نشان بزرگان

نشان بزرگان

پیامبران و امامان هیچ گاه تسلیم تکبر نشدند
از امامان معصوم که بالاتر نداریم. آنهایی که منبع تمام خوبی ها هستند و برترین بندگان خداوند معرفی شده اند، حتی یک قدم با تکبر در دنیا برنداشتند . دوست دارید چند داستان از زندگی بزرگان دین را بخوانید؟
* رسول اکرم (ص) هرگز اجازه نمی داد هنگامی که سوار بود، افرادی در رکاب او پیاده راه بروند. حضرت می فرمود :«شما به فلان مکان بروید و من هم می آیم؛ در آنجا به هم می رسیم، حرکت کردن پیاده کنار سواره، سبب غرور سوار و ذلت پیاده می شود».
* نبی خاتم از روی تواضع، به گوسفندان علف می داد و شیرشان را با دست خود می دوشید ،کفش و لباسش را خود وصله می زد، با خدمتکاران هم غذا می شد، در آسیا کردن غله به خدمتگزار خود کمک می کرد، نیازمندی های خانه را از بازار تهیه می کرد، با دارا و ندار ، کوچک و بزرگ دست می داد، در سلام کردن بر دیگران پیشی می گرفت و دعوت مؤمنان را می پذیرفت و هر گز اجازه نمی داد تکبر، او را از مردم دور کند.
* نقل شده که روزی، پدر و پسری از یاران امیر مؤمنان (ع)مهمان آن حضرت شدند . حضرت آنها را بالای مجلس جای داد و خود کنارشان نشست . مهمانان غذا خوردند . پس از غذا «قنبر »-خدمتگزار امام -تشت و آب آورد و خواست بر دست مهمان خویش آب بریزد. امام اجازه نداد، خود برخاست و ظرف را گرفت تا بر دست مهمان خویش آب بریزد. مهمان با سرعت دست خود را عقب کشید و عرض کرد :«ای امیرمؤمنان !چگونه در محضر خدا کسی مثل شما روی دست من آب بریزد؟» امام فرمود :«درست است که خدا تو را می بیند ولی من برادر تو هستم . بنشین و دستت را بشوی، پاداش این کار آن است که در بهشت، ده چندان به من خدمت خواهند کرد». مهمان پذیرفت و دستش را شست . سپس آن حضرت، ظرف را به فرزندش، محمد حنفیه داد و فرمود :«اگر این پسر به تنهایی مهمان من بود، خود آب بر دستش می ریختم ولی خداوند دوست دارد میان پدر و پسر تفاوتی باشد . بر خیز!تو نیز بر دست پسر آب بریز».
* در سیر ه امام حسن (ع)می خوانیم که با داشتن مرکب های متعدد،20مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و می فرمود :«من برای تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام می دهم».
از حضرت باقر (ع)نقل شده است :«پدرم با کسانی مسافرت می کرد که او را نشناسند و با کاروانیان شرط می کرد که برخی نیازمندی هایشان را برآورده سازد و به آنان خدمت کند. در سفری آن حضرت سرگرم خدمت به مسافران بود که فردی از آن میان او را شناخت . به اهل کاروان گفت :«آیا می دانید این شخص کیست ؟».گفتند :«نه ».گفت :«ایشان علی بن الحسین (ع)است». مسافران گرد آن حضرت حلقه زدند، دست و پای ایشان را بوسیدند و گفتند :«ای فرزند رسول خدا (ص)آیا می خواهید ما دوزخی شویم؟ اگر خدای نخواسته ما به شما بی ادبی می کردیم، بدبخت می شدیم. چه سبب شده که شما چنین کنید؟».
پدرم فرمود :«من هر گاه با آشنایان مسافرت کنم، آنان به احترام پیامبر (ص)بیش از حد به من خدمت می کنند. از بیم آنکه مبادا شما نیز چنین کنید، ناشناخته همراهتان شدم.» یادتان باشد تواضع علامت مؤمن است».
منبع:نشریه ضمیمه آیه آبان ماه 88

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید