عدّه اى از محدّثین و مورّخین از حضرت صادق آل محمّد؛ و نیز از باقرالعلوم علیهما السلام نقل کرده اند:
پس از آن که امام امیرالمؤمنین علىّ علیه السلام از جنگ جمل با ناکثین و اهل بصره رهائى یافت و پیروزمندانه بازگشت ، هفتاد نفر مرد از اهالى هندوستان به حضور آن حضرت آمدند و پس از آن که اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند، حضرت با زبان هندى با آنان سخن مى گفت و پاسخ سئوالات آن ها را به زبان خودشان مطرح مى فرمود.
و چون کراماتى از آن حضرت مشاهده کردند، مدّعى شدند که علىّ بن ابى طالب علیه السلام خدا است .
امام علىّ علیه السلام اظهار نمود: اى جماعت ! آنچه را که شما درباره من گمان کرده اید، درست نیست ؛ بلکه من نیز همانند شما بنده اى از بندگان خداوند متعال مى باشم .
امّا آن ها فرمایشات حضرت را نپذیرفتند و بر گفته خویش اصرار ورزیدند که تو همان خدا هستى ، چون همه چیز را مى دانى .
حضرت از این حرکت خشمگین شد و فرمود: واللّه ! اگر از عقیده و حرف خود برنگردید و توبه نکنید، شما را خواهم کشت .
ولیکن آن ها بر عقیده و حرف خود پافشارى کردند.
به ناچار حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام دستور داد تا چند حلقه قنات حفر نموده و آن ها را از زیر زمین به یکدیگر متّصل نمایند؛ سپس تمامى آن هفتاد نفر را که منکر آفریدگار جهان شده بودند داخل قنات ها انداختند؛ و سر قنات ها را نیز پوشانند.
پس از آن یکى از قنات ها را که خالى بود، پر از هیزم نموده و آتش زدند، و چون دود آتش به تمامى قنات ها جریان پیدا کرد، تمامى آن هفتاد نفر خفه گشتند و به هلاکت رسیدند.(1)
و در حکایتى دیگر چنین آمده است :
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: عبداللّه بن سبا، یکى از کسانى بود که ادّعاى پیغمبرى مى کرد و معتقد بود که علىّبن ابى طالب علیه السلام خداست ؛ و من پیغمبر او مى باشم .
هنگامى که امام علىّ علیه السلام از عقیده باطل عبداللّه بن سبا با خبر شد، او را احضار نمود و از او درباره چنین اعتقادى سؤ ال نمود.
عبداللّه بن سبا در جواب حضرت ، با صراحت کامل اظهار داشت : تو خدا هستى و من از طرف تو پیامبر هستم ؛ و سپس افزود: مدّتى است که این موضوع به طور وحى و الهام ، بر من ثابت شده است .
امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام به او خطاب کرد و فرمود: واى بر تو! مواظب گفتار خود باش ، شیطان تو را به تسخیر خود در آورده است ، مادرت به عزایت بنشیند! آیا متّوجه موقعیّت خود نیستى ، باید از افکار و گفتار کفرآمیز خود توبه کنى تا بخشیده گردى .
ولیکن عبداللّه بن سبا در مقابل فرمایشات و پیشنهادات امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام بى تفاوت بود و همچنان بر حرف و عقیده باطل خود پافشارى مى کرد.
لذا حضرت به ناچار دستور داد تا او را به مدّت سه روز باز داشت نمایند؛ و در طول این مدّت مرتّب او را توبه مى دادند، امّا او زیر بار نمى رفت و پیشنهاد حضرت را نمى پذیرفت .
بنابر این روز سوّم به دستور آن حضرت او را از زندان بیرون آورده و اعدام کردند و سپس جسد او را در آتش سوزاندند.(2)
پی نوشت ها:
1-رجال کشّى : ص 109، ح 174، وسائل الشّیعه : ج 28، ص 335، ح 2، کافى : ج 7، ص 257، ح 8 و 23.
2- رجال کشّى : ص 106، ح 170، وسائل الشّیعه : ج 28، ص 336، ح 4.
منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام، حجه الاسلام و المسلمین عبدالله صالحی