پیامبر اسلام (ص) و نماز

پیامبر اسلام (ص) و نماز

پیامبر بزرگوار اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ به حق، بنده حقیقی حضرت حقّ است، و به این معنا هر روز در پنج نوبت شهادت می دهیم«و اشهد ان محمّداً عبده و رسوله»، یعنی: گواهی می دهیم که حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ بنده و فرستاده اوست. حضرتش گوی سبقت را در این وادی بر همگان و از همگان ربوده و در این معنی و دیگر معانی الگو و اسوه می باشد، که:«لقدکان لکم فی رسولِ اللهِ اسوهٌحسنهٌ.[1]»، یعنی: هر آنچه وجود رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شما الگوی نیکویی می باشد. در احوالش چنین نقل کرده اند:«کان النّبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذا قام الی الصلوه یربد وجهه خوفاً من الله تعالی و کان لصدره اولجوفه أزیز کأزیز المرجل»، یعنی: پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر گاه که به نماز می ایستادند چهره اش به جهت خوف از خداوند تغییر می کرد، و صدایی همچون جوشش دیگ از درون حضرت شنیده می شد.[2] عایشه همسر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می گوید: شبی حضرت از رختخواب برخاست و مشغول مناجات شد تا نزدیک صبح عبادت کرد و پس از آن گریه های سختی سر داد، به حضرت عرض کردم: چرا خودت را به زحمت می افکنی در حالی که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است؟ فرمودند: ای عایشه! آیا به پاس این همه نعمت بنده شکرگذاری نباشم.[3] در ابتدای وحی آنقدر بر پنجه پا به عبادت ایستاد تا پای مبارکش ورم کرد و آیه نازل شد:«طه(1) ما انزلنا علیک القرآن لتشقی(2).[4]»، یعنی ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به سختی بیفکنی. و نیز روایت شده است:«کان اذا قام الی الصلوه کأنّه ثوب ملقی»، یعنی: وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هرگاه به نماز می ایستاد، گویا جامه ای پهن شده به روی زمین بود.[5] علاّمه مجلسی در«حیوه القلوب» می نویسد: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وقتی شب می خواست بخوابد، آب وضو را نزدیک سر خود می گذاشت و سر آب را می پوشاند و مسواک را زیر فراش خود قرار می داد، و قدری می خوابید و چون بیدار می شد، نظر به اطراف آسمان می کرد، و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می فرمود، سپس مسواک می کرد و وضو می گرفت، و چهار رکعت نماز می خواند، و رکوع و سجود را به قدری طول می داد که گویا سر از رکوع بر نخواهد داشت، و همچنین سجود را طول می داد، و به رختخواب برمی گشت، و قدری می خوابید، سپس بیدار شده و باز نظر به آسمان می کرد، و آیات را می خواند و مسواک می کرد، و وضو می گرفت و به همان طریق چهار رکعت نماز خوانده و باز به رختخواب برمی گشت و قدری می خوابید و باز برمی خواست، و به همان آداب عمل می کرد .و نماز وتر و نافله صبح را می خواند و سپس به مسجد برای ادای نماز صبح می رفت.[6] استمداد از نماز در رفع مشکلات زندگی:
«و عن حذیفه قال: کان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذا حزبه امر فزع الی الصّلاه»، یعنی: حذیفه گوید: شیوه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون مشکلی برای او پیش می آمد، به نماز پناه می برد، و از آن استعانت می جست.[7] «و عن النبّی ـ صلّی الله علیه و آله‌ ـ قال: کانوا یعنی الانبیاء یفزعون اذا فزعوا الی الصّلاه»، از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله ـ روایت شده که فرمودند: پیامبران خدا چنان بودند که چون دچار نگرانی می شدند به نماز پناه می بردند[8].«و عن الذین الدّرداء قال: کان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذا کانت لیله ریح کان مفزعه الی المسجد حتّی یسکن، و اذا حدث فی السّماء حدث من کسوف شمس او قمر کان مفزعه الی الصّلاه»، یعنی: ابو درداء گوید: رسم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنان بود که چون شبی باد سهمگینی می آمد به مسجد پناه می برد، تا آرام گیرد، و چون در آسمان کسوف و خسوفی اتّفاق می افتد به نماز پناه می برد.[9] در احوالات اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بزرگان نیز می نویسند که: در سختی ها و مشکلات و مصائب به نماز پناه می بردند، و از آن استمداد می جستند که از باب نمونه به این روایت توجّه کنید. از ابن عبّاس روایت شده که در مسیری می رفت که خبر مرگ فرزندش را به او دادند[10]. در این وقت او از مرکب پیاده شد و به کناری رفت و دو رکعت نماز به جای آورد و بازگشت و آنگاه گفت: ما همان کاری را که خدا به ما دستور داده بود انجام دادیم که می فرماید:«و استعینوا بالصبر و الصّلاه …[11].»


[1] . سوره احزاب (33)/ 21.
[2] . فلاح السائل/161، بحارالانوار/ ج 84/ 248.
[3] . مشکاه الانوار/ 35، بحارالانوار/ ج 84/ 262.
[4] . سوره طه(20)/1 و2.
[5] . فلاح السائل/161، بحارالانوار/ ج84/248.
[6] . نقل از کتاب ارزش و اهمّیّت نماز به زبان ساده، 45 و 46.
[7] . تفسیر الدّر المنثور/ ج 1/ 67.
[8] . همان مأخذ.
[9] . همان مأخذ.
[10] . در روایت دیگری دارد که خبر مرگ برادرش«قثّم» را به او دادند.
[11] . تفسیر الدّر المنثور/ ج1/ 67.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید