مهدى علیه السلام از نگاه اهل سنت

مهدى علیه السلام از نگاه اهل سنت

نویسنده: رحیم ابوالحسینى

چکیده:
مقاله حاضر، نگاهى است کوتاه به معرفى و شناسایى حضرت مهدى علیه السلام . هدف از این مقاله، اثبات ولادت مهدى علیه السلام و تعیین مصداق آن حضرت است . انتخاب این موضوع از آن جهت‏شایان توجه است که امروزه شبهاتى در باره اصل ولادت آن حضرت مطرح شده و علاوه بر کتابها و مقالات مستقلى که در این باره نوشته شده است، چندین سایت اینترنتى نیز براى تخریب شخصیت‏حضرت مهدى علیه السلام و تحریف منابع اصیل اسلامى فعالیت جدى دارند . از این رو، بر پژوهش‏گران و محققان اسلامى لازم است در برابر چنین اقداماتى ساکت ننشسته و قلم و زبان خود را در دفاع و حمایت از ریشه‏دارترین مساله اسلامى و امیدبخش‏ترین عنصر اعتقادى شیعه، به کار گیرند .

مقدمه
«شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم ان الدین عند الله الاسلام‏» (2)
این آیه شریفه، سخن مهدى علیه السلام است که لحظاتى بعد از ولادت، پس از سجده به درگاه خداوند، سر را به طرف آسمان بلند کرد و آن را تلاوت نمود . (3) آرى سخن از ولادت حقیقتى (4) از سلاله زهراء (5) است که جهان از فیض وجود او استوار و از برکت هستى او، برقرار است . (6) وجود او همچون آفتابى است که همه مخلوقات هر چند از پشت ابرها، از نور او بهره‏مند مى‏گردند . (7) اما با این حال ناچاریم براى اذعان ناباوران، این حقیقت را بیشتر شکافته و زنگار ابهام را بزداییم . بدیهى است، به دلیل نوع بحث که یک بحث تاریخى است، کمتر از خود سخن گفته و در پى مدارک و مستندات باشیم . از این رو، بدون هیچ حاشیه‏اى، روایات، گزارشها و شواهدى که درباره ولادت آن حضرت به عنوان دوازدهمین امام و فرزند امام حسن عسگرى علیه السلام، وارد شده را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

ولادت مهدى علیه السلام در یک نگاه
درباره ولادت امام مهدى علیه السلام، اگر چه بعضى از مخالفان (8) سعى کرده‏اند تولد آن امام عدالت‏گستر را زیر سؤال ببرند، و در همین راستا، اصل مساله مهدویت را امرى موهوم و اعتقاد به آن را باعث رکود و عقب ماندگى جامعه معرفى کنند، ولى شواهد و مدارک تاریخى نشان مى‏دهد که آن حضرت در واقع از مادرى به نام نرجس (9) ، و در تاریخ و روز معینى، به دنیا آمده است . در واقع اصل ولادت مهدى علیه السلام جزء مسلمات تاریخ است و غیر از ائمه علیهم السلام و محدثان شیعه، بسیارى از مورخان و محدثان اهل سنت نیز بدین امر تصریح کرده‏اند . در برخى کتابها بیش از شصت و پنج تن از این عالمان و نام کتابهاى آنان ذکر شده است . (10)
اساسا بحث از ثبوت ولادت مهدى علیه السلام با توجه به این همه مدارک، به طورى که نخستین بار از زبان مبارک پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تصریح به نام آن حضرت شده و سپس از طریق راویان معتبر و سرشناس، تایید و تاکید شده است، بحثى غیرطبیعى و نامعقول به نظر مى‏رسد، لکن شبهات و حوادثى که در امر ولادت آن امام، رخ داده است، بحث فوق را تا اندازه‏اى معقول و منطقى مى‏نمایاند، نظیر ادعاى جعفر کذاب (11) مبنى بر آن که امام عسگرى علیه السلام براى خود جانشینى قرار نداده است و در پى آن، حکومت وقت (12) میراث امام عسگرى را به جعفر کذاب داده است .
در برخى از منابع تاریخى نیز آمده است که پیروان امام حسن عسگرى علیه السلام بعد از ولادت مهدى (عجل الله تعالی فرجه)، در اثر حوادث و شبهاتى که در امر ولادت امام مهدى علیه السلام، بین آنان به وجود آمده بود، به چهارده فرقه تقسیم شدند (13) ، هر چند بعد از آن، هر چهارده فرقه به حقیقت پى بردند و قائل به تولد امام زمان علیه السلام و زنده بودن آن حضرت شدند، (14) چنان که اختناق و فشارى که از ناحیه حکومت وقت‏بر شیعیان و امامان معصوم علیه السلام بود، در مخفى نگه داشتن موضوع ولادت مهدى علیه السلام بى تاثیرنبوده است .
بنابراین، با در نظر گرفتن این عوامل، مى‏توان بحث از ولادت مهدى علیه السلام را بحثى معقول و منطقى قلمداد کرد .
اما با این همه، نسبت‏به ثبوت ولادت آن حضرت، تلاش مجدانه‏اى از سوى امام حسن عسگرى علیه السلام و حتى امامان پیش از آن، و یاران واقعى آنها صورت پذیرفت که غبار این مساله را زدود و آن را در باور خردمندان و حقیقت پیشگان قرار داد . در روایت صحیحه‏اى از ابوهاشم جعفرى چنین نقل شده است:
به ابو محمد; یعنى امام عسگرى علیه السلام عرض کردم: هیبت‏شما مرا از سؤال کردن باز مى‏دارد، آیا اجازه مى‏فرمایید که از شما سؤالى کنم؟ فرمود: بپرس، عرض کردم: آقاى من، آیا شما فرزندى دارید؟ فرمود: آرى، عرض کردم: اگر براى شما حادثه‏اى رخ دهد در کجا سراغ او بروم؟ فرمود: در مدینه . (15)
محمد بن قاسم علوى نیز روایت مى‏کند که ما جماعتى از علویون نزد حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام، (16) آمدیم . حکیمه گفت: آمدید تا از ولادت ولى خدا پرسش کنید؟ گفتیم: به خدا قسم که همین طور است! فرمود نزد من دخترى به نام نرجس بود که من او را بزرگ کردم و غیر از من کسى تربیت او را به عهده نداشت . روزى ابو محمد; یعنى امام عسگرى علیه السلام بر من وارد شد و چشم به این دختر دوخت، من گفتم آقاى من، آیا نظرى بر این دختر دارید؟ فرمود: ما اولیاء خدا هستیم و هیچگاه از روى شهوت به دختران نگاه نمى‏کنیم، لکن تعجب من از این است که از این دختر، مولودى گرامى متولد خواهد شد، عرض کردم آقاى من، پس آیا زمینه را فراهم کنم؟ فرمود باید از پدرم; یعنى از امام هادى علیه السلام اجازه بگیرم . . . حکیمه مى‏گوید: در یکى از روزها من خدمت‏برادر زاده‏ام ابو محمد امام حسن عسگرى علیه السلام رسیدم، به من فرمود: اى عمه، همان مولودى که نزد خدا و رسولش، گرامى است، امشب که شب جمعه است، متولد خواهد شد! گفتم: همین امشب؟ فرمود: آرى . من با تعجب نزد نرجس رفتم و او را بر پشت‏خوابانیدم ولى آثار حاملگى در او ندیدم، لذا عرض کردم آقاى من، او حامله نیست! حضرت تبسمى کرد و فرمود: اى عمه، وضعیت‏حاملگى در مورد ما اولیاء الله، فرق مى‏کند . حکیمه مى‏گوید وقتى شب شد، پیش ابو محمد علیه السلام رفتم در حالى که او و نرجس را در محراب عبادت دیدم، و تا سپیده صبح، هر دو مشغول عبادت بودند اما من توانایى آن همه عبادت را نداشتم، گاهى عبادت مى‏کردم و گاهى خوابم مى‏برد . ناگهان در آخر شب فریادى شنیدم که مى‏گفت: اى حکیمه، طشت را بیاور، من نیز طشت را آوردم و قابلگى کردم و نرجس خاتون بچه‏اى به دنیا آورد که همچون ماه، نورانى بود و بر بازوى راست او نوشته بود: (17)
«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» (18)

ولادت مهدى علیه السلام در نگاه عالمان اهل سنت
بر سر زبانها معروف است که اهل سنت کمتر به وقوع ولادت مهدى اعتقاد دارند، اما با مرورى کوتاه در گفته‏ها و نوشته‏هاى اهل سنت روشن خواهد شد که ولادت مهدى علیه السلام و این که آن حضرت دوازدهمین پیشوا و فرزند حسن عسگرى علیه السلام است، نزد آنان مسلم و قطعى است . اکنون گفته‏هایى که از مدارک اهل سنت نقل شده، از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرانیم:
1 – شبلنجى در «نور الابصار» فصلى با عنوان «مناقب محمد بن الحسن‏» گشوده و پس از ذکر سلسله آباء حضرت مهدى، مى‏گوید:
مادرش، ام ولد بود و نام او نرجس یا صقیل و یا سوسن بود، و کنیه‏اش ابوالقاسم و امامیه لقب او را حجت، مهدى، خلف صالح، قائم، منتظر و صاحب الزمان، معرفى کرده‏اند . مشهورترین لقب او، «مهدى‏» است . (19)
2 – کنجى شافعى در «کفایه الطالب‏» مى‏گوید:
ابو محمد حسن عسگرى فرزند هادى، تولدش در مدینه بوده و در سامراء در همان خانه‏اى که پدرش هادى دفن شد، مدفون گشت، و از خود فرزندى به جاى گذاشت که همان امام منتظر مى‏باشد . (20)
3 – محمد بن غامر شبراوى شافعى مى‏نویسد:
دوازدهمین امام، ابوالقاسم محمد است که گفته مى‏شود او همان مهدى منتظر است . تولد امام محمد الحجه بن الامام الحسن الخالص، در سامراء شب نیمه شعبان سال 255 ق . ، پنج‏سال قبل از فوت پدرش، بوده است . پدرش ولادت او را به دلیل سختى زمانه و ترس از حکومت وقت، مخفى و مستور نگاه داشت; زیرا آنها (حکومتیها) در پى هاشمیان بودند تا آنان را محبوس نموده و یا به قتل برسانند . (21)
4 – ابن حجر هیتمى مى‏گوید:
حسن عسگرى جز یک فرزند از خود به جاى نگذاشته که ابوالقاسم محمد الحجه است، و سن او هنگام وفات پدرش پنج‏سال بوده لکن خداوند حکمت را در او نهاده است (و در این سن از هوش بالایى برخوردار بوده است) . و او القائم المنتظر نیز نامیده مى‏شود; زیرا گفته مى‏شود وى در مدینه از نظرها پنهان شد و معلوم نیست کجا رفته است . (22)
گفتنى است اگر چه در نقل مذکور، محل اختفاء مهدى علیه السلام «مدینه‏» عنوان شده با این که آن حضرت در سامراء از نظر پنهان شده است، ولى آنچه اکنون از این نقل تاریخى، مورد استفاده قرار مى‏گیرد اصل وجود آن حضرت به عنوان فرزند حسن عسگرى علیه السلام، مى‏باشد .
5 – ابن خلکان در باب «ذکر محمد بن الحسن المهدى‏» مى‏نویسد:
ولادت او روز جمعه منتصف شعبان سال 255 هجرى اتفاق افتاد، و ابن ازرق در تاریخ میافارقین مى‏گوید امام مذکور در نهم ربیع الاول سال 258 هجرى متولد شد، و گفته مى‏شود در هشتم سال 256 هجرى تولد یافته که به عقیده ما همین قول صحیح مى‏باشد . (23)
6 – کمال الدین محمد طلحه شامى شافعى در باب دوازدهم از کتابش مى‏گوید:
«باب دوازدهم درباره ابوالقاسم محمد بن الحسن الخالص، . . . ، است‏» و در ادامه پس از اتصال نسب او به على بن ابى طالب، و ذکر اشعارى درباره حضرت مهدى علیه السلام مى‏گوید:
مهدى علیه السلام از فرزندان بتول طاهره که پاره تن پیامبر صلى الله علیه و آله است، مى‏باشد و مولدش در سامراء در بیست و سوم رمضان سال 258 هجرى اتفاق افتاد و پدرش الحسن الخالص، و مادرش ام ولد بود که به نام صقیل یا حکیمه معروف بود . (24)
7 – سبط بن الجوزى در تذکره الخواص پس از این که نام حضرت مهدى علیه السلام را ذکر و نسب او را به على بن ابى طالب علیه السلام مى‏رساند مى‏گوید:
محمد بن الحسن کنیه‏اش ابو عبدالله و ابوالقاسم است که او همان خلف حجت و صاحب الزمان است و گفته مى‏شود مادر او ام ولد بوده و نامش صقیل بوده است . (25)
8 – سویدى در سبائک الذهب مى‏نویسد:
سن محمد بن الحسن فرزند عسگرى علیه السلام بعد از وفات پدرش، پنج‏سال بود . قامتش میانه بالا، مویش زیبا، بینى‏اش کشیده و پیشانى‏اش نورانى است . (26)
9 – جهضمى در موالید الائمه مى‏گوید:
از جمله دلائل ولادت مهدى علیه السلام، این است که حسن عسگرى علیه السلام هنگام تولد پسرش محمد فرموده ست‏ستمگران عقیده داشتند مرا به قتل برسانند تا این نسل را قطع کنند، اما آنها درباره قدرت خداوند چگونه فکر مى‏کنند . (27)
10 – ابن صباغ مصرى مى‏نویسد: ابوالقاسم محمد الحجه بن الحسن الخالص، در سامراء و در شب نیمه شعبان سال 255 هجرى، متولد شد . (28) سپس سلسله نسب او را ذکر کرده و تا على بن ابیطالب مى‏رساند .
11 – عبدالوهاب شعرانى مى‏نویسد:
پیش‏بینى مى‏شود مهدى علیه السلام خروج کند و او از اولاد امام حسن عسگرى علیه السلام است و زمان تولدش در شب نیمه شعبان سال 255 هجرى بوده است، و هم اکنون زنده است تا این که عیسى مسیح علیه السلام با او هم پیمان شود . عمر شریف او تا این زمان که سال 958 هجرى است، 706 سال است . (29)
اینها جمله‏اى از گفته‏هاى اهل سنت‏بود که همگى گویاى وقوع ولادت مهدى علیه السلام به عنوان دوازدهمین امام و فرزند حسن عسگرى علیه السلام بوده و با لسانى صریح و غیرقابل تاویل، جریان تولد مهدى علیه السلام را بازگو کرده‏اند . غیرقابل تاویل بودن سخنان مذکور، از آن روى است که مضمون آنها حکایت از جریانى دارد که در خارج اتفاق افتاده و زمان و مکان این جریان کاملا تعیین شده است . چنان که معرفى و تعیین پدر و مادر آن حضرت، نیز خود شاهد و دلیل دیگرى بر وقوع ولادت مهدى علیه السلام است . جالب اینجاست از میان این همه علماى اهل سنت، کمتر کسى پس از ذکر ولادت مهدى علیه السلام، در آن مناقشه و یا آن را انکار کرده است .

نگاهى کوتاه به احادیث مهدى علیه السلام در کتب صحاح شش گانه اهل سنت
بررسى احادیث تولد مهدى علیه السلام به عنوان دوازدهمین امام، در کتب صحاح اهل سنت‏بویژه در دو کتاب صحیح بخارى ومسلم، هر چند کارى شاق و در نظر برخى ناممکن مى‏نماید، ولى با تتبع عمیق و گسترده، مى‏توان مطالب سودمندى را در این رابطه به دست آورد، و اگر این مطالب به دست آمده را با مدارکى که در جوامع روایى دیگر وجود دارد ضمیمه کنیم، نتیجه قابل قبولى را درباره تولد مهدى علیه السلام به عنوان دوازدهمین پیشوا، خواهیم گرفت .
در کتب شش گانه اهل سنت، روایاتى به چشم مى‏خورد که دلالت‏بر ظهور و خروج مهدى علیه السلام، و حتى برخى ازآنهادلالت ‏بر زنده بودن مهدى علیه السلام دارد .
در صحیح بخارى در بخشهاى متعددى به روایت‏خروج دجال و فتنه او اشاره شده (30) و به اتفاق همه شارحان صحیح بخارى (31) ، این احادیث منطبق با ظهور مهدى علیه السلام است . همچنین احادیث نزول عیسى مسیح علیه السلام در صحیح بخارى ذکر شده و کاملا گویاى این است که عیسى مسیح علیه السلام در کنار پیشوایى از خود مسلمانان قرار خواهد گرفت و او را کمک خواهد کرد . (32) و نیز بخارى از جابر بن سمره و او از پدرش روایتى را ذکر کرده که رسول خداصلى الله علیه و آله فرموده: «دوازده پیشوا بر مردم گمارده شده است .» ، جابر مى‏گوید: سپس پیامبر صلى الله علیه و آله به طور آهسته سخنى به پدرم گفت که من نشنیدم، اما پدرم به من گفت که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «همه این پیشوایان از قریش هستند .» (33)
در صحیح مسلم در «کتاب الاماره‏» ، به نقل از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده است:
دین همچنان پا برجاست و همه مردم پیروان قریش هستند (34) و این امر منقضى نمى‏شود تا این که دوازده خلیفه بر مردم حکومت مى‏کنند . (35)
و در باب نزول عیسى مسیح علیه السلام از پیامبر خداصلى الله علیه و آله آورده است:
پیوسته طایفه‏هاى از امت من، تا روز قیامت در راه حق مقاتله مى‏کنند و پیروز مى‏شوند، سپس عیسى مسیح علیه السلام فرود مى‏آید و پیشواى مسلمانان به او مى‏گوید بیا و براى ما نماز بگذار . عیسى مسیح مى‏گوید: خیر; زیرا بعضى از شما بر بعضى دیگر پیشوا هستید که خداوند این پیشوایى را براى این امت‏به او کرامت فرموده است . (36)
و در جاى دیگر از رسول خداصلى الله علیه و آله آورده است:
این موضوع (خلافت‏باطنى و ظاهرى دوازده امام) همچنان باقى خواهد ماند تا آنجا که از مردم دو نفر زنده بماند، سپس رسول خداصلى الله علیه و آله آهسته به راوى گفت این دوازده نفر از قریش هستند . (37)
ذیل این حدیث‏بخوبى مى‏رساند که آخرین نفر از خلفاى قریش، تولد یافته و زنده است، چنان که صدر حدیث‏سابق که فرموده بود: «پیوسته طایفه‏اى از امت من، تا روز قیامت در راه حق مقاتله مى‏کنند .» گویاى این است که این مقاتله و ظلم ستیزى چیزى نیست که بعدها با تولد مهدى علیه السلام و ظهور آن حضرت، تحقق یابد، بلکه از هم اکنون به رهبرى دوازده امام و در ادامه به رهبرى امام مهدى علیه السلام، تا روز قیامت‏به طور پیوسته ادامه خواهد داشت .
در سنن ابن ماجه پس از ذکر احادیث مربوط به علائم ظهور، بابى با عنوان «خروج المهدى علیه السلام‏» گشوده و هفت‏حدیث در این باره نقل کرده است که صراحت آنها از دو کتاب پیشین بیشتر است . (38)
در سنن ابن داود، بابى با عنوان: «کتاب المهدى‏» گشوده و دوازده حدیث مربوط به مهدى علیه السلام را آورده است . (39) روایات مذکور با تصریح نام مهدى علیه السلام، او را دوازدهمین خلیفه الهى روى زمین معرفى کرده است، شاید بتوان حدس زد ذکر دوازده حدیث از سوى مؤلف، نوعى تفهیم و اشاره به راسخ بودن اعتقاد ابن داود، نسبت‏به خلفاى دوازده‏گانه بوده است .
در سنن ترمذى، بابى با عنوان «باب ما جاء فى المهدى‏» گشوده و پس از ذکر سه حدیث، در باب بعدى احادیث، خروج دجال را آورده است . (40)
گرچه به دلیل مختصر بودن این نوشته، از ذکر متن احادیث مذکور معذوریم، اما این مطلب روشن است که همه آنها دلالت‏بر خلافت پیشوایانى دارند که همگى از قریش و عدد آنها دوازده نفر و آخرین آنها مهدى علیه السلام است . حال با توجه به این که رسول گرامى اسلام نخستین پیشواى مسلمانان را بر اساس حدیث معروف غدیر تعیین فرمود و نسبت‏به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام نیز بارها آنها را سرور جوانان اهل بهشت و امام این امت معرفى نمود (41) و نیز در اخبار متواترى از رسول خداصلى الله علیه و آله وارد شده که از نسل حسین علیه السلام، نه نفر از خلفاى مسلمانان به دنیا خواهند آمد و دوازدهمین آنان، مهدى علیه السلام است (42) . آیا باز مى‏توان تردید نمود که مهدى علیه السلام هنوز به دنیا نیامده و در آخر الزمان تولد یافته و ظهور خواهد کرد؟ آیا لازمه عدم اعتقاد به تولد مهدى علیه السلام، عدم تولد امامان پیشین نیست؟ در حالى که امامان پیشین از نسل حسین علیه السلام متولد شده‏اند .
گفتنى است هر چند احادیث مذکور کاملا با مهدى آخرالزمان علیه السلام به عنوان دوازدهمین پیشواى مسلمانان، منطبق بوده و از این رهگذر هیچ گونه دغدغه‏اى وجود ندارد، ولى تعجب از این است که چگونه برخى از احادیث متواتر مانند حدیث «المهدى حق من ولد فاطمه‏» (43) ، که در بسیارى از جوامع روایى از جمله صحیح مسلم نقل شده، مورد دستبرد قرار گرفته و از متن کتاب برداشته شده است; زیرا طبق تحقیقات برخى از محققان معاصر حدیث «مهدى علیه السلام حق و از فرزندان فاطمه است‏» را چهار تن از علماى مورد اعتماد اهل سنت (44) با صراحت کامل از صحیح مسلم نقل کرده‏اند در حالى که هنگام مراجعه به چاپهاى موجود و در دسترس از صحیح مسلم، هیچ اثرى از این حدیث مشاهده نمى‏شود . (45)
به هر حال، اگر احادیث مذکور را با روایات گسترده و فراوانى که در مسانید و دیگر کتب معتبر اهل سنت درباره ظهور و قیام مهدى علیه السلام در نظر بگیریم و همچنین با در نظر گرفتن حدیث «خالى نبودن زمین از حجت‏خدا .» (46) ، و حدیث «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته .» (47) ، که از منابع اهل سنت نیز نقل شده، نتیجه خواهیم گرفت که مهدى موعود علیه السلام همان کسى است که اکنون زنده است و در زمان مقرر و به مشیت الهى خروج خواهد نمود و جهان را پر از عدل و احسان مى‏کند; زیرا «خالى نبودن زمین از حجت‏خدا .» وابسته به وجود بالفعل «امام‏» است، چنان که لزوم شناخت «امام زمان در هر عصرى‏» وابسته به وجود و زنده بودن امام و حجت‏خدا در روى زمین است . جالب است‏بدانیم بعضى از علماى اهل سنت در ذیل حدیث «من مات بغیر امام مات میته جاهلیه .» (48) ، گفته‏اند:
از آنجا که حدیث مذکور مورد اتفاق علماى مسلمین (اعم از شیعه و سنى) است کمتر کسى است که به وجود امام منتظر معتقد نباشد، و ما معتقدیم که مهدى علیه السلام، صاحب عصر و زمان است و در شهر سامراء متولد شده و سرمایه نبوت و وصایت و امامت‏به او منتهى است، و حکمت الهى اقتضا مى‏کند سلسله امامت را تا روز قیامت‏حفظ کند; زیرا عدد ائمه بعد از رسول خداصلى الله علیه و آله به مقتضاى حدیث معتبر و معروف در صحیحین الخلفاء بعدى اثنا عشر کلهم من قریش، محصور و معلوم است که همان دوازده نفر از قریش مى‏باشند . (49)

نشانه‏هاى وقوع ولادت مهدى علیه السلام
براى ولادت مهدى علیه السلام به عنوان دوازدهمین امام، نشانه‏ها و شواهدى در دست است که این موضوع را حتمى و قابل باور مى‏سازد:
نشانه اول:
گزارش و سخنان پیشوایان معصوم از جمله شخص پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است . رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در احادیث متعددى خلفاى امت را دوازده نفر و همه آنها را از قریش معرفى کرده (50) و آخرین نفر را مهدى علیه السلام فرزند حسن عسگرى علیه السلام معرفى نموده است . (51) ذکر نام دوازده امام در این حدیث، شاهد بر این است که منظور از آنها، همان دوازده امامى است که شیعه امامیه به آنها معتقد است; زیرا اسامى مذکور بر هیچ یک از خلفاى دیگر (مانند بنى امیه و بنى عباس) تطبیق نمى‏کند . همچنین امامان معصوم علیهم السلام نیز هر یک جداگانه از على بن ابى طالب علیه السلام تا امام حسن عسگرى علیه السلام، ولادت مهدى علیه السلام را به عنوان فرزند حسن عسگرى علیه السلام و دوازدهمین خلیفه روى زمین، یادآور شده‏اند . (52) بدیهى است احادیث مذکور تصریح به ولادت مهدى علیه السلام داشته و به دلیل کثرت آنها در منابع فریقین، نمى‏توان آنها را ضعیف و غیر قابل قبول دانست . علاوه بر این در روایات مذکور نام هر یک از امامان و خلفاى بعدى پى در پى ذکر شده و اگر این پیشوایان تا امام یازدهم زنده بوده‏اند و تولد یافته‏اند، پس در مورد امام دوازدهم نیز باید همین مطلب صادق و واقع باشد; زیرا اگر بگوییم امام دوازدهم هنوز تولد نیافته، لازمه‏اش این است که امام یازدهم هنوز زنده باشد در حالى که شهادت امام حسن عسگرى علیه السلام جزء مسلمات تاریخ است .
نشانه دوم:
شهادت حکیمه خاتون به عنوان قابله و عمه آن حضرت . حکیمه دختر امام جواد علیه السلام و خواهر امام هادى علیه السلام و عمه امام عسگرى است . حکیمه خاتون و عده‏اى از زنان که در کار قابلگى به آن بانو کمک کردند، هنگام ولادت مهدى علیه السلام در کنار مادر آن حضرت حضور داشتند و پس از تولد مهدى علیه السلام تصریح به ولادت وى نمودند . (53) بدیهى است در جامعه اسلامى کسى جز زنان قابله بر جریان ولادتها اطلاع نمى‏یابند .
نشانه سوم:
دیدارها و ملاقاتهایى است که یاران امام حسن عسگرى علیه السلام با امام مهدى علیه السلام داشته‏اند . در این باره مرحوم شیخ صدوق در باب چهل و سوم از کتاب نفیس «کمال الدین‏» افرادى را نام مى‏برد که با آن حضرت ملاقات داشته و با او سخن گفته‏اند . (54) در این باب مرحوم صدوق، در ضمن بیست و شش حدیث معتبر، نام افرادى که با آن حضرت ملاقات داشته، را نقل کرده و حوادثى که در طى این ملاقاتها اتفاق افتاده را بازگو مى‏نماید . بدیهى است‏به دلیل کثرت احادیث و گزارشهاى مذکور، و همچنین به دلیل نزدیکى عصر شیخ صدوق با غیبت صغرى، هیچگاه نمى‏توان از آنها به سادگى گذشت، هر چند از منابع شیعه نقل شده باشد .
نشانه چهارم:
توقیعات و نامه‏هایى است که بین حضرت مهدى علیه السلام و یاران و نمایندگان او مکاتبه مى‏شده است . (55) در این باره پنجاه و سه مکاتبه در تاریخ به ثبت رسیده که در ضمن آن، به جزئیاتى از حوادث و فتنه‏هاى آن زمان اشاره شده که انکار و نپذیرفتن توقیعات مذکور را بسى دشوار مى‏کند، چنان که مکاتبه امام زمان علیه السلام با عمرى و فرزندش در توقیع چهل و سوم، گواه صادقى بر این مدعاست . (56)
نشانه پنجم:
گزارش تبارشناسان معروف و قابل اعتماد نسبت‏به ولادت مهدى علیه السلام است . بدیهى است از گزارش اهل خبره و کارشناسان فن، بویژه اگر با قرائن و شواهد پیش گفته ضمیمه شود، مى‏توان بخوبى اطمینان حاصل کرد که امام حسن عسگرى علیه السلام داراى فرزندى به نام «مهدى‏» بوده و اکنون از نظرها غایب شده است .
ابو نصر بخارى که یکى از تبارشناسان متقدم و مورد اعتماد است در کتاب کوچک ولى با ارزش خود مى‏نویسد:
براى على بن محمدنقى علیه السلام فرزندى به نام حسن بن على عسکرى علیه السلام متولد شد که مادر او ام ولدى از اهل سودان بود . ولادت او در سال 231 هجرى و وفات او در سال 260 هجرى در حالى که 29 ساله بود در سامراء اتفاق افتاد .
سپس مى‏گوید:
و از على نقى علیه السلام فرزند دیگرى به نام جعفر متولد شد وا و همان کسى است که شیعه امامیه او را جعفر کذاب مى‏نامند، و علت این نام‏گذارى در نظر امامیه آن است که وى پس از وفات حسن عسگرى علیه السلام، ادعاى میراث برادرش را نموده، و فرزندش قائم حجت که هیچ طعن و ابهامى در نسبش نیست در برابر او قرار داشته است . (57)
همچنین على بن محمد علوى از تبارشناسان قرن پنجم هجرى، پس از ذکر ولادت امام حسن عسکرى علیه السلام و وجه تسمیه لقب آن حضرت به عسکرى، در این باره مى‏نویسد:
ابو محمد (حسن عسکرى) وفات کرد و فرزندش از نرجس، نزد خواص و معتمدین اصحابش، معلوم بود، و ما بزودى جریان ولادت و اخبارى که درباره او شنیده‏ایم را نقل خواهیم کرد، و مؤمنان بلکه همه مردم در اثر غیبت او مورد آزمایش قرار گرفتند و جعفر بن على نسبت‏به مال و مقام برادرش طمع کرد و از اعتقاد به فرزند داشتن برادرش فاصله گرفت، و در این میان برخى از فراعنه نیز جهت دستیابى به کنیزان برادرش، با او همکارى کردند، و جرایم جعفر بن على معروف و مشهور است . (58)
در این باره گزارشهاى دیگرى نیز وجود دارد که به دلیل رعایت اختصار، خوانندگان محترم را به موارد آن ارجاع مى‏دهیم . (59)
نشانه ششم:
اقدامات جعفر کذاب است . (60) در این باره اقدامات جعفر کذاب برادر امام حسن عسکرى علیه السلام نیز نباید نادیده گرفته شود; زیرا مدارکى در این زمینه وجود دارد که نشان مى‏دهد اقدامات جاه‏طلبانه جعفر کذاب، در برابر برادرزاده‏اش مهدى علیه السلام بوده است . هنگامى که امام عسکرى علیه السلام وفات یافت جعفر کذاب خواست‏بر جنازه برادر نماز بگزارد تا بدین وسیله مقام خود را به عنوان جانشین برادرش در امامت، تثبیت نماید، اما ناگهان طفلى پنج‏ساله با چهره‏اى گندم گون و با موهایى مجعد و با دندانهایى ردیف و جدا از هم، ظاهر شد و پیراهن جعفر کذاب را گرفت و به او گفت:
«تاخر یا عم فانا احق بالصلاه على ابى‏» اى عمو برو عقب; زیرا من در نماز خواندن بر جنازه پدرم شایسته‏ترم .
و جعفر کذاب با چهره‏اى زرد و رنگ پریده به عقب رفت . (61)
جعفر کذاب مى‏دانست که برادرش عسکرى علیه السلام فرزندى به نام مهدى علیه السلام دارد، از این رو، پس از آن که از جواب دادن به هیات قمیها درباره پولها، عاجز شد (62) ، در اقدامى دیگر حکومت وقت; یعنى معتمد عباسى را تحریک کرد تا مهدى علیه السلام را دستگیر نماید، اما مهدى علیه السلام از خانه گریخت و سربازان معتمد، مادر محترمه‏اش را بازجویى نمودند و مادرش براى نجات مهدى علیه السلام مدعى شد که اکنون باردار است . (63) این جریان، خود نشانه دیگرى بر زنده بودن مهدى علیه السلام است .

پی نوشت :

1)رحیم ابوالحسینى: مدرس حوزه، محقق و نویسنده .
2) آل عمران/18 .
3) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، دار الحدیث، قم، ج 2، ص 159، باب 42، ح 13 .
4) شیخ على کورانى عاملى، معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسه معارف اسلامى، قم، چاپ اول، 1411ق . ، ج 1، ص 136 . حدیث متواتر: «المهدى حق‏» به این معنا اشاره دارد .
5) ابوالحجاج یوسف المزى، تهذیب الکمال، تحقیق الدکتور بشار عواد معروف، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ دوم، 1409ق . ، ج 9، ص 437 . «المهدى حق من ولد فاطمه‏» .
6) محمد بن جریر بن رستم الطبرى، دلائل الامامه، مؤسسه البعثه، قم، چاپ اول، 1413ق . ، ص 436 .
7) محمد بن فتال نیشابورى، روضه الواعظین، تحقیق محمدمهدى حسن خرسان، منشورات الرضى، قم، ص 199 .
8) مانند ابن خلدون و احمد امین مصرى و نویسنده تفسیر المنار، ر . ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج 7، ص 374 به بعد .
9) البته نامهاى دیگرى نیز براى مادر آن حضرت ذکر کرده‏اند از قبیل: صقیل، صیقل و سوسن، ولى تعدد نامهاى مادر آن حضرت به دلیل استتار و مسائل امنیتى بوده است .
10) محمدرضا حکیمى، خورشید مغرب، صص 20 – 18 به نقل از مسعود پور سید آقایى، تاریخ عصر غیبت، انتشارات حضور، قم، ص 37 .
11) جعفر کذاب، عموى امام زمان علیه السلام و برادر امام عسگرى علیه السلام است .
12) شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، دار المفید، قم، ج 2، ص 336 . امام حسن عسگرى علیه السلام در زمان سه خلیفه به نامهاى: معتز 255 ق . ، و مهتدى 256 ق . ، و معتمد تا 279 ق . ، زندگى مى‏کرده و در سال 260 قمرى به شهادت رسید .
13) سید مرتضى با املاء استادش (شیخ مفید)، الفصول المختاره، دارالمفید، بیروت، ص 318 .
14) همان، ص 321 .
15) شیخ کلینى، الکافى، تحقیق على اکبر غفارى، دار الکتب الاسلامیه، ج 1، ص 328 . گفتنى است احتمالا منظور از «مدینه‏» در سخن امام علیه السلام «مدینه السلام‏» است که نام دیگر شهر بغداد است .
16) حکیمه خاتون خواهر امام هادى علیه السلام وعمه امام حسن عسگرى علیه السلام نیز بوده است .
17) محمد بن جریر بن رستم الطبرى، پیشین، ص 499 .
18) اسراء/81 .
19) سید مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، ص 168 .
20) کنجى شافعى، کفایه الطالب، ص 458 .
21) عبدالله بن محمد بن غامر الشبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ص 68 .
22) شهاب الدین احمد بن حجر هیتمى، الصواعق المحرقه، ص 124 .
23) ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 571 .
24) محمد بن طلحه شامى، مطالب السؤول، ص 89 .
25) سبط بن الجوزى، تذکر الخواص، ص 204 .
26) محمد امین البغدادى السویدى، سبائک الذهب فى معرفه قبائل العرب، ص 78 .
27) الجهضمى، موالید الائمه، ص 314 .
28) ابن صباغ مصرى، الفصول المهمه، ص 274 .
29) عبدالوهاب شعرانى، الیواقیت و الجواهر، ج 2، ص 143 .
30) محمد بن اسماعیل البخارى، صحیح بخارى، دار الفکر، بیروت، ج 1، صص 30، 54، 202، 221 . ج 2، صص 28، 103، 148، 223، ج 3، ص 33، ج 4، صص 85، 105، 111، 141، 143 . ج 5، ص 126، ج 7، ص 58، ج 8، ص 72 .
31) ابن حجر عسقلانى، فتح البارى شرح صحیح البخارى، دار المعرفه، بیروت، بى تا، ج 13، صص 78 و 184 .
32) محمد بن اسماعیل البخارى، پیشین، ج 4، ص 143 .
33) همان، ج 8، ص 127 .
34) مسلم ابن الحجاج النیسابورى صحیح مسلم، دار الفکر، بیروت، ج 6، ص 2 .
35) همان، ص 3 .
36) همان، ج 1، ص 95 .
37) همان، ج 6، ص 3 .
38) محمد بن یزید القزوینى، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقى، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 1365، احادیث 4088 – 4082 .
39) سلیمان بن الاشعث السجستانى، سنن ابى داود، تحقیق سعید محمد اللحام، دار الفکر، بیروت، ج‏2، ص 309، احادیث 4290 – 4279 .
40) محمد بن عیسى الترمذى، سنن ترمذى، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، دار الفکر، بیروت، ج 3، ص 343، احادیث 2333 – 2331 .
41) القاضى ابو حنیفه نعمان بن محمد المغربى، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، دار المعارف، قاهره، ج 1، ص 37 .
42) معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسه معارف اسلامیه، قم، ج 1، ص 145، ح 77; مقدسى شافعى، عقد الدرر، باب 4، فصل 2، ص 132 .
43) القاضى نعمان بن محمد التمیمى المغربى، شرح الاخبار، تحقیق السید محمد الحسینى الجلالى، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، ج 3، ص 394 .
44) این چهار تن عبارتند از: 1 – ابن حجر هیتمى در الصواعق المحرقه، باب یازدهم، فصل اول، ص 163 . 2 – متقى هندى حنفى در کنز العمال، ج 14، ص 264، – ح 38662 . 3 – شیخ محمدعلى صبان در اسعاف الراغبین، ص 145 . 4 – شیخ حسن عدوى حمزاوى مالکى در مشارق الانوار، ص 112 .
45) سید ثامر هاشم العمیدى، المهدى المنتظر فى الفکر الاسلامى، ترجمه مهدى علیزاده، با عنوان (در انتظار ققنوس)، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى، قم، ص 201 .
46) ابو جعفر محمد بن عبدالله الاسکافى، المعیار و الموازنه، تحقیق الشیخ محمدباقر المحمودى، ص 81 .
47) الامام احمد بن حنبل، مسند احمد، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 96; مسند ابى داود الطیالسى، دار الحدیث، بیروت، ص 259 .
48) همان، ص 259 .
49) علامه بهجت افندى، تاریخ آل محمد صلى الله علیه و آله، بى نا، تهران، ص 198، به نقل از کتاب ابو طالب تجلیل تبریزى من هو المهدى، جامعه مدرسین، قم‏ص 9 .
50) محمد بن اسماعیل البخارى، پیشین، ج 8، ص 127 .
51) ابوالفوارس، الاربعین، ص 38; بحارالانوار، ج 36، ص 213; ینابیع الموده، ص 440، چاپ استانبول; فرائد السمطین، چاپ بیروت، ج 2، صص 155 – 133; مقتل الحسین خوارزمى، ص 94; مناهج الفاضلین (مخطوط)، ص 239 .
52) امیرالمؤمنین على علیه السلام در بحارالانوار، ج 51، ص 110 . فاطمه زهرا (س) در الکافى، ج 1، ص 442 . امام حسن مجتبى علیه السلام در کمال الدین، ج 1، ص 315 . امام حسین علیه السلام در عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 68 . امام سجاد علیه السلام در کمال الدین، ج 1، ص 319 . امام باقر علیه السلام در الغیبه، شیخ طوسى، ص 96 . امام صادق علیه السلام در کمال الدین، ج 2، ص 332 . امام کاظم علیه السلام در الکافى، ج 1، ص 271 . امام رضا علیه السلام در الفصول المهمه، شیخ طوسى، ص 230 . امام جواد علیه السلام در الکافى، ج 1، ص 447 . امام هادى علیه السلام در الغیبه، شیخ طوسى، ص 124 . امام عسکرى علیه السلام در المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 425 .
53) شیخ صدوق، پیشین، ص 143، باب 42 .
54) همان، ص 161، باب 43 .
55) همان، ص 235، باب 45 .
56) شیخ صدوق و تمام النعمه، پیشین، ج 2، ص 284، مکاتبه 43 .
57) ابو نصر سهل بن سلیمان بخارى، سر السلسله العلویه، تعلیق و مقدمه سید محمدصادق بحر العلوم، بى جا، انتشارات الشریف الرضى، چاپ اول، 1413ق . ، ص 39 .
58) على بن محمد بن العلوى العمرى النسابه، المجدى فى انساب الطالبیین، تحقیق الشیخ احمد المهدوى الدامغانى، مکتبه آیت الله العظمى مرعشى نجفى، قم، چاپ اول، 1409ق . ، ص 130 .
59) سید ثامر هاشم العمیدى، پیشین، ص 157، در این کتاب تحقیقات با ارزشى از سوى مؤلف و مترجم درباره «تبارشناسى مهدى‏» صورت گرفته است .
60) کسى که امام حسن عسکرى درباره او مى‏گوید: «تجنبوا جعفر فانه منى بمنزله ابن نوح‏» ، شیخ صدوق، پیشین، ج 2، ص 284، مکاتبه 43 .
61) همان، ج 2، ص 224، (باب 43، ح 25) .
62) همان، ص 225، (باب 43، ح 25) .
63) همان .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید