گفتاری از آیت الله مجتبی تهرانی: بیهوده گویی، ریشه ها و راه های درمان آن

گفتاری از آیت الله مجتبی تهرانی: بیهوده گویی، ریشه ها و راه های درمان آن

بیهوده گویى
رسول گرامی اسلام(ص): اعظم الناس قدرا من ترک ما لا یعنیه/ ارزشمندترین مردم کسى است که آن چه را به کار او نمى آید، ترک کند.

مقدمه
شایسته نیست انسان سرمایه عمر را با سخنان بیهوده و بى فایده از بین ببرد و باید بکوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهایش بهره مند شود و سرمایه زندگانى را به سادگى از دست ندهد. باید از آن چه مدت کوتاهى در اختیارش ‍ گذاشته شده ، بیش ترین استفاده را برده ، براى آخرت خود زاد و توشه اى فراهم آورد؛ بنابراین سخن بیهوده ، حتى براى یک لحظه هم هدر دادن سرمایه است .
بیهوده گویى از آفاتى است که بیش تر انسان ها به آن مبتلایند و به سبب آن، به وادى آفات دیگر زبان، کشیده مى شوند؛ پس باید در رفع آن کوشید و راه را بر گناهان زبان بست .
این فصل بر آن است که با بررسى ابعاد گوناگون آفت پیش گفته ، راهى را براى درمان آن ارائه دهد، و موضوع هاى زیر در آن مطرح مى شود:
1 -تعریف بیهوده گویى
2 – اقسام بیهوده گویى
3 – نکوهش بیهوده گویى از دید شرع
4 – ریشه هاى درونى بیهوده گویى
5 – پیامدهاى زشت بیهوده گویى
6 – راه هاى درمان بیهوده گویى .

(1): تعریف بیهوده گویى
مقصود از بیهوده گویى، به زبان آوردن سخنى است که فایده مجاز و مشروع دنیایى با آخرتى، مادى یا معنوى و عقلایى یا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آن چه براى گوینده بهره اى ندارد، بیهوده گویى است که از آن به شهوت کلام نیز تعبیر شده است ؛ البته بى فایده بودن سخن براى گوینده ، به معناى بى ارزش بودن آن براى همگان نیست . چه بسا سخنانى که براى برخى بى فایده ، و براى دیگران سودمند و مفید است ؛ از این رو مفید بودن را مى توان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگر چه ممکن است برخى سخنان ، براى همگان بى فایده باشد.

(2): اقسام بیهوده گویى
الف: سخن گفتن درباره موضوع بى فایده
گاه انسان از موضوعى سخن مى گوید که هیچ فایده اى براى او ندارد؛ اگر چه ممکن است همان موضوع، براى برخى مفید باشد؛ در این حال، سخن او از اقسام کلام بى فایده یا بیهوده گویى به شمار مى رود؛ مانند سخن گفتن از رنگ چشم و موى دیگران که براى بیش تر افراد بى فایده ، ولى براى برخى از مراکز اطلاعاتى ، مفید است .

ب: سخن اضافى (فضول کلام)
سخن بیش از اندازه لازم و کافى – اگرچه درباره موضوعى سودمند هم باشد-، از اقسام کلام بى فایده به شمار مى رود؛ البته روشن است که مقصود از آن، توضیح یا تکرارى که جهت درک بهتر ارائه مى شود نیست؛ زیرا به چنین تکرارى نیاز بوده از آن استفاده مى شود.

ج: سخن نابجا
سخن کافى و به اندازه درباره موضوع سودمند و مفید، اگر بیرون از جایگاه مناسبش گفته شود، از اقسام کلام بى فایده شمرده مى شود. نابجایى سخن ، گاه از عدم تناسب سخن با مخاطب پدید مى آید؛ ماننده اقامه برهان هاى غامض و دشوار براى عوام ، و گاه از نبود تناسب زمانى ، مکانى و…مخاطب حاصل مى شود؛ مانند سخن گفتن با افرادى که از فرط خستگى ، توان گوش ‍ سپردن به سخنان گوینده را ندارند. پرسش بى فایده را هم مى توان از اقسام کلام بیهوده به شمار آورد که در این قسم نیز گاه از امرى بى فایده ، پرسیده مى شود؛ مانند آن شخص که پس از کلام امیر مؤ منان على (علیه السلام ): سلونى قبل ان تفقدونى/ از من بپرسید پیش از آن که مرا در میان خود نیابید، از تعداد موهاى سر و صورت خویش پرسید و گاه از کسى مى پرسد که به پاسخ گفتن قدرت یا رغبت ندارد. همه این ها افزون بر این که وقت پرسش ‍ کننده را از بین مى برد، وقت پاسخ دهنده را نیز هدر مى دهد و او را به زحمت مى اندازد.این در صورتى است که آفتى متوجه آن دو نشود و طرح پرسش براى اظهار فضل ، فخر فروشى و تحقیر طرف مقابل نباشد؛ وگرنه افزون بر نابودى عمر، انسان را به وادى گناه نیز مى کشاند و بى مقدار مى کند. براى پاسخ دهنده نیز ممکن است پیامد زشتى را به همراه داشته باشد؛ براى نمونه ؛ آن گاه که روزه دارى را نا آگاهانه به خوردن و آشامیدن فرا مى خوانند و او مى پرهیزد، از او مى پرسند: ((روزه هستى ؟)) با این پرسش ، چند مشکل براى پاسخ دهنده پدید مى آید. اگر بگوید روزه نیستم ، دروغ گفته است . اگر بگوید روزه هستم ، از پاداش عبادت پنهانى او کاسته شده است . اگر پاسخ مثبت دهد و از این پاسخ ، انگیزه لذت و غرور داشته باشد، به ورطه ((ریا)) افتاده و اگر پاسخ ندهد، به پرسش کننده توهین کرده است . همچنین اگر از شخصى چیزى بپرسد که او نمى خواهد در آن مورد پاسخى دهد و دوست دارد مساءله از دید پرسش کننده یا دیگران پنهان بماند، در این جا پرسش کننده نه تنها وقت پربار خود را هدر داده ، بلکه وقت طرف مقابل خود را نیز گرفته و تباه کرده است بدون این که نتیجه خاصى از گفتار خود گرفته باشد. به این ترتیب ، پرسش بى فایده ، از بدترین نوع کلام بى فایده است .

(3): نکوهش بیهوده گویى از دید شرع
نهاد پاک آدمى، از زیان و کاستى نفرت داشته ، انسان را از هر امر زیانبارى باز مى دارد. از سویى عمر، سرمایه اصلى بشر است که به تندى سپرى مى شود و راهى براى بازگشت آن نیست . با توجه با این دو نکته ، خرد آدمى ، به ناپسندى گفتار بیهوده حکم کرده ، گزافه گو را سزاوار نکوهش مى داند. شریعت هم با صحه نهادن بر حکم عقل ، انسان را از این کار باز مى دارد. روایات موجود در این زمینه ، اهمیت پرهیز از سخن بیهوده را نمایان مى سازد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در حدیث طولانى معراج مى فرماید: (دیدم ) که دوزخ ، هفت در داشت و بر هر درى سه جمله نوشته شده بود. بر در پنجم نوشته بودند: …و لا تکثر منطقک فیما لا یعنیک فتسقط من رحمه الله …/ و در آن چه بیهوده است ، بسیار سخن نگو که از رحمت خدا ساقط مى شوى . در جاى دیگرى مى فرماید: من حسن اسلام المرء ترکه ما لا یعنیه/ از خوبى اسلام آدمى است که آن چه را به کارش نمى آید، ترک کند. روایت به روشنى ستایش پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از ترک این رفتار را مى نمایاند چرا که آن را از جمله نیکى ها و محاسن اعتقاد شخص ‍ مسلمان شمرده است .
و همچنین به ابوذر غفارى (ره ) فرمود:
الا اعلمک بعمل خفیف على البد ثقیل فى المیزان ؟ قلت : بلى یا رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) . قال : هو الصمت و حسن الخلق و ترک ما لا یعنیک/ آیا عملى آسان و سبک براى بدن ، و سنگین و پر بها در میزان اعمال به تو بیاموزم ؟ عرض کردم : آرى ، اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) حضرت فرمود: خاموشى و خوش خلقى و ترک کار بیهوده . حضرت در این عبارت بر اهمیت و سنگینى اعمال در آخرت اشاره داشته ، بر ترک سخن بیهوده تاءیید مى فرماید. در جاى دیگر نیز مى فرماید: من راءى موضع کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه/ هر کس کلام خود را جزئى از عمل خویش بداند، سخن او کم مى شود، مگر در مواردى که براى او فایده دارد. امام على (علیه السلام ) یکى از صفات مؤ منان را دورى از سخن بى فایده بر مى شمرد و از گزافه گویان اظهار شگفتى مى کند:
عجبت لمن یتکلم بما لا ینفعه فى دنیاه و لا یکتب له اجره فى اءخراه/ در شگفتم از کسى که سخنى مى گوید که در دنیا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت . سخن اضافى – اگر چه درباره امرى مفید هم باشد – نکوهیده است ؛ زیرا اضافه آن بیهوده است و فایده اى به بار نمى آورد. رسول خدامى فرماید: طوبى لمن امسک الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله/ خوشا به حال کسى که زیادى کلامش را نگاه دارد و زیادى مالش را انفاق کند.
در سخنى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نیز آمده است :
شر ما شغل به المرء وقته الفضول/ بدترین چیزى که آدمى وقت خود را به آن سرگرم مى کند، کارهاى زیادى است (که شامل سخن زیادى هم مى شود.) روزى امیرمؤمنان على (علیه السلام) از کنار مردى که فراوان سخن مى گفت ، عبور کرد، ایستاد و خطاب به وى فرمود: یا هذا انک تملى على حافظیک کتابا الى ربک فتکلم بما یعنیک ودع ما لا یعنیک/ اى (مرد!) همانا تو (با این گفتارت) نامه اى را به سوى پروردگارت نزد دو فرشته نگاهبانت ، پر مى کنى [= گفتار بیهوده تو نوشته مى شود]؛ پس ، از آن چه مفید است ، سخن بگو و چیز بیهوده را رها کن . سخن نابجا هم، اگر چه درباره موضوعى مفید باشد، نکوهیده است؛ زیرا افزون بر آن که فایده اى ندارد، چه بسا کاستى شخص گوینده را نیز در پى داشته است .
سیدالشهدا حضرت حسین (علیه السلام ) به ابن عباس فرمود:
یا ابن عباس لا تتکلمن بما لا یعنیک فاننى اخاف علیک الوزر و لا تتکلمن بما یعنیک حتى ترى له موضعا فرب متکلم قد تکلم بحق فعیب/ اى فرزند عباس ! هرگز از آن چه بى فایده است ، سخن مگو؛ چرا که من از وزر براى تو مى ترسم و هرگز از آن چه مفید است ، سخن نگو تا هنگامى که جایگاهى مناسب براى سخنت ببینى . چه بسا گوینده اى که به حق سخن گوید (اما در جایگاه نامناسبش )؛ پس بر او عیب گرفته مى شود.
امام صادق (علیه السلام ) نیز در گفتارى مانند همین مى فرماید:
… ودع کثیرا من الکلام فیما یعنیک حتى تجد له موضعا قرب متکلم بحق فى غیر موضعه فعنت/ … و بسیارى از سخنان مفید را ترک کن تا براى آن ها جایگاهى مناسب بیابى. چه بسا گوینده بحقى که در جایگاه نامناسب سخن مى گوید و در سختى قرار گرفته، نابود مى شود. پرسش بى فایده هم امرى نکوهیده است؛ چنان که یکى از اصحاب امام صادق (علیه السلام ) نقل مى کند نزد امام بودیم که آسمان رعدى زد. حضرت فرمود: سبحان من یسبح له الرعد بحمده والملائکه من خیفته فقال له ابو بصیر جعلت فداک ان للرعد کلاما فقال : یا ابا محمد سل عما یعنیک ودع ما لا یعنیک/ پاک و منزه است کسى که رعد به ستایش او، و فرشتگان از ترس او تسبیح مى گویند. ابو بصیر عرض کرد: فداى تو شوم . آیا رعد هم سخن دارد؛ امام فرمود: اى ابا محمد! از چیزى که به کارت مى آید بپرس و آن چه را به کارت نیاید، رها کن .

(4): ریشه هاى بیهوده گویى
عوامل ذیل ، انسان را به وادى بیهوده گویى مى کشاند:

الف: کنجکاوى بیجا
اشتیاق به دانستن چیزى که براى شخص سودى ندارد یا کاوش در مسائل غیر مفید، از عوامل مهم بیهوده گویى است ، البته این نباید با مسأله کسب دانش و فهمیدن امور مفید و نیکو، اشتباه شود. مقصود از این عامل ، حرص ‍ به دانستن چیزهایى است که فقط سرگرم کننده ولى بى فایده اند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص ، یا پرسش از تعداد موهاى سر خود.

ب: علاقه فراوان و صمیمیت
شدت علاقه به دیگرى، موجب پیدایش میل فراوان به سخن گفتن با او مى شود که این مى تواند انسان را به بیهوده گویى و پر گویى وا دارد. فرد، در این حال آن قدر سرگرم سخن گفتن است که به مفید بودن یا نبودن گفتارش ‍ توجه ندارد.

ج: وقت گذرانى
گاه گوینده به اشتباه گمان مى کند که وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مى تواند این وقت را پر کند؛ براى همین به سخن گفتن درباره هر چیزى پرداخته ، وقت خویش را هدر مى دهد.

د: حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل دیگران است که در این حال ، فرد با سخن گفتن مى کوشد توجه دیگران را به خود جلب کند تا مردم به ارتباط با او تمایل نشان دهند.

(5): پیامدهاى زشت بیهوده گویى
الف: تباه شدن عمر
کم ترین زیان کلام بیهوده براى شخص متکلم ، تباه شدن عمر او است که بزرگترین سرمایه زندگى او شمرده مى شود. آن چه انسان در این جهان به دست مى آورد، به سبب عمر او است . انسان مى تواند از این بخش ‍ زندگانى ، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بیهوده که هیچ فایده دنیایى و آخرتى ندارد، این فرصت از بین مى رود. اگر زمانى را که صرف سخنان بیهوده مى کند، به سکوت بگذراند و در سکوتش هم به یاد حق باشد، گنجینه اى بزرگ براى آخرت خویش ذخیره کرده است . افزون بر این ، انرژى خود را نیز نگاه داشته است .

ب: حقارت در اجتماع
کلام بى فایده و اضافى ، سبب کاستى مقام گوینده مى شود؛ زیرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنیدن سخنان بى ارزش از گوینده ، ارج و منزلت پیش از شنیدن را براى او باور نخواهد داشت .

ج: درخواست پوزش
یکى دیگر از آثار زشت بیهوده گویى، این است که چه بسا سخنى بر زبان آورد یا برخوردى کند که از آن پشیمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آن که در روایات آمده است : (مؤمن وارد کلامى نمیشود یا کارى نمى کند که پس از آن عذر بخواهد.)

د: زمینه سازى گناهان زبان
سخن بیهوده، زمینه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم مى سازد؛ زیرا بیهوده گویى ، از شهوت کلام سرچشمه مى گیرد و این اشتها به سخن گفتن ، خطرهایى چون غیبت ، دروغ ، فرو رفتن در باطل و … را در پى دارد.کسانى که شهوت سخن گفتن دارند، بسیار آسان تر از دیگران به گفتار حرام دچار مى شوند. روشن است که بیهوده گویى و پر گویى ، انسان را به وادى گناه نزدیک مى سازد؛ زیرا سخن درست ، اندک است و شخص پر گو براى سخن گفتن ، به نادرست روى مى آورد؛ چنان که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید: من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولى به/ کسى که بسیار سخن گوید، خطایش فراوان مى شود و کسى که خطایش ‍ فراوان شود کار بیهوده اش فزونى مى گیرد و کسى که بیهوده کارى اش فزونى گیرد، دروغش افزون مى شود و کسى که دروغش فراوان شود، گناهانش ‍ بسیار مى شود … گویا بیهوده گویان، سخن را جزو رفتار خویش به شمار نمى آورند و براى همین است که به وادى هولناک گناه کشیده مى شوند. رسول خدامى فرماید: من لم یحسب کلامه من عمله کثرت خطایاه و حضر عذابه/ هر کس سخنش را از رفتارش به شمار نیاورد، خطاهایش زیاد و عذابش ‍ حاضر مى شود.

ر: دورى از رحمت الاهى
بیهوده گویى، انسان را از رحمت خداوند دور مى سازد. همان گونه که گذشت، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در حدیث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آن چه به کارت نیاید [= براى تو بى فایده است ]، بسیار سخن مگو که از رحمت خدا ساقط مى شوى

س: از دست دادن امور مفید
هنگامى که شخص به امور بى فایده سرگرم مى شود، از آن چه مفید و سودمند است ، باز مى ماند؛ یعنى نه تنها سودى نمى برد، بلکه منفعت هاى بسیارى را از دست مى دهد. حضرت على (علیه السلام ) مى فرماید: من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه/ هر کس خود را به چیزى که به کارش نیاید سرگرم سازد، آن چه را که به کارش آید از دست مى دهد.

ع: نابودى خرد
عقل، انسان را به پیشرفت و کمال فرا مى خواند. سرگرم شدن به امور زاید و بى فایده ، حرکتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده ، موجب نابودى آن مى شود. از امام على (علیه السلام ) نقل شده است: ضیاع العقول فى طلب الفضول/ ضایع شدن عقل ها، در جست و جوى کارهاى زاید است .

ف: گمراهى
بیهوده گویى موجب نابودى خرد مى شود و با از دست دادن خرد، اندیشه به خطا رفته، انسان، راه کمال و سعادت را گم خواهد کرد. امیرمؤمنان مى فرماید: وقوعک فیما لا یعنیک جهل مضل/ قرار گرفتن تو در آن چه به کارت نمى آید، نادانى گمراه کننده اى است .

و: قساوت قلب
دورى از یاد خدا، دل را سخت مى کند، و نتیجه پر گویى در آن چه به کار نمى آید، کاهش ذکر خدا، و سرانجام آن، قساوت قلب است . رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فان کثره الکلام بغیر ذکر الله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى/ سخن در غیر یاد خدا را زیاد نکنید. همانا سخن بسیار در غیر یاد خدا، دل را سخت مى کند. همانا دورترین مردم از خدا، دل شخص سنگدل است .

ش: خستگى شنونده
بیهوده گویى، افزون بر زیان هاى پیش گفته ، موجب ملامت و خستگى شنونده نیز مى شود که این خود، بى میلى شنونده به هم سخن شدن با بیهوده گو را در پى خواهد داشت . امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: ایاک و کثره الکلام فانه یکثر الزلل و یورث الملل/ از پرگویى بپرهیز؛ زیرا بر لغزش ها مى افزاید و کسالت و خستگى را به دنبال مى آورد.

(6): راه هاى درمان بیهوده گویى
درمان بیهوده گویى از دو راه علمى و عملى ممکن است .
دقت در پیامدهاى سخن بى فایده و یادآورى مستمر آن ها، سبب ترک این عادت ناشایست مى شود. بیهوده گو باید بداند که عمر عزیزش بر نمى گردد؛ پس نباید آن را صرف کار بیهوده کند. اگر شدت علاقه، او را به بیهوده گویى وا داشته است، بداند که با این کار عمر دوستش را تباه مى کند؛ در حالى که مى تواند با سخنان سودمند محبت خویش را ابراز کند. به یادآوردن ارزش والاى ذکر خدا و اندیشه در مبداء و معاد نیز او را بر ضد بیهوده گویى، تشویق و تحریک مى کند. شناخت نقش گفتار در میان دیگر رفتار، گامى بسیار مهم در ترک بیهوده گویى است. آن گاه که انسان به اهمیت نقش سخن در زندگى آگاه شود، دیگر به گفتار بى فایده روى نخواهد آورد. امام صادق (علیه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید: من راءى موضع کلامه من عمله قل کلامه الا فیما یعنیه/ هر کس جایگاه سخنش را در میان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفید، کم مى شود. سرگرم شدن به کارهاى مفید و سودمند، کوششى مناسب براى ترک عادت بیهوده گویى است؛ زیرا پرداختن به بیهوده گویى انسان را از کارهاى سودمند باز داشته است؛ پس براى ترک آن باید به ضدش عمل کرد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: من اطرح ما یعنیه وقع الى ما لا یعنیه/ کسى که آن چه را به کارش آید کنار گذارد، در آن چه به کارش نیاید [= مفید نباشد] قرار مى گیرد. پرداختن به ذکر، دعا، مسائل مفید علمى و ارشاد و تربیت، از جمله امور مفیدى است که انسان را از بیهوده گویى دور مى سازد.

منبع: خبرگزاری رسمی حوزه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید