زن،جمعه و جماعت(1)

زن،جمعه و جماعت(1)

پیش درآمد
عبادات و احکامِ مربوط به آن، بخش عظیمى از شریعت را تشکیل داده و غالب ِجنبهء تأسیسىِ دین نیز در همین بخش نمودار است . جالب توجه این است که شارع مقدس در موارد زیادى به عبادته، که حاکى از نامرئى ترین رابطه؛ یعنى رابطهء میان خداوند و آدمى است، ابعادى اجتماعى بخشیده است .
امروزه مسألهء جامعه پذیرىِ بشر،دلمشغولى مهمى براى دانشمندان علوم تربیتى است . آموزش ویژگیهایى که فردرابراى یک زندگى جمعى آماده کند و اورامهیّاى پذیرش روابط خلاقِ سازنده ودرعین حال عاطفىِ اجتماعى نماید،بسى مهم است .
در جغرافیاى فکر دینى، انسان درمیان خلق، موجودى داراى حقوق و مسؤولیت هاى معینى است . برخى از این مسؤولیت ها واجب و تعدادى دیگر از مختصات انسانِ متعالى اند. اسلام به دین جهت که معتقد است فرد فرد آدمیان، جوامع را مى سازند ومسؤولیت اصلىِ تغییر مسیر آنها به حساب مى آیند؛
[1] مایل است آنها به گونه اى تربیت شوندکه بتوانند مسؤولیت هاى سنگین اجتماعى را بپذیرند، با انسانهاى دیگر روابطى انسانى برقرار کرده، از ظرفیّت بالاى جامعه پذیرى برخوردار باشند. این امر، هم در اسلوب و روش اخلاقى دین تعبیه شده و هم در نظام فقهىِ آن محقّق است.
در قاعده و اسلوب اخلاقى، به دستورات دینى راجع به لزوم ترابط، صبر، حلم وبردبارى، مدارا و در فقه اسلامى، به دستورات متعددى مانند انفاق، خمس، زکات، نظارت ملّى در قالب امر به معروف و نهى از منکر… اشاره نمود.
مسألهء حضور در نماز جمعه و جماعات نیز از همین دستهء اخیر است . مسأله عبادات،آنهم در شمایل نماز، یکى از مهمترین ارکان تدین به حساب مى آید. مغز و هستهء اصلى آن هم تقرب و احساس حضور است . لیکن این هستهء مرکزى که از جنس محبت و وامدار اخلاص است، به هیچ وجه مانع از آن نشده که به دامنهء اجتماعى این امور توجه نشود. ترغیب مسلمانان به برپایى این عبادات در شکل جمعى و ایجاد هیأتى خاص در متن جامعه پیام هاى گوناگونى دارد.
اقامهء جماعت ها (نماز جمعه، نماز عیدین، نماز جماعت) اعلانِ رسمى و باشکوه حیات مسلمانى در جامعه است . حرکت هاى موزون نمازگزاران در عین سکون و آرامش، فریاد«من مسلمانم» را در بر دارد. براساس همین آمیزه؛ یعنى «اعلان و آرامش» است که نمازجماعت به عنوان زیباترین و در عین حال مقتدرترین جلوه هاى مسلمانى، در دستور کار نبى ّگرامى (ص) قرار گرفت.
پیامبر(ص) به همراه حضرت امیر(ع) و بانو خدیجهء کبرى (س)، با انجام نماز جماعت، به ایمان بارورِ خود تصریح کردند. علاوه بر اینکه تشکیل جمعیت ایمانى از جهات دیگر هم براى دیدگاه دینى حایز اهمیت است؛ جهاتى نظیر اطلاع یابى مسلمین از یکدیگر، آگاه شدن از وقایع مهم اجتماعى که خود مقدمهء عمل اجتماعى ـ مردمى و برنامه ریزى کلان اجتماعى است، به رخ کشیدنِ عظمت و ابهّت اسلام که در جاى خود ضریب ایمنى مسلمانان ومرزهاى اسلامى را بالا مى برد و دهها فایده و ثمرهء دیگر…
با این وصف روشن است که اگر نیمى از این جمعیت اسلامى را زنان تشکیل مى دهند، حضور یا عدم حضور آنها در این اجتماعات، مى تواند بر ترتّب آثار پیش گفته مؤثر باشد. درعین حال عبادات توقیفى بوده و لازم است بدون استحسانات عقلى، نظریهء فقهى فقها رامبناى حرکت عبادى قرار داد. بنابراین، بجاست که نظریه دینى را در این خصوص جویاشویم . به این دلیل ما بحث خود را در دو بخش اساسى زنان و نماز جماعت زنان ونماز جمعه پى خواهیم گرفت .

الف . زنان و نماز جماعت
آنچه روشن است و از سیرهء معاصرین عصر نبوت به دست مى آید، حضور یافتن زنان درجماعت مسلمین است . این نکته از شواهدى چند به دست مى آید:
اولاً: اینکه نخستین جماعت به وسیلهء پیامبر برگزار شد که در آن جماعت ه،حضرت خدیجه، همسر گرامى پیامبر(ص) حضور داشته و مردم این جماعت ها رامشاهده مى کردند.
[2] ثانیاً: روایاتى در دست است که تصریح دارد به حضور زنان در نمازهاى جماعت؛مانند روایت ذیل که به الفاظ مختلف نقل شده است:
«کان رسول اللّه یصلّى الصبح فتنصرف نساء المؤمنات متلّفعات بمروطهن و لایعرفنمن الغلس»:
[3] «زنان مؤمن، نماز صبح را با پیامبر(ص) به جاى مى آوردند در حالى که لباسىکه تمام بدن آنها را مى پوشاند به تن داشتند و این زنان در تاریکى بازشناخته نمى شدند.»
طبیعى است که احادیث نبوى، در شرح ثواب هاى زیادِ نماز جماعت، به گوش زنان رسیده باشد و آ نها راغب شده باشند که از این ثواب ها بى بهره نمانند. علاقهء زنان به حضوردر مساجد، جهتِ اقامهء نماز جماعت و ممانعتى که از آنها به عمل مى آمد، باعث گردیدروایاتى از پیامبر(ص) در این باره صادر شود؛ از جملهء این روایات، حدیث ذیل است:
«لا تمنَعوا إماء اللّه مساجد اللّه و لْیَخرجَنّ تفلات…».
[4] «کنیزان خدا را از ورود به مساجد خدا منع نکنید (ولى) باید که این زنان بدون استفاده از بوى خوش از خانه خارج شوند.»
روایت بال، ضمن بیان برخى ضوابط حضور زنان در اجتماع،خروج آنها از خانه، براى اقامهء نماز جماعت را بلامانع اعلام مى کند. روشن است که رعایت موازین حضور اجتماعى توسطزنان؛ یعنى ایمن سازى فض، براى انجام رفتارهاى صحیح وعبادى خودشان است .
روایت دیگرى نیز که حاکى از این معناست، روایت ابن عباس از پیامبر خدا(ص) وعملکرد ایشان است:
«کان رسول اللّه(ص) امر بَناته و نسائه أن یخرجن فیالعیدین».
[5] «رسول اللّه (ص) دختران و زنان خود را براى اقامهء جماعت در نمازهاى عیدین به خارج خانه مى بردند.»
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که حضور زنان درجماعت ه، از نظر تاریخى ثابت است . این سیره و رفتار مسلمین جهت حضور در نمازهاى جمعه و جماعت در طول تاریخ نیزحفظ شده است . ملاحظه مى شود با وجود فراز و نشیب هاى زیادى که برتاریخ مسلمین گذشته است، همچنان زنان براى شرکت در نماز جماعت از خانه هایشان بیرون مى شده اند. بعنوان مثال با وجود ترویج عقاید افراطى راجع به عدم حضور زنان دراجتماع؛ مانند عقاید وهابیون، مسجد الحرام و مسجد النبى (ص)نیز همه ساله و در همهء ایام، شاهد حضور بانوان زیادى در اوقات پنج گانهء نمازها بوده و هستند. لیکن از آنجایى که روایات فقهى متفاوتى در این زمینه موجود است، بحث نیاز به تدقیق وباریک بینى بیشترى دارد.
در کنار سیرهء متشرّعین، روایاتى نیز هست که نماز فراداى زن در خانه را از جماعت او در مسجد بافضیلت تر مى دانند.
[6]بنابراین، لازم است به روایات نظر انداخته و حکم حضور زنان در جماعت را از نظر فقه شیعه و اهل سنت بررسى کنیم:

الف/1. حضور زنان به عنوان امام جماعت در فقه شیعه و اهل سنت
مشهور فقهاى شیعه، امامتِ جماعت زنان براى زنان را جایزمى دانند.
[7] برخى نیز ادعاى اجماع و نفى خلاف در مسأله کرده اندکه از تتبع کتب فقهى به دست مى آید.
[8] لبته تحصیل اجماع مشکلاست؛ زیرا وجود مخالفین از علماى بزرگى در مسأله، کاملاًمحرز است . از میان قدم، مرحوم سیدمرتضى
[9] و ابن جنید،مخالف امامت جماعت زنان هستند.
صاحب مستند از ظاهر کلمات مرحوم صدوق و کلینى نیز منع از امامت زنان را استفاده کرده، مى فرماید: از مدارک نیز به نوعى تمایل به منع استخراج مى شود. علامه هم در«مختلف» از قول به منع نفى بأس فرموده اند ولى در کتب دیگرشان به جوازفتوى داده اند.
[10] صاحب مستند نیز خود قائل به عدم جوازِجماعت زنان براى زنان درفرائض هستند.
[11] چنانکه گذشت، بسیارى از فقهاى قدیم و متأخر، قائل به جواز امامت زنان براى زنان هستند؛ از جمله به موارد ذیل اشاره مى کنیم:
مرحوم صدوق گرچه در «المقنع» متعرض مسأله نشده اندولى از فرمایش ایشان در «جمل العلم و العمل»، که نفى جوازامامت زنان براى مردان را نمودند، استظهار مى شود امامت آنهابراى زنان بلامانع است.
[12] مرحوم کلینى نیز در کافى پس از منع امامت زنان براى مردان وبرخى طوایف دیگر مى فرمایند:
«یجوز أن یؤمّ کلّ منهم بأهل طبقته».
[13] مرحوم قاضى ابن برّاج هم در مهذّب آورده اند: «لا یَؤُم ُّ المرأهالرِّجالَ و یجوز أن تَؤُمَّ النساء».
[14] در اقتصاد نیز شبیه به همینعبارت وارد شده است .
[15] شیخ نیز در نهایه آورده است: «لابأس أن تؤمّ المرأه بالنساء»
[16] و در مبسوط فتوى به استحباب داده اند و مى فرمایند: «یستحبللمرأه أن تؤم النساء فیصلّین جماعه فى الفرائض و النوافل».
[17]صاحب شرایع
[18] در «شرایع»، علامه حلى در «تبصره»
[19] و «تلخیص المرام»،
[20] شهید اولدر«دروس».
[21] و شهید ثانى در «مسالک»،
[22] محقق اردبیلى در «مجمع الفائده و البرهان»،
[23] صاحبحدائق
[24] و صاحب جواهر
[25]، همگى فتوا به جواز امامت جماعت زنان براى زنان درفرائض داده اند.
از میان علماى معاصر نیز تعداد قابل توجهى قائل به جواز امامت زنان براى زنان درنمازهاى واجب اند؛ مانند مرحوم سیدکاظم یزدى، صاحب عروه الوثقى که در چند موردتلویحاً و در مواردى به صراحت به امر فوق فتوى داده اند: «یجوز أن یؤمّ کلّ منهم بأهل طبقته».
[26]درمستمسک العروه الوثقى مرحوم حکیم نیز جواز امامت زنان براى زنان را در نمازهاى واجب قبول دارند.
[27] از محشین عروه، مرحوم آیت الله گلپایگانى در غیر نماز میت،حضرت امام، آیات عظام قمى و رفیعى در مسأله تأمل و اشکال دارند ولى باقى بزرگان حاشیه اى بر مطلب ندارند. از فقهاى حاضر، آیات عظام مقام معظم رهبرى، مکارم، صافى وتبریزى به جواز امامت زنان فتوى داده اند.
[28] ادلهء زیادى بر مسأله اقامه شده است که بیشتر روایى اند. البته صاحب جواهر از قول «خلاف»، «تذکره»، «غنیه»، «ارشاد جعفریه»، «معتبر» و «منتهى» ادعاى اجماع برجواز را نقل کرده و در بیان مستنداتِ آن غیر از روایات، به اصل اشتراک احکام نیز تمسک جسته اند.
تمسک به این اصل در کنار روایات، از این حیث مفید است که در صورت مواجهه باروایاتى که ظهور در عدم جواز امامت زنان دارند، مى توانیم به اصل مزبور رجوع کرده،روایاتى را که جواز امامت زنان را ثابت مى کنند، ترجیح دهیم.
در هر حال، در مسأله دو دسته روایت وجود دارد؛ روایاتى که امامت زنان براى زنان راتجویز مى کنند، مانند نبوى معروف و مشهور درکتب روایى شیعه و اهل سنت که حضرت رسول (ص) به امّ ورقه امر کردند که براى اهل خانهء خود جماعت برگزار کند.
[29] روایت مسند دیگر از امام صادق (ع) است . که از آن حضرت پرسیدند: «ففی صلاهالمکتوبه أ یَؤُمّ بعضهنّ بعضاً؟»حضرت پاسخ دادند: «نعم».
[30] روایت دیگر موثقه سماعه بنمهران است از امام صادق (ع):«عن المرأه توم النساء؟ فقال: لا بأس به».
[31] روایت دیگر روایت عبدالله بن بکیر است
[32] که گرچه مرسل است ولى علاوه بر آنکه ابن بکیر از اصحاباجماعاست، روایت مزبور نیز به ادلهء صحیح و موثق دیگر تأیید شده است . روایت صحیحدیگرى که از ظاهر آن، حکم مزبور به دست مى آید، صحیحهء ابن جعفر است به مفاد ذیل:
«عَن المرأه تَؤُمُّ النِّساءَ ما حَدّ رَفْع صَوْتِهِا بِالقراءه والتَّکبیر؟ فقال الصادق«ع» قَدْرُ ما تُسْمِع».
[33] تمام بزرگانى که فتوا به جواز امامت جماعت زنان براى زنان داده اند، به ادله فوق استنادنموده و همه آنها از اشتهار فتوایى برخوردارند.
در مقابل، ادّله اى نیز بر منع امامت جماعت زنان یا حضور آنان در جماعت دلالت دارد؛ ازجمله آنها نبوى اى است که در کتب شیعه و اهل سنت تکرار شده . طبق نقل، این روایت،بخشى از وصیت و سفارش پیامبر خدا(ص) به حضرت على (ع) است . به نظر مى رسد تمام اسناد موجود، یک روایت را نقل کرده اند؛ برخى مختصرى از آن و تعدادى تمام روایت راآورده اند. در این روایت امورى را از زنان نفى کرده است؛ از جمله فرموده است:«ولیس علىالنساء أذان و لا اقامه و لا جمعه و لا جماعه».
[34] صرف نظر از بحث سندى که در روایت وجود دارد، باید متذکر شویم که آنچه در این روایت نفى شده، سیاق واحدى ندارد. برخى از آنچه نفى شده، اساساً بر مردان هم واجب نیست و لذا نفى آن از زنان نفى استحباب است؛ مانند هروله، عیادت مریض، استلام حجرالاءسود… و در مواردى نیز چیزى نفى شده که انجام آن بر زنان حرام است؛ مانند خروج زن از منزل بدون اذن همسر.
بنابراین، گاهى حکم مزبور ترخیصى است و گاهى عزیمتى و الزامى . این مسأله هم ازخود روایت احراز نمى شود و نیاز است که دلالت روایت با ادلهء دیگر تحکیم و یا تبیین شود.
بدیهى است که تتبّع در منابع روایى، روایات دیگرى که حاکى از منع باشند را نیز به دست مى دهد، لیکن از شهرت فتوایى روایات مجوزه و اعراض علما از روایات مانعه به دست مى آید که دستهء اول بر ادلّهء مانعه ترجیح دارند.
[35]

پی نوشت ها :

[1] (إنَّ اللّه لا یغیّرُ ما بقوم حتى یُغیّروا ما بأنفسهم)، رعد:11
[2] جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج‏1، ص‏203، به نقل از تاریخ طبرى، کامل و اعلام الورى.
[3] ابن ابى‏الحدید – شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص‏285؛ وجوزى، حافظ عبدالرحمن بن على، احکام النساء،ص‏192
[4] بحارالانوار، ج‏87، ص‏354، باب 1، وجوب صلاه العیدین، جوزى، احکام النساء، ص‏195
[5] جوزى، احکام النساء، ص‏201؛ البته در مجامع روایى شیعه و اهل سنت، روایاتى هم هست که مفادشترجیح خروج زنان براى نماز عید است در صورتى که زن مسن باشد.
[6] وسائل الشیعه، ج‏5، ص‏37، ابواب صلاه الجمعه، باب‏22؛ العک – الشیخ خالد – موسوعه فقه المرأهالمسلمه
[7] این شهرت با ملاحظه کتب فقهى به دست مى‏آید. صاحب جواهر جواز را به مشهور اصحاب نقلاًو تحصیلاً نسبت داده‏اند: ر.ک.به: جواهر الکلام، ج‏12، ص‏337؛ علامه در مختلف، ص‏154؛ شهید در بیان،ص‏231
[8] ر.ک.به: مستندالشیعه، ج‏5، ص‏35. صاحب جواهر هم از ریاض المسائل نقل مى‏کند: «إن علیه عامه منتأخّر».
[9] سلسله الینابیع الفقهیه، ج‏27، ص‏647
[10] محقق نراقى، مستند الشیعه، ج‏5، ص‏37
[11] همان، ص‏38
[12] سلسله الینابیع الفقهیه، ج‏3، ص‏183
[13] همان، ص‏274
[14] همان، ص‏409
[15] همان، ص‏30
[16] همان، ج‏30، ص‏324
[17] همان، ج‏27، ص‏233
[18] همان، ج‏4، ص‏821
[19] همان، ج‏28، ص‏522
[20] همان، ص‏567
[21] همان، ص‏647
[22] زین الدین العاملى، مسالک الافهام، ج‏1، ص‏264
[23] محقق اردبیلى، مجمع الفائده و البرهان، ج‏2، ص‏345
[24] بحرانى، یوسف، الحدائق الناضره، ج‏8، ص‏141وج‏11، ص‏189
[25] محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، ج‏12، ص‏337
[26] سیدکاظم یزدى، عروه الوثقى، ج‏1، صص‏798 – 797
[27] سیدمحسن حکیم، مستمسک عروه الوثقى، ج‏7، صص‏22-321«فلوکان کلّهم نساء فالمشهور جواز ائتمامهنّ بالمرأه».
[28] ر.ک.به: توضیح المسائل مراجع، صص 818 – 817 و 839 و همچنین رساله عملیه آیت الله تبریزى.
[29] هندى، علاءالدین، کنزالعمال – ج‏4، ص‏257، قم 536. حاج‏آقا رضا همدانى، مصباح الفقیه، ج‏2،ص‏680. در اعلام النساء، ج‏5، ص‏284، راجع به امّ ورقه بنت عبداللّه بن حارث انصاریه آمده است: «منفواضل نساء عصرها کان رسول الله یزورها و یسمیها الشهیده… و کانت جمعت القرآن، فأمرها النبی(ص)أن تؤمّ أهل دارها فکانت تؤمّ أهل دارها».
[30] وسائل الشیعه، ابواب صلاه الجماعه، باب‏2، ح‏7
[31] همان، ح‏11
[32] همان، ح‏10
[33] همان، ح‏3
[34] بحارالانوار، ج‏85، ص‏126 و وسائل الشیعه، ج‏3، ابواب صلاه الجماعه، باب 20، ح‏4
[35] گرچه کسانى که اعتضاد روایات به شهرت را نمى‏پذیرند، این وجه ترجیح را قبول ندارند؛ مانند صاحبمستند ر.ک.به: مستند الشیعه، ج‏5، صص‏39-37

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید