یکی از صفات متقین اقامه نماز است.

یکی از صفات متقین اقامه نماز است.

الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصّلوه و ممّا رزقنا هم ینفقون
پرهیزکاران آنهایی هستند که به غیب ایمان می‌آورند و نماز برپا می‌دارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند.«بقره ، 3»
خداوند پنج صفت اساسی برای افراد متقی و پرهیزکار بیان فرمود.
1ـ ایمان به غیب، 2ـ ارتباط با خدا (اقامه نماز) 3ـ ارتباط با انسانها (انفاق) 4ـ ایمان به تمام پیامبران خدا، 5ـ ایمان به رستاخیز.
این چنین انسانی به وراء طبیعت راه یافته و به خداوند بزرگ ایمان دارد دیگر نمی‌بایست در برابر بتها و در برابر انسانهایی همانند خودش و جبّاران و ستمگران سر خضوع و تعظیم فرود آورد.
او تنها در برابر خداوند سر تعظیم خم می‌کند و تسلیم آفریننده‌ یگانه است.
او بالاتر رفته و احساس می‌کند از مرتبه مخلوقات دیگر گذشته و ارزش این معنی را پیدا کرده که با آفریننده‌ بزرگ جهان، با خداوند ازلی و ابدی ارتباط گیرد و با او سخن بگوید.
در این حال می‌باید که زندگی هدفی بالاتر از خورد و خواب و لذات این جهان داشته باشد، اقامه نماز خود مهمترین عامل تربیتی انسان است.
کسی که شبانه روز لااقل پنج بار در برابر ذات مقدس حضرت حق قرار می‌گیرد و ارزش سخن گفتن با او را پیدا می‌کند، تصورات او، افکار او، کردار و رفتار او همه خدایی می‌شود و چیزی بر خلاف خواست خدا انجام نمی‌دهد. مشروط بر این که راز و نیاز و نماز او به درگاه پروردگار از جان و دل سر چشمه بگیرد و با تمام قلب رو به درگاه پاک او آورد.[1] یقیمون یعنی انجام می‌دهند نماز را با حدود و شرایط، یا مداومت داشتن بر آن، یا آن را برپا می‌کنند.
ـ نماز را با شرایط و خصوصیات به جا می‌آورند و اقامه هر چیز تعطیل نکردن آن است.[2] به ‌پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود، یعنی نماز به صورت یک پیکر بی‌روح انجام نگردد، بلکه نمازی باشد که واقعاً بنده را متوجه خالق و آفریننده‌ خویش سازد.
منظور از اقامه چیست؟
منظور از اقامه نماز، احتمالاً تلاش برای برپا داشتن آن در میان جامعه است.
ایمان به غیب، وحی، قیامت، اقامه نماز و انفاق زمینه‌های بهره‌مندی از هدایت قرآن.[3] تنها آنان که مؤمن به غیب، برپا دارنده نماز، انفاق کننده و معتقد به وحی و قیامت هستند، رستگارند.[4] نماز در قرآن به عنوان عامل پیوند خلق با خالق و برقرار ارتباط معنوی با خدا عنوان شده است.[1] . نمونه، ج 1، ص 43.
[2] . مجمع البیان، ج 1 ـ 2، ص 119.
[3] . تفسیر راهنما، ج 1، ص 107 ـ 108.
[4] . تفسیر راهنما، ج 1، ص 11.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید