از زمستان خود به بهار او

از زمستان خود به بهار او

1- با پاهای برهنه بندگی ات، تا سرای مولای بنده نواز، سراسیمه دویده ای. هنوز باورت نیست که به مکه قدم نهاده ای؟! هنوز باورت نیست که به حرم دوست می روی؟! هنوز این دعوت با شکوه را باورت نیست؟! اما آمده ای؛ پس بسم الله می گویی و گام بر سرزمین سراسر نور می نهی.
2- حج تو دارد آغاز می شود. آن حادثه بزرگ زندگی ات دارد رقم می خورد.
ایستاده ای در میقات، آماده برای احرام. انگار مسجد شجره جُحفه، وادی عقیق، قرن المنازل، یلملهم(1)، همه سکوهای پروازند برای پرستوهایی که نیت کوچ کرده اند. از زمستان «خود» به بهار «او».
اکنون همه سپید می پوشند و از هر رنگ و ریا پاک می شوند. صدای دلنشین «لبیک اللهم لبیک» فضا را رنگ و بویی عارفانه بخشیده است. تمام این خیل عظیم بندگان، فراخوان کریم ترین ارباب را پاسخ گفته اند و اکنون به نجوای این لبیک آسمانی ایستاده اند.
3- حالا دیگر «مُحرم» هستی.
چون در «حرم» گام نهاده ای و بر محترم ترین سرزمین آفرینش راه می روی، دیگر از عطرهای دنیایی بی نیاز شده ای، پس به سویشان نرو.
از خود بینی رها شده ای، پس با آئینه ها کاریت نیست.
زینت های ظاهری چیزی به زیبایی لحظه هایت نمی افزایند، پس دورشان کن. از دام انگشتر و سرمه و حنا و روغن ها رها شو. از جدال و فسق بپرهیز. اکنون تو در سرزمینی هستی که از هر جای دیگر به آسمان نزدیک تر است.
4- نهم ذی الحجه است… روز عرفه.
خیل عظیم حاجیان در صحرای عرفات گرد آمده اند تا وقوف واجب خویش را در این صحرای پر رمز و راز به جا آورند.
این جا بوی قیامت می دهد. میلیون ها انسان از نژادها و زبان های گوناگون در بیابانی پهناور گرد آمده اند. خیمه های سپید، جامه های سپید، دل های سپید. از هر طرف صدای دلنشین مناجات به گوش می رسد. صحرا، گویی به سمت آسمان در حال اوج گرفتن است. حج با جلوه زیبایی از مناجات بندگان آغاز شده است. عارفانه ترین زمزمه، از میان خیمه ای دورتر دارد اوج می گیرد. سیمرغ دعایی که از آن خیمه پر می گیرد، گویی همه دعاهای بال و پر شکسته را به اعجازی شگفت، بال پرواز می بخشد و تا آن اوج های دور دست، با خود می برد. بعضی چشم ها، صاحب آن خیمه را می شناسند!
5- غروب شده است. قافله شعر و شور و شعورت را همراه کاروان حاجیان به سوی مشعرالحرام روانه کرده ای. تا طلوع آفتاب در این وادی خواهی ماند و شب را به بیداری و عبادت می گذرانی. چه تجربه شوق انگیزی!
6- خورشید دهمین روز ذی حجه طلوع کرده است. همراه حاجیان به سوی منا می روی. می روی تا بر ستون سنگی منا سنگ بزنی و شیطان وسوسه گر را از درون خود برانی.
میلیون ها سنگ کوچک، هوا را می شکافند و به سوی یک مقصد، قوس صعود و نزول را طی می کنند. گویی کعبه قبله تولّی، و جمرات، قبله تبرّی ماست. همه به یک سمت ایستاده اند و یک هدف مشترک را با قصد قربت، سنگ می زنند. چرا که آن را نماد دشمنی با پروردگار می دانند؛ نماد قد علم کردن مخلوق در برابر خالق.

پس بزن حاجی! بزن و این خلق را در خود بکشن.
ریگ هایی که برای رمی جمره می بری، باید از منطقه حرم باشد. باید با نور پروردگار، ظلمت شیطان را از دل بشویی. با سنگ «هر جایی» که نمی توان کار به این بزرگی کرد!
7- عید قربان است. پس از رمی جمره عقبه، باید قربانی کنی. به یاد پدر و پسری که از همه چیز گذشتند و فقط خدا را دیدند. به یاد کسانی که تعبد را متجلی کردند و تا آخر دنیا معلم انسان ها شدند.
تمرین می کنی که چگونه می توان نفس را به هیچ انگاشت. می توان برای امر الهی، از عزیزترین ها گذشت و بادست خود، فرزند را به قربانگاه آورد.
چه دست نیافتنی هستی ابراهیم! برای دل های کوچک ما، چقدر دور و دست نیافتنی هستی! برای ماهایی که به هزاران دلبستگی حقیر چنگ زده ایم و از هیچ کدام نمی گذریم!
اکنون، زمان «تقصیر» است. باید برای تواضع در برابر خالق، مو و ناخن را از تن جدا کنی؛ در همان سرزمینی که قربانی کرده ای. گویی این هم سهم جسم توست از قربانی شدن برای دوست.
8- باید خانه خدا را طواف کنی. در حالی که قلبت در نزدیک ترین حالت به کعبه است: شانه چپ به سوی کعبه. پرگار بندگی به دور مرکز آفرینش، هفت بار می چرخد؛ با آداب خاص، گویی تمام افلاک با تو در طواف اند. دل ها در کششی غریب به سوی عظمت این خانه سنگی جذب می شوند. خانه ای ساده و بی پیرایه که گویی حاصل جاذبه خالق است. خدایی که همواره با صفات بی زمانی و بی مکانی می شناختی، حالا تو را دعوت کرده که خانه ای را به نام او طواف کنی. شاید دل زمینی ات به این نشانه آسمانی، گرهی ناگسستنی بخورد.
9- طواف از حجرالاسود آغاز می شود
یادگاری که از بهشت با آدم فرود آمد. شاهد میثاق آدم با پروردگار. همان که رسول خدا(ص) دست راست خدایش می خواند که با دست کشیدن بر آن، با خدا بیعت می کنی. همان که از پس تاریخی پر فراز و نشیب، از طوفان نوح و سیل ها و غارت ها بر جا مانده تا شاهد پیمان بستن بنی آدم با خدا باشد.
10- طواف باید از پشت حجر اسماعیل انجام شود. حجر، مدفن اسماعیل و هاجر و بسیاری از پیامبران است و جزئی از کعبه بوده است. پس باید از بیرون آن طواف کنی. (2)
خوشا به حالت ای ذبیح الله که آرامگاهت در متن خانه خداست! و این پاداش برای اخلاص عاشقانه تو عجیب نیست.
11- نماز طواف را پشت مقام ابراهیم به جا می آوری. آن جا که سنگی سخت، در دل خود، یادگاری از پیامبران بزرگ دارد. سنگی که به یاری ابراهیم آمد تا در بنای خانه کعبه دستش را به دیوارهای بلند خانه خدا برساند. گویی در حج همه چیز رنگ و بویی از ابراهیم با خود دارد. سرافراز بیرون آمدن از امتحانات پی در پی الهی، مقام کوچکی نیست!
«واذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن»(3) و برای همین عظمت هاست که می فرماید: «واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی» (4)
12- هروله هاجر را که پریشان و بی تاب از این کوه تا آن کوه می رفت و می آمد، پیش چشم می آوری. این خاندان جلوه راستین خدا پرستی اند. باید به آن بانوی با ایمان اقتدا کنی. از صفا آغاز می کنی به سوی مروه، از مروه باز می گردی به سوی صفا و… دوباره و… دوباره… تا مروه.
سعی پایان یافته است و تو اکنون به خوبی می دانی که برای جاری شدن زمزم رحمت، باید سعی کرد. آری؛ گاه باید کودک بهانه گیر نفس را در تشنگی رها کنی تا جسم چون مادری بی قرار در پی آوردن نیازش این سو و آن سو می دود، او پا بر زمین می کوبد و آن چشمه اصیل را در خود بجوشاند.
13- شب های یازدهم و دوازدهم، شب های بیتوته در «مناست». و در این روزهاست که باید جمرات سه گانه را رمی کنی و چون ابراهیم، شیطان وسوسه گر را از خود برانی.
14- ظهر روز دوازدهم از منا بیرون می آیی و حج پایان می یابد. پایانی که برای تو، آغاز یک زندگی تازه خواهد بود. اکنون تو پاک و نورانی، به سرزمین خود باز می گردی تا پیام توحیدی را که در اجتماع بزرگ مسلمانان دریافته ای، بازگویی و منتشر سازی.

پی‌نوشت‌ها:

1- اسامی میقات های حج که حجاج نواحی مختلف در آن محرم می شوند.
2- شرط است که طواف بیرون از کعبه باشد.
3- بقره/124.
4- بقره/125.

منابع:
– مناسک حج، تدوین محمدحسین فلاح زاده.
– مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید