بررسی مفهومی «خلیفه اللهی» انسان در آیه خلافت ( آیه 30 سوره بقره)(4)

بررسی مفهومی «خلیفه اللهی» انسان در آیه خلافت ( آیه 30 سوره بقره)(4)

نویسنده:دکترعلیرضا کاوند(1)

 

مفهوم خلافت الهی آدم(ع) و ذریّه او

مطالبی ازسوی اندیشمندان اسلامی درباره مفهوم مقام خلافت الّهی آدم(ع) و ذریّه او مطح شده است که اکنون به آن ها می پردازیم و این خود، با فرض صحت مطالب پیشین است:
آیت الله مکارم شیرازی می فرمایند:
«خواست خداوند چنین بود که در روی زمین موجودی بیافریند که نماینده او باشد، صفاتش پرتوی از صفات پروردگار و مقام و شخصیتش برتر از فرشتگان؛ خواست او این بود که تمامی زمین و نعمت هایش را در اختیار چنین انسانی بگذارد. نیروها، گنج ها، معادن و همه امکاناتش را ». (مکارم، 172-171) ایشان، در ادامه، ویژگی این موجود را این گونه بیان می کند:
«چنین موجودی می بایست سهم وافری از عقل و شعور و ادراک و استعداد ویژه ای داشته باشد که بتواند رهبری و پیشوایی موجودات زمین را برعهده گیرد». (مکارم،172)
علامه محمد تقی جعفری (ره) در کتاب «ترجمه و تفسیر نهج البلاغه» می فرماید:
«مقصود از خلیفه در آیه «انی جاعل فی الارض خلیفه» (من در روی زمین خلیفه ای قرار می دهم) نمونه ای از عظمت ها و صفات إلهی است که در آدم و نسل او تجلی می نماید. این معنی برای خلیفه با نظر به تعلیم اسماء و دستور به سجده ملائکه برای آدم مناسبت تر و منطقی تر به نظر می رسد، نه خلیفه به معنای جانشینی به مفهوم معمولی آن که برای خدا قابل تصور نیست و نه جانشین از موجوداتی که در روی زمین بوده اند». (جعفری، 150/12)
عبدالله نصری نیز در کتاب «مبانی انسان شناسی در قرآن» نظر علامه جعفری را پذیرفته و می گوید:
«خدا انسان را خلق کرده و پرتوی از صفات خود را در او متجلی ساخته است تا آدمی بتواند به مقام کمال نایل آید، به بیان دیگر، انسان جلوه جامعی است از اسماء و صفات خداوندی؛ یعنی پرتوی از همه اسمای حسنی و صفات کمالیه حق تعالی را داراست و به خاطر همین دارا بودن اسماء و صفات الهی است که قرآن کریم از او تعبیر به خلیفه الله نموده است. از لوازم مقام خلافت اللّهی انسان نیز تصرف در امور تکوینی عالم است؛ یعنی انسان به واسطه این مقام که خدا بر او عطا کرده است، می تواند دخل و تصرف در زمین کرده و از مواهب آن بهره ور گردد». (نصری،452)
آیت الله حائری در مقاله «خلافت در قرآن» می فرمایند:
«قدر متقیّن از دلالت آیه شریفه به حسب ظاهر، این است که این خلیفه و جانشین، همان قدرت و توانایی إلهی را بإذنه و إعطائه و قیمومیّته، تا حدّی که دخالت در تکمیل نفوس مستعده دارد، دارا می باشد و در هر عصری به مصالح بندگان خدا قیام می کند، چه ظاهر باشد و حکومت ظاهری داشته باشد یا ظاهر باشد بدون حکومت یا آنکه از انظار نوع مرد غایب باشد». (مرتضی حائری،19/11)
آیت الله سبحانی می فرمایند:
«مقصود از نیابت چنان که دانشمندان فن فرموده اند، نیابت در اسما و صفات خدا است. مثلاً بشر قادر، نماینده خدا و حاکی از قدرت بی پایان او است. بشر دانا، نماینده او و حاکی از علم بی پایان اوست. واضح تر بگوییم: نیابت بشر از خالق خود، این است که او به وسیله اوصاف خود از اوصاف بی پایان مقام ربویی حکایت می کند و حاکی اوصاف حق، لازم نیست که پیوسته معصوم باشد». (سبحانی،140)
مؤلف «تفسیر موضوعی قرآن کریم» می فرمایند:
«انسان آیت، مظهر و خلیفه خدایی است که در وی ظهور کرده است و خلافت در چنین موردی بدان معناست که خداوند بالإصاله بر هر چیز محیط است و خلیفه خدا که انسان کامل است، بالعرض؛ چون معنای خلیفه آن است که مظهر مستخلف عنه باشد و کار مستخلف عنه را بکند؛ پس خدایی که بر همه چیز محیط است، آثار قدرتش، از دست انسان کامل ظهور می کند و این انسان کامل که مظهر آن اصل است، نیز بر همه چیز محیط می شود. آثاراحاطه تامّه حق از نیروهای ادراکی و تحریکی انسان که خلیفه اوست، ظاهر می شود و این اوج مقام انسانیّت است که نمی شود او را متوقف و محدود کرد. انسان کامل غیر متناهی بالعرض بوده، آیت خداوندی است که غیر متناهی بالذات است، چنان که حقیقت بهشت که پایان ندارد، آیت رضوان و رحمت بی انتهای حق است». (جوادی آملی، 129/6-128)
ایشان درادامه بحث می فرمایند:
«حجّت حق و انسان کامل بر اساس «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء» [مفاتیح الجنان، دعای عدیله] در همه جا حضور دارد. امکان ندارد که خداوند «کل یوم هو فی شأن» باشد و خلیفه او در بعضی از امور بی شأن و کار باشد. خلیفه الله کسی است که وجودش از زمین تا دورترین نقطه آسمان را، چون شجره طوبی پر کرده باشد… انسان کامل، آیینه تمام نمای حق است، همه صفات و اسمای إلهی در آن ظهور می کند». (جوادی آملی، 137)

درجات خلافت اللّهی

آیت الله جوادی آملی در تبیین درجات خلافت إلهی می فرمایند:
«خلافت إلهی درجات متعدد دارد؛ زیرا خداوند ظهورهای متفاوت دارد و خلیفه تام خلیفه ای است که کار خدای سبحان را در همه شئون جهان امکان انجام دهد و چون خدای سبحان، علیم است، انسان کامل هم باید مظهر تام آن علیم بالذات باشد و چون قادر است که در جهان تکوین هرچه بخواهد، انجام دهد، انسان کامل هم مظهر این قدرت و خلیفه این قدیر است و هر چه در جهان تکوین بخواهد، به اذن خدا انجام می دهد… .
بنابراین، انسان کامل، خلیفه خداست هم در اوصافی که ذاتی است و هم در اوصاف فعلی و هم در آثار. به این معنا که ذات خلیفه، ذات خداست، صفاتش صفات خدا و افعالش افعال خداست و معنای خلافت در این سه مرحله، مظهریت خواهد بود. ذات انسان کامل، مظهر ذات حق، صفاتش صفات حق و افعالش مظهر افعال حق است و این مقام ویژه انسان است نه غیر انسان- خداوند درباره آفرینش هیچ موجودی قبلاً به فرشتگان [مطلبی] اعلام نکرده [و نگفته که من می خواهم جعل خلیفه کنم]… اما نوبت به آفرینش انسان کامل که می رسد، می فرماید: من می خواهم خلیفه جعل کنم». (همان، 139-138)

مصادیق انسان کامل

انسان کامل- همچنان که بیان شد- ویژگی های گوناگونی دارد که شاید مهم ترینش راهنمایی و رهبری باشد.
حضرت علی(ع) در «نهج البلاغه» پیرامون توصیف انسان کامل و به تعبیری در توصیف خویش و یازده امام دیگر از نسل خویش این گونه باب سخن می گشاید:
«به راهنمایی ما از تاریکی در آمدید، و به ذروه برتری بر آمدید. از شب تاریک برون شدید – و به سپیده روشن درون شدید- کر باد گوشی که بانگ بلند را نشنود! و آنکه بانگ بلند او را کر کند، آوای نرم در او چگونه اثر کند؟! دلی که از ترس خدا لرزان است، پایدار و با اطمینان است. پیوسته پیمان شکنی شما را می پاییدم و نشان فریفتگی را در چهره تان می دیدم. راه دینداران را می پیمودید و آن نبودید که می نمودید. به صفای باطن درون شما را می خواندم و بر شما حکم ظاهر می راندم. بر راه حق ایستادم و آن را از راه های گمراهی جدا کردم و به شما نشان دادم. حالی که می پوییدید و راهنمایی نمی دیدید، چاه می کندید و به آبی نمی رسیدید؛ و این بشارت است که گویاتر از صد مقالت است. روی رستگاری نبیند آنکه خلافت من گزیند؛ چه از آن روز که حق را دیدم، در آن دودل نگردیدم. بیم
موسی نه برجان بود که بر مردم نادان بود، مبادا گمراهان به حیلت چیره شوند و بر آنان امیر، امروز حق و باطل آشکار است و راه عذر بر شما بسته، و آنکه بر لب جوی نشسته است، از بیم تشنگی رسته». (شریف رضی،12، خطبه چهارم)
انبیاء و رسولان الهی و ائمه عصمت و طهارت(ص) همگی انسان های کاملی هستند که از مقام خلافت اللّهی برخوردارند. هر کس بتواند خود را به مقام اینان نزدیک کند، به بالاترین مقام خلافت اللّهی نزدیک تر خواهد شد. این ابرآدمیان همچنان ابر خلیفه اند و هر کس بیشتر مجاهده با نفس کند و بیت خویش را برای معبود راستین پاک و مطهّر کند، بیش تر به مقام خلافت اللّهی نزدیک می شود، ولی نباید از این غافل بود که مصداق أتمّ و أکمل این مقام همین امامان، انبیاء و رسولان إلهی اند که «خلافت اللّهی» به یمن وجود آنان و افاضه و تقدیر إلهی، ظهور أبلغ و أظهر یافته است و تا نهایت تاریخ بر چسب «خلافت اللّهی» در معنای أظهر و اتم آن بر پیشانی این بزرگ مردان است.

نتیجه گیری

چنان که بیان شد، مصداق «خلیفه» در این آیه، حضرت آدم(ع) و ذریّه او هستند؛ از میان ذریّه ایشان، تنها انبیاء و اولیای إلهی و امامان معصوم(ع) خلفای بر حق خداوندند و اینان هستند که مصادیق برتر و به تعبیری ابر مصادیق انسان کامل اند. اینان همان مخلصانی هستند که به بالاترین درجه کمال رسیده اند تا در جرگه انسان های کامل در آیند. از آنچه گفتیم این نیز مستفاد است که از ذریّه حضرت آدم(ع) آنان که خود را به درجه انسان کامل نزدیک کرده اند نیز شایستگی مقام «خلافت اللّهی» را دارند، ولی اینان به میزان تقرّب و نزدیکی شان به مقام «انسان کامل» می توانند خلیفه خداوند روی زمین باشند. اینان مصادیق انسان کامل نمی باشند، بلکه از مصادیق «خلیفه الله» هستند و همان طور که گفتیم، «خلیفه الله» خود، درجات گوناگونی دارد که بالاترین درجه آن همان «انسان کامل» است که انبیاء و ائمه(ص) در این رتبه اند. گفتنی است در میان کسانی که به مقام «انسان کامل» رسیده اند، تفاوت و تمایز مقامی وجود دارد؛ یعنی برخی مصداق کامل و برخی مصداق أکمل و أتمّ هستند که طبق نظر شیعه از میان تمام انبیای إلهی و ائمه (ع) حضرت محمد(ص) مصداق أکمل انسان کامل است و پس از او ائمه(ع) هستند؛ دیگر انبیای إلهی مصداق کامل مقام «انسان کامل» هستند. پس طبق آنچه بیان کردیم، «خلیفه اللّهی» درجات مختلف دارد که بالاترین آن، از آن «انسان کامل» است و «انسان کامل» نیز مصادیق کامل و أکمل دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1-عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قران کریم (دانشکده علوم قرآنی ملایر)
نشانی الکترونیک:kavand@ quran.ac.ir
*تاریخ دریافت مقاله:1388/3/24
*تاریخ پذیرش مقاله:1388/9/2

منابع
1. ابن فارس، احمد، معجم مقایس اللغه، تحیقی: ابراهیم شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه،1420 ه. ق
2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق: احمد فارس صاحب الجوائب، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر و دار بیروت للطباعه و النشر، 1388 ه. ق/1968م
3. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362 ش.
4. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، سیره پیامبران (ع)، تنظیم و نگارش: علی اسلامی، قم، مرکز نشر إسراء، 1376ش.
5. حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، تصحیح و تعلیق و اشراف: سید هاشم رسولی محلاتی، قم، المطبعه العلمیه، 1383ش.
6. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، به کوشش و تصحیح : دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1371ش.
7. راغب اصفهانی، المفردات لالفاظ القرآن؛ تحقیق: صفوان عدنان داوودی، دمشق: الدار الشامیّه للطباعه و النشر و التوزیع، 1416ه.ق.
8. زمخشری، جارالله محمود؛ اساس البلاغه، تحقیق: استاد عبدالرحیم محمود، [بی جا]: دفتر تبلیغات اسلامی، [بی تا] 9. سبحانی، جعفر، تفسیر صحیح آیات مشکله ( بحث های جعفر سبحانی)، تنظیم و نگاری: هادی خسروشاهی، تهران، مؤسسه نشر و تبلیغ، 1364ش
10. شرتونی، سعید؛ أقرب الموارد فی فصح العربیّه و الشوارد، تهران، دارالأسوه للطباعه و النشر التابعه لمنظّمه الأوقاف و الشؤون الخیریّه،1416ه. ق/1374ش
11. شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1378ش
12. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1389ش
13. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسر القرآن، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیّه،1382ش
14. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق و تعلیق: محمود
محمد شاکر، مصر، دارالمعارف، 1374ش
15. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، انتشارات مرتضوی، 1375ش
16. طنطاوی، محمد سید؛ التفسیرالوسیط للقرآن الکریم، مصر، دار نهضه مصر للطباعه و النشر و التوزیع، 1997م
17. طوسی، محمد بن الحسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارإحیاء التراث العربیّ،[بی تا] 18. فراهیدی، خلیل بن أحمد، ترتیب کتاب العین، تحقیق، دکتر مهدی مخزومی و دکتر ابراهیم السامرّائی، تصحیح: استاد اسعد طیّب، قم، انتشارات اسوه، 1414 ه. ق
19. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربیّ، 1403 ه. ق
20. مراغی، أحمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار إحیاء التراث العربیّ، 1985م
21. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن: خداشناسی- کیهان شناسی- انسان شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)، 1376ش
22. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری(1)، تهران، انتشارات صدرا، 1377ش
23. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1378ش
24. نصری، عبدالله، مبانی انسان شناسی در قرآن، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379ش
25. مرتضی حائری، خلافت در قرآن، بیّنات، 11، پاییز 1375ش
نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 5.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید