پندهای عارفانه (4)

پندهای عارفانه (4)

 

پندهای عارفانه از آیت الله بهاءالدینی(رحمت الله علیه)

حرکت روحانی
آیت الله بهاء الدینی می فرمودندد:
« علم نوری، حرکت روحانی می خواهد، احتیاج به حرکت جسمانی ندارد. لازم نیست انسان از محل خودش برای کسب آن حرکت و مسافرت کند، بلکه با حرکت روحانی به این علوم نائل می شود.
این در صورتی است که مبادی و مقدمات آن مهیا باشد … . مبادی این علوم از انبیاء است. تمام علوم به علم انبیاء و اولیاء و اوصیاء باز می گردد. برای نیل به آن، آدم باید خودش را درست کند. این علوم، اختیاری نیست.
اگر مبادی درست شد، این علوم غرس می شود و تا ابد روشن می شوید. اساس این علوم اخلاص در عمل و طهارت و پاکدامنی است. هر کس از این مسیر نرود پشیمان می شود و ضرر می بیند: والعصر ان الانسان لفی خسر ».
در این بیان عرشی ایشان اشاره به حدیث شریف دارد که می فرماید:
« ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین صباحاً الا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه: هیچ بنده ای عمل خود را چهل روز برای خدا خالص نکرد، مگر اینکه چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود. »
به فرموده ایشان:
« باید از تخیلات شیطانی و اوهام صرف نظر کرد و مرد خدا شد، تا به معارف حق نائل آمد اگر حرکت کنیم، اگر به طور کامل هم نائل نشویم فی الجمله نائل می شویم.
انسان همیشه از لذات روحانی می تواند بهره مند باشد، باید خود را به آن لذات برساند. لذات روحانی نصیب زبان هرزه و چشم هرزه نمی شود باید خود را اصلاح کرد از مبادی شروع کنید، اگر خود را در حد خودتان اصلاح کنید، با همان می فهمید که خدایی هست. »

تفقه یا روشن بینی دینی
« انسان به حسب کتاب و سنت، مأمور به تفقه است. امر به تفقه، در قرآن هم آمده است: « فلو لا نفر من کل فرقه طائفه لیتفقهوا فی الدین ».
متفقهین باید انذار و ارشاد کنند. و این کار از کسی که بصیرت دینی ندارد، میسور نیست. عنوان بصیرت دینی در کسی محقق می شود که همه جهات اعتقادی، اخلاقی فقهی اسلام و سیاست اسلامی، که همان حکومت اسلامی است، را دارا باشد.
آن سازندگی که توحید دارد، سازندگی فوق العاده قابل توجهی است. شاید بسیاری از عبادتها برای اینست که انسان را موحد کند. صلاه، عنوان معراج دارد. معراجیت آن برای حصر عبودیت در حق تعالی: (ایاک نعبد) و انقطاع از تشبثات خلقی است: (ایاک نستعین) و کسی جز به توفیقات الطاف الهی به این مرحله نایل نمی شود؛ حتی انبیا هم با تأییدات الهی به این مرحله نایل شدند. »
« انسان ممکن است بدون بصیرت دینی برای نهی از منکر، صد منکر مرتکب شود. یعنی کسی که اطلاعات دینی ندارد، گرچه حسن نیت دارد و می خواهد از منکر جلوگیری کند، ولی از روی بی اطلاعی، ده منکر مرتکب می شود. از این جهت، به تفقه خیلی اهتمام شده است. بعد از تفقه نوبت رهبری اجتماعی است.»

ذکر صلوات
او محو و فانی در پیامبر، علی، فاطمه و فرزندان آنها علیهم السلام بود. بارها می فرمود:
« همه خیرات و برکات از ناحیه نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است. »
لذا ذکر صلوات را خیلی ارج می نهاد.

هدایت الهی
« هدایت معنایی است که قابل تشکیک است. از نور لامپ پنج شمعی، تا نور خورشید، همه داخل در نور هستند. همان طور که فاصله بین نورها خیلی زیاد است فاصله بین مراتب هدایت هم خیلی زیاد است.
فاصله بین مراتب ایمان هم خیلی زیاد است.
پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود:
« ایمان تو اگر با ایمان تمام مؤمنین قیاس شود، سنگین تر است. »
ایمان مولی چنین ایمانی است، به تناسب مبدأ و منتهی و سنخیت مقدمات و نتایج.
علم الهی باید صرف در هدایت بشر شود. علم وقتی از دستگاه خدا آمده است، باید در راه خدا صرف شود:
« کل ما جاء من الله یصرف فی وجه الله و ما جاء من الشیطان یصرف فی وجوه الباطل ».
انسانی که مورد عنایت حق تعالی شده است، قدرت بر احیا و اماته دارد، قدرت بر شفا دادن دارد، واجد علمی است که از اوضاع ما خبر می دهد. چنانکه 1400 سال پیش، از اوضاع ما خبر دادند. این شخص در برابر ارتباط با حق برای تمام جهان ارزشی قائل نیست.
ارتباط با خدا، فوق ارتباط با ما سوی الله است. همه قدرتها از آنجا است. همه علمها و حمکتها از آن جا است. آن علم باید صرف هدایت بشر شود. بشر به حسب استعداد خود و به حسب تعینش، با معارف و اخلاق و فقه اسلام آشنا می شود، با کتاب خدا آشنا می شود.
این قدر تفسیر در اطراف کتاب خدا نوشته اند که شاید اکثر آنها مرضی پیامبر خدا نیست؛ یعنی به آنچه مراد پیامبر خداست، نرسیده اند. حضرت صادق علیه السلام به ابوحنیفه می فرماید:
« ما فهمت من کتاب الله حرفاً: از کتاب خدا یک حرف را هم درک نکرده ای. »
خیال نکنید این تهمت است. انسان الهی، کتاب را درک می کند؛ چون کتاب، الهی است. دانشمندان درباری نمی توانند مطالب را درک کنند. آنها همتشان همان اقتصاد و مقام است.
نفوسی که از تمام عوارض مبرا و مجردند، کتاب خدا را درک می کنند. از این رو اهل بیت علیهم السلام عالم به کتاب الله هستند و نیز کسانی که با اهل بیت علیهم السلام ارتباطی دارند ـ فی الجمله ـ آشنا هستند. »

ولیّ حق، پیر و مرشد انسان
می فرمودند:
« پیر انسان باید ولیّ حق باشد که از انسان توقعی نداشته باشد و نخواسته باشد از انسان بهره کشی کند و انسان را آلت آقایی خود قرار دهد. »
بعد فرمود: « خدا ایمان نصیب شما کند. »
عرض کردم: از بی ایمانی رنج می برم. فرمود:
« همین رنج امید است به نتیجه برسد. »

نگاه توحیدی
« آن موقعی که دست چپ و راستم را نمی شناختم، خداوند متعال مکرر مرا یاری کرده، اکنون اگر بخواهم سراغ وسیله بروم و از او کمک بگیرم، شقاوت است. او از وضع من آگاه است و قادر به برطرف کردن مشکل زندگی من است. چسبیدن به این و آن – در جایی که باور قلبی دارم که حاکمیت مطلق از اوست- خطاست. »
گاهی که صحبت از پول می شود، می فرمایند:
« ما در مسئله مالی – به خاطر تجربیات گذشته- خاطر جمع بودیم که خدای تعالی ما را رها نمی کند. »
ایشان دل را مملو از توجه و عنایت خداوند کرده اند و همیشه این آیه کریمه را بر لب دارند که:
« انّ الشّرک لظلم عظیم: همانا شرک ظلم بزرگی است. لقمان/13 »
« ما وظیفه ای را که از طرف خدا بر دوشمان گذاشته شده است، باید به خوبی انجام دهیم تا ببینیم چگونه از ما پذیرایی می شود.
آیا کسی که از طرف خداوند مأمور تبلیغ و ارشاد مردم می شود و از دین و عقاید مردم دفاع خالصانه می کند، ذات اقدس الهی وی را رها کرده و از او غافل می شود؟!! »

مرز توحید و شرک
در جلسه ای یکی از آقایان آیه ای خواند که «اکثرهم مشرکون»، ایشان فرمود:
« اینکه آیات دارد: «اکثرهم لا یعقلون»، و «اکثرهم لا یعلمون» ما گمان می کنیم تأدباً قرآن فرموده است اکثرهم والا همه مشرکند.
گرچه درست است اگر خود نبیّ خاتم هم، تنها استثنا شود، باز اکثر اطلاق می شود. »
و فرمودند:
« تمام این تشبثات ما شرک است. غیر خدا را دخیل دانستن همه شرک است:
« فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعباده ربه احدا »
یعنی حتی پیامبر و ائمه را هم در عبادت نبیند.
تمام انبیا و اولیا برای شناسایی خدا بوده اند و آن چیزی که قابل توجه است، شناسایی و معرفت خداست که قابل توجه است و مشکل.
و این جهالت انسان است که خدا را رها می کند و توجه به غیر خدا پیدا می کند و به فرموده حدیث، از محتاج، چیزی خواستن از سفاهت است و غیر خدا هر که باشد محتاج است.
جهالت دیگر اینکه ما همه تلاشمان برای خودمان روی مراحل اثباتی است نه ثبوتی. به مردم تحمیل کنیم که به ما آیت الله بگویند و تعریف کنند. خوب حالا همه مردم هم گفتند: شما کذا{اینچنین}. با گفته آنها شما کذا می شوید. نه، همانی که بوده اید، هستید.
یا اگر همه مردم بد بگویند، تأثیر دارد؟ نه. ما به فکر خودسازی نیستیم تا مرحله ثبوتی را درست کنیم و آدم شویم. اگر آن درست شد، کارها درست است، مردم بپذیرند یا نپذیرند.
مگر با فقه و اصول خواندن کار درست می شود، مگر کسی که فقه و اصول بلد بود خبرگان می شود که قدرت تشخیص داشته باشد در شناخت افراد. بلکه باید جنبه های معنوی اینگونه افراد نیز قوی باشد که آن هم ریاضت و توسل می خواهد، تا آن دید در انسان پیدا شود. »

آثار و برکات معرفت
« سفر حج برکات زیادی برای ما داشت. زیرا بنده قبل از تشرف به حج، مبتلا به سر درد شدیدی بودم که سابقه ای سی ساله داشت. بر این اساس، هر هفته چندین روز دچار این درد می شدم.
اما از آغاز سفر حج به کلی آن را فراموش کردم. پس از بازگشت از مدینه، چندین روز در سوریه ماندیم. در آن جا بود که ساعاتی از دماغ ما مایعات تیره رنگ آمد و برای همیشه از این ناراحتی راحت شدیم، به طوری که پس از بازگشت و در دیدار با امام خمینی(ره)، چون ایشان از ما سؤال کرد: که از حج چه فهمیدی؟
گفتم: درد سی ساله من در سفر حج برطرف شد!!
بنده دو سفر نیز به کربلا داشتم سفرهایی که از آغاز تا انجامش، امام حسین علیه السلام از ما دلجویی و پذیرایی می کرد که شرمنده آن حضرت شدیم. اسباب سفر به طور عجیبی فراهم می شد که حتی مأموران عراقی که برای همه سختگیری و اذیت داشتند، به ما که می رسیدند، التماس دعا می گفتند و برایمان غذا و وسیله تهیه می کردند. »

اراده خیر برای بنده
آقا فرمودند:
« خداوند وقتی اراده کند خیری را برای فردی، زمینه را طوری فراهم می کند که گویا برای لحظاتی دید را از دیده و درک و فهم را از قوه دراکه می گیرد تا تن در دهد به عمل و حرکتی و موجب نجات و رستگاری او شود. »

آثار اتصال مومن با خدا
آقا بارها می فرمود: « مؤمن اتصالش به خدا از اتصال ضوء و نور شمس به شمس و خورشید بیشتر است. با این اتصال بروز معجزات و کرامات از عبد و بنده مشکل نیست.
اما آن سرگشته و حیرانی که نه ایمان را داراست نه مؤمن را می شناسد و عمری را با تردید و دودلی سپری کرده است چگونه می تواند این طریق را برود و اهل آن را بشناسد. »

علم الهی در پرتو تقوی
آقا می فرمود:
« ما یک وقت دیدیم این علوم ظاهری ما را اشباع نمی کند، اینها صناعت است و با آن کار دل درست نمی شود. آن علمی که در ارتباط مستقیم با تقوای الهی است و « اتقوا الله و یعلمکم الله » او را باید بدست آورد. »
لا موثر فی الوجود الا الله
روزی در ملاقات با برخی از علاقمندان خویش فرمودند:
« حالم خیلی بد بود، اهل خانه هفتاد حمد برایم خواندند. چون ختم سوره حمد آنان تمام شد، حال ما نیز خوب شد.
ما بارها تجربه کرده ایم، غیر از خدا از هیچ کس کاری ساخته نیست. صلاح فعلی بنده در بیماری و خانه نشینی است. بسیاری از خطرات به خاطر همین بیماری از ما دفع شده و بسیاری از خیرات عجیب به همین خاطر، نصیب ما شده است. »

مناعت طبع، نشانه تکامل
« قداست روحانی ارزان به دست نیامده، تا ارزان از دست دهیم؛ بلکه برای به دست آوردن آن خونها ریخته شده و زجرهای فراوان کشیده شده است. وظیفه کلیه طلاب، حفظ قداست این لباس با ارزش است.
آقایان نباید نزد روحانی و غیر روحانی سر خم کنند و برای مال دنیا شأن خود و روحانیت را زایل کنند. باید تا ممکن است قناعت پیشه باشند. بزرگان و علمای سلف هیچ کدام به مجرد وارد شدن به درس سطح، خانه شخصی نداشتند؛ که طلبه مبتدی امروز، اشتهای داشتن آن را دارد و برای تهیه آن به هر کس رو می زند.
… باید توجه داشته باشیم که از نشانه های تکامل و عوامل رشد شخصیت ما
«مناعت طبع» است؛ یعنی از هر کس پول قبول نکنیم و در هر جا که معرکه ای به پاست وارد نشویم. »

عبادت با ترک معصیت موثر است
« بنده از نوجوانی به روزه و نماز شب علاقمند بود. سالهای بسیاری با آنها انس داشته ام که منشأ آثار و خیرات فراوانی برایم بوده اند.
اولین باری که ارواح علمای بزرگ به سراغ ما آمدند، هنگامی بود که از شدت روزه فشار سختی را تحمل می کردم حتی افرادی چون امام خمینی توصیه به ترک روزه می کردند، اما آثار و برکات آن بسیار بود و علاقه فراوانی به آنها نشان می دادم.
به تهجد و نماز شب نیز عشق و علاقه ای زیاد در خود احساس می کردم، به طوری که خواب شیرین در برابر آن بی ارزش بود. این شور و عشق به حدی بود که گاهی خود به خود ـ هنگام اقامه نماز ـ بیدار می شدم و در شبهایی که خسته بودم، دست غیبی مرا بیدار می کرد.
یادم هست در سال 1365 شمسی که بیمار بودم و در اثر کسالت ضعف شدیدی پیدا کردم، بر آن شدم که در آن شب تهجد را تعطیل کنم، چون توان آن را در خود نمی دیدم؛ اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینی را در خواب دیدم که می گوید: « بلند شو و مشغول تهجد باش. »
در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم.
البته تأثیر روزه و نماز شب با دست کشیدن از گناه و دوری از محرمات حاصل می شود؛ والا روزه ای که تنها گرسنگی باشد و نماز شبی که فقط بیداری و پس از آن گناهان گوناگون و یا فخر و تکبر و خودنمایی، هیچ ارزشی ندارد. »

ریاضتهای نادرست
« گاهی برای تعدیل قوای بدنی، خود را به ریاضت وا می داشتم و اکنون که فکر می کنم می بینم راههای دیگری هم وجود داشت و من از آنها استفاده نمی کردم.»

عاقبت بداخلاقی با والدین
« در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهای روزانه، گاهی ساعتی نزد مادرم می ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه می پرداختم.
شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود! ه
نگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.
و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذرخواهی از ایشان گفتم: بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.
اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم. »

انسان در فقر محض است
روزی می فرمودند:
« یکی از آقایان مشهور که الان از دنیا رفته می گفت: با این مشکل و گرفتاری چه کنم؟
این که مریدان و علاقه مندان تا در منزل همراه من می آیند، اما چون پای خود را به داخل منزل می گذارم، همسرم با کفش و داد و فریاد از من پذیرایی می کند!!
گفتم: او از جانب خدا مأمور است، تا منیت و شرکهای درونی تو را از بین ببرد. در مسجد، مدرسه و در درس و بحث، غرور و خودبینی را کنار بگذاری و بدانی که انسان در فقر محض است و در برابر غنای مطلق نباید مغرور شد و برای خود چیزی قائل بود.
این که سخنران خوبی هستم. شهرت دارم، با فلان شخصیّت مرتبط هستم، از نظر علمی در چه درجه ای هستم و چه موقعیّتی دارم و احساس آرامش کردن با اینها، شرکهایی است که اعتقادات ما را خدشه دار می کند.
افرادی که استعداد قوی و حافظه خوب دارند به آنها تکیه نکنند، همان طور که کم استعدادها و صاحبان حافظه های ضعیف نباید از رحمت خدا ناامید و مأیوس باشند.
کیفیت اعتقاد را فدای کمیتهای ظاهری نکنید. چرا که گاهی اولیای خدا افرادی هستند که انسان هیچ تصور آن را نمی کند. »
منبع:www.salehin.com

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید