حدیث مروت

حدیث مروت

نویسنده:عطیه فاضل دربندی

 

یکی از فضائل روحی ای که باید همه ی ما آن را در وجود خود تقویت کنیم، مروت است.
مروت از جمله ویژگی هایی است که در هر شخصی، قابل تجلی نیست؛ چرا که این خصلت، نه تنها نیاز به بزرگی روح دارد، بلکه رابطه ی مستقیم آن با ایمان، بروز این صفت را در بیشتر انسانها دچار مشکل می کند.
اکنون مروت را چگونه ترجمه می کنیم؟ در نگاهی که به کتب لغت داریم «مردی» و «مردانگی» را می یابیم. فتوت را نیز به عنوان هم خانواده ی آن دنبال می کنیم. در معنای «فتوت» نیز «جوان مردی» و «مردانگی» آمده است. «فتوت» نوعی ایثار است، یعنی شخصی، غیر را بر نفس خود مقدم شمارد. آن ایثار می تواند به جاه و مقام باشد و یا ایثار به نفس که بالاترین درجه ی فتوت است. چنین شخصی در راه خدمت به دیگران، بیش از وظیفه ی انسانی و اخلاقی اش تلاش می کند، لغزش های آنان را نادیده می گیرد و با همگان حتی دشمنان و مخالفان و غیر همکیشان به انصاف عمل می کند.
این ویژگی در وجود انسان به راحتی به دست نمی آید. طریقت جوان مردی نه آن است که در میان گودال زندگی، حریف را زمین زده، از خوشحالی چشمانی برق زده داشته باشیم. سیرت و طریقت جوان مرد، همان است که پیامبر اسلام(ص) با امام علی(ع) می گوید: «ای علی! جوان مرد، راستگوی بود. وفادار و امانت گزار و رحیم دل، درویش دار و پرعطا، مهمان نواز و نیکوکار است».(1)
به فرمایش امام علی(ع): «خساست زیاد، آفت جوان مردی است و برادری را نیز تباه می سازد».(2)

ایمان و جوان مردی
همیشه روح توحید با یک سلسله صفات عالی انسانی همراه است، هم از آنها سرچشمه می گیرد و هم بر آنها تأثیر می گذارد. به همین دلیل است که می گویند جوان مردی، رابطه ای مستقیم با ایمان دارد. بعضی از علما گفته اند: «سرچشمه ی جوان مردی ایمان است». و بعض دیگر، آن را به: «پرهیز از گناهان و به کار گرفتن فضائل انسانی» تعبیر کرده اند.(3)
در تفسیر کلمه ی «سکینه» (که همان آرامشی است که خداوند در قلوب مؤمنان قرار می دهد)، آمده است که: «این، آرامش، یا در خدمت است و یا در یقین. شأن این آرامش که بر دل می نشیند، آن است که مرد، بخشاینده و بخشنده می گردد؛
بخشایشی که همه ی دنیا را به کافری می بخشد و منت نمی گذارد و بخششی که همه ی نعمت های آخرت را به مؤمنی می بخشد و اگر مؤمن بپذیرد، منت او را هم خواهد داشت. این سنت و سیره ی جوان مردان است».(4)
در روایت آمده است که خالد بن ولید که از سفر روم بازگشت، عده ای اسیر به همراه آورده بود. رسول خدا(ص) از اسرا خواستند که اسلام بیاورند تا زنده بمانند اما آنها نپذیرفتند. بنابراین، دستور قتل آنها را صادر فرمودند.(5) اسیران، یک به یک کشته شدند تا نوبت به نفر آخر رسید. پیامبر(ص) خالد را صدا کردند و فرمودند: «این یکی را مکش». خالد می گوید به پیامبر گفتم: هیچ کس در میان این قوم در کفر خویش پابرجاتر از این مرد نبود. پیامبر(ص) در جواب فرمود: «جبرئیل آمده و می گوید: او در میان قوم خویش جوان مرد بوده است و کافر جوان مرد را در دنیا عقاب نیست و مؤمن جوان مرد را در آخرت». اسیر جوان، وقتی این سخنان را شنید گفت: «هیچ کس جز قبیله ام از جوان مردی من آگاهی نداشت. اکنون دانستم که دین شما حق است و به حقانیت خدا و پیامبر شما شهادت می دهم». در همین حال، پیامبراسلام فرمودند: «این جوان مرد، خلعت ایمان را به برکت جوان مردی اش پوشید».(6)

مروت در قرآن کریم
«فتیه» جمع «فتی» بوده و «فتی» به معنای «جوان و شاداب» است؛ اما از آن جا که در سن جوانی، «بدن»، نیرومند و «احساسات»، پرجوش و «عواطف»، پرخروش است و از نظر جنبه های روحی، قلب جوان، آماده ی پذیرش نور حق و کانون محبت و سخاوت و عفو و گذشت است، بسیار می شود که این کلمه به معنای مجموعه ی صفات فوق به کار می رود، هر چند شخص مورد نظر در سن و سال بالا باشد، همان گونه که از کلمه جوان مردی و فتوت در فارسی امروز نیز برای همین مفاهیم استفاده می شود.(7)
خداوند در قرآن کریم بارها از این واژه (فتی/ جوان مرد) استفاده کرده و افراد گوناگون را بر اساس لیاقتشان با این صفت، مورد خطاب قرار داده است:
1. باری تعالی اصحاب کهف را مورد کرامت خویش قرار داده و این چنین از آنها می گوید: «آنها جوان مردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایت آنها افزودیم».(8)
آری لیاقت آن کس که متاع دنیا را ندیده بگیرد و به خاطر پروردگار خویش هجرت کند و سنگ های سخت را بر بالش هایی از پر قو ترجیح دهد، حتما همین خواهد بود که پروردگارش او را جوان مرد خطاب کند.
2. خداوند با خلیل خویش، ابراهیم(ع) نیز کرامتی دارد و او را نیز این چنین خطاب می کند: «گروهی گفتند: شنیدیم جوان مردی از مخالفت با بت ها سخن می گفت که او را ابراهیم می گویند.»(9)
3. یوشع بن نون را می گوید: «به خاطر بیاور هنگامی را که موسی جوان مرد به دوست خود گفت».(10)
4. یوسف صدیق را نیز گفت: «همسر عزیز، جوان مردی را به سوی خود دعوت می کند».(11)
گفته اند سرور همه ی جوان مردان، یوسف صدیق است؛ چرا که با وجود همه ی بلاهایی که از برادران دیده بود، آن هنگام که به آنها دست یافت با جوان مردی و مروتی که شایسته ی مقامش بود با آنان سخن گفت و فرمود: «امروز، ملامت و توبیخی بر شما نیست».(12)

«مروت»، سیره ی امام علی(ع)
وقتی از مروت می گوییم به ناگاه نام مردی در ذهنمان تداعی می شود که یکه تاز میدان مروت بوده است. امام علی(ع) جوان مردی است که در تصدیق جوان مردی اش نه تنها اهل زمین بلکه فرشتگان عالم نیز بارها فریاد «لا فتی الا علیّ» سر داده اند.
در جریان آن هجرت تاریخی، بعد از آگاهی پیامبر از نقشه ی مشرکان باید کسی در بستر ایشان می خوابید تا مشرکان را گمراه کند. در این میان چه کسی است که حاضر شود جان خود را فدای پیامبر نماید؟ البته رسول اکرم(ص) بهتر می داند اگر قرار بر هجرت باشد، تنها کسی که در این راه، جانبازی خواهد کرد علی(ع) است. از این رو پیامبر(ص) مسئله را با یار دیرینه اش در میان می گذارد و جوابی جز اطاعت امر نبی و جانبازی در راه دین از علی(ع) نمی شنود.(13)
در حدیث است که رسول اکرم(ص) نشسته بود که نیازمندی برخاست و طلب چیزی کرد. رسول خدا(ص) رو به سوی یاران کرد و گفت: «با وی جوان مردی کنید». علی(ع) برخاست و رفت. چون آن نیازمند بازآمد، یک دینار و پنج درهم و یک قرص نان داشت. پیامبر خدا از علی(ع) پرسید: «ای علی! این چه حال است».
گفت: «چون نیازمند درخواست کرد، بر دلم گذشت که او را قرص نان دهم، باز در دلم آمد که پنج درهم به وی بدهم و باز بر خاطرم گذشت که یک دینار به او بدهم. پس روا نداشتم که آنچه به خاطرم فراز آمد و بر دلم بگذشت، انجام ندهم. در این حال، رسول خدا(ص) فرمودند: «جوان مردی به جز علی نیست…».(14)
این تنها گوشه ای از تصدیق پیامبر بود.
اما جوان مردی علی(ع) بارها در میدان نبرد مورد تصدیق فرشتگان قرار گرفته است. در طی جنگ بدر و جنگ احد، طبق شهادت بسیاری از اصحاب و حتی کفار، صدایی از آسمان شنیده شد که می گفت: «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار».(15)
تصدیق پیامبر خدا و فرشتگان که مدافع حقیقت اند هر چند از اهمیت والایی برخوردار است اما آنچه موجب شگفتی برای ماست، تصدیق مشرکان در جوان مردی علی(ع) است.
امام علی(ع) بعد از کشتن عمرو بن عبدود، او را به حال خود رها کرد در صورتی که روایت شده بر تن عمرو، زره گران بهایی بود که خلیفه ی دوم، امام علی(ع) را به خاطر بی تفاوتی نسبت به آن، سرزنش کرد. وقتی خواهر عمرو از این جریان آگاه شد، گفت: هرگز از کشته شدن برادرم تأسف نمی خورم؛ زیرا به دست یک فرد کریم و جوان مرد کشته شده است.(16)
در جایی دیگر روایت شده که علی(ع) با مردی از مشرکان می جنگید. مشرک گفت: «ای پسر ابوطالب! شمشیرت را به من ببخش». علی(ع) آن را به سویش پرتاب کرد. مشرک گفت: «شگفتا! در چنین شرایطی شمشیرت را به من می بخشی؟!».
فرمود: «ای مرد! تو دست نیاز به سوی من دراز کردی و از جوان مردی نیست که درخواست کسی را رد کنی». مشرک خویش را بر زمین افکند و گفت: «این، روش دینداران است». پای علی(ع) را بوسید و اسلام آورد.(17)
همچنین شعرای بسیاری جوان مردی مولا علی(ع) را به نظم درآوردند، حتی اهل سنت نیز ابیات خود را با نام و سیره ی امام علی(ع) مزین نموده اند.
شیخ اجل سعدی در مدح امام می فرماید:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند؟
جبّار در مناقب او گفت: «هل أتی»
زور آزمای قلعه ی خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی «لافتی»(18)
همچنین عطار نیشابوری نیز چنین عرض ارادت می نماید:
«لافتی الا علی» ش از مصطفی است
وز خداوند جهانش «هل أتی» است
از دو دستش «لافتی» آمد پدید
وز سه قرصش «هل أتی» آمد پدید.(19)

زنی جوان مرد
وقتی از جوان مردی یا مردانگی سخن به میان می آید به اشتباه چنین تصور می شود که شخص باید لزوماً مرد باشد. اما چنین نیست. «نسیبه» زنی است که در جنگ احد، مسئول پانسمان و آب دادن به زخمی ها شده بود. همین زن هنگامی که جان پیامبر را در معرض خطر دید می گوید:
«وظیفه ی خود دیدم که تا سر حد مرگ از پیامبر اسلام دفاع کنم. مشک آب را زمین گذاشتم و با شمشیری که به دست آورده بودم به حمایت از پیامبر پرداختم». نسیبه در این نبرد با وجود زخم هایی که برداشت، خم به ابرو نیاورد و تا آخرین حد توان از پیامبر اسلام دفاع کرد، آن چنان که پیامبر از شهامت، رشادت و جوان مردی این زن، سخت در شگفت بود و موقعیت او را در این جنگ از بعضی مردان، بالاتر خواند.(20)
در تاریخ از این نمونه زنان جوان مرد، بسیار است. آسیه، همسر فرعون که جانش را بر سر ایمان گذاشت، خدیجه، همسر با وفای پیامبر که دارایی و آبرو و حتی جانش را به خدمت پیامبر گرفت و فاطمه، دختر ایشان و همسر علی(ع) (که گوشه ای از جوان مردی اش به اشاره در سوره ی «انسان» آمده است)، نمونه هایی زیبا از زنان جوان مردند.

پی نوشت ها:

1. تفسیر کشف الاسرار، ج5، ص 668.
2. غررالحکم، ح 5508.
3. تفسیر نمونه، جلد 12 (سوره ی کهف، آیه ی 13). ص364.
4. تفسیر کشف الاسرار، ج9، ص 218.
5. گفتنی است که پیامبر(ص) این دستور را بنا به مصالحی به صورت موردی (در شرایط جنگی) صادر نموده اند که دلایل آن در کتب فقهی (در احکام جهاد) آمده است.
6. تفسیر کشف الاسرار، ج9، ص 220.
7. تفسیر نمونه، جلد 12 (سوره ی کهف، آیه ی 13)، ص 360.
8.سوره ی کهف، آیه ی 13.
9. سوره ی انبیاء، آیه ی 60.
10. سوره ی کهف، آیه ی 60.
11. سوره ی یوسف، آیه ی 30.
12. تفسیر کشف الاسرار، ج5، ص 668.
13. فروغ ابدیت، ج1، ص 421.
14. تفسیر کشف الاسرار، جلد 5، ص 669.
15. دانش نامه ی امیرالمؤمنین، ج1، ص173.
16. فروغ ابدیت، ج2 ص 139.
17. مناقب، ج2، ص 76.
18. کلیات سعدی، ص429-430.
19. مصیبت نامه ی عطار، ص 34-36.
20. فروغ ابدیت، ج1، ص 420.
منبع: نشریه حدیث زندگی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید