سیمای مِهر؛ مفهوم شناسی و مصایق احسان در قرآن (1)

سیمای مِهر؛ مفهوم شناسی و مصایق احسان در قرآن (1)

نویسنده:علی اسدی*

 

چکیده

احسان یکی از آموزه های وحیانی و از مفاهیم بنیادین و پردامنه قرآن است. اغلب تعاریف
احسان در منابع تفسیری به سبب گستردگی مصادیق و مؤلفه های معنایی و نیز خلط میان معانی مختلف آن، جامع و مانع نیستند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، به صورت تفسیر قرآن به قرآن و یا با هدف بازشناسی دقیق یکی از مفاهیم کلیدی قرآن، به بررسی مفهوم و مصادیق گوناگون احسان، نسبت آن با مفاهیم قرآنی دیگری مانند تقوا، ایمان و عمل صالح، حسنه، کفر، تکذیب آیات الهی، ظلم و تعدی از حدود الهی پرداخته است. بررسی آیات نشان می دهد که قرآن کریم با توجه به آشنایی کامل عرب عصر نزول با مفهوم احسان آن را که بیش تر در قلمرو روابط انسانی به کار می رفت، به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی آورده است.
مفهوم یاد شده هر چند صیغه غالب اخلاقی دارد، اما قلمرو معنایی قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزش های اساسی اسلام، که در هم تنیده و تفکیک ناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزه های گوناگون ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان به تصویر کشیده است.

مقدمه

احسان به صورت یکی از مفاهیم کلیدی و پربسامد، بازتاب گسترده ای در قرآن کریم، فرهنگ و اندیشه اسلامی یافته است. استناد به آیات و روایات مربوط به احسان برای استنباط احکام فقهی، در ابواب گوناگونی چون بیع، نکاح، طلاق، جهاد، ضمان و قصاص به شکل گسترده به وسیله فقیهان اهل سنت(1) و شیعه(2) صورت گرفته است. قاعده احسان از قواعد مهم فقهی(3) که کاربرد فراوانی در ابواب گوناگون فقهی دارد، از رویکردهای مهم احسان در فقه اسلامی است.(4) در منابع اخلاقی(5) و عرفانی(6) نیز آیات احسان همراه با پاره ای تحلیل ها، برداشت ها، پیامدهای احسان و آثار غفلت از آن در فرایند سلوک، تکامل اخلاقی، معنوی فردی و جامعه و نیز ترسیم حوزه های گوناگون آن آمده است.
به رغم چنین بازتاب گسترده ای از مفهوم احسان در معارف اسلامی، تصویر و تعریف روشنی از مفهوم و مصادیق آن ارائه نشده است. این امر در موارد زیادی موجب خلط میان معانی مختلف احسان، غفلت از مصادیق گوناگون آن و تبادر معنایی بسیار محدود از این مفهوم پربسامد گشته است. ارائه تصویری روشن از مفهوم احسان و گستره مصادیق آن و نیز اشاره به قدمت باستانی این مفهوم و چگونگی توسعه دادن قرآن کریم در مصادیق آن، عواملی است که بازشناسی درست مفهوم و مصادیق احسان را ضروری می سازد. همچنین در این پژوهش، رابطه احسان با مفاهیم مهم دیگری مانند تقوا، ظلم، ایمان و عمل صالح مورد توجه قرار گرفته است. بررسی آیات قرآن نشان می دهد که، احسان متناسب با چگونگی کاربرد آن، در سه معنای «انجام کار نیک»، «نیکی کردن به دیگری» و انجام کاری به شکل کامل و بهترین شکل آن» به کار رفته است. دو معنای نخست با مصادیق گوناگون درباره روابط مختلف انسان با خدا، خود و دیگران به کار رفته، ولی مفهوم اخیر فقط درباره خداوند به کار رفته است.

مفهوم شناسی

«احسان»، مصدر باب افعال از ریشه «ح س ن» است. حُسن (مصدر و اسم مصدر) در مقابل سُوء و سَوء(7) (بدی و بد شدن) و نیز قُبح(8) (زشتی و زشت شدن) به کار رفته و متناسب با موارد کاربرد در معنای اسم مصدری آن، مفهوم زیبایی(9)، خوبی، نیکی، شایستگی، مورد پسند و… را می رساند. این واژه و مشتقّاتی چون حَسَن، حَسَنَه، حَسَنات،
حُسنی، محسن و اَحسَن، که در قرآن نیز فراوان به کار رفته است (نحل:67؛ بقره: 201؛ هود: 114؛ اعراف: 137؛ نساء: 59)، در وصف آن دسته از امور دینی و دنیایی به کار می رود(10) که به سبب داشتن گونه ای از زیبایی عقلی، عاطفی، حسّی و… می تواند با برانگیختن احساس خوشی، رضایت، زیبایی و تحسین در انسان، او را به خود جلب کند.(11)
واژه «احسان» در مقابل إساءه بوده(12) (إسراء:7؛ نجم: 31) و دو گونه کاربرد دارد: با حرف «إلی» که بیشتر با آن به کار می رود و نیز با حرف «لام و باء» به معنای نیکی و خوبی کردن به کسی است. بدون حرف اضافه، مفهوم کار نیکو کردن و نیز انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن به کار رفته است.(13) قرابت معنایی واژه «احسان» با کلماتی چون اِِنعام، اِفضال و برّ، واژه پژوهان(14) و مفسّران(15) را بر آن داشته است تا به بیان روابط و تفاوت های آن ها بپردازند. احسان، که در زبان فارسی به معنای خوبی، نیکوکاری، بخشش، انعام، افضال و… آمده،(16) در کنار مجموعه ای از اسما و افعال مرتبط با آن، به طور کلی 71 بار در 66 آیه از 28 سوره قرآن به کار رفته است.
مفسران، افزون بر دیدگاه های متفاوت در تفسیر پاره ای از آیات مربوط،(17) کوشیده اند تا تعریف واحدی از احسان ارائه کنند. اما بیش ترِ تعاریف به سبب گستردگی مصادیق و مولفه های معنایی احسان و نیز عدم تفکیک کامل بین کاربردهای سه گانه آن، جامعیت لازم را ندارند. تعاریفی چون، رساندن نفع نیکو و شایسته، ستایش به دیگری،(18) کاری که از سر آگاهی و به شکل شایسته انجام پذیرد،(19) و نیز انجام کاری به شکل نیکو و با انگیزه خدایی و رساندن خیر یا سودی به دیگری بدون چشم داشت هر گونه پاداش و جبران کردنی(20) از این جمله هستند.(21) از مجموع آیات مربوط به احسان به دست می آید که مؤلفه های مهمی چون ایمان، انگیزه و نیت الهی (حُسن فاعلی)، نیک بودن ذاتی یک کار (حُسن فعلی)، شکل شایسته انجام (هیأت صدور)، رساندن خیر و خوبی به دیگری، در مفاهیم سه گانه احسان دخالت دارند. در پاره ای از مصادیق، همه و در پاره ای دیگر فقط بخشی از عناصر یادشده، مرز معنایی احسان را تشکیل می دهند. بنابراین، ارائه یک تعریف جامع بری هر سه معنا و همه مصادیق آن ها امکان پذیر نیست.

حوزه معنایی احسان در قرآن

واژه احسان به هر سه معنا در قرآن کریم به کار رفته است. معنای نخست، «انجام دادن کاری
نیک» به طور عمده در آیاتی به چشم می خورد که پس از بیان اموری چند، عاملان آن، محسن و نیکوکار خوانده شده اند. (بقره: 58؛ آل عمران: 134؛ اعراف: 55-56). در این آیات، ضمن بیان مصادیق کارهای نیک، خداوند، مخاطبان قرآن کریم را به انجام دادن کار نیک ترغیب کرده است. آیاتی که با تصویر بخش های مهمی از شخصیّت فکری، عاطفی و رفتاری شماری از پیامبران، آنها را نمونه بارزی از مُحسنان (نیکوکاران) معرفی کرده است. نیز در این دسته از آیات جای دارند. (یوسف: 51-56؛ قصص: 14؛ صافات: 102-105) در پاره ای دیگر از آیات، بدون تعیین مصادیق نیکی، به نیکی کردن به دیگران (معنای دوم) امر و سفارش شده است. (نساء: 36؛ انعام: 151؛ قصص:77).
احسان به معنای انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل آن (معنای سوم) نیز در برخی از آیات قرآن به چشم می خورد. (یوسف:23؛ سجده: 7؛ تغابن:3). چنان که از کاربردهای قرآنی نیز بر می آید، فاعل احسان در معنای اخیر، محسن خوانده نمی شود.(22) در نتیجه، نمی توان آن را در شمار مفاهیم اخلاقی به حساب آورد.
مطالعه و تأمل در آیات نشان می دهد که احسان، مفهومی انتزاعی، و جامع هر گونه خیر و نیکی است،(23) و برای عرب عصر نزول، مفهومی کاملاً شناخته شده بوده است سخنی که حتی از برخی سران شرک در ستایش از آیه «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان» (نحل:90)، شده است، مؤید آشنایی یاد شده می باشد.(24) البته با این تفاوت که قرآن کریم آن را که بیشتر در قلمرو روابط انسانی کاربرد داشته، به حوزه معنایی نسبتاً جدیدی آورده است. از جمله پاره ای از مصادیق احسان در حوزه ارتباط انسان با خدا، دین و پیامبر(ص)، می تواند از این قبیل باشد.
احسان که در نظر مفسران، حُسن آن عقلی است و از راه سیره عقلا تأیید می شود،(25) در عین تفاوت مفهومی، از حیث مصادیق، دارای گستره ای یکسان با برخی از مفاهیم بنیادین و پردامنه دیگر قرآن است. از جمله در پاره ای از آیات، «تقوا» (آل عمران 133-134؛ یوسف: 90؛ زمر: 33-34)، و در پاره ای دیگر، «ایمان و عمل صالح» (کهف: 30)، به احسان (انجام دادن کار نیک)، تعریف شده است. همچنین از مقایسه برخی آیات با یک دیگر بر می آید که انجام دادن عمل صالح (بقره: 62، 81و 112؛ نساء: 125) و حسنه (انعام: 160؛ نمل:89) مترادف با احسان به معنای انجام دادن کار نیک است.(26)
در تفاوت مفهومی احسان با مفاهیم یادشده، برای نمونه می توان از جمله به معنای «پرهیزگاری برای خدا در تقوا» که بیانگر انگیزه خدایی فعل است و مفهوم «نیک بودن در احسان» که بیشتر «حُسن» فعل را می رساند، اشاره کرد. از سوی دیگر، شماری از آیات، مفاهیم عامی چون ظلم (بقره: 58-59؛ یوسف: 78-79؛ صافات: 113)، کفر و تکذیب آیات الهی ( مائده: 86؛ لقمان: 22-23؛ زمر: 58-59؛ مرسلات: 40-45) و تعدی از حدود الهی را (بقره: 229) در برابر احسان به معنای «انجام دادن کار نیک» آورده است.
احسان به صورت یکی از مفاهیم بنیادین و پردامنه قرآن، هر چند بیش از همه در گستره اخلاق به کار رفته است، اما قلمرو معنای قرآنی آن، افزون بر چارچوب کلی اعتقادی، با ترسیم نظامی از ارزش های اساسی اسلام که در هم تنیده و تفکیک ناپذیرند، شاکله عاطفی، رفتاری و گفتاری مؤمنان را در حوزه های گوناگون ارتباط با خدا (بقره: 58؛ آل عمران: 148)، خود (اسراء: 7)، دیگران (بقره: 83 و 195؛ آل عمران: 4)، دین (انعام: 84؛ توبه: 91) و بیگانگان (مائده: 13) به تصویر می کشد. توجه به تصویر جنبه های گوناگون شخصیت شماری از انبیا و معرفی آنان در شمار محسنان، می تواند دلیل دیگری بر توسعه قلمرو معنایی یاد شده باشد. (یوسف: 56؛ قصص: 14؛ صافات:80)

پی‌نوشت‌ها:

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی.
1. محمد بن احمد سرخسی، المبسوط، ج5، ص 46-47 و 190-201؛ ابن قدامه، المغنی، ج7، ص433، ج8، ص 48 و ج10، ص460.
2. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج2، ص20، شهید اول، الدروس، ج3، ص 181؛ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج20، ص291 و ج21، ص24و180.
3. برگرفته از آیات 93-92 سوره توبه.
4. حسین مراغی، العناوین الفقهیه، ج2، ص473، محمدعلی انصاری، الموسوعه الفقهیه المیسره، ج1، ص 323-327؛ ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج2، ص 251- 279.
5. احمد بن حسین بیهقی، شعب الایمان، ج7، ص 501؛ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج2، ص 793-799؛ احمد شرباصی، موسوعه اخلاق القرآن، ج1، ص43-53.
6. قیصری، شرح فصوص الحکم، ص 615؛ محمد بن حمزه فناری، مصباح الانس، ص 22-23و55؛ ابن ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ج1، ص 151-154 و 160-162.
7. احمد بن خلیل فراهیدی، ترتیب العین، ص 180؛ احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج2 ص58؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج2، ص221-222، «حسن».
8. ابن درید، جمهره اللغه، ج1، ص 535؛ همو، مقاییس اللغه، ج2، ص 58؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح ج5، ص 2099، «حسن».
9. مجد الدین فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج2، ص 1563؛ زبیدی حنفی، تاج العروس، ج18، ص 140؛ شرتونی لبنانی، اقرب الموارد، ج1، ص 649، «حسن».
10. راغب اصفهانی، مفردات، ص 236-237؛ ابن منظور، لسان العرب، ج3، ص 178-179؛ حسن مصطفوی، التحقیق، ج2، ص221-222 «حسن».
11. راغب اصفهانی، همان، ص 236؛ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییز، ج2، ص 67؛ توشیهیکو ایزتسو، مفاهیم اخلاقی و دینی در قرآن، ص 278-280.
12. احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج2، ص 58؛ مجد الدین فیروزآبادی، همان، ج2، ص 1564؛ ابن منظور، همان ج3، ص 179، «حسن».
13. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج5، ص2099؛ ابن منظور، همان، ج3، ص 178- 179؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 136.
14. راغب اصفهانی، همان، ص 114، 236 و 815؛ ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص 23و 548.
15. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 14؛ سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج20، ص 124و 202.
16. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج1، ص 926.
17. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص 419؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 516؛ اسماعیل ابن کثیر دمشقی، تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 279.
18. محمد بن حسن طوسی، همان،ج2، ص 153 و ج4، ص 426 و ج6، ص 189.
19. فضل بن حسن طبرسی، همان، ج1، ص 248.
20. سید محمدحسین طباطبایی، همان، ج4، ص 20 و ج12، ص 332.
21. سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج16، ص48.
22. محمد بن حسن طوسی، همان، ج1، ص267؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج1، ص515.
23. محمد بن جریر طبری، همان، ج14، ص214؛ فضل بن حسن طبرسی، همان، ج6، ص 586؛ احمد شرباصی، موسوعه اخلاق القرآن، ج1، ص 43.
24. فضل بن حسن طبرسی، همان، ج6، ص 587؛ ابوعبدالله قرطبی، تفسیر قرطبی، ج10، ص 110؛ اسماعیل ابن کثیر دمشقی، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 604 -605.
25. سعید بن هبه الله راوندی، فقه القرآن، ج1، ص213؛ هادی سبزواری، شرح الاسماء، ج1، ص 314؛ سید محمدحسین طباطبائی، همان، ج1، ص 95.
26. همو، همان، ج1، ص 258.

منبع: نشریه معرفت اخلاقی، شماره 4.
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید