انگیزه «ابن قتیبه» از ثبت سندی حاکی از «تهدید بیت فاطمه (علیها السلام) به احراق» چیست؟ چرا او به درج سندی دست می یازد که شیعه می تواند: مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام)» و «مذمت ابوبکر و عمر» را از دلالت آن، استخراج نماید؟
برای دست یابی به جواب، نخست باید دید که ابن قتیبه «در کجای کتابش و در چه فضایی»، به ذکر ماجرای این تهدید پرداخته است؛ تا پس از آن، بتوانیم با توجه به «شناختی که از محتوای» کتاب «الإمامه و السیاسه» به دست آورده ایم، انگیزه مؤلف آن را نیز کشف نماییم. بدین منظور، ابتدا به سیری در این کتاب می پردازیم:
سیر اول
مؤلف، کتاب «الإمامه و السیاسه» را با نقل پنج روایت، با موضوع برتری ابوبکر و عمر از حضرت علی (علیه السلام)» آغاز می نماید! جالب تر آن است که سه حدیث از احادیث این باب، از زبان حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است!
بدین ترتیب، او در آغاز کتابش، عقیده انحرافی خود مبنی بر برتری ابوبکر و عمر از حضرت علی (علیه السلام) را به خوانندگان اثرش القا می نماید.
سیر دوم
وی در ادامه نوشته اش، باب دیگری را با عنوان «برگزیده شدن ابوبکر به خلافت توسط پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) می گشاید! سپس در ذیل آن، ماجرای «نماز ابوبکر» را نقل می کند. مؤلف کتاب در ضمن نقل این ماجرای ساختگی، به خوانندگان کتابش چنین القا می نماید که:
الف) میراث پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در میان مردم، انصار هستند؛ نه قرآن و عترت (ثقلین)!
ب) وقتی پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در بستر بیماری فرمود: دوستم را بخوانید؛ منظورش از این سخن، ابوبکر بود، نه حضرت على علیه السلام
ج) ابوبکر فردی نازک دل بود که سخت در نمازهایش میگریست!
د) ابوبکر بنا به دستور رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) ، تا روزی که ایشان رحلت کرد، با مردم نماز می خواند! بدین ترتیب، او موفق می شود به طرز زیرکانه ای، عقیدۂ باطل خود مبنی بر «حقانیت خلافت ابوبکر» را به خوانندگان کتاب بیاموزد و پشتوانه هایی از احادیث نبوی را برای آن بتراشد.
سیر سوم
مؤلف در ادامه، وارد مبحث «سرگذشت سقیفه» می شود. او در این بخش، ابوبکر را به طور ضمنی – شایسته خلافت جلوه می دهد! و از زبان «ابوعبیده» و «عمر» سخنانی را می آورد که از برتری و لیاقت ابوبکر برای کسب خلافت، حکایت دارد!
در ادامه، به یادآوری سخنانی از «انصار» می پردازد و در ضمن آنها، خشنودی و رضایت انصار از به خلافت رسیدن ابوبکر را خاطرنشان می سازد! سپس سخنانی از «انصار» را به میان می آورد که بر اساس آنها می توان گفت: انصار، خلافت را حق ابوبکر می دانسته و مخالفت با او را بر خلاف تقوای الهی، بر می شمرده اند! مؤلف کتاب، پس از این مقدمه چینی های هدفمند، وارد مبح خودداری سعد بن عباده از بیعت با ابوبکر» می شود.
بدیهی است که اگر خواننده کتاب «الإمامه و السیاسه» تا بدین بخش از کتاب، با نویسنده آن «همدلی و همراهی کرده و پیام های او را به خوبی آموخته و دریافته باشد، «سعد بن عباده» را در این ماجرا، به مخالفت با خلیفه رسول خدا و دوری از جماعت صحابه و مسلمین، محکوم خواهد ساخت! (مؤلف کتاب، در ادامه ماجرای «سعد بن عباده»، از بیعت یک پارچه بنی امیه و بنی زهره با «ابوبکر» یاد میکند.)
سیر چهارم
مؤلف «الإمامه والسیاسه»، پس از ذکر گام به گام مطالبی که دورنمای آنها را ملاحظه فرمودید، با اتکا به فضایی که تا این جای کتاب برای مخاطبش فراهم ساخته، خانه على الا را مرکز توطئه و آشوب علیه جماعت مسلمین معرفی نموده و به موضوع «خودداری حضرت علی (علیه السلام) از پذیرش خلافت ابوبکر» می پردازد.
«او در این بخش از کتاب است که ماجرای تهدید بیت حضرت فاطمه (علیها السلام)به احراق را برای خواننده، نقل می کند». تا اینجا دانستیم که مؤلف کتاب «الإمامه و السیاسه» در کجای کتابش و در چه فضایی به ذکر ماجرای تهدید به احراق، پرداخته است.
حال با توجه به شناختی که از «محتوای کتاب به دست آورده ایم، انگیزه مؤلف آن را کشف می نماییم. خواننده ای که مطالب مندرج در کتاب «الإمامه و السیاسه» را تا انتهای سیر سوم، مطالعه کرده و صحت همگی آنها را پذیرفته است؛ هنگام ملاحظه مطالبی حاکی از خودداری حضرت علی (علیه السلام) از انجام بیعت با ابوبکر، ناخودآگاه، حضرت علی (علیه السلام) را به مخالفت با خلیفه رسول خدا و جماعت مسلمین، متهم و محکوم می نماید!
و حضرت علی (علیه السلام) را در استنکافش از پذیرش خلافت ابوبکر، مورد مذمت و سرزنش قرار می دهد! به عبارت دیگر، مؤلف کتاب، پس از ترتیب دادن فضایی حاکی از حقانیت خلافت ابوبکر، از ماجراهای: «خودداری حضرت علی (علیه السلام) از انجام بیعت با ابوبکر» و «تهدید عمر مبنی بر سوزاندن خانه حضرت فاطمه (علیها السلام)» سخن به میان می آورد.!
او در این ماجرا، از حضرت علی (علیه السلام) چهره یک «متخلف» را به نمایش می گذارد که از انجام بیعت با خلیفه رسول خدا، استنکاف می ورزد! «لذا، خلیفه مسلمین و هوادارانش، این اجازه و حق را دارند که با وی – به تندی به برخورد کرده و برای وادار ساختن او به انجام بیعت، خانه اش را به سوزاندن تهدید کنند!»
چنانچه قاضی عبدالجبار (متوفای 415 هـ) می نویسد: فأما ما ذکروه من حدیث عمر فی باب الإحراق فلو صح لم یکن طعنا على عمر لأن له أن یهدد من امتنع عن المبایعه إراده للخلاف على المسلمین. آنچه که از حادثه آتش افروزی توسط عمر ذکر کرده اند، اگر هم درست باشد، ایرادی برای او نیست. چرا که عمر حق داشته است تا هر کسی را که به عنوان مخالفت با مسلمین، از انجام بیعت سر باز زده است، تهدید کند. (1)
بنابراین، هر سنی زاده ای که در «فضای مطالب مندرج در این کتاب» غوطه ور شود، از مشاهده حادثه «تهدید عمر به احراق بیت فاطمه علیها السلام»، جز مذمت و نکوهش حضرت علی (علیه السلام) . آن هم به دلیل امتناع از انجام بیعت با ابوبکر – به هیچ نتیجه دیگری دست نمی یابد!
و این همان انگیزه ای است که مؤلف کتاب «الإمامه و السیاسه» را به ثبت «تهدید عمر به احراق» ترغیب و تشویق نموده است.
پینوشت:
1- المغنی، ج ۲، ص ۳۳۱
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 110-106