ازدواج مجدد و والدین ناتنی

ازدواج مجدد و والدین ناتنی

ازدواج مجدد
ازدواج مجدد می تواند متضمن شرایط گوناگونی باشد. بعضی از زن و شوهرهایی که دوباره ازدواج کرده اند در اوایل بیست سالگی هستند، و هیچ کدام کودکی را به رابطه ی زناشویی جدید نمی آورند. افرادی که در سنین اواخر بیست سالگی یا اواخر سی سالگی و یا اوایل چهل سالگی مجدداً ازدواج می کنند هر یک ممکن است یک فرزند یا بیشتر از ازدواج یا ازدواجهای قبلی داشته باشند که در همان مسکن با شریک جدید زناشویی آنها زندگی می کند. افرادی که در مراحل دیرتری دوباره ازدواج می کنند ممکن است دارای فرزندان بزرگسالی باشند که هرگز در خانه ی جدید والدین زندگی نمی کنند. همچنین ممکن است از ازدواج جدید نیز کودکانی به وجود آیند. زن و شوهر جدید ممکن است قبلاً مجرد بوده باشند، طلاق گرفته یا بیوه شده باشند. که بر روی هم هشت ترکیب ممکن را به وجود می آورند. بنابراین، تعمیم دادن درباره ازدواج مجدد می باید با احتیاط قابل ملاحظه انجام شود، اگرچه برخی نکات کلی ارزش یادآوری را دارند.
در دهه ی 1900، در حدود نُه دهم مجموع ازدواجها در انگلستان ازدواج اول بودند. اکثر ازدواجهای مجدد دست کم شامل یک فرد بیوه شده بود. با افزایش میزان طلاق، میزان ازدواج مجدد نیز شروع به بالا رفتن کرد، و نسبت فزاینده ای از ازدواجهای مجدد افراد طلاق گرفته را در برمی گرفت. در دهه ی 1960، میزان ازدواج مجدد به سرعت افزایش یافت، و در دهه ی 1970 و اوایل دهه ی 1980 به تدریج کاهش پیدا کرد.
امروز، از هر یکصد ازدواج بیست و هشت ازدواج شامل دست کم یک فرد قبلاً ازدواج کرده می شود. تا سن سی و پنج سالگی، اکثریت ازدواجهای مجدد شامل افراد طلاق گرفته است. پس از آن سن، نسبت ازدواجهای مجددی که شامل بیوه ها و مردانی می شود که همسرشان را از دست داده اند افزایش می یابد، و در سن پنجاه و پنج سالگی نسبت به این گونه ازدواجهای مجدد بیشتر از ازدواجهایی است که به دنبال طلاق صورت می گیرد.
اگرچه ممکن است عجیب به نظر برسد، بهترین شیوه برای به حداکثر رساندن بخت ازدواج، برای زن و مرد هر دو، این است که قبلاً ازدواج کرده باشند! احتمال ازدواج مجدد افرادی که ازدواج کرده و طلاق گرفته اند بیشتر از احتمال ازدواج برای نخستین بار در مورد افراد مجرد در گروههای سنی مشابه است. در تمام سطوح سنی، مردان طلاق گرفته بیشتر از زنان طلاق گرفته احتمال دارد که مجدداً ازدواج کنند: سه زن هر چهار زن طلاق گرفته، اما پنج مرد از هر شش مرد طلاق گرفته مجدداً ازدواج می کنند. حداقل، از لحاظ آماری، ازدواجهای مجدد کمتر از ازدواجهای اول موفقیت آمیز هستند. میزان طلاق در ازدواجهای دوم بالاتر از میزان طلاق از ازدواجهای اول است.
این موضوع نشان نمی دهد که ازدواجهای دوم محکوم به شکست است. افرادی که طلاق گرفته اند ممکن است انتظارات بالاتری از ازدواج داشته باشند تا کسانی که طلاق نگرفته اند. از این روی آنها ممکن است آمادگی بیشتری برای برهم زدن ازدواجهای جدید داشته باشند تا کسانی که تنها یک بار ازدواج کرده اند. ازدواجهای دومی که دوام پیدا می کنند، به طور متوسط ممکن است رضایتبخش تر از ازدواجهای اول باشند.

خانواده های ناتنی
خانواده ی ناتنی را می توان خانواده ای تعریف کرد که در آن حداقل یکی از بزرگسالان پدر یا مادرِ ناتنی است. با استفاده از این تعریف، تعداد خانواده های ناتنی بسیار زیادتر از آن است که در آمار رسمی موجود نشان داده شده است، زیرا این آمارها فقط به خانواده هایی اشاره می کنند که فرزندان ناتنی با آنها زندگی می کنند. بسیاری از افرادی که دوباره ازدواج می کنند پدر و مادر ناتنی فرزندانی می شوند که منظماً از آنها دیدار می کنند، اما به طور دایمی در همان خانه به سر نمی برند.
وجود خانواده های ناتنی پیوندهای خویشاوندی ای به وجود می آورد که شبیه پیوندهای خویشاوندی در بعضی جوامع سنتی است. کودکان اکنون ممکن است دو “مادر” و دو “پدر” داشته باشند- پدر و مادر طبیعی آنها و پدر و مادر ناتنی شان. بعضی خانواده های ناتنی همه ی فرزندان و خویشاوندان نزدیک در ازدواجهای قبلی را به عنوان “جزئی از خانواده” تلقی می کنند. اگر در نظر بگیریم که دست کم بعضی از پدربزرگها و مادربزرگها ممکن است در این رابطه حضور جدی داشته باشند، نتیجه وضعیتی تقریباً پیچیده است.
یک ویژگی دیگر، مسأله فرزند خواندگی است. برندا مدوکس برآورد کرده است که بیش از یک سوم مجموع موارد قبول فرزند خوانده در آمریکا مربوط به پذیرش فرزندان ناتنی است. این نسبت در بریتانیا کمتر بوده، اما رو به افزایش است. فرزند خواندگی(1) روشی است که به وسیله ی آن پدر یا مادر غیرتنی با اعلام آشکار نسبت فرزندی به کودک، به گونه ای فقدان ارتباط ژنتیکی را جبران می کند. پدرخوانده ها و مادرخوانده ها حقوق و تعهدات قانونی نسبت به فرزندانشان دارند. سایر والدین ناتنی فاقد این حقوق و تعهدات قانونی بوده و در بیشتر موارد، رابطه ی آنها با فرزندخواندگانشان تنها تا زمانی پایدار می ماند که ازدواج دوام یابد. بر طبق قانون در اکثر کشورها، اگر پدر یا مادر تنی در یک خانواده ی ناتنی فوت کند یا از پدر یا مادر ناتنی جدا شود، پدر یا مادر ناتنی هیچ گونه حق قانونی نگهداری نسبت به کودکان ندارد. حتی اگر کودکی با یک پدر یا مادر ناتنی سالها زندگی کرده باشد، اگر پدر یا مادر طبیعی بمیرد پدر یا مادر ناتنی، چنانچه پدر یا مادر طبیعی دیگر بخواهد نگهداری کودک را بر عهده داشته باشد، قانوناً چندان کاری از دستش ساخته نیست.
معمولاً مشکلات معینی در خانواده های ناتنی پدیدار می شود. در درجه ی اول، غالباً یک پدر یا مادر تنی وجود دارد که در جای دیگری زندگی می کند و نفوذ او بر کودک یا کودکان ممکن است نیرومند باقی بماند. دوم اینکه، روابط همکاری میان افراد طلاق گرفته هنگامی که یکی یا هر دو مجدداً ازدواج می کنند اغلب تیره می شود. مورد زنی را با دو فرزند در نظر بگیرید که با مردی ازدواج می کند که او هم دو فرزند دارد، و همه با هم زندگی می کنند. اگر پدر و مادر “خارجی”(2) مصّر باشند که کودکان در همان اوقات قبلی به دیدار آنها بروند تنشهای عمده ای که در به هم پیوند دادن چنین خانواده ی تازه ایجاد شده ای وجود دارد تشدید خواهد شد. برای مثال، ممکن است خانواده ی جدید هرگز نتوانند در آخر هفته ها کنار هم باشند.
سوم اینکه، خانواده های ناتنی کودکانی را در برمی گیرند که دارای زمینه های خانوادگی متفاوتی هستند و ممکن است انتظارات مختلفی در مورد رفتار مناسب در خانواده داشته باشند. از آنجا که اکثر فرزندان ناتنی به دو خانواده “تعلق دارند”، احتمال برخورد در عادات و شیوه ی نگرش قابل ملاحظه است. سرانجام هنجارهای ثابت معدودی وجود دارد که رابطه ی میان پدر یا مادر ناتنی و فرزند ناتنی را تعریف می کند. آیا کودک باید پدر یا مادر ناتنی جدید را به نام صدا کند، یا اینکه “بابا” یا “مامان” مناسب تر است؟ یک پدر یا مادر ناتنی هنگامی که برای آوردن بچه ها می رود چگونه باید با همسر جدید شریک زندگی قبلی خود رفتار کند؟
این نامه و پاسخ آن در “ستون مشکلات” موسوم به اَبی عزیز که به طور همزمان در بسیاری از روزنامه های آمریکایی نشر می شود آمده است.
ابی عزیز
یکسال پیش من با «تد» ازدواج کردم. همسر او (ماکسین3) در گذشته و او را با دو فرزند، شش و هشت ساله، تنها گذاشته بود. این اولین ازدواج من است. من می گویم که پس از مرگ ماکسین، تد دیگر با خویشاوندان ماکسین مربوط نیست. تد می گوید پدر و مادر ماکسین همیشه پدرزن و مادرزن او خواهند بود. خوب، من هم پدر و مادر دارم، پس چه جایی برای آنها می ماند؟ شخص می تواند فقط یک پدرزن و مادرزن در یک زمان داشته باشد، و پدر و مادر من هم باید به عنوان پدربزرگ و مادربزرگ در نظر گرفته شوند، و نمی شوند. عنوان “مادربزرگ” و “پدربزرگ” به مادر و پدر ماکسین داده می شود. پدر و مادر مرا “پیت” و “مادر مری” صدا می کنند. آیا شما فکر می کنید این منصفانه است؟….. و من در این مورد چه کار می توانم بکنم؟ (امضاء: گرفتار پدربزرگ و مادربزرگ)
گرفتار عزیز
اگرچه از نظر اصولی تد دیگر داماد پدر و مادر ماکسین نیست، من به شما توصیه می کنم این قدر اصولی نباشید. پیوند نیرومندی میان پدرزن و مادرزن سابق تد و نوه های آنها وجود دارد، بنابرین اگر شما عاقل باشید سعی نخواهید کرد که این پیوندها را از بین ببرید زیرا که آنها قبل از اینکه شما وارد صحنه شوید به وجود آمدند. پدربزرگها و مادربزرگها برای همیشه پدربزرگ و مادربزرگ هستند.
(Vischer & Vischer, 1979, p.132)
خانواده های ناتنی انواع ارتباط خویشاوندی را پدید می آورند که در جوامع امروزی غربی تازگی دارد، اگرچه مشکلی که “گرفتار پدربزرگ و مادربزرگ” تجربه کرده است در اروپای قرون وسطی و سایر جوامع سنتی کاملاً عادی بود. دشواریهایی که در نتیجه ی ازدواج مجدد بعد از طلاق ایجاد می شود حقیقتاً تازگی دارند. اعضای این خانواده ها راههای خاص سازگاری با شرایط نسبتاً نامشخصی که خود را در آن می یابند، پیدا می کنند (این نمونه ی جالبی است که نشان می دهد چگونه هنجارهای فرهنگی معمولاً بر رفتارهای همه ی ما حاکم هستند یا دست کم آنها را تحت تأثیر قرار می دهند، در جایی که هنجارها حضور ندارند. ناایمنی، سردرگمی و سوء تفاهم مشکلاتی مکرر و همیشگی اند، و همچنان خواهند بود تا زمانی که هنجارها برقرار گردند). شاید مناسب ترین نتیجه ای که بتوان گرفت این باشد که گرچه ازدواجها با طلاق از هم گسیخته می شوند، خانواده ها به طور کلی از هم نمی پاشند. به ویـژه در جایی که پـای کودکان در میان است، به رغـم ارتباطات خانـوادگی بازسازی می شده، که از طـریق ازدواج مجدد به وجـود می آیند بسیاری از پیوندها همچنان پایدار می مانند.

پی نوشت ها :

1. adoption
2. outside parents
3. Maxine
منبع مقاله :
گیدنز، آنتونی، (1376)، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ بیست و هفتم: 1391

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید