بودای پنجم در عصر کالی

بودای پنجم در عصر کالی

 

نویسنده : حسین اکبری

مهدی «عج» در عصر ظلمت

مقدمه

با مراجعه مختصر به روایات اهل بیت میتوان دریافت که دربین تمام اعتقادات و شناخت، مهمترین مسئله، بحث ولایت وشناخت ائمه است ،بطوری که اعتقاد و یاعدم اعتقاد به امامت این بزر گواران درتمام ابعاد معرفتی،عقیدتی وعبادی،زندگی ما می تواند موثر باشد. تا جائی که شناخت خداوند را در شناخت امام دانسته آنجا که وجود مقدس سیدالشهدا در جواب شخصی که سوال می کند: معرفت خدای متعال چیست؟ می فرمایند: شناخت اهل هر زمانی است نسبت به امام زمانشان. و خلاصه کلام اینکه تنها راه سعادت بشر چه در بعد اعتقادات وچه دربعد عمل، معرفت وشناخت، نسبت به ائمه وامام زمان(علیهم السلام) است. وبشر سعادتمند کسی است که تمام تلاش وکوشش خود را درتمام لحظات زندگی صرف شناخت فضایل ومناقب وابعاد مختلف زندگی این بزرگواران کند. و لذا دراین مجموعه مختصر سعی ما برآن است که چکیده ای از زندگی وفضایل امام عصر(عج) را در حد توان ناقص وظر فیت محدودخویش بیان کنیم. باشد که نام ما را هم درطومار ذاکرین فضایل امام عصر(عج) بنگارند.
دل زشوق دیدنت سوزد چو عــود
از فراقت دیده باردهمـــچو رود
غرقه در سیلاب اشک و دل کباب
کس غریق شعله ورکی دیده بود

چکیده

یکی از بنیادی تری اعتقادات شیعه اعتقاد به غیبت امام دوازدهم حضرت مهد ی (ع)وظهور ان حضرت پس از سالها غیبت میباشد.غیبت ایشان طبق روایات وارده دونوع بوده:غیبت صغری وغیبت کبری.وبه این دلیل که هیچگاه رابطه امام ومردم نباید قطع باشدایشان توسط نایبان خاص درغیبت صغری ونایبان عام در غیبت کبری بامردم رابطه داشته ومشکلات مردم را حل مینمودند.اعتقاد به ظهر منجی نه تنها درکتابهی جدیدبلکه درکتابهای پیشین نیز بشارت داده شده.وهمجنین اعتقاد به ظهور منجی نه تنها دردین اسلام بلکه در ادیان دیگر همچون: مسیحیت، یهودیت، بودائی، هندو، ودیگراذیان نیز بشارت داده شد. برای ایشان خصوصییات وعلایم ظاهری فراوانی نقل شده. وگفته میشود ایشان تمامی خصوصیات پیامبران پیشین را دارا میباشد.
واژگان کلیدی: امام، مهدی، غیبت، غیبت کبری، غیبت صغری، نائب، نائب خاص، نائب عام، بودا، انجیل، دجال، کالی.

میلاد

مورخان و محدثان ولادت امام « حجت ابن الحسن المهدی» را به سال 255-256 هجری قمری دانسته اند .
گفته اند حضرت مهدی (ع) در شب جمعه ، نیمه ماه شعبان سال یاد شده پای به این گیتی نهاد.
بدینگونه اصل ولادت مهدی و به این جهان آمدن او جزء مسلّمات تاریخ است و به جز ائمه طاهرین(ع) و عالمان و مورخان و محدثان اهل سنت نیز بدین امر تصریح کرده اند و آن را یک واقعیت دانسته اند . در کتابهای پژوهشی نام بیش از 65 تن از این عالمان و نام کتابهای آنان ذکر شده است
در اینجا گفتار پنج تن از مورخان و عالمان را می آوریم :
1) علی بن حسین مسعودی :
در سال 260، ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) در زمان خلافت معتمد عباسی در گذشت . او به هنگام درگذشت 29 سال داشت .و او پدر مهدی منتظر(عج)است.(1)
2) شیخ عبدالوهاب شعرانی :
مهدی (ع) از اولاد امام حسن عسگری است . در شب نیمه شعبان سال 255 متولدشده است . و او زنده است تا اینکه با عیسی بن مریم(ع) ملاقات کند.(2)
3) شمس الدین بن خلکان :
حضرت مهدی دوازدهمین امام شیعه است . لقب معروف او ( حجت) است . شیعه هم اورا،« منتظر » و «قائم» می داند . او در روز جمعه ، نیمه ماه شعبان ، سال 255 متولد شد . هنگام در گذشت پدر، عمر او پنج سال بود . نام مادر او « خمط» و برخی گفته اند: « نرجس».
4) شیخ عبداله شبراوی :
یازدهم از ائمه(علیهم السلام)، حسن عسگری است . وی در مدینه در هشتم ماه ربیع الاول به سال 232 تولد یافت و روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260 در سال 28سالگی در گذشت .و همین افتخار این امام را بس که او پدر امام مهدی منتظر(عج)است . مهدی در سامرا در شب نیمه ی شعبان به سال 255، 5 سال پیش ازدر گذشت پدر خود زاده شد .
پدرش او را از هنگام ولادت به دلیل مشکلاتی که بود و نگرانی که از خلفای عباسی داشت از نظرها پنهان می کرد .
5) شیخ سلیمان قندوزی:
خبر معلوم و مسلم در نزد موثقان این است که ولادت قائم (عج) در شب نیمه شعبان واقع شده است ، به سال 255 در شهر سامرا.

شمایل

محدثان معتبر از شیعه و اهل سنت بنابر احادیث بسیار از پیامبر اکرم (ص) و امام علی بن ابی طالب (ع) و دیگر امامان(3) ، شمایل و اوصاف امام مهدی(ع) را در کتابهای خویش آورده اند :
چهره اش گندمگون ، ابروانش هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاده،بینی اش کشیده و زیبا ، پیشناینش بلند و تابنده ،استخوان بندی اش استوار ، دستان و انگشتانش درشت، گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی ، که از بیداری شب عارض شده ، برگونه راستش خالی مشکین .
عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله ی گوش ریخته ،اندامش متناسب و زیبا، هیئتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق ، قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار ، نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان و فریادش همه گیر .

مقام

محدثان و عالمان اسلام کمال معنوی و ولایت امام را در سن کودکی به سرگذشت عیسی مسیح و یحیی بن زکریا همانند ساخته اند . و گفته اند در میان شانه اش اثری است،چون اثر نبوت . و او صاحب علم و حکمت بسیار است ، و دارنده ی ذخایر پیامبران است . مهدی (ع) اکنون غایب است ، او خلیفه ی حق و ولی مطلق است . او خاتم اولیاء و وصی اوصیا، منجی نهایی و قائد جهانی و انقلابی اکبر و مصلح اعظم است . چون در آید به کعبه تکیه کند و پرچم پیامبر را در دست گیرد و دین خدا را زنده سازد و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند.

سیرت

درباره ی روش و رفتار و سیرت مهدی (ع) مطالب و مسائل بسیاری در احادیث آمده است . این مطالب و مسائل بسیاری در احادیث آمده است . این مطالب و مسائل سیرتهای مهدی را روشن می سازد . سیرت دینی ، سیرت اخلاقی ، سیرت عملی ، سیرت انقلابی و دیگر سیرتهای او.

الف ) سیرت دینی :

مهدی (ع) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . بسیار فروتن ،همچون عقاب ، به هنگامی که بال خویش فرو گشاید، و سر به زیر انداخته ، از اوج آسمان فرود آید . مهدی در برابر خداوند اینسان خاشع و فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه ی هستی اورا در خود فرو برده است.(4) . مهدی (ع) عادل است و خجسته و پاکیزه . او ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند … مهدی همواره بیم خدا را در دل دارد . و به مقامی که نزد خدا دارد مغرور نشود . در حکومت او به احدی بدی نرسد ، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد.(5)

ب ) سیرت خلقی

مهدی (ع) صاحب حشمت و سکینه و وقار است . مهدی جامه هایی خشن پوشد و نان و جو خورد ، علم و حلم مهدی از همه ی مردمان بیشتر است . مهدی همنام پیامبر است (محمد). و خلق او خلق محمدی است .(6)
مهدی (ع) در جهان با مشعل فروزان هدایت سیر کند و چونان صالحان بزید.(7)

ج) سیرت عملی

به هنگام رستاخیز (مهدی (ع) آنچه هست دوستی و یگانگی است تا آنجا که هر کس ،هرچه نیاز دارد از جیب آن دیگری بردارد، بی هیچ ممانعتی(8). در زمان مهدی مومنان در معاملات از یکدیگر سودنگیرند.(9) کینه ها از دلها بیرون رود و همه جا را آسایش و امنیت فرا گیرد.(10) مهدی بخشنده است و بی دریغ مال و خواسته به این و آن دهد.
عَلامه المهدی، ان یکون شدیداً عَلَی العمال ، جواداً بالمال ، رحیماً بِالمساکین.(11)
مهدی (ع) در رفتار چنان است که گویی با دست خود کره و عسل به دهان مسکینان می نهد.

د) سیرت انقلابی

مهدی (ع) حق هر حق داری را بگیرد و به او دهد، حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد، از زیر دندان انسان متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق بازگرداند. چون مهدی قیام کند جزیه برداشته و نامسلمانی نماند. او مردم را با شمشیر به دین خدا دعوت کند، هرکس نپذیرد ، گردن نهد و هر کس را سرکشی کند خرد سازد. مهدی (عج) وارد شهر کوفه شود و هر منافق و شک باوری را بکشد و کاخها را ویران سازد و ارتش مستقر در آنجا را از دم تیغ بگذراند. این چنین ظلمه و اعوان ظلمه بی دریغ بکشد. تا خدا راضی شود و خشنود گردد.(12) مهدی مانع الزکات را بکشد. زانی محصن را نیز بدون طلب شاهد رجم کند .

غیبت

پس از هجوم ماموران خلافت عباسی به خانه امام حسن عسگری (ع)وجستجوی فرزند وجانشین آن امام روشن گشت که خطری که جان امام اینده را تهدید میکند خطری بس سهمگین است .این هجوم وپیگیری درپیدا کردن مهدی ایجاب میکرد تا برای نگهداری جان باقیمانده سلسله امامت وسلاله نبوت ومصلح بزرگ بشریت اقدامی بس جدی به عمل اید.درامر غیبت امام دوازدهم وعلل آن مسائل بسیاری وجود دارد.یکی از علتهای ظاهری وملموس آن همین چگونگی وپیشامد بود که از سوی دشمنان پدیدار گشت وباعث امر عظیم غیبت گشت.در احوالی که یاد شد ضمن مقارناتی زمینه ناپدیدی امام از نظرها فراهم آمد.ودوازدهمین هادی به فرمان الهی وبه قدرت وحکمت خدایی از نظرها پنهان شد.

1- غیبت صغری

غایب شدن امام دوازدهم از نظرها به دو مرحله تقسیم گشت . مرحله ای کوتاه مدت ( غیبت صغری ) و مرحله ا ی دراز مدت ( غیبت کبری ). غیبت اول از دو جهت محدود بود : از جهت زمانی و از جهت شعاعی .
از نظر زمانی بیش از 70 سال به طول نیانجامید.(13) و از این رو غیبت صغری نامیده گشت .از نظر شعاعی نیز این غیبت ، غیبتی همه جانبه نبود و شعاع و دامنه ی آن محدود بود . یعنی در طول مدت 70 ساله ی این غیبت، اگر چه امام از نظرها پنهان بود، لیکن این غیبت و پنهانی، نسبت به همه کس نبود بلکه کسانی بودند که به صورتی با امام در تماس بودند. و اینان نایبان خاص امام بودند. که نامه ها و سئوالات مردم را نزد امام می بردند و پاسخ را به مردم می رساندند و این بود که در این مدت امام هم غایب بود و هم غایب نبود .

2- غیبت کبری

پس از گذشتن دوره ی غیبت صغری ، غیبت کبری و دراز مدت آغاز گردید و این غیبت است که تا کنون ادامه یافته است. و در این مدت طولانی است که بزرگترین مرحله آزمایش و امتحان ، در دار طبیعت ، و سنجش ایمان و عمل خلق وجود دارد تامعلوم گردد ، در خلال این روزگاران که هر بامداد خورشید از کرانه ی افق شرقی سربرمی آورد، وبر سراسر صحنه های زندگی مردمان می تابد اهل قرون و اعصار، در هر نقطه ای از جهان ، چگونه عمر خویش را سپری می کنند، و از هستی و نیروهای خویش چگونه استفاده می برند، چه نتیجه ای می گیرند . و افراد و اشخاص و دسته ها و مردمان در برابر احساس وظیفه چه می کنند. نویسندگان ، دانشمندان ، مصلحان و روحانیون ، مبلغان ، مربیان ، نوباوگان ، زمامداران ، جنگاوران و سایر توده های انسانی چگونه برنامه ی زیست خویش را تنظیم می کنند و علت به وجود آمدن چه اعمال و حوادثی و چه آثار و افکار و رفتاری می شوند؟

نایبان خاص ، در غیبت صغری

در هیچ یک از دو غیبت صغری و کبری پیوند امام دوازدهم با مردمان به طور کلی گسسته نبوده است زیرا در هر دو غیبت امر سفارت (14) و نیابت وجود داشته است و دارد و از طریق نیابت و نایبان پیوند امام با مردم برقرار بوده است و برقرار هست . غیبت امام دوازدهم، به دو مرحله تقسیم گشت و به دو گونه بود ، نیابت نیز همین گونه است یعنی دارای دو مرحله است و دو گونه :
نیابت خاصّه در غیبت صغری و نیابت عامه در غیبت کبری .

نیابت خاصه :

نیابت خاصه آن است که امام ، اشخاص خاصی را نایب خود قرار دهد و به اسم و رسم معرفی کند و هر کدام را به وسیله ی نایب پیش از او به مردم بشناساند .

نیابت عامه :

نیابت عامّه آن است که امام ، ضابطه ای کلی به دست دهد، تا در هرعصر، فرد شاخصی که آن ضابطه ، از همه جهت و در همه ی ابعاد، براو صدق می کند . نایب امام شناخته شود .و به نیابت از امام ولی جامعه باشد ، در امر دین و دنیا . بنابراین کسانی که در دوره ی غیبت صغری نیابت داشتند ، و با اسم و رسم معرفی شده بودند « نایب خاص» نامیده می شوند . و کسانی که از آغاز غیبت کبری نیابت داشته اند و دارند ، و بر طبق ضابطه ی معین شده از سوی خود امامان به نیابت رسیده اند « نایب عام » نامیده می شوند.
نایبان خاص را « نواب خاص » و « نواب اربعه » می گویند . نواب اربعه – چهارتن بوده اند : همه از علما و زهّاد و بزرگان شیعه :

عثمان بن سعید :

نخستین نایب خاص مهدی (ع) عثمان بن سعید اسدی عمروی بود. در گذشته – ظاهرا ً– بعد از 260هجری قمری به خاک سپرده در بغداد . او از یاران و اصحاب و شاگردان موردوثوق امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه ی امامت تربیت یافته بود . در دوره ی آن دو امام نیز وکیل امور ایشان بود. پس از درگذشت امام یازدهم و پیش آمدن امر غیبت ، عثمان بن سعید، از سوی حضرت مهدی (ع) به نیابت خاص منصوب گشت ، و واسطه ی میان امام و شیعیان شد.

محمد بن عثمان :

دومین سفیر و نایب ، محمدبن عثمان بن سعید عمروی بود، در گذشته ی سال305 هجری قمری به خاک سپرده در بغداد. وی فرزند سفیر اول ، عثمان بن سعید بود. او از جانب امام یازدهم نیز تمجید شده بود. او در هنگام مرگ خود امر نیابت را به فرمان امام غایب به فرزند خویش محمد سپرد و او واسطه ی میان امام و شیعیان گشت . مدت نیابت محمد بن عثمان و سفارت او ، بیش و کم، 40سال به طول انجامید .

حسین بن روح نوبختی :

سومین سفیر، شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی بود در گذشته ی سال 326 هجری قمری. وی از شیوخ مورد اعتماد محمد بن عثمان بود. یکی دیگر از بزرگانی که واسطه ی بین امام دوازدهم و مردم در زمان غیبت شد.

علی بن محمد سَمری :

چهارمین سفیر ،شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری بود.در گذشته ی سال 329 هجری قمری به خاک سپرده در بغداد، نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقفه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی.
این بزرگان و عالمان و روحانیان برجسته و متقی و زاهد و آگاه، در دوره ی غیبت صغری ، هریک پس از دیگری نایب خاص امام دوازدهم بودند و امور مردم را می گذراندند و واسطه ی میان امام و شیعیان بودند.(15)

نایبان عام در غیبت کبری

شب که خورشید جهان تاب نهان از نظر است
قطع این مرحله با نور مهی باید کرد
در هیچ دوره ای از غیبت پیوند امام زمان (عج) با مردم نگسلیده بود. در دوره ی غیبت صغری سفارت و نیابت خاصه وجود داشت . و چهارتن پس از دیگری سفیرخاص و نایب مشخص امام بودند . و چون آن دوره گذشت، دوره ی غیبت کبری آغاز گشت و آخرین سفیر و نایب خاص ، شیخ ابوالحسن علی بن محمد سحری، مامور گشت تا به کسی وصیت نکند . و کسی را به عنوان « نایب خاص» معرفی ننماید . و اعلام «غیبت کبری» کند.
و بدینگونه دوران طولانی غیبت کبری آغاز گشت .« دوره ی غیبت کبری» ، « دوره ی نیابت عامه» است. در دوره ی کبری و نیابت عامه ، در هر عصری عالم بزرگی که واجد همه ی شرایط لازم فقاهت و رهبری باشد ، در راس جامعه قرار می گیرد و رهبری از آن اوست . و رجوع مردم به اوست، و او صاحب « ولایت شرعیه» است به نیابت امام . بنابراین اصل دینی، مشروع بودن امور، و اسلامی بودن روابط سیاسی و اجتماعی، و مشروعیت حکومت و لازم الاجرا بودن مقررات دولتی، همه بستگی دارد به تصویب و تنفیذ نایب امام(ع). واگر نیابت امام حکومتی را تصویب و تنفیذ نکند، آن حکومت، طاغوتی است، زیرا چنین حکومتی ارتباطی به خدا، و دین خدا، و امامت و نظارت شرعی و الهی ندارد.(16)

ظهور مصلح در کتابهای پیشینیان :

از روزگاران کهن داستان ظهور مصلح ، در آخرالزمان ، اصلی اساسی بوده است . پیشینیان کهن پیوسته آن را به یادها می آورده اند . اکنون نیز پس از گذشت قرنها ، در خلال یادگاری های انسانهای قدیم آثاری هست که ما را به این گفته رهنمون می کند .
اصولاً فتوریسم، یعنی اعتقاد به دوره ی آخرالزمان ،و انتظار ظهور منجی، عقیده ای است که در کیشهای آسمانی یهودیت ( جودایسیم ) ، و زردشتی، (زوراستریانیسم) و مسیحیت (در سه مذهب عمده ی آن : کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) و مدعیان نبوت عموماٌ و دین مقدس اسلام مخصوصاً به مثابه ی یک اصل مسلم قبول شده است .
بشارتها و پیشگویی هایی که درباره ی مهدی و ظهور مهدی ، در کتابهای مقدس ، و دیگرآثار پیشین و در سخنهای حکمای قدیم، رسیده است فراوان است . برخی از فاضلان پاره ای از این بشارتها و سخنان را گرد آورده اند.(17)
گفته اند حتی در آثار مصر قدیم نیز در این باره کلماتی آمده است .

در آیین بودایی:

در دین بودایی نیز مسئله ی انتظار مطرح است . گفته اند که در این آیین نیز انتظار هست . شخص مورد انتظار این آیین ( بودای پنجم) است . معلوم است که در این بشارتها و اشارتها و انتظارها و موعودها تعبیرها متناسب با فرهنگ خود آن ادیان و اقوام است .

در آیین یهود :

یهودیان که خود را پیروان حضرت موسای کلیم (ع) می دانند نیز منتظر موعودند . در آثار دینی یهود ، و اسفار تورات و دیگر کتابهای ابنیای آنان، همواره به موعود اشاره شده است . در کتاب « نبوئت هیلد» (وحی کودک ) به مطالب بسیاری درباره ی ظهور پیامبر(ص) و به قسمتهایی از تاریخ و احوال پیامبر، و حوادث مربوط به بعثت و پاره ای از علائم آخرالزمان، و رجعت، و اشاراتی به شخصیت حضرت مهدی(ع) و حتی اشاراتی درباره ی واقعه ی کربلا و عاشورا دست می یابیم.(18)
یهودیان چون به حضرت مسیح (ع) ایمان نیاوردند ، به طبع، موعود آنان هنوز ظهور نکرده است اگر در مجموع آنچه در آثار مقدس یهودی آمده است تامل شود چهره ی سه موعود در آنها ترسیم می شود:
1- حضرت مسیح (ع)
2- حضرت محمد (ص)
3- حضرت مهدی (ع)
با این حساب انتظار در یهودیت ، کیفیتی ویژه می یابد. و چون این قوم نه به حضرت مسیح(ع) و نه به حضرت محمد (ع) و به هیچ کدام نگرویدند. باید در برابر مسئله موعود و انتظار بسیار حساس و نگران باشند و باید از این همه اشارتها و بشارات که در کتابهای خودشان آمده است به سادگی و غفلت نگذرند. آنان باید از دیگر منتظران، منتظرتر باشند و بیشتر به انتظار و آمادگی برای ظهور فکر کنند و از این همه ظلم دست بردارند، آنان دو موعود خود، حضرت مسیح(ع) و حضرت محمد(ص) را نپذیرفتند، لیکن از دست موعود سوم رها نخواهند گشت. این است که در روایات آمده است که جماعتی از یهودیان گرد( دجّال) را می گیرند. و با ظهور مهدی و فرود آمدن عیسی و کشته شدن دجّال آنها نیز قتل عام می شوند و دامنه ی بشریت،از آنها پاک می شود.
چند کتاب از کتابهای یهودیت و عهد عتیق، که در آنها سخنانی درباره ی موعود آمده است :
1) کتاب دانیال پیامبر
2) کتاب حَجّی(حکّای) پیامبر
3) کتاب صفنیای پیامبر
4) کتاب اشعیای پیامبر
همچنین در کتاب زبور حضرت داود(ع) نیز در این باره مطالبی ذکر شده است چنانکه قرآن کریم از زبور و ذکر غلبه ی صالحان در آن سخن گفته است :
وَلَقَد کَتَبنا فی الزبور، مِن بَعدِ الذِّکر، انَّ الارض یَرنها عبادیَ الصالحون.(19)
بشارتهای مذکور همه و همه در آثار مقدس یهود،درست است و پاره ای تحقق یافته است و پاره ای تحقق خواهد یافت . آنان حق را نپذیرفتند ، نه از زبان حضرت مسیح(ع) و نه از زبان حضرت محمد (ص) اما از زبان شمشیر مهدی خواهند پذیرفت .

در آیین هندی

در آیینهای هندوان و کتابهای آنان نیز سخن از نجات دهنده و موعود آمده است از جمله در کتاب « مهابهاراتا» و کتاب « پورانه ها » . در این باره گفته اند : همه ی ادیان معتقدند در پایان هر دوره ای از تاریخ بشر از لحاظ معنوی و اخلاق رو به انحطاط می رود و چون طبعاً در حال دوری از مبدأ است نمی تواند به تنهایی این سیر نزولی را خاتمه دهد . پس ناچار روزی یک شخصیت معنوی بلند پایه، که از مبداً وحی و الهام سرچشمه می گیرد ظهور خواهد کرد. و جهان را روشن خواهد کرد. در این مورد در تعالیم هر دینی اشاره شده… مثلاً در کیش هندو، در کتب پورانا، شرح مفصلی درباره ی دوره ی آخرالزمان که به آن (عصر کالی) می گویند ذکر شده است. ( کالی ) یعنی : آخرین دوره ی قبل از ظهور دهمین آواتاری و شینو. (20)
مقصود از عصر کالی ، آخرالزمان (عصرظلمت) است. اکنون عصر کالی است .

در آیین مسیحیت

در آیین مسیحیت، و کتابهای مقدس این آیین بشارتهای بیشتر و روشنتری درباره ی موعود آخرالزمان رسیده است. و علت آن یکی قرب زمان است، زیرا با ظهور حضرت مسیح (ع)، زمان در مقیاس کلی به ظهور حضرت مهدی(ع) نزدیکتر شده است. علت دیگر، تحریف کمتری است که در این آثار پدید آمده است. و این نیز از جهتی به زمان مربوط می شود. زیرا از دوره ی نزول و صدور آثار مقدس یهود ، زمان بسیاربیشتری می گذرد، تا دوره ی نزول و صدور آثار مقدس مسیحیت. این امر باعث شده است تا دست تحریف و پوشیده داری، در این آثار به اندازه ی آثار یهود فرصت نیابد اگر چه علمای مسیحی نیز در این باره کوشش بسیار کردند. و در تائید یا ردّ انجیلها به این مسائل توجه داشتند، و انجیل« برنابا» را کمتر تائید می کردند .
در آثار دینی مسیحیت نیز این بشارتها آمده است . چند کتاب که در آنها به بشارتهایی درباره ی ظهور آخر الزمان اشاره شده ذکر می کنیم .
1) انجیل متی
2) انجیل لوقا
3) انجیل مرقُس
4) انجیل برنابا
5) مکاشفات یوحنّا
و به دلیل همین حضور در فرهنگهای گوناگون و در عقاید و کتابهای امتها و ملتهاست. که در یکی از زیارتهای امام زمان آمده است .
اَلسَّلامُ علی مهدیِّ الاُمم و جامعِ الکلیم .
سلام بر مهدی ، که امتها از او سخن گفته اند، همو که اقوام و افکار را متحد می کند و زیر یک پرچم گرد می آورد.
شماری از کتابهای اهل سنت که در آنها احادیث مربوط به مهدی(ع) نقل شده است :
1- الرساله محمد بن ادرس شافعی درگذشته ی 204 هـ .ق
2- مسنَد احمد حَنبل شیبانی در گذشته ی 241
3- صحیح محمد بن اسماعیل نّجاری درگذشته ی 256
4- صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری درگذشته ی 261
5- سنن ابن ملجَه قزوینی درگذشته ی 273
6- سنن ابو داوود سحبستانی درگذشته ی 275
7- جامع ابوعیسی ترمذی درگذشته ی 279
8- حدیث الدلایه محمد بن جریرطبری درگذشته ی 310
9- مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری درگذشته ی 405
10- شعب الایمان ابوبکر بیهقی درگذشته ی 458
11- َالاستعاب ابن عبدُالبر قرطبی درگذشته ی 463
12- تاریخ بغداد ابوبکر خطیب بغدادی درگذشته ی 463
13- مصابیح السنه ابومحمد فرّاء بغوی درگذشته ی 516
14- کشف الاسرار رشید الدین میبدی بعد از520
15- تاریخ موالید الائمه ابومحمد ابن الخشّاب در گذشته ی 567
16- مفاتیح الغیب فخر الدین رازی درگذشته ی 606
17- جامع الاصول مجدالدین ابن اثیر درگذشته ی 606
18- معجم البلدان یاقوت حموی درگذشته ی 626
19- فتوحات مکیّه محیی الدین ابن عربی درگذشته ی 638
20- عنقاء المُغرب محیی الدین ابن عربی درگذشته ی 638
21- مطالب السّوول ابن طلحه شافعی درگذشته ی 652
22- شرح الدائره صلاح الدین صفری درگذشته ی 764
23- فصل الخطاب خواجه پارسای نجاری درگذشته ی 822
24- الیواقیتُ والجواهر
فتوای عالمان مکه مکرمه، در سده دهم هجری ، درباره مهدی (ع) و ظهور و ردّ مدعیان باطل
علاء الدین علی متقّی هندی، عالم معروف اهل سنت در کتاب « البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان» فتوای چهارتن از پیشوایان چهار مذهب سنی را درباره ی مهدی (ع) نقل کرده است .
واقع این است که موضوع مهدی و ظهور او، در روزگار خود پیامبر(ص)، و از زبان او، و همچنین در میان اصحاب پیامبر و تابعین مطرح بوده است. اصحاب پیامبر اکرم و تابعین (21) در میان خود سخن از آخرالزمان و بروز حوادث بزرگ و ظهور مهدی(ع) می گفته اند. علاء الدین علی متقی هندی به این موضوع که یاد شد یعنی اینکه مهدی (ع) علاوه بر احادیث نبوی در آثار و اقبال و اخبار اصحاب و تابعین نیز مذکور افتاده است، اشاره می کند.(22)
در باب سیزدهم از کتاب « البرهان » به نقل فتوی و نظر چهارمذهب اهل سنت ، درباره ی مهدی می پردازد. این فتوی پاسخ پرسشی است که از آن مفتیان شده است . تاریخ سئوال و استفتا، سال 952 هجری قمری است .
جریان امر این است : کسی در حدودسالهای 890 تا 910 هجری قمری ، در دیار هند، ادعا می کند که مهدی است . این مدعی چهل سال می زید، و در سال 910 در می گذرد. جمعیتی گرد او را می گیرند و به او اظهار اعتقاد می نمایند، و مخالفان خود را تکفیر می کنند و در صدد آزار دیگران بر می آیند… این واقعه باعث می شود تا مسلمانان آن دیار از عالمان و متقیان بزرگ مکه ی مکرمه درباره ی این موضوع و تکلیف دینی خویش در این امر استفتاء و نظر خواهی کنند چون سئوال به عالمان مکه می رسد، آنان پاسخ می گویند.
1- پاسخ ابن حَجَر هیتمی ، مغنی مذهب شافعی :
این عقیده از روی نادانی پیدا شده و باطل است و بدعت است و ضلالت. زیرا با محتوای احادیث متواتر و فراوانی که رسیده است مخالف است. احادیث می گویند: مهدی از خاندان پیامبر(ص) است. و او مغرب و مشرق جهان را می گیرد و همه ی گیتی را از عدل و داد پر می کند. و عیسی به زمان او می آید و با یکدیگر « دجّال » را در فلسطین، در کنار دروازه ی« لد» نزدیک بیت المقدس می کشند. و مهدی پیشاپیش امت اسلام به زمان ظهور به نماز می ایستد و عیسی پشت سر او نماز می گذارد. مهدی سفیانی را می کشد. و ارتشی را که سفیانی برای جنگ با مهدی آماده کرده است، در سرزمین « بیدا» میان مکه و مدینه، در ذی الحُلَیفَه، در زمین فرو می رود و نابود می گردد، به طوری که فقط دو تن از آن ارتش موفق می شوند بگریزند. برای حضرت مهدی (عج) و ظهور او علامات بسیار دیگری نیز ذکر شده است، که ابن حجر هیتمی آنها را در کتابی به نام «القول المخصتر فی علامات مهدی منتظر» در آن کتاب حدود 100علامت برشمرده ، که همه از پیامبر (ص) و اصحاب و تابعین نقل شده است .
این مطالب همه نشان می دهد که این طایفه که معتقدند این شخصی که مرده و رفته است ، مهدی است ، گمراهند. برای هر عاقلی که احادیث مهدی را دیده باشد ، کمترین شبهه ای باقی نمی ماند که آن میت از بین رفته مهدی موعود نیست …
2- پاسخ ابوالسرور حنفی ، مفتی مذهب حنفی
اعتقاد این طایفه زشت کردار باطل است و پوچ. باید با این عقیده ی باطل و پیروان آن به سختی مبارزه کرد . و این فکر یاوه رااز مغز آنان درآورد. چون این عقیده مخالفت است با احادیث صحیح، و سنن صریح و متواتری که به وسیله ی راویانِ بسیار و اخبار فراوان رسیده است. و آن احادیث و سنن همه می گویند که مهدی موعود که در آخر الزمان خروج می کند، همراه عیسی(ع) خروج می کند، و با کمک عیسی دجال را می کشد و برای ظهور او علامتهایی است، از جمله: خروج سفیانی ، گرفتن ماه در ماه رمضان، گرفتن خورشید در نیمه ی ماه رمضان که بر خلاف حساب اهل نجوم است. و این علامات هنوز واقع نشده و این حوادث هنوز اتفاق نیفتاده است. بنابراین اعتقاد آن طایفه، درباره ی آن میت، باطل و غلط است.
3- پاسخ محمد بن محمد خطابی ، مفتی مذهب مالکی
عقیده ی طایفه ی یادشده درباره ی آن میت در گذشته که او مهدی موعود است، که باید در آخرالزمان ظهور کند ، باطل است. زیرا احادیث صحیح درباره ی صفات مهدی (عج) و چگونگی خروج او و حوادثی که پیش از ظهور او رخ می دهد رسیده است . پیدا شدن سفیانی و در زمین فرو رفتن ارتش او در « بیدا» گرفتن خورشید در نیمه ی ماه رمضان و گرفتن ماه در ماه رمضان ، شماری از رخدادهایی است که پیش از ظهور اتفاق می افتد . و این علائم در مورد آن میت درگذشته، اتفاق نیفتاده است . پس عقیده به مهدی بودن او باطل است و بی پایه …
4- پاسخ یحیی بن محمد حنبلی ، مفتی مذهب حنبلی
عقیده ی مذکور بدون شک، باطل است . چون مستلزم مخالفت و ردّ احادیث صحیحی است که از پیامبر (ص) از طریق راویان رسیده است. یکی از علائم ظهور مهدی ، که کس نمی تواند ادعا کند که واقع شده است ، فرود آمدن ( نزول ) حضرت عیسای مسیح است از آسمان ، و قرار گرفتن او در کنار مهدی ، و نمازگزاران او پشت سر مهدی… این چنین حوادثی برای میت مذکور اتفاق نیفتاده است و او مرده و از بین رفته است …

اعتقاد به مهدی اسلامی است نه مذهبی

واقع این است که « اسلامی » بودن این مسئله اصلی است بسیار روشن، بنابراین عقیده به مهدی (ع) فقط اختصاص به شیعه ندارد. پیروان دیگر مذاهب اسلامی نیز در این اعتقاد و انتظار، با شیعه هم آوایند. و البته چنین هم باید باشد. زیرا احادیثی که در کتابهای همه ی مسلمین، از همه ی مذاهب، درباره ی مهدی و شآن و مقام و کار او، و غیبت و ظهور او و علائم ظهور آمده است، احادیث نبوی است و در مقیاسی بسیار، و در حد تواتر روایت شده است . و حتی جماعتی از عالمان و محدثان اهل سنت، کتابهایی ویژه درباره ی خصوصیات مهدی ، و علائم ظهور، شمار اصحاب مهدی و نام آنان و … بحث هایی کرده اند. علت این امر که عالمان فرقه ها و مذاهب اسلامی همه و همه، به موضوع مهدی اینگونه توجه کرده اند و در این باره این همه نوشته اند، همان واقعیت است که بدان اشاره شد مانند:توحید، معاد، نماز، روزه، زکات، حج ،جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولّی، تبری،قبله، میقات و … و دیگر عقاید و اصول و اخلاق و احکام اسلامی. بنابراین اعتقاد و توجه به این امر، برهر مسلمانی واجب است .
برای همین است که گفته اند: در مسائل نقلی که فقط از راه نقل ( گفته ی خدا، پیامبر و امام) اثبات می شود، هیچ چیز وجود ندارد، که اعتقاد به آن ، از اعتقاد به ظهور مهدی (ع) اولی و لازمتر باشد. چون احادیث و بشارتهایی که درباره ی ظهور مهدی (ع) آمده است به حد « تواتر» رسیده است. با اینکه احادیث منقول درباره ی بسیاری از اعتقادات مسلمین به این حد نرسیده است بلکه در پاره ای موارد، فقط یک حدیث وجود دارد و با این حال مسلمانان آن امر را جزء امور مسَلَّمه می داند.

ویژگیهای پیامبران در مهدی (ع)

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
انسان،عصاره ی عصاراتِ کائنات است. انبیاء و اولیاء عصاره ی انسان و انسانیتند. و مهدی(ع) عصاره ی انبیاء و اولیاست. این است که میان او و پیامبران – بجز امر «غیبت» – شباهتهای دیگری نیز هست. و پاره ای از ویژگیهای پیامبران در مهدی (ع) متجلی است. مهدی ولی اعظم، و سر اکبر است . او ذخیره ی الهی و بقیه الله و خلاصه ی تجلیات گذشته است. اگر ذخایر و امکانات پیامبران سلف، در نزد او باشد ، اگر همه ی اسرار جهان پیش او مکشوف بود، اگر ودایع اولیاء در خدمت او گرد آید، همه درست است و بجا.
در احادیث خصوصیاتی از پیامبران یاد شده است که در قائم آل محمد(ص) هست.
– از حضرت آدم :طول عمر
– از حضرت نوح (ع): طول عمر
– از حضرت ابراهیم (ع) : پنهان بودن ولادت و دوری از مردم .
– از حضرت موسی (ع): پنهان بودن ولادت و غیبت از قوم، هیبت و شکوهمندی .
– از حضرت یوسف (ع): زیبایی، جود ، بودن در میان مردم و شناخته نشدن.
– از حضرت صالح (ع) : غیبت از قوم .
– از حضرت داوود(ع) : قضاوت کردن به حکم داودی.
– از حضرت سلیمان (ع): جهانداری و حشمت سلیمانی .
– از حضرت ایوب (ع) : برخورداری از فرج و گشایش بعد از گرفتاری.
– از حضرت یونس (ع): رجوع به میان مردم ، پس از غیبت درهیئت جوانان.
– از عیسی (ع) : نورانیّت ، مورد اختلاف قرار گرفتن احوال شخصی .
– از حضرت محمد (ص) : انقلاب خونین و خروج باشمشیر و در هم کوبیدن جبّاران .
همچنین دیگر علوم و اسرار انبیاء و اولیاء و بزرگان در نزد مهدی (عج) است: اسماء شئثی و علوم هِرمسی، و اذکار یونسی. در صلوات منسوب به حکیم قدوسی ، خواجه نصیرالدین طوسی، حضرت مهدی (عج) با ویژگیهای پدران خویش نیز توصیف شده است :
اللهم !صل و سلِّم ، وَزِد وبارِک ، علی:
بارخدایا!رحمتهای پیاپی فرست و درودهای خویش ارزانی دار بر:
1) صاحبِ الدَّعوه النَّبوته: ( بر امام بزرگواری که صاحب دعوت محمدی است .)
2) والصَّولَه الحیدریَّه : ( وصولت حیدری)
3) والعِصمَه الفاطِمیَّه : ( و عضمت فاطمی )
5و4) والحلم الحَسَنیه و الشُجاعه الحُسینیه : ( و حلم حسنی و شجاعت حسینی )
6) والعباده السجادیه : ( و عبادت سجادی )
7) والمَعاصر الباقریه : ( و مفاخر باقری)
8) والآثار الجعفریُّه : ( و آثار جعفری)
9) و العُلومّ الکاظمیه : ( و علم کاظمی )
10) و الحُجج الرَّضویه : ( و حجج رضوی )
12و11) والجود التقویه و النَّقاوه النَّقویه : ( وجود تقوی و نقاوت نقوی)
13) والهَیبه العسکریَّه: ( و هیبت عسگری)
14) و الغیبه الالهیه : ( و غیبت الهی )

غم هجر :

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید
***
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو بجان آمد وقت است که بازآیی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهدشد پایاب شکیبایی
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
وی یاد توام مونس در گوشه ی تنهایی
و این است مهدی …
و این است مهدی (ع)، و این است حقیقت او، تولد و بقای او، تاثیر او، ظهور او، و شورش و انقلاب او. اصلاح و تصفیه ی او، و تاسیس حکومت او … که خواهد شد.
بعثت فرود آمدن نور است در طبیعت. غدیر، تداوم حکومت نور است در زمین ، عاشورا ذبح عظیم است برای نجات دادن حکومت نور. و مهدی انفجار نور است در استغراق ظلمت. هرچه جهان ظلمانی تر گردد و تاریکتر شود، طلب روشنایی لازمتر و محسوس تر خواهد شد. هنگامی که آفاق را ظلمت فرا گیرد، نورشناسان نور طلب به پاخیزند، و به بیداری جامعه و آماده سازی یاران مهدی دست می یازند. تا همه در جستجوی خاورانوار برآیند و تا به طلب « طلعت خورشید » و « غره حمیده» بشتابند، و تا دست نیاز به درگاه خدای بی نیاز بردارند، و آن ذخیره ی الهی و منجی نهایی را بطلبند.
و روزی امواج این واقعه ی بزرگ، در جام خورشید خواهد ریخت. و نسیمها از کران تا کران دشتها و آبادیها برفضای چنان دولتی خواهند وزید . و درختان در چنان روزگاری جوانه خواهد زد.
آن روز عصمت جاودان زنده خواهد شد و عینیت ایمان توام خواهد یافت.
آن روز فضای زمان زایل، به نمونه ای از دهر ثابت بدل خواهد گشت …
آن روز، همه جا و همه چیز نور خواهد بود و نور و روشنایی خواهد بود و روشنایی، ذات همه چیز نورانی خواهدشد ، و روح نور، در همه جا و همه چیز ، حلول خواهد کرد…
حماسه ی جاوید مرزبانان تجسم خواهد یافت. و خون متبلور خورشید، در راه « تفسیر آفتاب » به آبادیها وزندگیها رنگ خواهد زد.

پی نوشت ها :

– ( مروج الذهب ) ،ج4،ص199، چاپ مصر(1377هـ . ق )
2 – (الیواقیت و الجواهر ) ، ص 145، چاپ مصر ( 1307 هـ . ق)
3 – در مواردی به استناد به گفته ی کسانی که آن امام را دیده اند .
4 – ( المهدی الموعود …) .ج1،ص280و300
5- ( المهدی الموعود …) .ج1، ص280و300
6 – ( کتاب پیشین ) ج1،ص281-282و 266و300
7 – همان 3
8 – « الاختصاص» ، شیخ مفید ، ص 24
9 – « وسائل الشیعه » – ابواب تجارت
10 – « بحارالانوار» ، ج 10
11 -« الارشاد» ، مفید، « بحارالانوار» ، ج 52،ص338
12 – « اکمال الدین » ، « بجار الانوار » ، ج 52، ص 325
13 – از سال 260تا 329. برخی سالهای غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدی به شمار می آورند. یعنی سال 255 زیرا در آن سالها نیز مهدی معاشرت و حضور چندانی نداشته است و غایب محسوب می شده . با این حساب دوره ی غیبت صغری 75 سال می شود.
14 – در قرون اولیه ی غیبت به جاین ( نیابت ) و ( نواب ) ، بیشتر ( سفارت ) و ( سفراء) تعبیر شده است . و شاید میان ( سفارت ) و ( نیابت ) فرقی بوده است .
15 – « منتهی الآمال » باب چهارم، فصل هشتم، « کفایه الموحدین » ، ج3، ( چاپ 4 جلدی ).
16 – دراین باره در فصلهای آغازین کتاب « شرف الدین » شرحی نوشته ، بحث مفصل ، در این موضوع، در کتاب الحیاه – جلد دوم – باب هشتم – فصل چهاردهم – آمده است .
17 – رچوع به کتاب « بشارت عهدین ».
18 – کتاب ( بشارات عهدین ) صفحه ی 7 به بعد.
19 – سوره انبیاء(21) ، آیه ی 105
20 – « معارف اسلامی در جهان معاصر» ، ص 245.
21 – تابعین به دسته ای و طبقه ای از محدثان و عالمان و قاریان و فاضلان و مفسران مسلین گفته می شود که عهد پیامبر اکرم را درک نکرده اند، لیکن عهد و صحبت اصحاب پیامبر را درک کرده اند مانند مالک اشتر و سعید بن جبیر.
22 – البرهان – ص 66
فهرست منابع :
1-مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، چاپ بیروت، 1965م.
2- الیواقیت و الجواهر،عبدالوهاب شعرانی، مصر، 1307ه.ق.
3- تاریخ ابن خلکان، مصر.
4- ینابیع الموده، خواجه کلان اندوزی.
5- المهدی الموعود…،آیت اله سید صدرالدین صدر.
6- الاختصاص، شیخ مفید، منشورات جامعه مدرسین، قم.
7- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، بیروت.
8-بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دارالکتاب اسلامیه، تهران.
9- الارشاد، شیخ مفید، مکتب بصیرتی، قم.
10- البرهان، سید هاشم سینی بحرانی، مطبوعات اسلامیان، قم.

منبع : راسخون

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید