته است».
رسول خدا(ص) به جوان فرمودند: «چه خواسته ای داری؟» جوان گفت: «ای رسول خدا(ص) از خداوند بخواهید که شهادت در رکاب شما را روزی ام گرداند». پس رسول خدا(ص) برای وی دعا کردند. دیری نپایید که در یکی از غزوات رسول خدا(ص) شرکت جست و دهمین نفر بود که شهید شد». (59)
4ـ الگوهای شک
در این بخش برخی از نمونه های شک ذکر می شود:
الف: قوم بنی اسرائیل
در شک و دودلی آنان همین بس که با وجود بیّنات زیادی که از حضرت موسی(ع) دیده بودند، باز هم ایمان نمی آوردند، و به تبع آن، یقین پیدا نمی کردند. خداوند، در قرآن کریم، وصف حال آنان را چنین بازگو می نماید: «سل بنی اسرائیل کم اتیناهم من ایه بیّنه و من یبدّل نعمه الله من بعد ما جاءته فان الله شدید العقاب». (60)
ب: پیمان شکنان با امام علی(ع)
حضرت علی(ع) زمانی که با تهمت های بنی امیّه [بر شریک بودن حضرت(ع)، در قتل عثمان] مواجه شدند، در دفاع از خود فرمودند: «… من، مارقین (از دین خارج شدگان) را با حجّت و برهان نابود می کنم و دشمن ناکثین (پیمان شکنان) و تردید دارندگان در اسلام هستم. (61)
ج: معاویه
حضرت علی(ع)، درباره ی وی می فرماید: «… و اما این که ادّعای تساوی در جنگ و نفرات جهادگر را کرده ای، بدان که رشد تو در شک به درجه ی کمال من در یقین نرسیده است…». (62)
پی نوشت ها :
1- طریحی، مجمع البحرین، ج 3، ص 393.
2- «یا بنی لیعتبر من قصر یقینه و ضعفت نیّته فی طلب الرزق… (مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص136).
3- رعد/ 28. ترجمه: «همان کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.
4- انفال/ 10. ترجمه: «و این [وعده] را خداوند جز نویدی [برای شما] قرار نداد، و تا آن که دل های شما بدان اطمینان یابد، و پیروزی جز از نزد خدا نیست، که خدا شکست ناپذیر و حکیم است.
5- «… لا قله یقین کفقد الخوف…» (حرانی، تحف العقول، ص 286).
6- سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه ی: دشتی، خطبه ی 178.
7- «ان إخلاص العمل الیقین» (مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 294).
8- همان، ج 92، ص 327.
9- «الصدق الباس الیقین» (آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 218، ش 4308.
10- «جبرئیل و قد جاء إلی النبی: یا رسول الله ان الله تبارک و تعالی أرسلنی إلیک بهدیّه لم یعطها أحدا قبلک قال رسول الله (ص) قلت: و ما هی؟ قال: الصبر و أحسن منه الیقین ـإلی ان قال ـ قلت: فما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن: یعمل الله کانه یراه، فان لم یکن یری الله فإن الله یراه، و أن یعلم یقینا ان ما اصابه لم یکن لیخطئه و ان ما اخطاه لم یکن لیصیبه و هذا کله أغصان التوکل و مدرجه الزهد.» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 7178، ش 22951).
11- مجلسی، بحارالانوار، ج 95، ص 95.
12- غافر/ 60.
13- بقره/ 186.
14- کلینی، الکافی، ج 2، صص 56، 549، 593 و ج 4، ص 74؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 54؛ همان، ج 83، ص 36؛ همان، ج 86، صص 298 ـ 299، 306 ـ307؛ همان، ج 87، ص 199.
15- برقی، المحاسن، ج 1، ص 248.
16- مجلسی، بحارالانوار، ج 88، ص 22.
17- «…و در استوارترین دستاویز و سخت ترین ریسمان ها چنگ نداخت. به حقیقت [یقین] چنان رسید که گویی پرتو خورشید بر او دمید…» (سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه: شهیدی، خطبه ی 87).
18- «امام رضا(ع) از رسول خدا نقل کردند که حضرت فرمودند: من أحبّ ان یتمسک بالعروه الوثقی فلیتمسک بحب علی بن ابی طالب…» (حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص 101).
19- «اللهم و لا تسلبنا الیقین لطول الأمد فی غیبته …» (مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 327).
20- ابراهیم انیس و همکاران، المعجم الوسیط، ج1، ص 235.
21- بقره/ 45 ـ46. ترجمه: «از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این [کار] گران است، مگر بر فروتنان. همان کسانی که می دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوی او باز خواهند گشت».
22- «لاعمل الا بیقین و لا یقین الا بالخشوع» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 7180، ش 22965).
23- انیس ابراهیم و همکاران، المعجم الوسیط، ج 2، ص 1054.
24- کلینی، الکافی، ج 2، ص 593، مجلسی، بحارالانوار، ج 86، ص 298، سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص 236.
25- زمر/ 36. ترجمه: «آیا خدا کفایت کننده ی بنده اش نیست؟..»
26- «التوکل من قوه الیقین» (آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 198، ش 3848).
27- «فی التوکل حقیقه الایقان» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 7186، ش 23012).
28- «…و المومنون ایضا متفاوتون فی قوه الیقین وضعفه فمن قوی منهم یقینه فعلامته التبری من الحول و القوه الا بالله…» (مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 179).
29- «… عن یونس قال: قلت: فای شیء الیقین قال التوکل علی الله والتسلیم الرضا بقضاء الله و التفویض الی الله …» (کلینی، ج 2، ص 50).
30- کلینی، الکافی، ج 2، ص 57.
31- «إن الله بحکمته و جلاله جعل الروح و الفرج فی الرضا و الیقین. (ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 7186، ش 23014).
32- «یتوکل علی الله و یسلم الله و یرضی بقضاء الله و یفوض الی الله.» (حرانی، تحف العقول، ص 408).
32- «الرضا ثمره الیقین.» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 7186، ش 23017).
34- «الرضا بمکروه القضاء ارفع درجات الیقین.» (محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 14، ص 278).
35- نساء/ 65. ترجمه: «ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند، مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه ی اختلاف است داور گردانند، سپس از حکمی که کرده ای در دل هایشان احساس ناراحتی و تردید نکنند، و کاملاً سر تسلیم فرود آورند.»
36- نساء/ 60، ترجمه: «آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آورده اند [با این همه] می خواهند داوری میان خود را به سوی طاغوت ببرند، با آن که قطعاً فرمان یافته اند که بدان کفر ورزند، و[لی] شیطان می خواهد آنان را به گمراهی دوری دراندازد؟.»
37- مائده/ 50، ترجمه: «آیا خواستار حکم جاهلیت اند و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است؟»
38- احزاب/ 21.
39- هود/ 120. ترجمه: «و هر یک از سرگذشت های پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می کنیم، چیزی است که دلت را بدان استوار می گردانیم و در اینها حقیقت برای تو آمده و برای مومنان اندرز و تذکری است.»
40- «…إقتد بنبیک یا معاذ فی الیقین…» (مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 248).
41- «… و عبدت الله مخلصاً حتی اتاک الیقین بالحکمه و الموعظه الحسنه…» (کلینی، الکافی، ج 4، ص 550).
42- یونس/ 104. ترجمه: «بگو: ای مردم اگر در دین من تردید دارید، [پس بدانید] که من کسانی را که به جای خدا می پرستید نمی پرستم، بلکه خدایی را می پرستم که جان شما را می ستاند و دستور یافته ام که از مومنان باشم.»
43- اسراء/ 1. ترجمه: «منزه است آن خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت داده ایم ـ سیر داد تا از نشانه های خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بیناست.»
44- «…لایقاس بآل محمد(ص)، من هذه الامه احد و لا یسوی بهم من جرت نعمتهم علیه أبداهم اساس الدین و عماد الیقین…» (سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، خطبه ی 2).
45- «… هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین…» (سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، حکمت 147).
46- ابن طاووس، التحصین، ص 610.
47- حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص 694.
48- «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.» (مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 53).
49- «ما شککت فی الحق مذأریته.» (سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه: شهیدی، حکت 184).
50- «…انی لعلی یقین من ربی و غیر شبهه من دینی.» (همان، ترجمه: دشتی، خطبه ی 22، نک: همان، نامه ی 62).
51- مجلسی، بحارالانوار، ج 35، ص 12.
52- «… فلست بأمضی علی الشک منی…» (سیدرضی، نهج البلاغه، نامه 17).
53- «قال الحسین(ع): هون علی ما نزل بی فانّه یعین الله …» (مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 46).
54- «… و زین العابدین و وصی رسول رب العالمین امام هدی و نجم علی و مصباح دجی و میبد الشرک و الشبهات و هو نفس الیقین…» (مجلسی، بحار الانوار، ج 67، صص 146 ـ147).
55- انعام/ 75. ترجمه: «و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم، تا از جمله یقین کنندگان باشد.
56- بقره/ 260. ترجمه: «و [یاد کن] آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده می کنی؟» فرمود: مگر ایمان نیاورده ای گفت: «چرا، ولی تا دلم آرامش یابد….»
57- مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 172.
58- صافات/ 102. ترجمه: «و وقتی با او [حضرت اسماعیل(ع)] به جایگاه «سعی» رسید، گفت: «ای پسرک من! من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می برم، پس ببین چه به نظرت می آید؟» گفت: «ای پدر من! آنچه را ماموری بکن. ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهی یافت.»
59- «لم یکن لقمان نبیا و لکنه کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین أحب الله فاحبه و من علیه بالحکمه.» (جزایری، قصص الانبیاء، ص 328).
60- کلینی، الکافی، ج 2، ص 53.
61- بقره/ 211. ترجمه: «از فرزندان اسرائیل بپرس: چه بسیار نشانه های روشنی به آنان دادیم. و هر کس نعمت خدا را پس از آن که بر او آمد [به کفران] بدل کند، خدا سخت کیفر است.»
61- «… انا حجیج المارقین و خصیم الناکثین المرتابین…» (سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه ی 75).
62- «… و اما استواؤنا فی الحرب و الرجال فلست بأمضی علی الشک منی علی الیقین…» (همان، نامه ی 17).
منابع
الف ـ کتاب (فارسی):
1ـ قرآن کریم، ترجمه: فولادوند، محمد مهدی، چاپ یازدهم، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، 1373هـ.ش.
2ـ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، چاپ سوم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380هـ.ش.
3ـ بهشتی، سعید، آیین خردپروری؛ پژوهشی در نظام تربیت عقلانی بر مبنای سخنان امام علی(ع)، چاپ اول، تهران: مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر، 1381هـ.ش.
4ـ تبریزی، جواد، طریق الیقین، تهران: دارالصدیقه الشهیده، 1425هـ.ق.
5ـ خرّمشاهی، بهاءالدین، از شک تا یقین، تهران: دفتر نشر معارف، 1384هـ.ش.
6ـ دستغیب، عبدالحسین، یقین، تهران: نورالصادق، 1362هـ.ش.
7ـ راسخی لنگرودی، احمد، سیری در اندیشه شریعتی؛ مجموعه مقالات شریعتی؛ از شک تا یقین، تهران: قصیده سرا، 1383هـ.ش.
8ـ ریگی احمدی، عبدالله، گامی به سوی ایمان و یقین، تهران: حرمین، 1383هـ.ش.
9ـ سید رضی، ابوالحسن محمد بن ابی الاحمد، نهج البلاغه، ترجمه: دشتی، محمد، چاپ بیستم، قم: مؤسسه ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤنین، 1382هـ.ش.
10ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: شهیدی، سید جعفر، چاپ بیست و یکم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380هـ.ش.
11ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه و شرح: فیض الاسلام، تهران: انتشارات علینقی فیض الاسلام، 1376هـ.ش.
12ـ همو، نهج البلاغه، ترجمه: آیتی، عبدالمحمد، چاپ هفتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ بنیاد نهج البلاغه، 1379هـ.ش.
13ـ شریف زاده، حکیمه السّادات، اراده و شیوه های پرورش آن در اسلام، چاپ اول، لرستان: انتشارات دانشگاه لرستان، 1372هـ.ش.
14ـ محسنی کبیر، مرتضی، یقین، چاپ اول، تهران: فردابه، 1380هـ. ش.
15ـ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه: شیخی، حمید رضا، چاپ سوم، قم: دارالحدیث، 1377هـ. ش.
16ـ مظاهری، حسین، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شؤون حکمت عملی، ترجمه: ابوالقاسمی، محمود، چاپ اول، تهران: مؤسسه ی نشر و تحقیقات ذکر، 1375هـ.ش.
17ـ موسوی خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، چاپ پنجم، تهران: مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1373هـ.ش.
18ـ ندوی، ابوالحسن علی، یقین مردان حق، تهران: صدیقی، 1379هـ.ش.
19ـ نراقی، ملا احمد، معراج السعاده، تصحیح: حجّه الاسلام موسوی کلانتری، چاپ اول، تهران: انتشارات پیام آزادی، 1378هـ.ش.
ب ـ پایان نامه (فارسی):
20ـ محمدی، مهین، «بررسی رابطه ی یقین و عمل از دیدگاه قرآن و عترت (ع)، مقطع: کارشناسی ارشد، دانشکده ی علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک، 1376هـ.ش.
ج ـ مقالات (فارسی):
21ـ جودوی، امیر «پی آمد اعمال در زندگانی با الهام از قرآن»، مقالات و بررسی ها، دفتر 71، 1381هـ.ش.
22ـ عارضی، عباس، «سیمای شک و یقین»، نشانی اینترنتی: WWW. AL – SHIA. COM
23ـ تبار فیروزجانی، علی، رمضان «سیمای یقین در آیات و روایات»، معرفت، 1383هـ.ش.
کتاب (عربی):
24ـ آمدی، عبدالواحدبن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، الطبعه الاولی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366هـ.ش.
25ـ ابراهیم، انیس و همکاران، المعجم الوسیط، استانبول: دارالدعوه، 1410هـ.ق.
26ـ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم: کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی، 1404هـ.ق.
27ـ ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، إقبال الاعمال، الطبعه الثانیه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1367هـ.ش.
28ـ همو، التمحیص، الطبعه الاولی، قم: موسسه دارالکتاب، 1413هـ.ق.
29ـ ابن عبدالقادر، محمدبن ابی بکر، مختار الصحاح، تحقیق: شمس الدین، احمد، الطبعه الاولی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415هـ.ق.
30ـ الامام الصادق، جعفربن محمد، مصباح الشریعه، الطبعه الاولی، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1400 هـ.ق.
31ـ برقی، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، الطبعه الثانیه، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1371هـ.ق.
32ـ الجزائری،سید نعمت الله، قصص الأنبیاء، قم: کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی، 1404هـ.ق.
33ـ حرّانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، الطبعه الثانیه، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1404هـ.ق.
34ـ حسینی استرآبادی، سید شرف الدین، تأویل الآیات الظاهره، الطبعه الاولی، قم: انتشارات جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، 1409هـ .ق.
35ـ الدیلمی، أبی محمد الحسین بن محمد، ارشاد القلوب، قم: منشورات الرضی، بی تا.
36ـ الصدوق، ابن بابویه القمی، من لا یحضره الفقیه، الطبعه الرابعه، قم: انتشارات کتابخانه ی اسلامیه، 1362هـ.ش.
37ـ طباطبایی، سید محمد حسین؛ تفسیرالمیزان، الطبعه الثانیه، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1294هـ.ق.
38ـ طبرسی، مشکاه الانوار، الطبعه الثانیه، نجف: کتابخانه ی حیدریه، 1385هـ.ق.
39ـ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت: دارمکتبه الهلال، 1985م.
40ـ الطوسی، أبی جعفرمحمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: حبیب قصیر، احمد، الطبعه الاولی، بیروت: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1409هـ.ق.
41ـ عیّاشی، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران: چاپخانه ی علمیّه، 1380هـ.ق.
42ـ کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، الطبعه الثانیه، قم: مکتب مصطفوی، 1410هـ.ق.
43ـ الکلینی الرازی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، الطبعه الثالثه، طهران: دارالکتب الاسلامیه، 1388هـ.ق.
44ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار ال ائمه (ع)، بیروت: موسسه الوفاء، 1403هـ.ق.
45ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، الطبعه الاولی، طهران: وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، 1368هـ.ش.
46ـ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، الطبعه السادسه،قم: دارالفکر، 1380هـ.ش.
47ـ همو، المنطق، الطبعه الثامنه، قم: موسسه اسماعیلیان، 1378 هـ.ش.
48ـ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، تعلیق: کلانتر، سید محمد، الطبعه الرابعه، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
فصلنامه اخلاق 13-14