آشنایی اجمالی با ولایت فقیه

آشنایی اجمالی با ولایت فقیه

امروزه با توجه به اینکه مباحثی پراکنده در مورد ولایت فقیه، در قالب شبهات و ایرادات در جراید طرح شده است ممکن است ضروری بودن ولایت فقیه را دچار سؤال و تردید نماید و افکار عمومی را به آن سو جهت دهد.
لذا با توجه به جایگاه و اهمیت خاص ولایت فقیه? لازم است در باب ضرورت ولایت فقیه و اثبات ادله آن و مبانی نظری و پیشینه ولایت فقیه و همین طور جایگاه مردم و مناسبات آن با ولایت فقیه و … مطالبی را جهت آشنایی اجمالی با ولایت فقیه? به اختصار بیان نمائیم.
الف ـ کلیات:
1. ضرورت تشکیل حکومت اسلامی
از مهمترین ادلّه‌ای که می‌توان در مورد ضرورت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی بیان کرد عبارتند از:
1ـ احکام اسلامی ـ اعم از آن‌چه مربوط به مسائل مالی یا سیاسی و حقوقی و غیره است ـ نسخ نشده و تا قیامت، برقرار و استوار است و اجرای این احکام، بدون تأسیس حکومت امکان پذیر نیست.
2ـ برقراری امنیت و حفظ نظام اجتماعی، از واجبات مؤکّد اسلامی است. همچنان که اختلال و ناامنی در جامعه اسلامی، مبغوض و ناپسند شارع مقدّس است. بدیهی است که تحقق بخشیدن به این امر نیز بدون حکومت امکان پذیر نیست.
3ـ حفظ مرزهای مسلمانان، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، عقلاً و شرعاً واجب است و این امر از نیازهای ضروری جامعه اسلامی است و نیل به این هدف و عملی ساختن آن بدون داشتن قدرت و اهرم حکومت امکان ندارد.
4ـ با توجه به مقدمات یاد شده، وجود حکومت اسلامی ـ در عصر غیبت ـ یک ضرورت عقلی و واجب دینی است.[1] 2. ضرورت و اهمیت بحث ولایت فقیه
با توجه به اهدافی که در دین‌های آسمانی و فرستادن پیامبران موجود است و با توجه به این‌که پیامبر و امامان، برای کسب قدرت اجتماعی و تشکیل حکومت اسلامی تلاش می‌کردند تا بتوانند احکام خدا را بهتر اجرا کنند، با توجه به این که راه پیامبران و خطّ امامان، می‌بایست پس از خودشان هم ادامه داشته باشد و با در نظر گرفتن این که دین اسلام، مخصوص زمان پیامبر و امامان یا مردم آن دوره نبود، و بالاخره با توجه به این که در دوران غیبت امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ هم این راه و برنامه باید ادامه پیدا کند، شکّی باقی نمی‌ماند که در عصر ما نیز باید حکومت اسلامی تشکیل شود تا دین خدا در جامعه اجرا شود.
برای اثبات این مسئله اصلاً نیازی به استدلال نیست. خودِ احکام اسلام نشان می‌دهد که برای پیاده شدن این احکام، باید حکومت و رهبری و تشکیلاتی باشد و بدون آن نمی‌شود. از همین روی؛ امام خمینی معتقد بودند که: «ولایت فقیه، از موضوعاتی است که تصوّر آن‌ها موجب تصدیق می‌شود و چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنا که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به «ولایت فقیه» برسد و آن را به تصوّر آورد، بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت … .»[2] ب ـ ادله و مبانی ولایت فقیه:
1. برهان عقلی
حیات اجتماعی انسان و نیز کمال فردی و معنوی او، از سویی نیازمند قانون الهی در ابعاد فردی و اجتماعی است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسیان باشد و از سوی دیگر، نیازمند حکومتی دینی و حاکمی عالِم و عادل است برای تحقّق و اجرای آن قانون کامل، حیات انسانی در بُعد فردی و اجتماعی‌اش، بدون این دو و یا با یکی از این دو، متحقّق نمی‌شود و فقدان آن دو، در بُعد اجتماعی، سبب هرج و مرج و فساد و تباهی جامعه می‌شود که هیچ انسان خردمندی به آن رضایت نمی‌دهد این برهان که دلیلی عقلی است و مختصّ به زمین یا زمان خاصّی نیست، هم شامل زمان انبیاء ـ علیهم السّلام ـ می‌شود که نتیجه‌اش ضرورت نبوت است و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که ضرورت امامت را نتیجه می‌دهد، و هم ناظر به عصر غیبت امام معصوم – علیه السلام – است که حاصلش، ضرورت ولایت فقیه می‌باشد.[3] 2. دلایل نقلی
در مورد برهان نقلی، می‌توان اجمالاً به چند روایت معروف اشاره کرد:
1ـ حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به نقل از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: پیامبر فرموده‌اند بار خدایا جانشینان مرا مورد لطف و رحمت خود قرار ده. سؤال شد: جانشینان شما چه کسانی هستند؟ پاسخ فرمود: کسانی که پس از من می‌آیند و حدیث و سنّت مرا روایت می‌کنند.[4] 2ـ پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرمایند: «فقها امین پیامبرانند.»[5] امام خمینی (ره) در تفسیر این حدیث خاطر نشان می‌کنند: یعنی کلیه اموری که به عهده پیامبران است، فقهای عادل موظف و مأمور انجام آن هستند.[6] 3. امام زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ می‌فرمایند: در مورد حوادث واقعه به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آن‌ها حجت من بر شما هستند. و من حجت خدا هستم.[7] مراد از راویان حدیث و سنّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ کسانی نیستند که تنها نقل حدیث می‌کنند، بی آنکه از رموز احادیث و احکام اسلامی آگاهی کامل داشته باشند. توضیح اینکه، راوی حدیث و سنت هر چند با تقوا نیز باشد، تنها از آن رو که راوی حدیث است، نمی‌تواند چنین شایستگی ولایی را بیابد تا از او تعبیر به خلیفه شود. از این رو، نقل حدیث بدون فهم و درک آن موجب شایستگی خلافت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نمی‌شود. افزون بر این، مناسبت بین حکم و موضوع نیز مانع از آن است که خلافت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر عهده شخصی باشد که تنها تعدادی از احادیث پیامبر را حفظ است و نقل می‌کند.[8] و منظور از عبارت حوادث واقعه که امام در مورد آن دستور رجوع به راویان احادیث را صادر فرموده، همه حوادثی است که دارای نوعی ابهام بوده و یا نیاز به تصمیم گیری دارد، از این رو برای حل آن باید به راویان احادیث ائمه ـ علیهم السّلام ـ مراجعه شود تا با دقت و با استفاده از دیدگاه شرع و عقل مشکل را حلّ کنند؛ همان گونه که هر ملّتی در چنین مواقعی به رؤسای خود تمسّک می جویند، در اسلام نیز در عصر حضور به ائمه ـ علیهم السّلام ـ، و در زمان غیبت نیز باید به فقیه عالم جامع الشرائط که نایب اوست، مراجعه شود.[9] امام خمینی در مورد این حدیث می‌گویند: منظور از حوادث واقعه، پیش آمد‌های اجتماعی و گرفتاری‌هایی بوده که برای مردم و مسلمین روی می‌داده است و امروز فقهای اسلام حجت بر مردم هستند.[10] ج ـ پیشینه نظریه ولایت فقیه:
ولایت فقیه، سابقه طولانی در فقه شیعه دارد و فقهای شیعه در کتاب‌های فقهی در خلال ابوابی چون جهاد، انفال، حسبه، ولایات، قضا و … آن را مطرح کرده‌اند و در زمان غیبت، ولایت فقیه را پذیرفته‌اند و در میان فقهای شیعه، ولایت فقیه، پس از غیبت حضرت ولی عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ به دو نوع مطرح شده است برخی از فقهای گذشته به صورت مستقل از ولایت فقیه بحث نکرده‌اند و آن را در ضمن کتاب‌های فقهی خود مورد بحث قرار داده‌اند. امّا بعضی دیگر از فقهاء مثل مرحوم نراقی (ره) و امام خمینی (ره) به صورت مستقل و جداگانه آن را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند.
البته با توجه به دیدگاههای علماء می‌توان نتیجه گرفت که آنان در اصل موضوع که همان «ولایت فقیهان» باشد اختلافی ندارند ولی در حدود و اختیارات ولی فقیه تفاوت دیدگاه وجود دارد که لازم است در این باره به تفصیل مباحثی که در پیش روی دارید مراجعه نمائید.[11] د ـ وظایف و اختیارات ولایت فقیه:
1. وظایف و شئون ولی فقیه
در عصر غیبت ولی زمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ که مسلمانان و جامعه اسلامی از ادراک برکات خاصّ ایشان محرومند، جاودانگی اسلام اقتضاء دارد که همان دو شأن تعلیم دین و اجرای احکام اسلام، تداوم یابد که این دو وظیفه، بر عهده نائبان ولی عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ می‌باشد. در نگاه کلّی‌تر، می‌توان وظایف و شئون ولی فقیه را در چهار شأن دینی دانست که دو شأنش علمی است و دو شأن دیگر آن، عملی می‌باشد. این چهار وظیفه عبارتند از: 1ـ حفاظت و صیانت از معارف الهی 2ـ افتاء و اجتهاد 3ـ قضاء 4ـ ولاء (حکومت)[12] 2. معنای ولایت مطلقه فقیه
معنای ولایت مطلقه فقیه را می‌توان در سه امر ذیل بیان نمود:
1ـ فقیه عادل، متولّی و مسئول همه ابعاد دین در عصر غیبت امام معصوم ـ علیه السّلام ـ است و شرعیّت نظام اسلامی و اعتبار همه مقررات آن، به او بر‌ می‌گردد و با تأیید و تنفیذ او مشروعیّت می‌یابد.
2ـ اجرای همه احکام اجتماعی اسلام که در نظم جامعه اسلامی دخالت دارند، بر عهده فقیه جامع الشرایط است که یا خود او با مباشرت آن‌ها را انجام می‌دهد و یا با تسبیب، به افراد صلاحیّت دار تفویض می‌کند.
3ـ در هنگام اجرای دستورهای خداوند، در موارد تزاحم احکام اسلامی با یکدیگر، ولیّ فقیه برای رعایت مصلحت مردم و نظام اسلامی، اجرای برخی از احکام دینی را برای اجرای احکام دینی مهم‌تر، موقتاً تعطیل می‌کند و اختیار او در اجرای احکام و تعطیل موقّت اجرای برخی از احکام، مطلق است و شامل همه احکام گوناگون اسلام می‌باشد.[13] پس می‌توان گفت که ولایت مطلقه بدان معناست که دامنه اختیارات ولایت فقیه محدود به حدّ ضرورت و ناچاری نیست بلکه مطلق است و حتّی جایی را هم که مسأله به حد ناچاری نرسیده ولی دارای توجیه عقلی و عقلایی است شامل می‌شود و برای ساختن بزرگراه و خیابان و پارک و دخالت در امور اجتماعی، لازم نیست مورد از قبیل فرض اول باشد بلکه حتّی اگر از قبیل دوّم هم باشد ولی فقیه مجاز به تصرف است و دامنه ولایت او این گونه موارد را هم شامل می‌شود. و البته پر واضح است که قائل شدن به چنین رأیی هیچ سنخیت و مناسبتی با استبداد و دیکتاتوری و فاشیسم ندارد.[14] چرا که آن در چارچوب اصول و مصالح اسلام می‌باشد.
[1] . امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 461.
[2] . مقدمه کتاب «ولایت فقیه».
[3] . ر.ک: آیه الله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقهاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، ص 151 ـ‌154.
[4] . وسایل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50.
[5] . کافی، ج 1، ص 46، حدیث 5.
[6] . ولایت فقیه، ص 92.
[7] . وسائل الشیعه، ج 18، ص 101.
[8] . کربلایی پازوکی، علی، اندیشه‌های سیاسی شیعه در عصر غیبت، صص 179 ـ 178.
[9] . همان، ص 195.
[10] . ولایت فقیه، ص 103 و 106.
[11] . برای آگاهی بیشتر ر.ک: ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، همان، ص 136 ـ 137.
[12] . همان، صص 242 ـ 244.
[13] . پیشین، ص 251.
[14] . نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه ـ آیه الله مصباح یزدی، ص 110.
علی اکبر عالمیان- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید