توکل کنندگان در قرآن

توکل کنندگان در قرآن

نویسنده:علی جمعه حیدری
منبع : راسخون

 

چکیده.
مسأله توکل در زندگی انبیای بزرگ الهی و پیروان واقعی آنان، درخشش فوق‌العاده‌ای دارد، بررسی آیایت که نمونه‌های از توکل کنندگان را بیان می‌کند، نشان می‌دهد که آن‌ها همیشه در برابر مشکلات طاقت فرسا، خود را زیر سپر توکل قرارداده و در مقابل مخالفت‌ها و کارشکنی‌های دشمنان مقاومت می‌کردند، و با نیروی توکل به خداوند، هیچ گاه از ادامه راه و پی گیری هدف منصرف نمی‌شدند، و قطعا می‌توان گفت یکی از دلایل مهم پیروزی آن‌ها داشتن همین فضیلت اخلاقی بوده است. اینک باتوجه و استناد به آیات قرآن، به نمونه‌های از توکل کنندگان که قرآن آن‌ها را معرفی می‌کند اشاره کرده، و مسأله توکل را در زندگی آنان مورد بررسی قرار داده و با توجه به ترتیب تاریخی سرگذشت انبیا، از نوح شروع کرده به پیامبرگرامی اسلام (ص) پایان می‌دهیم.

مقدمه.
توکل که نوع رابطه ایمانی میان بنده و معبود است، در زندگی انسان بسیار کارساز و بااهمیت بوده و در رساندن انسان به هدف، نقش محوری را بازی می‌کند. چنانکه لغت دانان می‌گویند منظور از توکل سپردن کارها به خدا، و اعتماد کردن بر اواست، زیرا «توکل» از ماده «وکالت» به معنی انتخاب وکیل نمودن و اعتماد کردن بر دیگری است، بدیهی است هر قدر وکیل توانای بیشتر و آگاهی فزون‌تر داشته باشد، شخص موکل احساس آرامش بیشتری می‌کند، و از آنجا که علم خداوند بی پایان و توانایی‌اش نا محدود است هنگامی که انسان توکل بر او می‌کند، آرامش فوق‌العاده احساس می‌کند، در برابر مشکلات و حوادث مقاوم می‌شود و از دشمنان نیرومند و خطرناک نمی‌هراسد، در سختی‌ها خود را در بن بست نمی‌بیند و پیوسته راه خود را به سوی هدف ادامه می‌دهد. انسانی که بر خدا توکل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمی‌کند بلکه به اتکای لطف خدا و علم و قدرت بی پایان او خود را پیروز و فاتح می‌بیند، و حتی شکست‌های مقطعی او را مأیوس نمی‌سازد.

توکل کنندگان.

1 – حضرت نوح ازتوکل کنندگان بر خدا در قرآن (1).

هنگامی که نوح (ع) در برابر دشمنان نیرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با اعتماد و توکل بر خداوند، در برابر همه آنان مقاومت کرد، هر قدر آنان به اذیت و آزار این پیامبر خدا پرداختند، حضرت نوح (ع) دست از دعوت آنان به توحید و یکتاپرستی و ارشاد و راهنمای برنداشت، قرآن کریم در این زمینه به پیامبر گرامی اسلام چنین می‌گوید: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَ تَذْکیری به آیات اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَکَّلْتُ… (2)».
سرگذشت نوح (ع) را برای آن‌ها (مسلمانان نخستین که در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان، در آن هنگام که به قوم خود گفت: این قوم من! هرگاه موقعیت من و یادآوری‌هایم نسبت به آیات الهی بر شما سنگین (و غیرقابل تحمل) است، (هر کاری که از دستتان ساخته است بکنید، من ترس ندارم) من بر خدا توکل کرده‌ام. راستی این چه عاملی بود که نوح (ع) را با مؤمنان اندکی که اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت، شجاعت و شهامت می‌بخشید، که این چنین ایستادگی کردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند، وبی اعتنای خویش را به نقشه‌ها و افکار و بت‌های آن‌ها نشان دادند، و به این وسیله ضربه‌ای محکم روانی برآنان وارد ساختند. آری این عامل چیزی جز ایمان به خدا و توکل بر ذات پاک او نبود، و عجب اینکه نه تنها اظهار بی اعتنای نسبت به آن‌ها و معبودهای شان کردند، بلکه با کمال شجاعت و پایداری آنان را به مخالفت تشجیع نموده و به مبارزه طلبیدند، و نه تنها در اثر مخالفت‌ها و اذیت و آزار قوم خود از تعقیب اهداف خود دست نکشیدند، بلکه در راستای تحقق بخشیدن به اهداف خود تلاش و کوشش شبانه روزی می‌کردند، آری این قدرت نمای در پرتو نیروی توکل بر خدا میسر است. علامه طباطبایی در المیزان می‌گوید: «نوح چنان در توکلش قرص و محکم بود که در مقابل قومش می‌گفت: من درقبال تهدیدی که از ناحیه سینه‌های دردمند و روحیه‌های تنگ شما متوجه من است، بر خدا توکل کرده‌ام و کارم را به او ارجاع داده و او را وکیل خود ساخته‌ام تا در شئون من تصرف کند و خود را گرفتار تدبیر و نقشه کشی نکرده ام (3)». این نکته کمال توکل و اتکال نوح را بر خدا بیان می‌کند، بگونه که از خودش اصلا نقشه و طرحی نداشته و تمام کارهایش را به خدا وا گذار کرده باشد. این همان درجه سوم و بالاترین مرتبه توکل است، چنا نکه قبلا ذکر گردید.

2 – حضرت هود از توکل کنندگان در قرآن.

یکی دیگر از توکل کنندگان در قرآن می‌توان به حضرت هود (ع) اشاره کرد، او که بعد از دوران نوح می‌زیسته است، ازسو ی قوم بت پرستش تهدید به مرگ می‌شود، با صراحت تمام از خدایان دروغین و معبودهای ساختگی آنان بیزاری جسته، و در مقابل آنان مقاومت کرده و توکل و اتکایش را به خدا به نمایش می‌گذارد، قرآن کریم در حکایت از هود چنین می‌فرماید: «قالَ إِنّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ اشْهَدُوا أَنّی بَری‏ءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ ٭ مِنْ دُونِهِ فَکیدُونی جَمیعًا ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ٭ إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّی وَ رَبِّکُمْ …(4) »، گفت: «من خدا را به شهادت مى‏طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آنچه شریک (خدا) قرار مى‏دهید از آنچه غیر او (را مى‏پرستید)! حال که چنین است، همگى براى من نقشه بکشید؛ و مرا مهلت ندهید! (اما بدانید کارى از دست شما ساخته نیست چرا که) من، بر» الله که پروردگار من و شماست، توکل کرده‏ام هود با گفتن: «إِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّه …»علت عدم خوف و ترس خود را از مشرکین و خدایان آن‌ها بیان می‌کند، و می‌گوید من امرحفظ خودم و خذلان (و نابودی و شکست) شما را به خدا وا گذار کرده‌ام، و اعتماد و تو کلم بر او می‌باشد؛ زیرا پروردگار و مالک امر من و امور شما فقط اوست (5). آری از آنجای که بالاترین مقامات برای بنده مقام توکل است، و پس از آنکه می‌داند (لایملک لنفسه نفعاوضرا) است و تمام امورتحت مشت الهی انجام می‌گیرد و هر چه او بخواهد همان تحقق پیدا می‌کند، باید خودت خود را کنارگذاشت، و تمام امور را به خدا وا گذار کند. چنانکه حضرت هود (ع) می‌گوید: من به ایمان آوردن شما و نیاوردن و اذیت کردن و نکردن شما، هیچ گونه نظری ندارم؛ زیرا نگهبان من خداست و فقط او تکیه گاه من است (6)؛ و جالب اینکه، نه تنها به قدرت عظیم مخالفان بت پرست و توطئه‌ها و شرارت‌های آن‌ها اعتماد نمی‌کند، و خوف و ترس به خود راه نمی‌دهد، بلکه آن‌ها را تحریک به قیام برضد خود می‌نماید، تا به آنان ثابت کند که قلب وروح او به جای دیگری وابسته است، که با توکل بر ذات پاک اوکمترین وا همه‌ای از توطئه‌های دشمنان ندارد ، هر چند آن‌ها قوی و نیرومند و سرسخت و لجوج باشند ، و این خود نشان می‌دهد ، که توکل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پای مردی و استقامت می‌بخشد .زجاج می‌گوید: این از بزرگ‌ترین معجزه‌های پیامبران خداست ،که خود به تن‌های در برابر جامعه‌های گمراه و بیداد پیشه خود ،که همگی برضد آنان به ستم و تجاوز رفتار می‌کردند ، دلیرانه می‌ایستادند و آنان را اینگونه و با این بیانات منطقی و قهرمانانه به مبارزه می‌طلبیدند و بسان (حضرت ) هود بی هیچ ترس و دلهره‌ای از شرارت تجاوزکاران می‌گفتند: آنچه از دست شما و خدایانتان ساخته است انجام دهید ! و شگفت اینجاست که آنان هم نتوانستند به او زیان و آسیبی برسانند .و نیز بسان نوح که می‌گفت: « فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ …(7) ». و نیز همچون پیامبرگرامی اسلام که به دشمنان کینه توز خویش هشدار می‌داد و می‌فرمود:« فَإِن کانَ لَکمْ کَیْدٌ فَکِیدُونِ(8) » . آری واقعیت این است که چنین مواضع دلیرانه و سخنان قهرمانانه را جز پیام آورانی که ( باتوکل واتکال بر خدا) به یاری و نگهداری خدا اطمینان دارند و می‌دانند که خدا آنان را از شرارت و آسیب دشمنان گوناگون حرا ست می‌کند ، سر نمی‌زند و اعلان نمی‌گردد(9) . در تفسیرشریف مجمع البیان در توضیح جمله «انی توکلت علی الله » می‌فرماید: یعنی کارم و امرم را به خدای سبحان وا گذار کردم ، متمسک به اطاعت او هستم و معصیت او را ترک می‌کنم ، این گفتار هود (ع) حقیقت و واقعیت توکل را بیان می‌کند(10) ، که چگونه در شرایط حساس و سرنوشت ساز ، با قلب آرام و مطمئن کارش را به خدا وا گذارمی کند و مطیع دستورات او ست .علامه طباطبایی در المیزان ذیل همین آیه شریفه می‌فرماید: این امر(فکیدونی) که به صورت تعجیزی آمده ، می‌تواند برای اظهار ناتوانی دشمن و عدم قدرت او باشد ،‌ و نیز می‌تواند مراد از این امر، اظهار این مطلب باشد ، که هرکاری که دشمن انجام بدهد و هر توطئه‌ای که علیه او بچیند ، وی نخواهد ترسید ،‌ و علت عدم ترسش را نیز بیان کرده ، و آن اینکه توکل بر خدا دارد ، و تکیه گاهش خدای را قرار داده که هم امور خود حضرت هود و هم امور قومش را تدبیر می‌کند(11) ».

3 – حضرت ابراهیم خلیل ازتوکل کنندگان بر خدا درقرآن

یکی دیگر از کسانی که قرآن مجید او را از متوکلین معرفی می‌کند ، حضرت ابراهیم خلیل الرحمن است ،‌ از آنجای که این پیامبر بزرگ الهی و قهرمان توحید ، زندگی‌اش سر تا سر درس عبودیت و بندگی خدا ، تسلیم در برابر دستورات الهی ، جهاد فی سبیل الله و مبارزه با شرک و بت پرستی بود، و امت اسلامی از برکت دعای او و مفتخر به نامگذاری او می‌باشد(12) ، قرآن مجید او و پیروانش را به عنوان الگو و سر مشق معرفی کرده (13)، و گوشه از مبارزه او با شرک و بت پرستی و بیزاری جستن او از مشرکین را بیان می‌کند ،‌ و در مورد توکل و اتکایش برخدای سبحان چنین می‌فرماید:«… رَبَّنا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ (14) ، بار الها، ما بر تو توکل کردیم و رو به درگاه تو آوردیم و بازگشت تمام خلق به سوى توست‏.» و از آنجا که مبارزه با دشمنان خدا و تبری جستن از آن‌ها و معبودهایشان با این صراحت و قاطعیت و شدت که حضرت ابراهیم و پیروانش داشتند ، ممکن است آثار سوئی به بار آورده و ایمان را از آدمی سلب کند ، مخصوصا در زمانى که آن‌ها از قدرت ظاهرى کمی برخور دارند ، جز با توکل بر ذات خدا ممکن نیست ، لذا گفتند: پروردگارا ! ما بر تو توکل کردیم و… .علامه طباطبایی در المیزان می‌فرماید:« منظورشان از این گفتار این بوده ، که مادر موقعی از حیات قرار داریم ، که ممکن است فکرکنیم زمام نفس ما در دست خود ما ست ، و این خود ما هستیم که امور خود را تدبیر می‌کنیم ، ولی ما نسبت به نفس خود به تو توبه می‌آوریم ، و آنرا به تو رجوع می‌دهیم ، و نسبت به امورمان که باید تدبیرش کنیم ، آن را هم به خود تو وا می‌گذاریم ، و خلاصه مشت تو را جایگزین مشت خود می‌سازیم ، توئی وکیل مادر امور، آنرا هر جورکه خودت می‌دانی تدبیر فرما . و اگر در انابه آوردنمان به سوی تو خود را به تو سپردیم ، و در توکلمان برتو، تدبیر امورمان را به تو واگذار نمودیم ، راهی را در پیش گرفتیم که مطابق با حقیقت امراست ، چون حقیقت امر این است که باز گشت همه امور به تو است (15) ».

1- 3 ) توکل ابراهیم دربین آتش نمرودیان

این جریان یاد آور جریان دیگری در زندگی ابراهیم است ، در آن هنگام که بت پرستان لجوج و متعصب و خشمگین ، او را به خاطر در هم شکستن بت‌های شان به محاکمه کشیده بودند ، و ابراهیم در یک قدمی مرگ قرار داشت ، و شعله‌های آتش از هر طرف زبانه می‌زد ، و چنان دریای عظیم از آتش به وجود آورده بودند و به اندازه شعله‌اش عظیم بود که پرندگان قادر نبودند از آن منطقه بگذرند(16) ، با این حال ابراهیم بت شکن معبودهایشان را به سخریه می‌کشید و با دلایل محکم ، منطق خرافی آن‌ها را در زمینه بت پرستی درهم می‌کوبید ، و ایمان و توکلش به خدای یگانه را به نمایش می‌گذاشت .در همین مورد در تفسیر علی بن ابراهیم می‌خوانیم: هنگامی که ابراهیم (ع) را در منجنیق گذاشتند ، عمویش آزر آمد و یک سیلی محکم به صورت او زد وگفت: از مذهب توحیدت بازگرد! (ابراهیم اعتنای به او نکرد) در این هنگام خداوند فرشتگان را به آسمان دنیا فرستاد تا نظاره گر این صحنه باشند ، همه موجودات از خداوند تقاضای نجات ابراهیم (ع) را کردند ،‌از جمله زمین گفت: پروردگارا ! برپشت من بنده موحدی جز او نیست و هم اکنون درکم آتش فرو می‌رود ،‌ خطاب آمد اگر او مرا بخواند مشکلش را حل می‌کنم ، جبرئیل در منجنیق به سراغ او آمد و گفت: ای ابراهیم به من حاجتی داری تا انجام دهم ؟ ابراهیم گفت: به تونه ! اما به پروردگارعالم آری ! دراینجا بودکه جبرئیل انگشتری به او دادکه این جمله‌ها (که در واقع دستورنجات بود) بر روی آن نوشته شده بود:« لااله الاالله محمدرسول الله ،‌ألجأت ظهری الی الله ، أسندت امری الی الله ،‌وفوضت امری الی الله» ! (در حدیثى از امام باقر (علیه‏السلام) مى‏خوانیم: در این هنگام ابراهیم با خدا چنین راز و نیاز کرد:«یا احدیا احدیا صمدیا صمد یا من لم یلدولم یولد ولم یکن له کفوا احد توکلت على الله»(17).) این جمله‌ها که مفهوم واقعش همان توکل همه جانبه بر خدا بود ، کاری خود را کرد ، ‌و هنگامی که ابراهیم (ع) در میان آتش پرتاب شد به تعبیر روایت: « اوحی الله الی النارکونی به ردا ، فا ضطربت اسنان ابراهیم من البردحتی قال: وسلاماعلی ابراهیم » در این هنگام خداوند به آتش وحی فرستادکه سرد شو! آتش آنچنان سرد شد که دندان‌های ابراهیم به هم می‌خورد ، سپس خطاب آمد «وسلاماعلی ابراهیم» سرد و سالم باش برای ابراهیم (در این هنگام آتش به محیطی آرام بخش مبدل گشت ) و جبرئیل درکنار ابراهیم قرارگرفت و با او به گفتگونشست . نمرود از فراز جایگاه خود چنین گفت:« من اتخذالهافلیتخذمثل اله ابراهیم » اگرکسی می‌خواهد معبودی برای خود برگزیند همانند معبود ابراهیم را انتخاب نماید (18) ».

2 – 3 ) توکل ابراهیم درسرزمین مکه

و همچنین این ماجراها انسان را به یاد گوشه‌ای دیگر از سرگذشت ابراهیم و توکل او بر خدا در یکی ازمشکل ترین ساعات زندگانیش می‌اندازد، و آن جریان آوردن حضرت ابراهیم فرزند دلبندش اسماعیل و مادرش هاجر را ، طبق فرمان خداوند، به سرزمین مکه که در آن روزی که سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود،‌ که در آن سرزمین لم یزرع آن‌ها را گذاشت ،‌و با آن‌ها خدا حافظی کرد و رفت ، در این لحظه‌های سخت و دشوار قرآن کریم اطاعت ابراهیم خلیل از فرمان الهی و توکلش بر خدا را چنین بیان می‌کند:«رَبَّنا إِنّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذرتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (19) ، پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بى‏ آب و علفى، در کنار خانه‏اى که حرم توست،(با فرمان تو و با توکل برتو) ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند؛ تو دل‌های گروهى از مردم را متوجّه آن‌ها ساز؛ و از ثمرات به آن‌ها روزى ده؛ شاید آنان شکر تو را بجاى آورند».آیا اگر ایمانی همچون کوه ، و دلی همچون دریا ، و توکلی در سطح بسیار بالا نباشد ، ممکن است انسان همسر و فرزند دلبند شیر خواره اش را ، در سرزمینی خشک و سوزا ن و بی آ‌ب و علف _ فقط برای امتثال فرمان خدا _ رها کند ، و از آنجا به وطن خویش باز گردد ؟! تنها در پرتو توکل به خدا و امید و یقین داشتن به او است که انسان می‌تواند دست به چنین اقدامی تاریخی و اعجاب بر انگیزبزند . و به راستی که به تعبیرقرآن کریم در ابراهیم خلیل اسوه و الگو است برای موحدان و مسلمانان ، در زمینه‌های مختلف از توحید و یکتا پرستی گرفته تا مبارزه با شرک و بت پرستی و از تسلیم در برابر دستورات خدا گرفته تا رسیدن به اوج قله رفیع توکل و یقین .

4 – حضرت شعیب ازتوکل کنندگان برخدادرقرآن

شعیب یکی دیگر از فرستادگان الهی نیز، مانند نوح و سایر انبیاء قبل از خود دعوت خویش را بر اساس توحید قرار داده بود . چون توحید اصل و اساس و پایه دین است ؛ لذا نخست قومش را دعوت به یکتاپرستی کرد ، و به عبودیت و بندگی خدای یگانه فراخواند . پس از دعوت به توحید ، چنانکه قرآن مجید بیان می‌کند ، حضرت شعیب نخست قوم خود را به وفاء به کیل و میزان ، و اجتناب از کم فروشی که در آن روز متداول بوده ، دعوت نموده ، و ثانیا آن‌ها را از فساد در زمین نهی کرده و خواستار این شد ، که بر خلاف فطرت بشری که همواره انسان را به اصلاح دنیای خود و تنظیم امر حیات دعوت می‌کند مشی نکنند.(20) همچنین حضرت شعیب قومش را ،که مردم را از پذیرفتن دعوت شعیب بازمی داشتند ، و همواره سعی می‌کردند راه خدا را که همان دین فطرت است کج و ناهموار طلب کنند و بپیمایند ، به یاد نعمت‌های خداوند انداخته و توصیه می‌کرد که از تاریخ امم گذشته و سرانجام مفسدین ایشان عبرت گیرند . او در انجام وظیفه خود که ارشاد و راهنمایی قومش بود ، نهایت سعی و تلاش خویش را به کاربرد ، ولی قومش استکبار ورزیده ، نه تنها به دستورات او گردن ننهادند و زیر بار حق نرفتند ، بلکه شعیب و پیروان او را با تأکید و قطع(21) تهدید کردند و گفتند: باید از دین توحید دست بردارید وگرنه از شهر و دیارتان اخراج خواهیم کرد .حضرت شعیب با کمال شجاعت و شهامت و با اتکال به خدا ، در برابر تمام این تهدیدات و استکبار ورزیدن‌های قومش ، با کمال استقامت و پایداری می‌ایستد ، و برای اینکه به آن‌ها بفهماند که از این تهدیدات شما ترس و هراسی ندارم و هرگزدست از دعوت به توحید و یکتاپرستی بر نمی‌دارم می‌گوید: «… وَسِعَ رَبُّنَا کلَّ شىْ‏ءٍ عِلْماً عَلى اللَّهِ تَوَکلْنَا…(22) ، پروردگار ما بر همه چیز کاملاً آگاه است، ما بر خدا توکل کردیم » . چون خداوند کسی را که بر او اعتماد و توکل می‌کند از شر هر چیزی حفظ می‌کند(23) ، و شر اشرار و توطئه گران را دفع نموده ، و شخص متوکل را در نیل به اهدافش یاری خواهد کرد . آری لازمه‌ اعتقاد به احاطه علمی پروردگار بر موجودات ، آنست که اهل ایمان نیز همه شئون وجودی خودشان را به ساحت پروردگار وا گذارند ، و هرلحظه از فیض او استمداد جسته و از فضل و نعمت‌های او بهره‌امند گردند(24) . چنان که شعیب همین کار را کرد و در شرایط دشواری که مورد تهدید قوم مستکبر و لجوج خود قرار گرفته بود ، با توکل بر خدا در برابر آن تهدیدات مقاومت کرد و دست از دعوت به توحید و یکتاپرستی بر نداشت .راستی شگفت آور است که انسانی تک و تنها یا با یارانی بسیاراندک ، در برابر گروهی عظیم و متعصب و زورمند ، این گونه بایستد ، و این چنین تهدیدهای آن‌ها را به باد سخریه بگیرد ، آری این گونه قدرت روحی و شجاعت و شهامت بر خاسته و نشأت گرفته از ایمان و توکل بر خداست .

5 – یعقوب ازتوکل کنندگان بر خدا درقرآن

در جریان یعقوب و پسرانش نیز چیزی که بیش از همه برجستگی پیداکرده توکل و اعتماد به خداست ، زیرا در این قضیه می‌بینیم که پسران حضرت یعقوب از پدر در خواست می‌کنند که برادرشان بنیامین را همراهشان به سرزمین کنعان بفرستد ، در مرحله اول حضرت یعقوب با این درخواست مخالفت می‌کند ، ولی بعد از گرفتن عهد و پیمانی خدایی از فرزندانش ، راضی می‌شود که فرزند دلبندش بنیامین را همراه برادرانش که سابقه بسیار سوئی هم در مورد یوسف دارند بفرستد ، در این موقعیت حساس و دشوار که می‌خواهد اجازه دهد که فرزندان یعقوب بنیامین را همراه خودشان به سرزمین کنعان ببرند ، ( سرزمینی که علاوه بر اینکه ،یک کشور بیگانه است ، برای رسیدن به آنجا ، باید راه دور و درازی را بپیمایند) اتکا و اعتمادش به خداست نه به فرزندانش ؛ لذا بر خدا توکل کرده و چنانکه قرآن حکایت می‌کند فرمود:« … اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکِیلٌ (25)» خدا بر آنچه ما مى‏گوییم وکیل باشد. یعنی توکلم و اعتماد و امیدم به خداست که او حفظ فرماید ، به من برگرداند.(26) اگر او حفظ نکند فرزندان من نمی‌توانند کاری از پیش ببرند . در اینجا می‌بینیم که یعقوب در عین حال که از فرزندانش و ثیقه و عهد و پیمان گرفت ، ولی تمام امید و اعتمادش به خدا ست ، چنانکه در آخر سخنانش این مطلب را آشکار کرد و توکلش را اظهار نمود.و همچنین در وصیتى که در آیه بعدى آمده ، نخست سفارش مى‏کند از یک دروازه وارد مصر نشوند ، بلکه از درهاى متعدد وارد شوند ، و آنگاه بر پروردگارش خداى متعال توکل کرده و تمام کسانی را که دارای روحیه توکل هستند نیز دستور به توکل بر خدا می‌دهد و می‌فرماید:« …عَلَیْهِ تَوَکلْت وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُتَوَکلُونَ ،(27) بر او توکّل کرده‏ام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند» یعنی حتم و لازم است بر مردم و انسان‌های که دارای ایمان به خدا و روحیه توکل هستند ،که آن‌ها نیز متوکل باشند و بر او توکل کنند ، این سخن یعقوب اشاره دارد به اینکه شما ابناء من هم مطمئن به حفظ خود نباشید ، بلکه توکلتان بر خدا باشد ، که او شما را ازهر گزندی و حسد و نظری حفظ فرماید(28) . این توکل حضرت یعقوب بهترین درس و الگو است ، که انسان نباید متکی به اسباب باشد ، بلکه در عین حال که از اسباب استفاده می‌کند توکل و اعتمادش به خدا باشد . این مسیری است که باید هر عاقل رشیدی آن را سیره و روش خود قرار دهد ، چون که اگر انسان دچار غرور و گمراهی نباشد ، این مطلب را به خوبی احساس می‌کند که نه خودش مستقلا می‌تواند امورخود را اداره کند ، و نه اسباب عادی که دراختیار اوست ، می‌توانند مستقلا او را به مقصدش برسانند ، بلکه در همه امور باید به وکیلی ملتجی و متوکل شود ،که اصلاح امورش را انجام بدهد و منافعش را تأمین کند ، و به فرمایش قرآن کریم بهترین وکیل خداوند متعال است ، بنابراین تنها او سزاوار است ، که انسان بر او توکل کند و او را وکیل خودش انتخاب نماید .

6 – حضرت موسی ازتوکل کنندگان درقرآن

یکی ازکسانی که قرآن از او به عنوان متوکل یادمی کند ، حضرت موسی (ع) و همچنین به دنبال او بنی اسرائیل می‌باشد ، حضرت موسی در مبارزات بسیار سخت و پی گیری که با فرعون و فرعونیان داشت ، با توکل به خدا نهایتاً به پیروزی رسید و بنی اسرائیل را از تحت استثمار و بردگی فرعون و فرعونیان نجات داد. هنگامی که حضرت موسی مأموریت پیدا کرد ، که فرعون و اطرافیانش را به توحید و یکتاپرستی دعوت کند ، او نیز به سراغ فرعون رفته دعوت خویش را آغاز کرد ، ولی فرعون و فرعونیان به خاطر کبر و خود برتر بینی که داشتند ، از پذیرش دعوت حضرت موسی سر باز زدند ، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند ، و دعوت پیامبر خدا را اجابت کنند ، تکبر ورزیدند .در پی دعوت حضرت موسی به یکتاپرستی ، تنها گروهی که به موسی ایمان آوردند ، فرزندانی از قوم او بودند . علامه طباطبایی در المیزان می‌گوید: عده‌ی از زیردستان بنی اسرائیل بودند که به حضرت موسی ایمان آوردند ، نه سردمداران و اشراف و توانگران(29)، درحالی‌که هم از بزرگان خود می‌ترسیدند وهم از فرعون که مبادا آن‌ها را به علت اینکه ایمان آورده‌اند ، اذیت و آزار و وادار به ترک آیین و مذهب موسی نماید . این ترسی که این‌ها داشتند نیز بجا بود زیرا فرعون در آن دوره در زمین برتری یافته ، مسلط بر مردم و از جمله اسرافکاران بود ، در حکمی که صادر می‌کرد مراعات عدالت را نمی‌کرد و ظلم و آزار را از حد گذرانده بود و دست به هر اقدامی که دلش می‌خواست می‌زد ، وقت که همسر خود را به خاطر اظهار ایمان به حضرت موسی تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرارمی دهد ، پیداست که با دیگران چه خواهد کرد ، به همین دلیل موسی بن عمران برای اینکه آرامشی به آن‌ها ببخشد ، و آن‌ها از وحشت رهای یابند ، دستور توکل بر خدا را به آنان داد ، قرآن کریم در حکایت از حضرت موسی چنین می‌فرماید:« وَ قالَ مُوسى‏ یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمینَ (30)، ای قوم من ! اگر شما به خدا ایمان آورده‌اید و تسلیم او هستید بر او تو کل کنید » .یعنی تنها در سایه توکل بر خداست ، که می‌توانید با چنین حاکم نیرومند بی رحم و متکبر سرکش مبارزه کنید ، و از شر او درامان بمانید .فخررازی در تفسیرش در ذیل همین آیه می‌گوید: موسی قومش را امر به توکل بر خدا کرد ، و حکایت که خداوند متعال از نوح می‌کند که گفت: « فعلی الله توکلت… » و با این بیان توکل خودش را بر خدا اظهار داشت ،‌ در اینجاست که تفاوت بین دو درجه در توکل بر خدا ، ظاهرمی شود ؛ زیرا نوح خودش را متوکل بر خدا معرفی می‌کند و موسی قومش را امر به توکل می‌کند ، پس نوح از نظرت و کل و اعتماد به خدا تام و کامل بود ، ولی موسی از نظر توکل بر خدا فوق تام و کمال بود.(31) بدیهی است که حضرت موسی (ع) در این امر یعنی توکل بر خدا پیشگام بود ؛ زیرا: اولاً پیامبران الهی تا خودشان متصف به صفتی نباشد دیگران را به آن دعوت نمی‌کنند، و به هر چیزی که دیگران را به آن دعوت می‌کنند خودشان در اعلا مرتبه آن صفت قرار دارند ، بنابراین حضرت موسی بالاترین مرتبه توکل را دارا بود . ثانیا اگر مقام توکل را نداشت آن هم بالاترین درجه آن را ، چگونه ممکن بود یک مرد چوپان ، با نداشتن هیچ گونه قدرت ظاهری ، به جنگ یکی از ابرقدرت‌ها و بزرگ‌ترین قدرت‌های نظامی و سیاسی زمان خود برود؟!

7 – توکل بنی اسرائیل در قرآن

به دنبال دعوت موسی پیروانش را به توکل بر خدا ، آن‌ها نیز دعوت موسی را لبیک گفته و در پاسخ او توکلشان را بر خدا اظهار داشتند ، قرآن در حکایت از آنان چنین می‌فرماید: « فَقالُوا عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَهً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ »(32)
ما تنها بر خدا توکل داریم ،( سپس روبه درگاه خدا آوردند و چنین دعا کردند:) پروردگارا ما را مورد شکنجه این گروه ستمگر قرار نده. به راستی توکل و اعتماد به خدا چه نیروی عظیمی است که در شرایط بسیار حساس و دشوار، که بنی اسرائیل داشتند ، و بدست یکی ازسفاکان و خون‌آشامان تاریخ گرفتار بودند ، مورد توصیه پیامبر بزرگ الهی حضرت موسی قرارمی گیرد ، و راه بیرون رفت از این گرفتاری هولناک را ، در سایه توکل بر خدا می‌داند .علامه طباطبایی در ذیل این آیه می‌فرماید: آنان (موسی و پیروانش ) بر خدا توکل کردند که خدا آنان را از فرعون و دارو دسته‌اش نجات بخشد . پس اینکه دعا کرده‌اند «ربنا لاتجعلنا فتنهللقوم الظالمین » درخواستی است که آنان در نتیجه توکل بر خدا کرده‌اند ، و آن اینست که خدا لباس ضعف و ذلت را از آنان بکند ، و از قوم کافر نجاتشان بخشد»(33) . آری حضرت موسی و بنی اسرائیل نیز نتیجه توکلشان را دیدند ، وبا کمال سلامتی و پیروزی از دست فرعون و فرعونیان نجات پیدا کرده ، و از دریای نیل عبور نمودند ، و خدای متعال دشمنان مؤمنین و پیروان راستین موسی را ، طبق وعده‌ای که داده بود نابود کرد،(34) و بدست دریای نیل سپرده به دیار عدم فرستاد.

8 – مؤمن آل فرعون ازمتوکلین بر خدا در قرآن

یکی دیگر از کسانی که قرآن او را از متوکلین و واگذارندگان کارش به خدا معرفی می‌کند ، مؤمن آل فرعون است. ( برای آشنای بیشتر به معرفی اجمالی این مرد بزرگ اشاره می‌کنیم ، مؤمن آل فرعون که بود؟. از آیات قرآن همین قدر استفاده می‌شود که او مردی بود از فرعونیان که به موسی ایمان آورده بود اما ایمان خود را مکتوم و مخفی می‌داشت ، ولی در دل به موسی عشق می‌ورزید و به او علاقه داشت و خود را موظف به دفاع از او می‌دید. و در لحظات حساس به یاری موسی شتافت و او را از یک توطئه خطرناک قتل رهای بخشید(35) . بعضی از مفسرین می‌گوید: مؤمن آل فرعون از اول عمر ایمان کامل داشت ، و گفته‌اند نامش حزقیل بود (و یکی از پیامبران بوده) و از زمان نوح (ع) بوده و ششصد سال کتمان ایمان می‌کرد تا موقعی که حضرت موسی مبعوث شد و در کنار او باقوت قلب و جرئت ، ایمان خویش را اظهار داشت(36) .) درسوره مؤمن قرآن مجید داستان مبارزه موسی با فرعون را مطرح می‌کند ، که موسی فرعون و اطرافیانش را دعوت به توحید و یکتا پرستی کرد ، درپی دعوت حضرت موسی عده قلیل ازبنی اسرائیل به او ایمان آوردند ، فرعون برای جلوگیری از پیشرفت دعوت و حرکت انقلابی موسی ، تصمیم بر قتل او گرفت . دراینجا بود که مؤمن آل فرعون ، قدم جلو نهاده و بابیان مؤثر خود با نقشه قتل موسی ، به مخالفت با فرعون و اطرافیانش پرداخت ، و باالاخره توطئه قتل او را خنثی کرد. گفتار او را با فرعون قرآن درسوره مؤمن (غافر) ازآیه 28 تاآیه 45 همین سوره بیان می‌کند . مؤمن آل فرعون با نصایح و گفتار خیر خواهانه و دوستانه ، و گاه با ترساندن از عذاب الهی و یادآوری سرنوشت اقوام نوح و عاد و ثمود ، می‌خواست فرعون و اطرافیانش را از قتل موسی منصرف ساخته ، و آن‌ها را به ایمان آوردن به موسی متقاعد نماید ، ولی وقت دید که گفتار او به فرعون و اطرافیانش تأثیر ندارد ، ایمانش را اظهار داشت ، و گفتنی‌ها را بیان کرد و خطاب به قومش چنین گفت:« فَستَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکمْ وَ أُفَوِّض أَمْرِى إِلى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرُ بِالْعِبَادِ (37) . به زودی آنچه را من امروز به شما می‌گویم ، به خاطر خواهید آورد و هنگامی ، که آتش خشم و غضب الهی دامانتان را در این جهان و آن جهان می‌گیرد ، به صدق گفتاری من پی می‌برید ، و من تمام کارهای خود را به خداوند یگانه و یکتا ، وا گذارمی کنم که او نسبت به بندگانش بینا است. و تنها بر او توکل کرده‌ام ؛ لذا نه از تهدیدهای شما می‌ترسم ، و نه کثرت و قدرت شما و تن‌های من ، مرا به وحشت می‌افکند ، چرا که سرتا پا خود را به کسی سپرده‌ام که قدرتش بی انتها ، و از حال بندگانش به خوبی آگاه است .نکته قابل توجه این که ، در آن وقت حساس که مؤمن آل فرعون به دفاع از حضرت موسی بر می‌آید و با فردی جبار وظالمی مثل فرعون زمان موسی به گفتگو می‌پردازد ، و او را از عذاب الهی می‌ترساند ، چه نیروی عظیمی در او وجود داشت ؟ و کدام قدرت ما فوق همه قدرت‌ها پشت سر او بود؟ که چنین شجاعانه در مقابل حاکم جبار زمانش به سخنرانی پرداخت و به حمایت از پیامبر خدا قیام نمود ، خود مؤمن آل فرعون در آخرین گفتارش این مطلب را روشن ساخت ، که من با توکل و واگذاری کارهای خود به خدا ، قدم به این میدان نهاده‌ام ، و به قدرت نا محدود او تمسک جسته و تکیه کرده‌ام ، که قدرت فرعون و اطرافیانش در برابرآن هیچ است .آری این مرد مؤمن صدیق(38) و مجاهد شجاع ، سر انجام نتیجه توکل و واگذاری امورش را به خدا دید و از شرفرعونیان نجات پیدا کرد ، چنانکه درفصل چهارم به آن اشاره شد .

9 – توکل پیامبرگرامی اسلام (ص) برخدا در قرآ‌ن

در همین فصل یعنی فصل پنجم مشاهده شد که پیامبران الهی دارای صفت نیکوی توکل بوده‌اند ، و در شداید و سختی‌ها و در مقابل ستمگران وسفاکان تاریخ ، با نیروی ایمان و توکل بر خدا ، به مبارزه بر خواستند ، نبی مکرم اسلام(ص) که اشرف پیامبران و خاتم ایشان است ، سلسله جنبان این صفت شایسته و مورد تمجید خدای سبحان می‌باشد ، چنانکه در بقیه اوصاف حسنه نیز در اوج و قله آن‌ها قرار داشت ، و قرآن اوصاف و اخلاق او را با صفت عظیم یاد می‌کند آنجا که می‌فرماید:« وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ،(39) و تو اخلاق عظیم و بر جسته‏اى دارى»، در اینجا نیز چنین است ، یعنی بالاترین مرتبه و درجه توکل را دارا می‌باشد .همچنین قرآن کریم او را به عنوان اسوه و الگو معرفی کرده می‌فرماید: «لَّقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسنَهٌ لِّمَن کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً ،(40) البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو) اقتدایى نیکوست، براى آن کس که به (ثواب) خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.مسلما اگرکسی در تمام زمینه دارای کمال نباشد و متصف به او صاف حسنه در بالاترین مرتبه آن نباشد ، نمی‌تواند الگو و نمونه برای تمام انسان‌ها و در تمام اعصار و ازمان باشد ، درحالی که قرآن کریم به طور مطلق بدون هیچ نوع قید و تخصیص ، پیامبرگرامی اسلام را به عنوان اسوه و الگو معرفی می‌کند ، پس معلوم می‌شود که آن حضرت از بالاترین مرتبه توکل نیز برخوردار بوده است . در پرتو توکل بر خدا و با نیروی ایمان به او بود ،که نبی مکرم اسلام (ص)، آن روزهای سخت مکه را (که با صدها زخم زبان ، استهزاء ، دشنام ، توهین ، اذیت و آزار خود و تازه مسلمانان همراه بود)، تحمل می‌کرد ، و با امید به خدا و اعتقاد به حقانیت هدف بود ،که در مقابل دشمنان و بت پرستان و مشرکین ایستاد و مقاومت کرد ،‌ بگونه‌ که نه تهدید آنان توانست ذره در دعوت و پای بندی به هدفش خلل وارد کند ، و نه تطمیع ، و نه هیچ توطئه دیگرحتی تهدید به قتل وکشتن ، اگرانسان متکی به یک قدرت نا متناهی نباشد، و امید به یک یاور و حامی دلسوز و مهربان، و در عین حال با علم و حکمت و قدرت نداشته باشد، با یکی از این تهدیدات و تطمیع‌ها اگر روبرو بشود ،‌ دست ازکارخواهد کشید ، چه رسد به آن همه تهدیدات و تطمیع‌ها ، ولی نبی مکرم اسلام(ص) از آنجا که توکل و ایمان قوی به خدای علی‌ام و قدیر وحکیم و رحیم داشت ،‌ ذره عقب نشینی نکرد ، تا نهایتا پیروز شد و دینش در شرق و غرب عالم گسترش پیداکرد .قرآن مجید در سوره شوری ، بعد از آنکه بحث ولایت خدای سبحان را مطرح می‌کند ، و این واقعیت را که هیچ ولی و یاوری جز خداوند نیست بیان می‌دارد ، و بعد از ذکر دلایل مختلف بر انحصار ولایت در ذات پاک خداوند ،(41) از قول پیامبرش نبی مکرم اسلام (ص) توکل او را برخداوند چنین بیان می‌کند: «… ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبى عَلَیْهِ تَوَکلْت وَ إِلَیْهِ أُنِیب،(42) همان خدا (ى آفریننده عالم و آدم) پروردگار من است ، که بر او توکل کرده و به درگاه او به تضرّع باز مى‏گردم. یعنی خداوندی که دارای این اوصاف کمالیه است ،( اوصافی که از اول سوره‌ شوری تا این آیه به آن اشاره شده است ) از قبیل صفات عزیز و حکیم و مالک و علی و عظیم و غفور و رحیم ، این اوصاف هفتگانه ای که ذکرگردیده خود بهترین دلیل برای انحصار توکل بر او است . آرى اثر یکتاپرستى و ولى نگرفتن غیر خدا ، یکى این است که بر او توکل کند ، و اثر دیگرش این است که همواره به او رجوع مى‏کند ، و تحت ولایت او قرار دارد ، منظور از ولایت خداوند ولایت ربوبیت است ، و این ولایت به دو نظام مربوط مى‏شود ، یکى به نظام تکوین و دیگر به نظام تشریع ، معلوم است کسى ،که خدای سبحان را به تنهایى ولى خود مى‏گیرد ، هم در ناحیه تکوین و هم در ناحیه تشریع ، امر تدبیر خود را مستند به او مى‏داند ، و در هر دو ناحیه او را مرجع و محل بازگشت خود مى‏ شناسد . در ناحیه تکوین از تمامى اسباب ظاهرى منقطع گشته ، و به هیچ سببى رکون و اعتماد نمى‏کند ، چون خدا را یگانه سببى مى‏داند که شکست ناپذیر است و سببت هر سببى از او است ، و این همان توکل است . و در ناحیه تشریع هم در هر واقعه‏اى که در طول زندگى با آن روبرو مى‏شود، به حکم خدا رجوع مى‏کند، و این همان انابه است .(43)
به راستی، توکل بر خدای سبحان از چنان ارزش و نقشی برخوردار است ،که در زندگی اکثر پیامبران در قرآن می‌بینیم ، که در برابر هجمه های مشرکین و کفار ، و دشمنان عدالت و دیانت متوسل و متمسک به توکل بر خدامی شده‌اند ،( چنانکه به آن اشاره شد) در مورد پیامبر گرامی اسلام که بیشترین اذیت و آزار را از ناحیه کفار و مشرکین متحمل شد ، نیز می‌بینیم که از طرف خداوند متعال مأمور به توکل بر او می‌شود ، یعنی این مشکلات را با توکل بر خدامی توانی تحمل کنی و برآنها فایق آیی ، درحدود 12 آیه خداوند متعال پیامبرش را دستوربه توکل می‌دهد(44) ، از آنجا که خدای علی‌ام و حکیم و حاکم و مدبر عالم هستی ، پیامبرش را که حبیب و عبد مخلص و سرا پا تسلیم اوست ، دستور به توکل می‌دهد ، به خوبی بدست می‌آید ،که توکل چه نیروی فوق‌العاده‌ و مؤثری است ، که در موارد متعدد مورد توصیه خدای سبحان قرار می‌گیرد ، و پیامبرش را به داشتن آن دستور می‌دهد.

10- مؤمنان از توکل کنندگان بر خدا در قرآ ن

یکی از کسانی که قرآن کریم از آن‌ها با وصف متوکلین یاد می‌کند ، و از توکلشان بر خدا خبر می‌دهد ، مؤمنان هستند ،‌ در آیات متعدد قرآن کریم یکی از صفات پسندیده و قابل تمجید ، مؤمنان توکلشان بر خدا بیان شده است ، و از صفات نیک و قابل ستایش آن‌ها محسوب گردیده ،(45) و در پرتو این نیروی عظیم به مقامات بس ارجمند نایل آمدند ، و در سایه همین توکل بر خدا ، به مقابله با دشمن برخواسته و نقشه‌های توطئه گران و دشمنان را نقش بر آب ساخته و از نعمت و اجر و پاداشی الهی برخوردار شدند و مورد فضل و رحمت خداوند قرار گرفتند ، آیه 171 – 173 آل عمران مؤید این گفتار است . مؤمنان که در کنار حضرت ابراهیم (ع) قرار داشتند و به او ایمان آورده بودند ، با توکل برخداتوانیستند ، در برابر بزرگ‌ترین ستمگر عصرشان نمرود که ادعای خدایی می‌کرد ، در کنار ابراهیم خلیل به مبارزه برخیزند ، و چنان در این راه جلو بروند و به مراتب بالای از ایمان و توکل و مبارزه با شرک و بت پرستی برسند ، که قرآن کریم آنان را درکنار قهرمان توحید و بت شکنی حضرت ابراهیم (ع) ، به عنوان اسوه و الگو معرفی نماید ، چنانکه می‌فرماید:« قَدْ کانَت لَکُمْ أُسوَهٌ حَسنَهٌ فى إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمهِمْ إِنَّا بُرَءؤُا مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ …رَّبَّنَا عَلَیْک تَوَکلْنَا وَ إِلَیْک أَنَبْنَا وَ إِلَیْک الْمَصِیرُ ،(46) براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنها به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و بت‌های شما که به جاى خدا مى‏پرستید به کلى بیزاریم، … بار الها، ما بر تو توکل کردیم و رو به درگاه تو آوردیم و بازگشت تمام خلق به سوى توست. بدینگونه با نیروی توکل بر خدا ، بیزاری و تنفرشان را از بت و بت پرستی ابراز داشته و بر توحید و یکتا پرستی و ادامه‌ را هشان که پیروی از فرامین و دستورا ت الهی و توکل بر او باشد ، پای فشردند .در آیه دیگر ، قرآن مجید چهره ‌مؤمنان واقعی را چنین ترسیم می‌کند:« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تلت عَلَیهِمْ ءَایَتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکلُونَ، (47)مؤمنان حقیقى آنانند ، که چون ذکرى از خدا شود دل‌های شان ترسان و لرزان شود و چون آیات خدا را بر آن‌ها تلاوت کنند ، بر مقام ایمانشان بیفزاید ، و به خداى خود در هر کار توکل مى‏کنند.آری چنانکه قبلا بیان شد ، توکل بر خدا لازمه ایمان است ، اگرکسانی ادعای ایمان بکنند ولی توکل برخدا نداشته باشند ، بلکه امید و اعتمادشان به غیرخدا و اسباب باشد ، این چنین افراد توحید افعالی و ایمانشان ناقصند ؛ لذا در امور دنیا به هیچ وجه اعتماد به خداوند نمی‌کنند ، و جز به اسباب ظاهره و مؤثرات طبیعیه به چیزی دیگر متشبث نمی‌شوند(48) . در آیات متعدد خداوند متعال مؤمنان و مسلمانان را سفارش می‌کند که تنها برخدا توکل نمایند(49)، و غیر خدا را به عنوان ولی و وکیل خود انتخاب نکنند ، که درغیراین صورت از ظالمین خواهند بود .
نتیجه
مطالب فوق جایگاه والای توکل را به تصویر کشیده و ضمن آشنا ساختن با توکل کنندگان واقعی که قرآن از آن‌ها یاد می‌کند، به این نکته حائز اهمیت رهنمون می‌سازد، که در پرتو نیروی عظیم توکل می‌توان بر مشکلات و گرفتاری‌های که فرا روی انسان قرار می‌گیرد، فایق آید، چنانکه حضرت نوح (ع)با همین نیرو در مقابل مخالفت‌های قومش ایستاد و نهایتا پیروز شد، همین طور ابراهیم خلیل(ع) موقعیت‌های حساس و امتحانات سخت را، با توکل بر خدا با موفقیت پشت سر گذاشت.همچنین هود و شعیب و موسی(ع) با نیروی توکل بر خدا، در مقابل قوم لجوج و دور از منطقشان مقاومت کرده و دین خدا را یاری نمودند، و نیز پیامبر گرامی اسلام (ص) که روزهای سخت مکه و اهانت‌ها و دشمنی‌های مشرکین قریش را با توکل بر خدا، و یاد او تحمل کرده و جنگ‌های که بعد از هجرت اتفاق افتاد را، در سایه توکل بر او به پیروزی رسانده و توطئه‌ها را خنثی نمود.بسیار به جاست که ما با توجه در زندگی توکل کنندگان که قرآن از آنان یاد کرده است و نتایجی که در پی توکلشان بر خدا نصیب آنان گردید، آن‌ها را الگوی خویش قرار داده و در تقویت توکل مان بر خدا بکوشیم .

پی نوشت ها :

1. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 286 .
2.یونس / 71 .
3. ترجمه المیزان ، ج 10 ،ص 150 .
4. هود / 54 – 56 .
5. رشید رضا ، محمد ، تفسیر المنار ، بیروت ، دارالمعرفه ، ج 12 ، ص 170 .
6. تفسیراطیب البیان ، ج 7 ، ص 71 .
7 .یونس /71 ،
8. مرسلات / 39 ، اگر چاره‌ای دربرابر من (برای فرار از چنگال مجازات ) دارید انجام دهید .
9. ترجمه تفسیر مجمع البیان ، ج 11 – 12 ، ص 457 .
10. تفسیر مجمع البیان ،ج 5 – 6 ، ص170 .
11. ترجمه المیزان ، ج 20 ، ص 164 .
12. تفسیرنمونه ، ج 24 ، ص18 .
13.لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» براى شما در زندگى آن‌ها(ابراهیم و پیروان او) اسوه حسنه [و سرمشق نیکویى] بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بى ‏نیاز و شایسته ستایش است. ممتحنه / 6 .
14. ممتحنه ، آیه 4 .
15. ترجمه المیزان ، ج 19 ،ص 397 .
16. تفسیرنمونه ، ج 13 ،ص 445 .
17. تفسیرنمونه ، ج 13 ، ص 446 .
18. اخلاق درقرآن ، ج 2 ، ص ، به نقل ازتفسیر علی بن ابراهیم ، ج 2 ، ص 73 و 74 باتلخیص .
19. ابراهیم ، آیه 37 .
20. ترجمه تفسیر المیزان ، ج 15 ،ص 259 .
21. این قطع وتأکید از« لایم » و«نون تأکید »دردوجمله «لنخرجنک » و«لتعودن » برمی آید . ترجمه المیزان ، ج 15 ، ص 264 .
22. اعراف ، آیه 89 .
23. ترجمه المیزان ، ج 15 ، ص 266 .
24. انواردرخشان درتفسیرقرآن ، ج 6 ، ص 424 .
25. یوسف / 66 .
26. تفسیراطیب البیان ، ج 7 ، ص 230 .
27. یوسف ، آیه 67 .
28. تفسیراطیب البیان ، ج 7 ، ص 232 .
29. ترجمه المیزان ، ج 10 ، ص 164 .
30. یونس ، آیه 84 .
31. تفسیرفخررازی ، ج 6 ، ص 290 .
32. یونس ، آیه 85 .
33. ترجمه تفسیرالمیزان ، ج 19 ، ص 186 .
34. نجفی ، محمد جواد ، تفسیرآسان (منتخب ازتفاسیرمعتبر)، ج 7 ،ص 179 .
35. تفسیرنمونه ، ج 20 ، ص 87 .
36. تفسیراطیب البیان ، ج 11 ، ص 371 .
37. مؤمن ، آیه 44 .
38. دربعضی از روایات ازپیغمبرگرامی اسلام نقل شده: نخستین تصدیق کنندگان (پیامبران بزرگ ) سه کس بودند: 1) حبیب نجار، مؤمن آل یس همان کسی که به مردم ( انطا کیه ) می‌گفت ازفرستادگان خدا پیروی کنید ، ازکسانی پیروی کنید که پاداش ازشما نمی‌خواهند وخود هدایت یافته‌اند ، 2) حزقیل مؤمن آل فرعون ، 3 ) علی بن ابی طالب (ع) واوازهمه برتراست . تفسیرنمونه ، ج 20 ، ص 90 .
39. قلم ، آیه 4 .
40. احزاب ، آیه 21 .
41. تفسیرنمونه ، ج 20 ، ص 387 .
42. شورا ، آیه 10 .
43. ترجمه المیزان ، ج 18 ، ص 32 .
44. آیات مورداشاره درسوره های ذیلند: آل عمران / 159 – نساء / 81 – انفال / 61 – هود / 123 – رعد / 30 – فرقان / 58 – شعراء / 217 – نمل / 79 – احزاب / 3 و 47 – ملک / 29 – مزمل / 9 .
45. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 286 .
46. ممتحنه ، آیه 4 .
47. انفال ، آیه 2 .
48. شرح چهل حدیث ، امام خمینی (ره) ص 215 .
49. آیاتی مزبوردرسوره های ذیلند: آل عمران / 122 و 160 – مایده / 11 و 23 – توبه / 23 و 51 – یونس / 84 – ابراهیم / 11 – مجادله / 10 – تغابن / 13 ، فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص 286 .
منابع ومآخذ
1.قرآن کریم.
2.امام خمینی ، روح الله ، شرح چهل حدیث ، چاپ سی و پنجم ، تهران ، مؤسسه تنظیم و نشرآثارامام خمینی ، 1385 .
3.حسینی الهمدانی ، محمد ، انواردرخشان درتفسیرقرآن ، تهران ، کتابفروشی لطفی ،1380 ق .
4.رشیدرضا ، محمد ، تفسیر المنار ، بیروت ، دارالمعرفه .
5.طباطبایی ، سیدمحمد حسین ، المیزان ، ‌ ترجمه محمد باقرموسوی همدانی ، چاپ بیست یکم ، قم ، دفترانتشارات اسلامی ، 1385 .
6.طبرسی ، فضل بن حسن ، تفسیرمجمع البیان ، ترجمه آیات ، تحقیق ونگارش علی کرمی ، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ، 1380 .
7.طریحی ، شیخ فخرالدین ، مجمع البحرین ، چاپ دوم ، دفترنشرفرهنگ اسلامی، 1367ش
8.طیب ، سیدعبدالحسین ، اطیب البیان فی تفسیرالقرآن ، بنیاد فرهنگ اسلامی .
9.فخررازی ، محمدبن عمر، التفسیرالکبیر ، (تفسیرفخررازی ) لبنان ، بیروت ، دارالاحیاءالتراث العربی ، 1429 ، ه ق ، 2008 م .
10.مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیرنمونه ، چاپ پنجاهم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1385 .
11.مکارم شیرازی ، ناصر و جمعی از فضلاء و دانشمندان ، اخلاق در قرآن ، چاپ سوم ، قم ، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، 1384 .
12.نجفی ، محمد جواد ، تفسیرآسان (منتخب ازتفاسیرمعتبر) ، چاپ اول ، تهران ، کتابفروشی اسلامیه ، 1364 .
13.هاشمی رفسنجانی ، اکبر و محققان مرکزفرهنگ و معارف قرآن ، فرهنگ قرآن ، چاپ دوم ، قم ، مؤسسه بوستان کتاب ، 1386 .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید