داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): کمک به مستمندان

داستانهای ائمه: امام سجاد (ع): کمک به مستمندان

 

از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده هنگامى که پدرش على بن الحسین (علیه السلام) را غسل مى داد اطرافیان متوجه پینه اى که بر روى زانوان و پاهاى مبارک آنجناب بسته شده بود گردیدند. در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زین العابدین (علیه السلام) افتاد که یک قسمت از شانه آن بزرگوار نیز مانند زانویش پینه بسته . عرض کردند آثارى که در پا و زانوان حضرت دیده مى شود معلوم است به واسطه سجده هاى طولانى پیدا شده اما این قسمت از شانه چرا پینه بسته ؟!
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: اگر بعد از حیات ایشان نبود علتش را نمى گفتم. روزى نمى گذشت مگر اینکه به اندازه اى که ممکنش بود از یک نفر تا بیشتر بینوایان را سیر مى کرد. شب که مى شد آنچه از خوراک خانواده اش زیاد مى آمد در انبانى جاى مى داد. هنگامى که دیده ها به خواب رفته بود از منزل خارج مى شد به در خانه عده اى تنگدست که از ترس آبرو سؤ ال نمى کردند مى رفت . محتوى انبان را بین آنها تقسیم مى کرد به طورى که متوجه نمى شدند آورنده طعام کیست . هیچ یک از افراد خانواده آنجناب نیز بر این کار اطلاع نداشتند من متوجه شده بودم . منظورش این بود که به پاداش صدقه پنهانى و با دست خود نائل شود.
پیوسته مى فرمود:
ان صدقه السر تطفى غضب الرب کما یطفى الماء الحطب فاذا تصدق احدکم فاعطى بیمینه فلیخفها عن شماله
پنهان صدقه دادن خشم پروردگار را فرو مى نشاند چنانچه آب آتش را خاموش مى کند. هر یک از شما با دست راست صدقه داد طورى که دست چپش متوجه نشود(1) ((کنایه از اینکه آنقدر صدقه دادن را پنهان نماید که هیچکس اطلاع پیدا نکند.))

1- سفینه البحار، ج 2، ص 24.

منبع:آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد دهم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید