فرهنگ زیبابینی امام عاشورا از منظر قرآن و روایات

فرهنگ زیبابینی امام عاشورا از منظر قرآن و روایات

نویسندگان: دکتر رضا شکرانی (1)
سید محمد رضا علاءالدین (2)

چکیده:
کربلا نمایشگاه روحانیت، معنویت، اخلاق عالی و زیباییهای انسانیت است که این زیبائیها کمتر مورد توجه و پردازش قرار گرفته است. کشف و شناخت صحیح زیباییهای نهضت امام حسین (علیه السلام) و برنامه، معیار، راهکار، آثار و جلوه‌های زیبابینی این نهضت مسئله‌ی مهمی است که بایستی بیش از پیش به آن پرداخته شود. هدف از طرح این مسئله تبیین فرهنگ ناب قرآنی عاشورا به بشریت است تا بیش از گذشته موجب درک و فهم و رؤیت زیباییهای نهضت حسینی (علیه السلام) و افشای تلقی نادرست و ناموزون غرب از زیبایی گردد. در مکتب زیبابینی امام حسین (علیه السلام) همه جا دعوت به زیبایی و زیبابینی است و بر این اساس است که تربیت یافتگان این مکتب، فرهنگ عاشورا را با پیام (ما رأیت الا جمیلا) معرفی و اعلام نموده‌اند. در این مقاله با تعریف زیبایی و بیان ماهیت زیبایی و معیارها و راهکارها و جلوه‌های زیبابینی از منظر قرآن و سیره‌ی قرآنی امام حسین (علیه السلام) و اهلبیت او (علیهم السلام) فرهنگ زیبابینی امام عاشورا را ارائه می‌نماییم.
مقدمه:
تعریف زیبایی، چیستی جمال و زیبایی، جنس و فصل زیبایی و این که زیبایی داخل در کدام مقوله است؟ در مقوله‌ی کمیت است یا کیفیت؟ همچنین صرف نظر از اجزاء تحلیلی و مفهومی آن، از نظر عینی زیبایی از چه ساخته می‌شود؟ آیا می‌توان فرمولی برای زیبایی به دست آورد؟
برخی از افراد، زیبایی را از مقوله‌ی کشف و شهود می‌دانند، برخی نیز آن را کیفیتی در ذهن می‌دانند که در برخورد با محسوسات حاصل می‌شود، برخی نیز آن را به بیننده و کیفیت بینش و دیدن او مربوط می‌دانند.
به عقیده‌ی بعضی زیبایی «مما یدرک و لا یوصف» است، یعنی درک می‌شود اما توصیف نمی‌شود. در دنیا چیزهایی هست که انسان وجودش را درک می‌کند اما نمی‌توان آن را تعریف کند. مسئله‌ی دیگر آن است که آیا زیبایی مطلق است یا نسبی؟ آیا آن چیزی که زیباست، فی حد ذاته زیباست قطع نظر از اینکه انسانی زیبایی آن را درک کند یا درک نکند. جمال و زیبایی با جاذبه، با طلب، با حرکت و با ستایش توأم است. آنجا که زیبایی وجود پیدا می‌کند جاذبه و طلب و حرکت و ستایش نیز پیدا می‌شود. مثال اعلای آن زیبایی و فصاحت قرآن کریم است، چنان که خود قرآن می‌فرماید: (یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا… یَخِرُّونَ لِلاْذْقانِ یَبْکُونَ)، یا می‌فرماید: (وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ). مؤمنین و دل‌های پاک وقتی آیات قرآن را می‌شنوند به سجده می‌افتند و اشک از چشمانشان جاری می‌شود. مثال دیگر، زیبایی سخن علی (علیه السلام) است. بنی امیه تلاش زیادی برای از یاد بردن امیرالمؤمنین کردند اما در کار خود موفق نشدند. یکی از علل این عدم موفقیت، زیبایی سخن آن حضرت است که دلها را تحت تأثیر قرار داده است. درباره‌ی کلام علی (علیه السلام) گفته‌اند: «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق» پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق. پس چند نوع زیبایی داریم که مهم‌ترین آنها زیبایی معقول است که؛ فقط عقل انسان آن را درک می‌کند، نه حس و نه قوه‌ی خیال.
گاهی عظمت در نگاه زیبا بین است، نه در چیزی که بدان می‌نگرند. آنگونه که برخی گفته‌اند، گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی‌ها. آنکه به چشم نظام احسن به همه‌ی هستی می‌نگرد، از نگاه او آیات و بینات الهی همه زیبا دیده می‌شود، بخشی از زیبابینی به نحوه نگرش ما به هستی بستگی دارد به اینکه از کدام زاویه به هستی و حوادث آن بنگریم. آموختن اینکه آدمی، در زشت‌ترین زشتی‌ها همواره می‌تواند آیات و آنات را زیبا ببیند و گشودن چشم زیبابین به این عالم و مصائب آن از تعالیم و تنبیهات فوق العاده مهم نهضت عاشورای حسینی است. گاهی انسان به خاطر شدت شور و شعف یک حماسه، چنان محسور و مسخر جنبه‌های غم انگیز آن می‌شود که ابعاد دیگرش را فراموش کرده و از زیباییهای آن غافل می‌گردد اما امام حسین (علیه السلام) و یارانش درس زیبا دیدن را در تابلویی به بلندای تاریخ پیش روی بشریت ترسیم نموده‌اند. کربلا بیش از آن اندازه که نمایشگاه شقاوت و بدی و ظهور پلیدی بشر باشد نمایشگاه روحانیت و معنویت و اخلاق عالی و زیباییهای انسانیت است ولی اهل خطابه و منبر کمتر به جنبه توجه دارند. (مطهری، مرتضی، 1373، ج2، ص73) امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیه) و حضرت عباس (علیه السلام) پرچمداران فرهنگ عاشورا با پیام (ما رأیت الا جمیلا) به رؤیت زیبائی‌ها پرداختند.
آنها با یک نور الهی که خداوند جمیل این نور را به آنها داده بود به رؤیت زیبائی‌ها پرداختند. و خداوند این نور را به همه داده است اما عده‌ای این نور را مُبدل به تاریکی نموده و این استعداد خداداد را خاموش می‌سازند و بعضی‌ها کمتر از دید زیبابین بهره‌مند می‌گردند.
بررسی لغوی جمال و زیبائی:
نظر به اینکه در تحقیق و تبیین هر موضوع نخست باید واژه‌های اصلی و مترادف با آن مورد بررسی و موشکافی قرار گیرد بنابراین در این پژوهش نیز کلمه‌های جمال، زیبایی و مترادف این واژه‌ها که عبارتند: از حُسن و زینت از نظر لغوی و اصطلاحی از دیدگاه ادبی و فلسفی مورد بررسی قرار گرفته است.
الف) جمال در لغت
در معنای لغوی جمال، صاحب کتاب معجم الوسیط آورده است: «جَمَلَ، جَمالاً، حَسُنَ خَلقُهُ وَ حَسُنَ خُلقُهُ فَهوَ جَمیلٌ» (ابراهیم انیس، جلد 1، چ2/ ص136) یعنی خلقت و خلق او نیکو است پس او زیباست. صاحب معجم مقاییس اللغه نوشته است: «الجَمالُ وَ هُوَ ضِدُ القَبیحِ وَ رَجُلٌ جمیلٌ و جمالٌ» (ابن فارس، پیشین، ص483) جمال ضد زشتی و قبیح است و مرد زیبا، صاحب جمال است.
ب) معنای اصطلاحی
جمال از نظر اصطلاح عرفان «عبارت است از ظاهر کردن کمال معشوق از جهت استغنای از عاشق و نیز اوصاف لطف رحمت خداوند است» (سید جعفر سجادی، فرهنگ معرف اسلامی، چ2، ص645)
ج) زیبایی در لغت
زیبایی در لغت به معنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد باشد، جمیل و صاحب جمال و خوش نما آراسته و شایسته (ناظم الاطباء، نفیسی، ج3، ص282) در فرهنگ جامع می‌خوانیم زیبا یعنی: «جمیل و صاحب جمال، قشنگ، خوشگل» (سیاح، فرهنگ جامع چ 2، ص458) زیبا در لغت عبارت است از «نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بدگل» (محمد بهشتی، فرهنگ صبا، ص551) علی اکبر دهخدا می‌نویسد زیبا یعنی «جمیل، حسن، خوب، مقابل زشت، نیکو و سیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، درخور، لایق، سزاوار، برازا، زیبنده» (علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج28، ص525)
د) زیبائی در اصطلاح
زیبایی در اصطلاح عبارت است از «نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی در شی وجود دارد و عقل و تخیّل و تمایلات انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد.» (معین، ج2، ص1768) در کتابهای لغت‌شناسی هر واژه و کلمه، دارای واژه‌های هم معنا و یا نزدیک به یک معنا وجود دارد که با آن‌ها، واژه‌های مرتبط یا مترادف آن لفظ یا اصطلاح گفته می‌شود، لفظ جمال نیز خارج از این قاعده نیست و برای خود کلمات و الفاظ هم معنایی دارد که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.
ه) حُسن
در کتاب معجم مقاییس اللغه این گونه معنا شده است «الحاءُ و السینُ و النونُ اصلٌ واحدٌ فالحُسنُ ضِدُ القُبحِ» (ابن فارس، جلد2، ص483) پس حسن و نیکویی ضد قبیح و زشتی است. صاحب کتاب معجم الوسیط آورده است (حَسُنَ، حَسنا: جَمُلَ فَهُوَ حَسَن و هِی حُسنا) (ابراهیم انیس و همکاران، ج1، ص174) یعنی حسن به معنای زیبایی و به مرد زیبا حسن و به زن زیبا حسنا می‌گویند. حسن یعنی «زیبایی، جمال، نیکویی» (شوشتری، ص209) حسن در اصطلاح «مقابل قبح و امری است که ملایم با طبع باشد و گاهی به معنای مصدری هم استعمال می‌شود» (همان، ص209)
و) زینت
زینت یعنی (آرایش، زیب، زبرج، زیور، آنچه به آن آرایند)، در کتاب مقاییس اللغه کلمه زین اینگونه معنا شده است (زین یَدُّلُ علی حُسنِ الشَیِ وَ تَحسینهُ) (ابراهیم انیس و همکاران، پیشین، ج3، ص138) «یعنی زینت دلالت می‌کند بر حسن و نیکی چیزی و نیکو می‌کند او را» معنای اصطلاحی زینت «عبارت است از حسن در ظاهر چیزی جدای از این که عرض باشد یا با لذات، پس زینت در زن آنچه دیده می‌شود و ظاهر می‌شود.» (حسینی دشتی، ج6، ص138)
بررسی فلسفی جمال و زیبائی
در برسی نظرات فلسفی به دو دیدگاه بارز در تعریف و تبیین جمال و زیبایی روبرو می‌شویم که عبارتند از:
دیدگاه اول:
دانشور در کتاب شناخت و تحسین هنر می‌گوید «زیبایی عبارت است از جور آمدن و هماهنگی اعضای متشکله هر کیفیت یا هر شی یا هر جسم، با داشتن سازش با پیرامون و ایجاد تأثیر جاذب و ستایش‌آور در انسان در حالی که با نیروی موهبت و شهود ادبی آن را دریابد، یا تأثیر جاذب لطافت ذوق آن را درک کند، یا باریکی فکر و عمق اندیشه و خلاصه عقل، صحت تناسبات و هماهنگی و شایستگی هدف را در شیء زیبا تشخیص می‌دهد، یا وسعت تصور و یا عادت و یا غریزه جنسی و یا عوامل ششگانه فوق، با هم، آن را زیبایی بشناسد» (دانشور، شناخت و تقسیم هنر، ص135)
فولادوند می‌گوید: گویی زیبایی تابش غیرمادی است که بر صور خاکی پرتوافکن شده و چون نور مرموزی، شور و هیجان زندگی بخش دارد. زیبایی ساختمان ذره‌ای ندارد و یکی از قشرهای کیفی هستی را تشکیل می‌دهد. صفت خیره کننده دیگر زیبایی که از آن می‌توان به خاصیت شکل‌انگیزی یا شکل‌پذیری تعبیر کرد، این است که معشوق زیبا هزاران هزار شکل به خود می‌گیرد و از هر دریچه و روزن با ناز و خرام و جلوه‌ای نو دلربایی می‌کند و در هر کوچه و برزن با نامی دیگر دامی دیگر می‌نهد. زیبا، خیر و حقیقت هر سه وجوه مختلف یک گوهرند.» (محمدمهدی فولادوند، نخستین درس زیباشناسی، ص71)
دیدگاه دوم
از دیگر تعریف‌هایی که درباره‌ی زیبایی کرده‌اند، تعریف‌های برخاسته از فلسفه‌ای خاص و دیدگاهی علمی که از جایگاه زاویه‌ای مشخص بیان گردیده و آن جایگاه باعث شده زیبایی را به گونه‌ای خاص تحلیل کنند و اینجاست که مهم‌ترین اختلاف در تعریف جمال و زیبایی پیدا می‌شود، زیرا اغلب پندارگرایان، زیبایی را امری ذهنی و پنداری می‌دانند؛ در حالی که ماده‌گرایان آن را امری خارجی و عینی تحلیل می‌کنند و چون نگاه و دید آنان به هستی و آفرینش متفاوت است، نتیجه‌گیری آنان نیز متفاوت است. پندارگرایان زیبایی را ذهنی می‌دانند و برای زیبایی مستقل از تصور ما هیچ نقشی قائل نیستند و ماده‌گرایان زیبایی را به عنوان جزیی عینی و ذاتی در طبیعت و جزئی از عمل اجتماعی در انسان ارزیابی می‌کنند عقل‌گرایان به زیبایی عقلی اعتقاد دارند؛ در حالی که حس‌گرایان، زیبایی حسی را اساس می‌دانند، در نتیجه اختلاف در ریشه‌های تفکر فلسفی به تعریف‌های متفاوتی از زیبایی هم رسیده‌اند.
البته دیدگاه‌های دیگری هم درباره‌ی زیبایی با نگاه خاص به تحلیل پرداخته‌اند که ما در این جا به نقل نمونه‌هایی اکتفا می‌کنیم. آنچه در گفته بزرگان و نظریه‌پردازان درباره زیبایی و جمال به چشم می‌خورد این است که همه آن‌ها به زیبایی اهمیت ویژه‌ای قائل هستند. خلاصه مطلب این که هریک از مکاتب و دیدگاهها بر اساس رشته علمی و تخصصی خود به جمال نگریسته‌اند و زیبایی را متناسب با آن معنی کرده‌اند. به عنوان مثال در روان‌شناسی، زیبا را مربوط به روح دانسته‌اند و آن را یک نیاز روحی و روانی تحلیل کرده‌اند. در جامعه‌شناسی زیبای را مربوط به ساخته‌های هنری و محصول زندگی اجتماعی انسان می‌دانند و آنچه در زیبایی نقش دارد آداب، رسوم و عادات است. برخی نیز مبدأ زیبایی را روح می‌دانند. اگرچه ممکن است این تعاریف کمکی به شناخت زیبایی نکند، وسعت معنای آن را نشان می‌دهد در مکتب جمال وسعت زیبایی از همه اینها فراتر می‌رود و تمامی هستی، بلکه علت پیدایش هستی را نیز در برمی‌گیرد.
مفهوم زیبایی
در قرآن کریم و احادیث، از مفهوم «زیبا و زیبایی»، به «حُسن» و «جمال و جمیل» تعبیر شده است؛ و «حُسن»، یعنی، زیبایی و نیکوئی و یا هر چیزی که شادی‌آور و خوش‌آیند باشد. حسن و جمال به یک معنا هستند؛ اما «جمال و جمیل» به معنای زیبایی کثیر و زیاد است. و این کلمه‌ها در قرآن کریم، به صورت‌های مختلف (مانند مصدر و اسم) به کار برده شده و زیبایی به این معنا مورد مدح و ستایش قرار گرفته است؛ مانند: «…قُولُوا لِلناسِ حُسناً…» به مردم نیک بگویید.
«إن تَمسَسکُم حَسَنَه)…»: اگر نیکی به شما برسد، آن‌ها را ناراحت می‌کند.
«فیهِنَّ خَیراتُ حِسان»: و در آن باغ‌های بهشتی، زنان نیکو خلق و زیبایند.
«فَاصبِر صَبراً جَمیلاً»: پس صبر کن صبر نیکو. (صبر جمیل، به معنی شکیبایی زیبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتی است که تداوم داشته باشد، یأس و نومیدی به آن راه نیاید، و توأم با بی تابی و جزع و شکوه و آه و ناله نباشد. بدین ترتیب این کلمات، در معنای مثبت و نیکو به کار برده شده و دارای پیام سرورآور و خوشایند برای خدای متعال است.
زیبایی معنوی
رسول الله (صلی الله علیه وآله) فرموده است که نماز شب موجب زیبایی و نیکوئی چهره می‌شود. و امام علی زیبائی انسان را در تقوا و ورع و نماز دانسته و بر بردباری و صبوری تأکید می‌کند زیرا بردباری، آن آرامشی که به روح انسان می‌دهد، اخلاق و رفتار انسان را در برابر مشکلات و بلاها زیبا و نیکو می‌کند. و امام صادق (علیه السلام) نماز شب را موجب زیبائی و نورانیت صورت می‌داند. و امام حسن عسکری (علیه السلام): «زیبایی عقل را، زیبایی باطنی (معنوی) انسان بر می‌شمرد.
تعریف زیبایی و زیباشناسی
زیبایی برای همه‌ی انسان‌ها؛ مرد و زن، کوچک و بزرگ، الهی و الحادی، شرقی و غربی، مدرن و سنتی امری معلوم و قابل وجدان است و حقیقت و معنایش کاملاً آشکار بوده و جز بر یک معنا صدق نمی‌کند، هرچند ممکن است در تطبیق این معنا بر امور خارجی، انسان‌ها با یکدیگر متفاوت باشند. همه انسان‌ها، زیبایی را نمود یک بود می‌دانند نمودی که باعث ابتهاج و سرور است. زیبایی، نمودی برای انسان عاقل است. در پاسخ به این که زیبایی چیست پاسخ‌های گوناگون مطرح گردیده که از آن جمله این اقوال است. زیبایی چیزی است که انسان از آن لذت می‌برد یا آن را می‌ستاید. حاصل آن که حقیقت زیبایی جز نمود و نمایش نیست و به اصطلاح دیگر، امری عرضی است که از نحوه وجود موجودات درک می‌شود و برای هر انسانی کاملاً معلوم است و به علت بساطتش قابل تعریف حقیقی نبوده و صرفاً به لوازم و اعراضش تعریف می‌شود. زیبایی‌شناسی در اصل لغتی یونانی به معنی ادراک و تفاهم است.
علم زیبایی‌شناسی به معنی وسیع کلمه به بررسی روش‌های احساس محیط و موقعیت فرد در داخل آن می‌پردازد و موضوع آن شناخت زیبایی است از این رو توجه به مفهوم زیبایی در این راستا ضرورت می‌یابد و زیبایی نمودی از پدیده است که پس از ادراک توسط حواس و انتقال به مرکز اندیشه یا مشاهده ادراک کننده، واکنش‌هایی مبتنی بر تجربه‌های اندوخته شده را در مخاطب برمی‌انگیزد.
در چیستایی زیبایی، انسان در مواجه با یک جسم یا پدیده، پیام‌هایی را از آن دریافت می‌دارد که احساسات درونی او را تحت تأثیر قرار داده و ماهیت آن پدیده را در ذهن او شکل می‌دهد. وقتی زیبایی‌شناختی یک پیام به حد مشخصی برسد، فرد جسمی را که پیام را از آن دریافت نموده، زیبا تشخیص می‌دهد. این حد خاص مقداری از اطلاعات می‌باشد که گیرنده را وادار به تشکیل طرح‌واره نموده و از این طریق ارتقای، سطح ادراکش را به سطحی بالاتر از سطوح ادراکی می‌رساند و به عکس نیز می‌توان گفت که یک چیز زیبا، ادراکی غنی را برای ما ممکن می‌سازد و این باعث رضایت ما می‌شود. هدف از زیبابینی پدیدار شدن قدرت تسکین دهنده‌ای برای تحمل زندگی در رنج‌ها و مشکلات می‌باشد.
آفرینش زیباییها
اسلام، خدا را به زیبایی می‌ستاید و توصیف می‌کند و «جمال» را از نشانه‌های قدرت خدا و از نعمتهای بیکران او نسبت به بندگان می‌داند آفرینش آسمان و زمین را «زینت» می‌داند «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَّهَا…» «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»
آیات متعدد قرآن مجید به وجود آوردن زیبایی‌ها و تحصیل آن‌ها را مطلوب و برخی از آیات مباح (جایز) بودن زیبایی‌ها را تذکر می‌دهد. آیات قرآنی، به خوبی اثبات می‌کند که زیبایی و توجه به آن‌ها و به وجود آوردن زیبایی‌ها نه تنها از دیدگاه اسلام جایز است، بلکه با نظر به نیاز روحی که بشر به زیبایی‌های محسوس عینی دارد، محبوب و مطلوب است. از طرف دیگر، می‌دانیم که نیازهای مادی و معنوی بشر در زیبایی‌های محسوس عینی خلاصه نمی‌شود، یعنی چنین نیست که انسان‌ها همه‌ی حقایق و واقعیّت‌ها را قربانی زیبایی محسوس عینی کنند، مخصوصاً با نظر به این جریان متداول که انسان‌های سودجو و قدرت پرست و خود خواه، از نمایش‌های زیبایی و آراستن ظاهر و صورت، چه حقایق و اصول و ارزش‌ها را در راه اهداف خود نابود می‌سازند. به همین جهت، اسلام برای مردم، هشدار جدی می‌دهد که به یاد داشته باشید و به طور جدی متوجه باشید که هر زیبایی و آرایش که تفکرات و هدف گیری‌های بشری در به وجود آمدن یا ارائه‌ی آن دخالت بورزد، نمایانگر حقیقت نیست و چنین نیست که هر زیبایی فقط در تحریک ذوق و شهود زیباییی که موجب لذت است، خلاصه شود. این یک جریان استثنایی حتی یک جریان اقلیّت غیر قابل توجه نیست که «جسم را می‌آرایند تا جان را بیازارند»، «چهره را می‌آرایند تا دل را بیالایند».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: زَخارِفُ الدُّنیا تُفسِدُ العُقولَ الضَّغیفَهَ، «آرایش‌های دنیا، عقول ناتوان را فاسد می‌کند.» زیرا عقول ناتوان، قدرت تشخیص پوست و مغز، ظاهر و باطن، صورت و معنی، حقیقت و نمود، وسیله و هدف را نداشته، از هر موضع گیری، همه‌ی واقعیّات را با نوعی مطلق که برای خود ساخته و پرداخته است می‌نگرد. قوانین و اصول برای یک «حیات معقول» به ذهنش خطور هم نمی‌کند، تا چه رسد به این که آن‌ها را ملاک حقیقت قرار داده، زندگی قابل تفسیر و توجیهی داشته باشد. در یکی از آیات قرآنی چنین آمده است:
(وَ لا تَمُدَّنَ عَینَیکَ إلی ما مَتَّعنَا به أزواجاً مِنهُم زهرَهَ الحَیاهِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فِیه وَرِزقُ رَبَّکَ خَیرُ وَأَبقَی) (طه/131)
«و چشمانت را دراز مکن به سوی نعمت‌هایی از آنان که به عنوان شکوفه‌ی حیات دنیوی آنان را از آن زن‌ها بهره‌مند ساختیم تا در معرض آزمایش شان قرار بدهیم، و رزق پروردگار تو بهتر و پایدار است.»
از این آیه چنین استفاده می‌شود که زیبایی صوری، یکی از وسایل آزمایش اولاد آدم است و به خوبی می‌تواند انسان را در مبارزه‌ی امواج تمایلات و آرمان‌های معقول مذهبی و اخلاقی در تلاطم قرار بدهد که اگر شخصیّت را تقویت نمود و تمایلات زودگذر را مهار کند و نگذارد آرمان‌های معقول مختل شوند، گامی بزرگ در مسیر رشد برداشته است، و اگر شخصیّت را در برابر تمایلات ببازد و آرمان‌های معقول را به باد آن تمایلات بسپارد، رو به سقوط رفته و قطعاً به یک حیوان نا آگاه و بی اختیار مبدل خواهد شد. این که زیبایی‌ها به طور عموم به اضافه‌ی تلطیف روح و جبران خشونت‌های طبیعت و قوانین جاریه در آن، وسایل آزمایش نیز می‌باشند، از موارد متعددی در قرآن استفاده می‌شود، مانند) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا) (کهف/7)
«ما آنچه را که در روی زمین است برای زمین [و زمین شناسان] زینت قرار دادیم تا آنان را در مجرای آزمایش قرار بدهیم، تا چه کسی از آنان دارای عمل نیکوتر بوده باشد.»
(وَاصبِر نَفسَکَ مَعَ الذّینَ یَدعونَ رَبَّهُم بالغداهِ وَ العَشیِّ یُریدُنَ وَجهَهُ وَ لاَ تَعدُ عَینَاکَ عَنهُم تُریدُ زینهَ الحَیاهِ الدُنیا) (کهف/28)
«نفس خود را در زندگی با کسانی که پروردگار خود را صبحگاه و شامگاه می‌خوانند و فقط عنایت ربانیِ خدا را در نظر دارند به شکیبایی وادار کن و چشمانت را از آنان منصرف مساز برای اراده‌ی زیور و زینت حیات دنیوی.»
این آیه‌ی شریفه هم به صراحت کامل از قربانی کردن حیات انسان‌هایی که در این دنیا می‌خواهند با «حیات معقول الهی» زندگی کنند، به آرایش‌ها و زینت‌ها و زیور‌های چشمگیر جلوگیری می‌کند و گوشزد می‌کند که این آرایش‌ها و پیرایش‌ها نباید سدّ راه حیات اصلی روح آدمیان باشد. آن فرد و جامعه‌ای که از حیات قابل تفسیر و توجیه معقول ناتوان است، هرگز نخواهد توانست از قانون اصلی حیات برخوردار شود، و در نتیجه حتی از تفسیر زیبایی‌ها و برخورداری از آنها نیز ناتوان خواهد بود. ما در بخش اول این مباحث که اصالت پدیده‌ی زیبایی را در زندگی انسان‌ها اثبات کرده‌ایم، ضمناً ارزش آن را در برابر زیبایی خود حیات و آرمان‌های معقول آن نیز توضیح داده‌ایم که عالی‌ترین ارزش زیبایی‌ها در آن است و در عین حال که سطوح ابتدایی روح ما را می‌نوازد، می‌تواند وسیله‌ی بسیار خوبی برای تحریک ما به مشاهده‌ی کمال در پشت نمودهای شفاف زیبایی و عامل تحریک به سوی آن باشد.
با توجه به این اصل است که سطح درک و فهم بشری به جایی خواهد رسید که حیات انسان‌ها را قربانی زینت و زیور صوری حیات دنیوی نخواهد ساخت. در بعضی از آیات دیگر، خداوند گرایش به حقایق پایدار را در برابر زینت و زیور دنیا توصیه می‌فرماید:
ألْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَخَیْرٌ أَمَلاً(کهف/46) «مال و فرزندان زینت زندگی دنیوی هستند و آن اعمال و نتایج اعمال صالح [که از انسان‌های رشد یافته] خواهد ماند، در نزد پروردگارت هم از نظر پاداش و هم از نظر آرزوی خواستنی، بهتر از آن زینت‌ها است.»
مطالبی که درباره‌ی زیبایی از دیدگاه اسلام مطرح کردیم، این است که زیبایی در همه‌ی انواع خود از دیدگاه اسلام محبوب و مطلوب است، ولی این پدیده‌ی محبوب و مطلوب نباید حقایق و واقعیّات متن «حیات معقول» را مختل بسازد، زیرا نباید «حیات معقول» قربانی پدیده‌ی لذت محض ناشی از برقرار کردن رابطه با زیبایی‌ها باشد. علاوه بر آن، اصل تصعید در زیبایابی که در اسلام مطرح است، عبارت از تقویت مغز برای دریافت جمال خداوندی است. انسان با هر یک از این تصعید و اعتلاهای مغزی و روحی، گام از لذایذ محسوس و سطحی بالاتر گذاشته و موفق به دریافت لذایذ معقول‌تر می‌شود، تا آن گاه که زیبایی روح خویشتن را که دارای فروغی از جمال الهی است، دریابد.
انسان کامل و فرهنگ زیبابینی
انسان صاحب خرد و معرفت و عشق مانند امام حسین (علیه السلام)، در هر شرایطی زیبایی خود را متجلی می‌سازد، ولو اینکه دیگران بخواهند زیباآفرینی آنها را مخدوش نمایند و یا از بین ببرند. یکی از دستاوردهای نهضت امام حسین (علیه السلام) فرهنگ زیبابینی، زیباشناسی و تنها زیبای مطلق را پرستیدن است. که باید به جد مورد مطالعه و اندیشه ورزی قرار گیرد البته دشمنانی هم دارد، و هر چه دشمنان برای محو آنان تلاش کنند، بر زیبایی و تجلی این نهضت زیباآفرین در افکار و اندیشه‌ها و در بستر تاریخ، افزوده می‌شود. و فهرستی از زیباییهای عالم هستی در انسان کامل، تجلی دارد و انسان مظهر اسماء و صفات زیبای خداوند است.
ماهیت زیبایی
زیبایی یک امر عینی است یا یک امر ذهنی؟ آیا ما اشیاء را زیبا می‌بینیم یا اینکه اشیاء واقعاً زیبا هستند؟ کسانی فکر می‌کنند که چون ما زیبا می‌بینیم، آیات و بینات زیبا هستند و اگر ما زیبا نبینیم، زیبا نیستند. ولی زیبایی واقعیت است؛ حتی اگر ما هم زیبایی را نبینیم، زیبایی هست.
زیبایی از سنخ هستی است و آنجایی زشت است که ما نقصی را در هستی مشاهده کنیم یا هستی را کج ببینیم. شاید زشتی، کمتر واقعیت داشته باشد اما آن چیزی که واقعیت دارد، زیبایی است. من زشتی را هم می‌بینم ولی زشت آنجایی است که چشم من خوب نمی‌بیند. اگر من همه چیز را بجا ببینم یعنی دید حق بین داشته باشم و همه چیز را به حق ببینم دیگر چیزی را زشت نمی‌بینم. اینکه بعضی از افراد، زیبایی را ذهنی می‌دانند، یعنی فکر می‌کنند که زیبایی در ذهن است و واقعیت ندارد، صحیح نیست. زیبایی عین واقعیت است همه چیز زیبا است. زیبایی از شئون هستی است؛ هستی راستین، نه هستی توهمی! البته ممکن است که انسان دچار توهم هم بشود و هستی را آنچنان که هست نبیند. اگر انسان، دید راست بین داشت و هستی راستین را دیدن یعنی درک کردن، یعنی رسیدن به هستی آنجا زیبایی است. هر چیزی که ما در پرتو نور حق ببینیم زیباست.
معیارهای زیبابینی
اگرچه زیبا دیدن یک استعداد ذاتی ادراکی است، اما معیارهایی برای آن تعیین شده است.
1) اولین معیار جهل زدایی است
جهل موجب می‌شود تا انسان، زیبایی را نبیند، زیبابین کسی است که جهل را از خودش دور می‌کند. و امام حسین (علیه السلام) برای جهل زدایی و زیبایی آفرینی جان خود را و عزیزانش را در طبق اخلاص گذاشت (و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله) (قمی، مفاتیح1377، زیارت اربعین، ص771) انسان در جایی نمی‌تواند زیبایی‌ها را ببیند که دچار برخی توهّمات است؛ یعنی پرده‌های جهل، جلوی چشم او یا جلوی ادراک و عقل او را گرفته است. جهالت زشتی است و هر چه انسان، جاهل‌تر باشد، زشت‌تر است. در صورتی که پرده‌های جهل و اوهام و تاریک‌بینی‌ها، از جلوی چشم ما برداشته شود، موفق به رؤیت زیبایی واقعی خواهیم شد.
2) دومین معیار بهره‌مندی از عقل است
عقل در فرهنگ روائی مقابل جهل است ما با ادراک و عقل خودکار می‌کنیم، در واقع از عقل الهی و عقل کل، بهره‌مندیم. هر کسی از عقل، بهره‌ای دارد. ما عقل را نمی‌سازیم؛ ما از عقل، بهره‌مندیم. بعضی از افراد تصور می‌کنند که ما عقل را می‌سازیم در حالی که ما نمی‌توانیم عقل را بسازیم، عقل ما را می‌سازد.
ما به اندازه‌ی استعدادمان از عقل، بهره‌مندیم و به هر حال پرده‌هایی از جهل و نادانی و تاریکی جلوی عقل ما قرار دارد. یعنی وقتی عقل، در ما فعالیت می‌کند، مانند عقل کل، آزاد و مطلق نیست و دارای محدودیت و موانعی می‌باشد. ما هزاران تمنیّات، تشبیهات، آرزو‌ها و چیزهای دیگری داریم؛ گرفتار زمان و مکان‌ایم، گرفتار شهوات و خواسته‌های دون مایه هستیم. پس عقلی که در ما فعالیت می‌کند گرفتار حجاب است. تا اندازه‌ای که این حجاب‌ها (یعنی حجاب‌های جهالت، اوهام، دون مایگی، هواهای نفس، دون پرستی، …) برطرف بشود و بیشتر کنار رود، روشنایی عقل، در ما بیشتر می‌شود، و هر چه روشنایی عقل، در ما بیشتر شود، زیبایی‌ها بیشتر دیده می‌شوند. هر چه فرومایگی‌ها در ما برطرف شود، زیبایی‌های بیشتری را می‌توانیم درک کنیم. و هرچه بر معرفت و آگاهی انسان افزوده شود او زیباتر است.
ملاک و معیار زیبایی بینی، فهم زیبایی و معرفت بر آن است به هر میزان ادراک انسان قوی‌تر باشد، در همه چیز زیبایی می‌بیند. امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: (الهمتنی معرفتک و روعتنی بعجائب حکمتک وایقظتنی لما ذرات فی سمائک و ارضک من بدایع خلقک و نبهتنی لشکرک… و فهمتنی ما جاءت به رسلک…) (قمی، مفاتیح1377، دعای عرفه، ص432) فهم اینکه زیباترین موجود در عالم آفرینش کیست و چه چیز آن را زیبا کرده است. و چرا انسان این توانایی را دارد که زیبایی‌ها را درک کند؟ موجب معرفت بر جمیل زیباآفرین و در نتیجه موجب زیبابینی می‌گردد.
راهکارهای زیبابینی
در قرآن و روایات راهکارهایی برای زیبابینی ارائه شده است در کنار زیباییهای مادی زیبائیهای معنوی و روحانی وجود دارد که موجب تعالی روح و عقل می‌گردد زیبایی‌های معنوی و معقول به دلیل سنخیت و نزدیکی با روح انسان، از عالی‌ترین درجات پر جاذبه زیبایی مورد تأکید و تشویق دین است و در قرآن به آن توجه خاصی بمراتب بیشتر از زیبایی مادی شده است.
لذت از زیبایی معنوی برای انسانهای صاحب کمال که از درک عقلانی و ایمانی بیشتری برخوردارند، قابل وصف نیست و انسان‌های در راه مانده از درک آنها عاجزند. در ذیل به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌شود.
امام حسین (علیه السلام) با دید زیبابین و با استشهاد به آیات قرآن در خطبه‌ها، گفتارها و دعاهای خود به بیان زیباییها‌ی دنیا و آخرت پرداخته است.
1. تفکر بر زیبایی انسان‌ها:
تفکر بر خلقت زیبا و موزون و منظم انسان، ‌هادی انسان به زیباییهای خالق زیباآفرین است در فرهنگ ناب قرآنی عاشورا، علاوه بر زیبایی روحی انسان که خلیفه الهی است، به زیبایی جسمی و اندامی انسان‌ها هم توجه شده است (ذلک روفت بی بجمیل صنعک…..فاحسنت صورتی) (قمی، شیخ عباس، عرفه، ص432).
2- عقل ورزی و شکوفایی عقل
شکوفایی عقل یکی از راهکارهای رؤیت زیبایی معنوی است. صاحب عقل چشم زیبابین دارد و از جمال و زیبایی معقول برخوردار است. امام حسین (علیه السلام) فرمود: زیبایی صورت جمال ظاهری است و زیبایی عقل جمال باطنی. هیچ جمالی زیباتر از عقل نیست. فهم و بینش کامل از موهبتهای زیبای الهی است که موجب سعادت و خیر و وصول به حقیقت و جذب زیبایی‌ها می‌شود. عقل اولین نعمتی است که خداوند خلق کرد. خداوند عقل را خلق کرد و آن اولین مخلوق است و در همین حدیث، امام فرموده است (لا یکمل العقل الا باتباع الحق و العاقل لا یحدث…) و برای کسب زیبایی بیشتر فرمود (الجلوس الی اهل العقول…) (دشتی، محمد، 1372، ج6، ص500).
3- فراگیری علم
فراگیری علم از جمله راهکارهای زیبابینی است علم زیباست و زیباآفرین است. علم در آموزه‌های قرآنی از جایگاه بس ارزشی برخوردار است. (بقره، آیات31تا33، یوسف، آیه22، طه، آیه114، زمر، آیه9، مجادله، آیه11) شاید هیچ فضیلتی برتر از آن برای شخص آدمی نباشد که او انسانی عالم باشد به ویژه آن که این علم از نوع علم الوراثه و علوم لدنی و شهودی و حضوری باشد نه از علم الدراسه و علوم اکتسابی، زیرا انسان با علم است که به جایگاه خلافت الهی دست یافته است و چنان که از آیه 31 سوره بقره برمی‌آید مهمترین ویژگی انسانی که خداوند از روح خود در او دمیده (حجر، آیه29، ص، آیه72) همان علم اوست، زیرا خداوند به او کرامت و شرافت بخشیده و همه اسمای خود را به او آموخته تا نسبت به همه ما سوی الله عالم شود.
امام حسین (علیه السلام) در بیان زیباییهای علم و عالم واقعی به دو خصلت و منش زیبای انسان عالم اشاره می‌کند که با آن می‌توان فهمید که شخص عالم یا مدعی علم است؟ من دلایل العالم انتقاده لحدیثه و علمه بحقایق فنون النظر؛ از زیبائیهای عالم، انتقادش نسبت به سخنان خودش و آگاهی‌اش به حقایق فنون و هنرهای نظرپردازی است. (مجلسی، 1378، ج78، ص119) دو زیبایی که امام حسین (علیه السلام) برای عالم بیان می‌کند زیبایی نقدگرایی و زیبایی انتقادپذیری عالم است. عالم نسبت به آنچه می‌گوید و یا انجام می‌دهد به دیده‌ی نقد می‌نگرد و بر این باور است که شاید در سخن و رفتارش نقصی وجود داشته باشد؛ چرا که همواره خود را پیش از دیگری متهم می‌کند؛ زیرا می‌داند که علم او به حقایق؛ آنچنان تمام و کامل نیست، بلکه حتی اگر از برترین علوم برخوردار باشد نسبت به علم الهی بسیار اندک است. (اسراء، آیه85) بنابراین، همواره احتمال می‌دهد که آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد می‌تواند خلاف واقع و یا حقیقت باشد. همین خصیصه به او این امکان را می‌دهد که همواره درخواست افزایش علم را داشته باشد تا به حقایق علوم نزدیک‌تر شود و از ملک تا ملکوت آگاه شود. امام علاوه بر این دو زیبایی می‌فرماید «و انما العالم من یکثر صوابه «یکی دیگر از زیبایی‌های علم این است که بینش زیبابین عالم را بگونه‌ای می‌سازد که بیشتر کارهای او درست است و آنچه او می‌گوید نیکو و زیباست (شوشتری، نورالله، 1407، ج11، ص590)
4- نیت صالحانه
اندیشه و نیت صالحانه زیباست و در زمره‌ی راهکارهای زیبابینی و زیباآفرینی قرار دارد در اعمال و رفتار نسبت به خدا و هستی، یکی دیگر از زیبایی‌های معنوی است. نیت صالح حاکی از دید مثبت و زیباگرایانه به جهان اطراف انسان است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: نیت خوب، زیبایی سیرت‌هاست.
5- زیبایی عفو و اغماض
عفو و گذشت و اغماض و چشم پوشی از جمله اموری است که صحنه‌های ماندگار زیبایی را خلق می‌کند. ذوق و شهود و احساس زیبایی جویی آدمی نمی‌تواند صحنه زیبای عفو و چشم پوشی از انتقام را فراموش کند. آیا زیباتر از صحنه عفو و گذشت سراغ دارید؟ امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: زیباترین افعال قدرتمند، عفو و گذشت است. خداوند می‌فرماید: با عفو و بخشش که زیباست، از لغزشهای مردم درگذر. جدایی‌های هدایت گونه از منحرفان و تبهکاران و صحنه‌ها و مکانهایی که با روح الهی انسان سازگاری ندارد، جلوه‌ای از زیبایی‌های استقلال و اصالت روح زیباطلب انسان است و با این هجرت و جدایی خود، به دنبال اصلاح و ایجاد تغییر در طرف مقابل و کشانیدن او به زیبای‌هاست قرآن می‌فرماید: «به آنچه می‌گویند، بردبار باش و از آنان دوری گزین؛ دوری و جدایی زیبا.» علامه جعفری می‌گوید: روح چنین شخصی از نوعی زیبایی عالی برخوردار است که خود بیش از همه از آن زیبایی لذت می‌برد. این آرمان معقول نشان دهنده آن کمال زیباست که با وجود آمدن یک عامل نفرت و انزجار، روح خود را مبدل به خزان نمی‌کند که هم طراوت و سرسبزی و شاخسارهای روح خود را از بین ببرد و هم روح آن کس را که از او جدا شده است. خداوند می‌فرماید: با عفو و بخشش که زیباست، از لغزشهای مردم درگذر. امام حسین (علیه السلام ) می‌فرماید» ایثارگرترین و با گذشت‌ترین انسانها کسی است که به هنگام قدرت عفو کند» (اربلی، بهاءالدین، 1405، ج2، ص29)
6) ایثار و شهادت طلبی:
از جمله امور زیباآفرین خلق ایثار و شهادت طلبی است یکی از علل موفقیت مسلمین در مکتب رسول الله (صلی الله علیه و آله) و علی مرتضی (علیه السلام) عشق به شهادت بوده است در طول تاریخ اسلام و متون تاریخی و بررسی اقوال درمی‌یابیم عده‌ای که حماسه‌ی عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) در کربلا و قیام ایشان را نوعی هلاکت و یا حتی خودکشی تلقی نموده و آن را نازیبا دانسته‌اند. پاسخ این شبهه نیازمند تفکر در حقیقت شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران شهیدش می‌باشد. با تفکر و تأمل در ایثار و شهادت طلبی امام حسین و اهل بیت رسول الله به حقایقی دست می‌یابیم که نمایانگر عظمت مقام انسان می‌باشد. شهادت ولی مطلق خداوند و فنای حقیقی او، دارای نکات و اشاراتی است که کمتر کسی به عمق زیبایی آن توجه نموده است.
مقام قرب حق و رضوان الله، مقامی نیست که بتوان آن را حتی با نعمت‌های بهشتی نیز قابل مقایسه دانست؛ مقامی که تنها با عبودیت حاصل شده است و سرانجام به ربوبیت ختم می‌شود. مسلم است که اگر انسانی بتواند این مقام را درک کند، نه تنها زندگی پست و حیات ناچیز این دنیا در چشم او کمترین ارزشی نخواهد داشت، بلکه حورالعین بهشتی و همه نعمت‌های فردوس نیز کفایت او را نمی‌کند در این مقام است که انسان تنها به کوی حق راضی است و با خرسندی تمام می‌گوید: گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی/دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را انسانی که به مقام قرب می‌رسد و در خداوند فنا می‌شود، فنای او یک سیر لایتناهی و سیریک عبد در حق است. چنین انسانی که به این مقام می‌رسد خودش می‌تواند وسیله‌ای برای فنای دیگران نیز باشد. ما در مورد امام حسین نیز داریم که: «اَلسَلامُ عَلَیکَ وَ عَلَی الاَرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِکَ عَلَیکم مِنّی جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بقیتُ (از فرازهای زیارت عاشورا) این شأن هر انسانی نیست انسان باید به جایگاهی برسد که ارواح دیگران در برابر او تسلیم باشند در تفسیر آیه: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ» آمده است که وقتی خداوند می‌بیند که بنده‌ای به طور کامل رنگ الهی گرفت، خودش به دنبال او می‌آید و او را با خود می‌برد. اگر در روز عاشورا به ندای زمین و زمان گوش می‌دادی، همین صدا و همین آیه طنین انداز بود و این آیه فقط در شأن امام حسین (علیه السام) نازل و تفسیر شده است (گنابادی، سلطان محمد، 1344، ص467)
آثار زیبابینی
زیبابینی هستی و حیات و آیات و بینات الهی، آثاری را در پی دارد که عبارتند از:
1) ایجاد و افزایش آرامش روح و روان
2) ایجاد و افزایش صلابت و پایداری و پایمردی
3) ایجاد و افزایش قدرت تحمل ناگواری‌ها و سختیها
که همه این آثار در گفتار و رفتار امام حسین و اصحاب شهیدشان آشکار و نمودار بود که به ذکر جلوه‌ها و نمادهایی از این آثار می‌پردازیم.
جلوه‌های زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا
بعضی از مکاتب اخلاق را از مقوله زیبایی می‌دانند و معتقدند که زیبایی منحصر به زیبائی حسی نیست بلکه یکسری زیباییهای عقلی و معنوی هم داریم که واقعاً از نوع زیبایی و جمال است ولی محسوس نیست و معقول است و زیبائیها و نمادهای جمال کربلا از زمره زیبائیهای معقول و معنوی است. (مطهری، مرتضی، 1373، ص123)
روز عاشورا روز معراج حسین بن علی (علیه السلام) است. روزی است که ما باید از روح حسین، غیرت حسین، مقاومت حسین، شجاعت و دلیری حسین از روشن بینی و زیبابینی حسین پرتوی بگیریم و آدم شویم و بیدار شویم. در روز عاشورا بیش از هر چیزی طمأنینه حسین، اطمینان حسین، آرامش حسین جلوه‌گر و نمایان بود و اباعبدالله در روز عاشورا چنان قدم برمی‌دارد که کأنه آینده روشن یعنی آثار نورانی نهضت خودش را به چشم می‌بیند. (مطهری، مرتضی، 1369، ج2/ص172)
جمله راهبردی (ما رأیت الا جمیلا) (مجلسی، 1378، ج10، ص214) حضرت زینب (علیها السلام) در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به حماسه عاشورا حقیقتی بود که از امام خود حسین بن علی (علیه السلام) فراگرفته بود که در طلیعه سفر، آرزو و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه پیش می‌آید و آنچه اراده خداست، خیر برای او و یارانش باشد، چه به صورت فتح چه به شکل شهادت (ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام طفرنا) (امین جبل عاملی، محسن، اعیان الشیعه، ج1، ص1403، 597) زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند. با این نگاه، عاشورا همانگونه که زینب کبری (علیها السلام) فرمود، جز زیبایی نبود. بسیار است، که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
1. تجلی کمال آدم:
این که انسان تا کجا می‌تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی گردد، فانی در خدا شود، در میدان عمل روشن می‌شود. کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست. پرونده آن حماسه نشان می‌دهد که تا چه حد است مقام آدمیت این نکته برای جویندگان ارزش‌ها بسی زیباست و معیار.
2. تجلی رضا به قضا:
رسیدن به مقام رضا بسی دشوار و ارجمند است. و کسب این مقام بسیار زیباست. اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا می‌بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهدا است و یاران و دودمانش. براستی که حسین بن علی (علیه السلام) در میان آنان که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران می‌اندیشند و آن را می‌پسندد، آنچه را جانان می‌پسندد، پسندید و کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا شد. حسین بن علی (علیه السلام) در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می‌کرد؛ الهی رضی بقضائک. خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: ارضی بقضاءالله. این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز در خطبه‌ای فرموده بود: (رضاالله رضانا اهل البیت (پژوهشکده باقرالعلوم، 1373، ص328، 1373) رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است. این مبنای جانبازی و عشق حسین است و زینت عزیز، این را زیبا می‌بیند و این منطق و مرام را می‌ستاید.
3. ترسیم خطوط حق و باطل
از زیبایی‌های دیگر عاشورا، خط کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان‌های ددمنش و فرشته خوست، وقتی خوبی و بدی و حق و باطل به هم درآمیزد، تیرگی باطل حق را هم غبارآلود و ناپیدا و مشوه جلوه می‌دهد. در ظلمت آبادی این چنین، گمراهی اندیشه‌ها و انسان‌ها طبیعی است و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحی نگر را به شبهه می‌افکند. زیبایی کار امام حسین (علیه السلام) آن بود که مشعلی روشن کرد، تا راه، روشن شود، تیرگی‌ها بگریزد، چهره‌ها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و بازشناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بی اثر شود. آیا این زیبا نیست؟ عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند، پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند. حق، بی پرده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بی نقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزورانه بر طبل «یا خیل الله ارکبی» می‌کوبید. اگر هم اندک تردیدی در شناخت باقی مانده بود، خطبه‌های زینب در کوفه و شام، آن را زدود. این از زیباییهای بس قیمتی حماسه خونین عاشورا بود.
4. تبلور فتح ناب:
از زیبایی‌های دیگر حماسه عاشورا، مفهوم تازه‌ای از پیروزی بود. عده‌ای به اشتباه، پیروزی را تنها در غلبه نظامی تصور می‌کنند و شکست را در مظلومیت و شهادت می‌بینند. زیبائیهای عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می‌توان فاتح بود و با کشته شدن هم می‌توان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون به ترسیم تابلوی ظفر پرداخت. پس فاتح معرکه کربلا حسین (علیه السلام) بود و چه فتح زیبایی این همان پیروزی خون بر شمشیر است که در سخن امام راحل (قدس سره شریف) هم جلوه گر شد و فرمود: ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است… ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم. (صحیفه نور، ج 13، ص 1376، 65) و این همان آموزش قرآنی (احدی الحسنیین) است که فرهنگ رزمندگان اسلام است. این دیدگاه را امام حسین (علیه السلام) به شیعیان خود عباس بن علی، علی بن الحسین، و زینبین (علیهم السلام) داده بود. و با این دید، آنها همه آن حوادث تلخ را چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، زیبا و جمیل و شیرین می‌دیدند. وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید، چه کسی غالب شد؟ حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا می‌رسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد (طوسی، محمدبن حسن، 1388، ص66، 1392)
5. حرکت در مسیر مشیت خدا:
یکی از زیباترین جلوات عاشورا همسویی انسان با مشیه الهی و هماهنگی باخواست خداوند بود. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفی به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهی رقم خورده بود و چه زیبایی برتر از این که کار گروهی با جدول مشیت خدا هماهنگ گردد؟ مگر به حسین بن علی (علیه السلام) از غیبت، خطاب نیامده بود که خواسته خدا آن است که تو را کشته ببیند؟ «ان الله شاء ان یراک قتیلا» و مگر مشیت خدا آن بود که عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادی انسان، به اسارت بروند؟ «ان الله شاء ان یراهن سبایا» پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟ هردو، هزینه‌ای بودند که برای بقای دین و افشای طاغوت، می‌بایست پرداخته می‌شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه! برای زینب بزرگ، که پرورده دامان وحی و تربیت شده مکتب علی (علیه السلام) است، این حرکت در بستر مشیت الهی، اوج ارزش‌ها و زیبایی‌هاست. وی مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا می‌بیند، چون تک تک صحنه‌ها را منطبق با آن خواسته ربوبی می‌بیند.
6. احیاء شب قدر عاشورا:
شب عاشورا از درخشان‌ترین لحظات و جلوه‌های زیبایی است که در دل تاریخ ماندگار مانده است. کسانیکه در سر دو راهی رفتن و ماندن، ماندن را که نشان وفا و ایثار است برمی‌گزینند و زندگی بدون حسین را ذلت و مرگ می‌شمارند. آن خطبه امام، آن ابراز وفاداری یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه‌ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری و امام حسین (علیه السلام)، هر کدام برگی زرین از این شب زیبا است. چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟ آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک بنیاد تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین لحظه لحظه‌های عاشورا، به صورت یک مکتب درآمد، که به انسان آزادگی، وفا، فتوت، ایمان، شجاعت، شهادت طلبی، … و بصیرت آموخت. خون‌های مطهری در آن دشت بر زمین ریخت، سیلی شد و بنیان ستم را ویران کرد فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر می‌کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می‌سازند. ولی در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهره نورانی اهل بیت روشن‌تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد.
7- زیبای توبه حر و حریت او
یکی از مصادیق قوت و کمال و از زیبائیهای ماندگار نهضت حسینی این است که هیچکدام از یاران امام حسین (علیه السلام) به دشمن ملحق نشدند و امام حسین (علیه السلام) و یارانش روحیه لشکر روبرو را تغییر داد و حر و سی نفر به امام حسین (علیه السلام) پیوستند و امام با آغوش باز با محبت پذیرای این توابین شد و آنها هر کدام موج فکری و فرهنگی را در لشکر عمر سعد بوجود آوردند و شکل توبه حر و برگشت او، گفتگوی با امام و شهادت او از صحنه‌های زیبای عاشورا است. (مطهری، مرتضی، 1373، ج3، ص74)
نتیجه:
نتایج فرهنگ زیبابینی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران ایشان را می‌توان اینچنین برشمرد:
– نهضت حسینی برنامه دهی و معیار بخشی کارآمدی برای زیبابینی دارد
– نهضت حسینی راهکارهای کاربردی برای بهره‌مندی از نور الهی و رؤیت زیبایی دارد.
– فرهنگ زیبابینی حسینی به افشاء و معرفی تلقی‌های نادرست و ناموزون غرب از زیبایی و زیبابینی پرداخته.
– فرهنگ زیبابینی حسینی به تبیین نقش نگرش به نظام احسن و آثار آن در زیبابینی پرداخته
-امام عاشوراء و یاران شهیدش به ترسیم جلوه‌های زیبابینی در نهضت عاشوراء پرداخته‌اند.
– از دست آوردهای مهم نهضت حسینی ایجاد و تثبیت فرهنگ زیبابینی و زیباشناسی است.
– اینک انسان مظهر زیبایی و جمال مطلق الهی است و تمام زیبایی خداوند در انسان کامل منعکس است از پیامهای نهضت حسینی است
– اینکه هرچه معنویت و روحانیت انسان بیشتر شود نورانیت و زیبایی او بیشتر می‌شود از پیامهای نهضت حسینی است.
– علل زشت بینی و بدبینی نبود عنصر آگاهی و معرفت و دید حق بینی است و نهضت حسینی در جهت آگاه کردن مردم و رفع جهالت‌ها حرکت کرد.
– جهل زدایی، عقل آفرینی و سب معرفت از جمله معیارهای زیبا بینی در نهضت حسینی است
– تفکر بر زیبایی، صبوری و شکیبایی، عقل ورزی و خرد گرایی، علم آموزی و معرفت یابی، نیت صالحانه، عفو و اغماض، ایثار و شهادت طلبی از جمله راهکارهای زیبابینی است.
– آرامش روح و روان، افزایش قدرت تحمل ناگواریها و سختی‌ها و افزایش صلابت و پایداری از آثار زیبابینی است
– تجلی کمال آدم و رضا به قضای الهی داشتن و ترسیم خطوط حق از باطل و تبلور فتح ناب و حرکت در مسیر مشیت خدا و احیاء شب قدر عاشورا از جلوه‌های زیبایی و نمادهای جمال نهضت حسینی است.

پی‌نوشت‌ها

1. دانشیار دانشگاه اصفهان گروه علوم قرآن و حدیث
2. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان
منابع تحقیق :
1) قرآن کریم.
2) ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه، فهری زنجانی، سید احمد، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش.
3) ابن فارس، احمد ابن زکریا، معجم مقیاس اللغه، نشر دارالکتب العلمیه، قم، 1408.
4) ابوالفتوح رازی، جمال الدین حسین ابن علی ابن محمد، روض الجنان و روح الجنان، تصحیح پادقی و ناصح، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1376.
5) اربلی، بهاء الدین، علی ابن عیسی، ترجمه زواری، علی، کشف الغمه فی معرفه الائمه (علیهم السلام)، نشر دار الاضوا، بیروت، 1405ق.
6) انیس، ابراهیم، المعجم الوسیط، چ2، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1362.
7) امین جبل عاملی، محسن، ترجمه سید کمال موسوی، اعیان الشیعه، نشر دارالتعارف، بیروت، 1403.
8) بهشتی، محمد، فرهنگ صبا، فارسی، انتشارات صبا، تهران 1369.
9) پژوهشکده باقرالعلوم، موسوعه کلمات الامام حسین (علیه السلام)، نشر دارالمعروف، قم، 1373.
10) حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، نشر آرایه، قم، 1375.
11) جعفری تبریزی، محمد تقی، نیایش امام حسین در صحرای عرفات، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران، 1381.
12) جعفری تبریزی، محمد تقی، امام حسین فرهنگ پیشرو انسانیت، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، تهران، 1381.
13) دشتی، محمد، مجموعه نهج الحیاه، مؤسسه تحقیقات امیرالمؤمنین، قم، 1372ش.
14) دانشور، سیمین، شناخت و تقسیم هنر، نشر سیامک، تهران، 1357.
15) سازمان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی، صحیفه نور، مجموعه سخنان و پیامهای امام خمینی، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1376.
16) سجادی، سید جعفر، فرهنگ معرف اسلامی، چاپ دوم، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، 1366.
17) سعدی شیرازی، شیخ مصلح الدین، گلستان، غزلیات، نشر فردوس، تهران، 1388ش.
18) سیاح، ع، فرهنگ جامع فارسی به فارسی، چ2، انتشارات اسلام، تهران، 1373.
19) شهید ثانی، زین الدین بن علی، منیه المرید فی ادب المفید المستفید، مکتب الاعلام الاسلامیه، قم، 1405ق.
20) شوشتری، قاضی نورالله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، نشر دارالهجره، قم، 1407.
21) صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، امامی، ترجمه عابدی، حسین، نشر آدینه سبز، قم، 1392.
22) صدرالدین شیرازی، ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، التفسیر القرآن الکریم، تصحیح خواجوی، محمد، نشر بیدار، تهران، 1403ق.
23) طوسی، محمد بن حسن، امالی، ترجمه حسن زاده، صادق، نشر اندیشه هادی، قم، 1388.
24) غزالی، ابوحامد محمد، مشکاهالانوار، ترجمه آینه وند، صادق، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364ش.
25) فخررازی، تفسیرکبیر، تصحیح خرمشاهی، بهاءالدین، نشرمعارف، تهران، 1365ش.
26) فولادوند، محمد مهدی، نخستین درس زیباشناسی، انتشارات دهخدا، تهران، 1348
27) قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، نشر پیک، قم، 1388ش.
28) گنابادی، سلطان محمد، تفسیربیان السعاده فی مقام العباده، دانشگاه تهران، 1344ش.
29) مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1375.
30) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) قم، 1378ش.
31) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، 1404ق.
32) مصطفوی، حسن، ترجمه مصباح الشریعه، ناشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1360ش.
33) مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج2؛ انتشارات صدرا، تهران، 1369ش.
34) مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام؛ انتشارات صدرا، تهران، 1373ش.
35) مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج3؛ انتشارات صدرا، تهران، 1373ش.
36) نفیسی، میرزا علی اکبر، ناظم الاطباء، نشر دانشگاه تهران، 1360.
منبع مقاله :
فصلنامه‌ی قرآنی کوثر، سال پانزدهم، پاییز 94، شماره 55

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید