5. صلهى رحم
خویشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى یک درختند و گلهاى یک بوستان. پس، ارتباطشان هم طبیعى است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام، عارضهاى ثانوى و یک بیمارى اجتماعى و «آفت خانوادگى» به حساب مىآید و اگر بىدلیل باشد، زشت و نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد، قابل رفع و شایستهى تجدید رابطه است.
حضرت على علیهالسلام مىفرماید:
«صله الرحم توجب المحبه»؛ (1).
پیوند با خویشاوندان(صلهى رحم) محبت مىآورد.
روشن است که قطع این رابطه هم، سردى و کدورت و جدایى دلها را در پى دارد. در احادیث، از صلهى رحم به عنوان «محبوب کنندهى انسان میان خانواده و بستگان» یاد شده است: «صله الرحم… محببه فى الأهل». (2).
سفارش اکید دین، بر این است که حتى با آنان که با شما بریده و قطع رابطه کردهاند، صلهى رحم و تجدید رابطه کنید(صل من قطعک) که این، نوعى ایثار و گذشت فوقالعاده مىطلبد.
محدودهى این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مىگیرد. امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«صل رحمک و لو بشربه من ماء»؛ (3).
صلهى رحم کنید، هر چند در حد خوردن جرعهى آبى باشد.
در حدیث معروف دیگرى آمده است:
«صلوا ارحامکم و لو بالسلام»؛
هر چند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار کنید.
آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى خویشاوندان یا دوستان مىشود، توقعات بالا، هزینه و مخارج، معطلى رفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و… است. اما اگر به حداقل هم راضى باشیم و لحظهاى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردن و برخاستن، یا از همان دم در، سلام کردن و جویاى حال شدن و برگشتن هم باشد، «صلهى رحم» ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت.
آثار و نتایج
این نوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد که از احادیث بسیار آن، تنها به دو نمونهى زیر، اکتفا مىکنیم:
حضرت امام باقر علیهالسلام فرموده است:
«صله الأرحام تزکى الأعمال و تنمى الأموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسىء فى الأجل»؛ (4).
صلهى ارحام، «اعمال» را پاک، «اموال» را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان مىکند و «اجل» را به تأخیر مىاندازد.
همچنان که مىبینید، نتایج یاد شده، برخى به امور دنیوى مربوط است، برخى هم نتایج اخروى و پاداشهاى خدایى را نسبت به این عمل، بازگو مىکند.
حدیث دیگر از امام صادق علیهالسلام است:
«صله الأرحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسىء الأجل»؛ (5).
صلهى رحم، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش مىسازد، رزق را مىافزاید و اجل و مرگ را به تأخیر مىاندازد.
این کار نیک و ساده، آن قدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار، که گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مىشود و خداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسى مىافزاید. در مقابل، قطع رابطهها و بریدن از خویشاوندان، به حدى شوم و نفرتبار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را مىکاهد.
به این حدیث تکان دهنده توجه کنید:
امام صادق علیهالسلام فرمود: «ما چیزى را جز «صلهى رحم» سراغ نداریم که عمر را زیاد کند، تا آنجا که گاهى تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولى او اهل صلهى رحم مىشود. آنگاه خداوند، سى سال بر عمرش مىافزاید و سى و سه سال دیگر زنده مىماند. و گاهى اجل کسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطههاى خویشاوندى، کاهش مىیابد و اجلش سر سه سال فرامىرسد.» (6).
مرز صلهى رحم
این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و باتقوا و حزب اللهى هم ندارد و یک وظیفهى اخلاقى است، حتى نسبت به آنان که اهل گناهند. چه بسا به برکت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. گاهى ترک مراوده و رفت و آمد، سبب مىشود که بستگان معصیت کار، در گناه و بیراههى خود، بیشتر پیشروى کنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مىگیرد. در این صورت، تکلیف، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است.
یکى از شیعیان از امام صادق علیهالسلام مىپرسد: برخى خویشاوندانم خط و تفکر دیگرى دارند، غیر از فکر و مرامى که من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمىکند. اگر با تو همفکر و همعقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یکى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى. (7).
حتى اگر بستگان، مایهى آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانى دارم که من با آنان پیوند برقرار مىکنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم مىدهند. تصمیم گرفتهام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه، خدا هم تو را ترک مىکند!… گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: به کسى که محرومت کرده، عطا کن، با کسى که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسى که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هر گاه چنین کردى، خداوند پشتیبان تو خواهد بود. (8).
از على علیهالسلام نقل شده که فرمود:
«صلوا ارحامکم و ان قطعوکم»؛ (9).
با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند.
سنت «صلهى رحم»، از نیکوترین برنامههاى دینى در حیطهى معاشرت است. گر چه شکل نوین زندگى و مشغلههاى زندگیهاى امروزى، گاهى فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولى حفظ ارزشهاى دینى و سنتهاى سودمند و ریشهدار دینى، از عوامل تحکیم رابطهها در خانوادهها است. بویژه در مناسبتهاى ملى، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این «سنت دینى» است.
باشد که بر دستورالعملهاى مکتب در بعد اجتماعى و خانوادگى، وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از «فرهنگ بیگانه» نبازیم. (10).
6. دید و بازدید
آنچه روحیهها را شاداب و زندگیها را باصفا مىسازد، «دیدار» است. چه دیدارهاى دوستانه، چه خویشاوندانه! بویژه اگر در دیدارها، سخنان دلنشین گفته شود و خاطرات شیرین و همفکرى در مسیر گشایش مشکلات.
«زیارت» برادران دینى رفتن و «دیدار مؤمنان»، مورد سفارش اولیاء دین است؛ که هم رابطههاى درونى آحاد امت را استوارتر مىسازد، هم محبتها را مىافزاید، هم کدورتها را مىزداید، هم نشاط مىآورد و هم خدا و رسول را خوشحال مىسازد؛ و چه کار نیکى بهتر از این؟…
بجاست که این گونه دیدارها به خاطر خدا و با انگیزهى خلوص و عمل به سنت دین باشد، نه روى طمعهاى دنیوى و انگیزههاى مادى و سود گرایانه و سودا گرایانه!
محتواى دیدارها
گاهى رفت و آمدها و زیارتها، به جاى سودمندى، زیانبار است و به جاى آنکه بهرهى تربیتى یا پاداش اخروى داشته باشد، محصولى جز افزایش گناه یا هدر رفتن فرصتها یا تأثیر منفى بر خود و خانواده ندارد. هوشیاران مىکوشند از همهى دیدارها سود ببرند و از تباهى فرصت، جلوگیرى کنند.
باید با «حصارشکنى»، خود و زندگى خود را از انزوا درآورد و روحیهى جمعى و تعاون و همزیستى را تقویت کرد. آنان که پاى خود و خانوادهى خود را از رفت و آمد با افراد باایمان و خانوادههاى شریف و بافرهنگ مىبرند، راه خیر را به روى خود مىبندند. مگر نه اینکه این گونه انزواها، حالتى از یأس براى انسان پدید مىآورد و افسرده مىسازد و نشاط از چنین زندگیهایى رخت برمىبندد؟!
امام صادق علیهالسلام به اصحاب خویش سفارش مىفرمود:
«تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه»؛ (11).
به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و «امر» ما را یاد کنید و به یاد هم آرید و آن را زنده نگه دارید. این حدیث، محتواى سازنده و تربیتى و جهتدار و هدفدار بودن دیدارها را تبیین مىکند. ملاقاتهایى که شیعیان اهلبیت داشتند، محتوایى مکتبى داشت و به توصیهى امام، مىبایست در راستاى «احیاى امر» و زنده نگهداشتن مرام و مکتب اهلبیت و فلسفهى سیاسى امامت مىشد، تا «امت»، روح و جان یابد و به بیراهه نیفتد.
بهرههاى دیدار
مناسب است در سایهى ملاقاتها و دید و بازدیدها، خانوادهها و افراد، از دردها، نیازها و مشکلات یکدیگر آگاه شوند و در حد توان، در رفع آنها بکوشند. مشورت و همدلى و همدردى، گوشهاى از این بهرهها است. تشریک مساعى در حل معضلات و رسیدگى به نیازمندان، گوشهاى دیگر.
«خیثمه» مىگوید: خدمت حضرت امام باقر علیهالسلام رسیدم تا با آن حضرت خداحافظى کنم. امام فرمود:
«اى خیثمه! هر کدام از دوستان و هواداران ما را دیدى، سلام ما را به آنان برسان و آنان را به تقواى الهى توصیه کن و سفارش کن که توانگرانشان به فقیران سر بزنند، توانمندان به ناتوانان سرکشى کنند، زندگان در تشییع جنازهى مردگان شرکت کنند، در خانههاى هم، یکدیگر را دیدار کنند. این گونه دیدارها سبب احیاء امر ما(خط ولایت و رهبرى اهلبیت) مىگردد.» (12).
اگر دیدارها، چنین برکتهایى نداشته باشد، جز اتلاف وقت و سرمایه چیزى نیست!
وقتى جمعى دور هم مىنشینند و ساعاتى را به صحبت مىگذرانند، در جمعبندى پایانى، اگر دیدند از آن همه صحبت، چیزى نه در یاد مانده، نه سودى به کف آمده و نه مشکلى برطرف شده است دریغ از آن اتلاف فرصت! اما اگر بحثهاى علمى و اجتماعى، به روشنگرى افکار کمک کند، نقل خاطرات و سرگذشتها، براى دیگران عبرتآموز و راهگشا باشد، بازگویى حالات دیگران، حس همدردى و کمکرسانى را تقویت کند، اینجاست که ملاقات، به بهرهورى رسیده است.
زیارت مؤمن
در یک جامعهى ایمانى، همبستگى اهل ایمان ضرورى است. این پیوند، در سایهى دیدارها پدید مىآید و استحکام مىیابد. در روایات، بابى تحت عنوان «زیاره المؤمن» است که به این گونه دیدارها تأکید دارد. امام صادق علیهالسلام فرموده است:
«مازار مسلم اخاه المسلم فى الله ولله الا ناداه الله عزوجل: ایها الزائر طبت و طابت لک الجنه»؛ (13).
هیچ مسلمانى برادر دینىاش را در راه خدا و براى خدا زیارت نمىکند، مگر آنکه خداى متعال به او ندا مىدهد: اى دیدار کننده! خوش به حالت، بهشت براى تو سزاوار و گوارا باد!
در این دیدارها، دو رکن وجود دارد: دیدار کننده و دیدار شده(زائر و مزور). آنکه پیشقدم در زیارت مىشود، فضیلت بیشترى دارد و پاداشى افزونتر. این سخن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که فرمود:
«الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور»؛ (14).
آنکه برادر مؤمن خود را دیدار مىکند، پاداشى بزرگتر از شخص دیدار شده دارد.
آنان که «کار» را بهانهى کاستن از دیدارها و صلهى رحمها و رفت و آمدها مىکنند، باید خود اینها را هم کار به حساب آورند، بلکه از بهترین کارها. این، اقتدا به سیرهى رسول اکرم صلى الله علیه و آله است. در حدیث است: هر گاه پیامبر خدا یکى از مسلمانان را سه روز نمىدید، از حال او مىپرسید. در پاسخ سؤال پیامبر، اگر مىگفتند که غایب است(مثلا سفر رفته) برایش دعا مىکرد. اگر حاضر بود، به دیدارش مىرفت و اگر بیمار بود به عیادتش مىشتافت. (15).
دیدار حضورى
برخى به هر دلیل، عیادت و زیارت و احوالپرسىشان «غیرحضورى» است. مىکوشند تا از طریق این و آن، یا از راه تلفن و نامه احوالپرسى کنند و تماس داشته باشند. گر چه از این رهگذر، «کسب اطلاع» مىتوان کرد؛ ولى دیدار رویاروى و نشست و گفتگوى چهره به چهره، حلاوت و برکتى دیگر دارد.
در احادیث، عنوان «تزاور» و «ملاقات» مطرح است. دیدن و ملاقات کردن حضورى. البته احوالپرسى تلفنى هم خیلى خوب است و نوعى صلهى رحم محسوب مىشود، ولى جاى «دیدار حضورى» را پر نمىکند. نامه نوشتن به اقوام و دوستان نیکو است، اما بار سفر بستن و حضورا خدمت پدر و مادر و بستگان و آشنایان رسیدن و آنان را شاد کردن، ثوابى مضاعف و تأثیرى افزونتر دارد. مىگویید نه؟ امتحان کنید!
شما خودتان از دیدار چهرهى برادر یا فرزند یا دوست بیشتر خوشحال مىشوید – اگر از سفر آیند – یا از شنیدن صدایشان از آن سوى سیمهاى مخابرات؟ تازه، این خودش نشان محبت بیشتر و صمیمیت و یکدلى در رابطههاست. اگر هنگام درگذشت یکى از اقوام، از دوستان و آشنایانتان کسى تلفن بزند و تلگراف تسلیت بفرستد، یا آنکه از شهر و محلهى خود پیش شما آمده، از نزدیک در غمتان شریک شود و در مراسمتان شرکت کند، کدام یک را صمیمىتر مىیابید؟ رفت و آمد خودتان با دیگران نیز چنین است. هرگز به تلفن و نامه قناعت نکنید و «صدا» و «دستخط» و «عکس» را به جاى دیدار حضورى ننشانید.
«اویس قرنى» را شنیدهاید که از مادر اجازه گرفت و از «یمن» به «مدینه» آمد، تا محبوبش، محمد مصطفى صلى الله علیه و آله را یک بار ببیند و برگردد… و چنان شد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: من بوى بهشت را از سوى قرن مىشنوم، چه بسیار مشتاق تو هستم، اى اویس قرن! «تفوح روایح الجنه من قبل قرن، و اشوقاه الیک یا اویس القرن!» (16).
در همین دیدارهاى حضورى است که نشاط خاطر و بهرهورى از تجارب و سخنان نهفته است. امام هادى علیهالسلام فرموده است:
«ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح العقل و ان کان نزرا قلیلا»؛ (17).
دیدار برادران، سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است، هر چند کوتاه و اندک باشد.
با این همه آثار و برکات، دیگر چه جاى درنگ و بهانهجویى و عذرتراشى براى ترک مراوده و رفت و آمد؟! براى این گونه دیدارها، باید در پى بهانه بود و هر فرصتى را مغتنم شمرد،… البته تا حدى که به مزاحمت نیانجامد و موجب اتلاف وقت دیگرى نشود.
وقتى کسى از مسافرت یا زیارت برمىگردد، یا خداوند به کسى فرزندى عنایت مىکند، یا ازدواجى صورت مىگیرد، یا خانهى جدیدى خریدارى مىشود، یا خداى ناکرده بیمارى و کسالتى براى کسى پیش مىآید، اینها همه بهانهى «تجدید عهد» و دیدار حضورى است. حتى اگر او هم مهمانى ندهد، ولى در صورت فراهم بودن شرایط، رفتن به دیدار و گفتن خوشامدى، تهنیتى، تبریکى، تسلیتى، خدا شفا دهدى، چشم روشنى و… مناسب است و این «دیدارها مایهى تحکیم دوستیهاست.»
پیامبر رحمت فرمود: «الزیاره تنبت الموده»؛ (18).
دیدار، دوستىآور است.
دیدار کریمانه
چه خوب که در دیدارها، قصد قربت کنید و اینها را به حساب خدا بگذارید. اگر معامله و سودا هم مىکنید، با خدا سودا کنید، تا اجر ببرید. نگویید: من چند بار رفتهام، آنها نیامدهاند، نوبتى هم که باشد، حالا نوبت آنهاست….
در بهرهورى از ثواب و پاداش الهى که نباید این گونه محاسبات را به میان کشید. درست است که هر «دید» ى، «بازدید» ى دارد و هر سلامى، علیکى و هر نامهاى جوابى! ولى گاهى هم باید کریمانه و بزرگوارانه برخورد کرد. دیدار مؤمن، دیدار خداست و چقدر ثواب دارد. در حدیث قدسى آمده است که خداوند مىفرماید:
«ایما مسلم زار مسلما فلیس ایاه زار، ایاى زار و ثوابه على الجنه»؛ (19).
هر مسلمانى که به دیدار مسلمانى برود، او را نه، بلکه مرا زیارت کرده است و پاداش او بر عهدهى من، بهشت است. چه چیزى بالاتر از این؟ دیدار مؤمن، همپاى دیدار خدا!
از امام باقر و امام صادق علیهالسلام روایت است:
«هر مؤمنى که به قصد دیدار مؤمن دیگر بیرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش زیارت کند، به پاداش هر گامش در این راه، خداوند حسنهاى براى او مىنویسد و سیئهاى از او محو مىکند و درجهاى مىافزاید. چون در بزند، درهاى آسمان به رویش باز مىشود و چون با یکدیگر ملاقات و مصافحه و معانقه کنند، خداى متعال رو به فرشتگان کرده و مباهات مىکند که: دو بندهام را بنگرید! به خاطر من با هم دوستى و دیدار مىکنند. بر من است که از این پس از عذاب، مصونشان دارم. و چون برگردد، فرشتگان بدرقهاش مىکنند و اگر تا شب بعد، از دنیا برود، از حساب، معاف مىشود…» (20).
وقتى دیدارها این همه فضیلت و ثواب و آثار دنیوى و اخروى دارد، چه محرومند آنان که به بهانههاى مختلف یا لجاجتها و اندیشههاى کودکانه و حقیرانه، با هم قهر یا ترک رفت و آمد مىکنند و درهاى برکت را به روى خویش مىبندند!
گرماى دلها در سایهى دیدارهاى صمیمانه و معاشرتهاى مخلصانه و آمیخته به صداقت و مودت است.
کانون زندگى و خانوادهها را گرمتر کنیم، با معاشرت و مودت و دیدار….
پی نوشت :
(1). غررالحکم، ج 7، ص 134
(2). اصول کافى، ج 2، ص 151
(3). همان
(4). همان، ص 150
(5). همان، ص 150 و 151، حدیث 6 و 12
(6). همان، ص 152، حدیث 17
(7). میزان الحکمه،ج 4، ص 83
(8). بحارالانوار، ج 71، ص 100
(9). همان، ص 92
(10). دربارهى این موضوع از جمله ر. ک: تحلیلى اجتماعى از صلهى رحم، سید حسین شرفالدین، مؤسسه بوستان کتاب
(11). اصول کافى، ج 2، ص 175
(12). همان
(13). همان، ص 177، حدیث 10
(14). میزان الحکمه، ج 4، ص 297
(15). مکارم الأخلاق، ص 19
(16). سفینه البحار، ج 1، ص 53
(17). میزان الحکمه، ج 4، ص 298
(18). سفینه البحار، ج 1، ص 567
(19). همان
(20). همان