وقوف در عرفات با عامه (1)

وقوف در عرفات با عامه (1)

چکیده

یکی از اعمال حج که می بایست در زمان معینی در ماه ذی حجه به جا آورده شود، وقوف در عرفات و مشعر و منا است و هر سال حاکم حجاز، اول ماه ذی حجه را برای مشخص شدن زمان برپایی چنین اعمالی تعیین می کند.
در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده که اگر شک در زمان تعیین شده از سوی حکومت عربستان یا علم به خلاف واقع بودن آن حاصل شود، حکم تکلیفی و وضعی نسبت به اعمال حج چییست؟ نویسنده برای پاسخ به این سؤال نخست به طرح آرای فقهای شیعه در این باره پرداخته و سپس در دو مقدمه، مسئله حریم زمانی برای بعضی زمان های خاص در شریعت و جمعی بودن عبادت حج را مطرح کرده و بدین طریق کوشیده است تصویری از امکان اجزاء عمل به حکم حاکم عربستان حتی در صورت علم به مخالفت آن با واقع را ارائه دهد. آنگاه برای اثبات چنین امر ممکنی به سراغ ادله رفته و با بررسی چهار روایت در این باره و سیره امامان معصوم (ع) و ادلّه تقیّه و عسر و حجر به این نتیجه رسیده است که وقوف با عامّه و به حکم حاکم حجاز در فرض شکّ و در فرض علم به خلاف، تکلیفاً جایز، بلکه در بعضی موارد واجب است و وضعاً، صحیح و مجزی است.

پیش درآمد

از آنجا که اعمال حج باید در روزهای مخصوصی از ماه قمری انجام شود، شناخت ابتدای ماه قمری و به ویژه ماه ذی الحجه اهمیت ویژه ای دارد. از طرفی، چون مناسک حج از جمله شعائر دین و عبادت های گروهی به شمار می رود، مسئله ابتدای ماه در میان مسلمانان جنبه سیاسی و حکومتی پیدا کرده است و حاکم مسلمانان نقش تعیین کننده ای در آن ایفا می کند. هر چند ممکن است به نظر برسد مخالفت با رأی و حکم حاکم در تعیین ماه جنبه فردی دارد و برگشت آن به اختلاف در تشخیص موضوع است، اما چنین کاری به منزله مخالفت با حاکم و مشروع ندانستن حکومت اوست. از این رو، در طول تاریخ حاکمان دقت زیادی داشتند که ببینند چه کسانی از حکم آنها در آغاز ماه پیروی کرده و چه کسانی زیر بار حکم آنها نرفته اند؛ زیرا این امر محک خوبی برای تشخیص موافقان از مخالفان به شمار می رفت.
چون حجاز در این زمان مانند سایر زمان ها زیر نظر حاکمان غیر شیعی اداره می شود، این سؤال پیش می آید که آیا با حکم حاکم اهل سنت، اول ماه ذی الحجه ثابت می شود یا خیر؟
ممکن است گفته شود: حکمِ حاکمِ آن خطه، هیچ نقشی در تعیین وظیفه شرعی مکلفان ندارد و هر کس باید به وظیفه خود عمل کند؛ زیرا در حکم هیچ اختلافی نیست؛ مثلاً همه فقها، چه شیعه و چه سنی، می گویند باید در روز نهم ذی الحجه در عرفات وقوف کرد. اختلاف بر سر تشخیص موضوع است و تشخیص موضوع بر عهده خود مکلف است. هر کس هر طور که برایش ثابت شد، باید عمل کند.
ولی این سخن مردود است؛ زیرا با توجه به آنچه گفته شد، تعیین آغاز ماه قمری از شئون حاکم شده است و اعتنا نکردن به حکم او در این زمینه به مثابه سلب مشروعیت از حاکم خواهد بود و تمرّد به حساب می آید و هیچ گاه او چنین اجازه ای نخواهد داد.
آنچه اهمیت مطلوب را دو چندان می کند، این است که گاهی حاکمان دیار حجاز از روی غرض ورزی های سیاسی عمداً آغاز ماه را طوری اعلام می کنند که شیعیان را در فشار قرار دهند و آنها را وادار کنند که خلاف نظر فقهای خود در ابتدای ماه از حکم آنها تبعیت کنند، و این را نماد پیروزی خود و شکست طرف مقابل می دانند. شاید نمونه این برخورد را در حج 1428 بتوان مشاهده کرد که خلاف انتظار، آغاز ماه را با دو روز اختلاف اعلام کردند که اعتراضات زیادی را حتی از سوی دانشمندان خودشان نیز به دنبال داشت. این مختصر، با اشاره اجمالی به ادله و بررسی اقوال فقها، این موضوع مهم را بررسی و در پایان راه حل هایی موضوعی برای چنین مشکلاتی ارائه کرده است. در ضمن بحث، قواعد مهمی مطرح شده که در تمامی مسائل حج و بلکه در کل فقه بسیار مفید و کارگشاست؛ از آن جمله:
1. قاعده حریم زمانی؛
2. قاعده شعائر؛
3. بحث در جوانب مختلف قاعده تقیه و تقریب جریان آن در موضوعات و در احکام وضعی و اثبات صحت وضعی؛
4. تقریب جدیدی از قاعده لاحرج و خروج آن از لسان نفی محض و امکان اثبات حکم به وسیله آن.
لازم است یادآور شویم که در این نوشتار بهره های فراوانی از استاد ارجمند آیت الله شیخ محمد سند برده ام. امید است که این نوشتار مورد رضای ولیّ الله الاعظم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد، و خداوند توفیقات بیشتری در راه نشر مکتب اهل بیت (ع) به استاد ارجمند عطا فرماید.

اقوال در مسئله

الف) فقهای شیعه
مرحوم شهید در دروس تفصیل داده و فرموده که وقوف با آنها در روز هشتم و یازدهم مجزی نیست، اما در روز دهم احتمال اجزا می رود. (1)
از ابن جنید و علامه حلّی نقل کرده که آنها مطلقاً قائل به عدم اجزا می باشند (2)، ولی ظاهر کلمات علامه، عدم اجزا در صورت علم به خلاف و اجزا در صورت شک است. (3)
صاحب جواهر، در صورتی که به حکم حاکم عامه یوم الترویه نزد ما عرفه آنها باشد، بعید ندانسته که وقوف با آنها مجزی باشد، و به ادله تقیه و لزوم عسر و حرج تمسک کرده و در پایان فرموده که ترک احتیاط در این مسئله سزاوار نیست. (4) ولی در مناسک خود قول به عدم اجزا را پسندیده است.
شیخ انصاری در رساله تقیه به پیروی از صاحب جواهر در اکتفا به حکم آنها اشکال کرده است. اشکال او از این جهت است که در موضوعات تقیه راه ندارد. وی فقط یک صورت را استثنا کرده و آن صورتی است که مخالفت با آنها به معنای رد کردن حکم حاکم آنها از حیث مذهبش باشد، نه از حیث اشتباهش در تشخیص موضوع؛ مانند اینکه حاکم عامه به جهت شهادت کسی، حکم به آغاز ماه کند که شهادت او به مذهب حاکم مقبول و به مذهب ما مردود باشد. در چنین فرضی، اختلاف در موضوع به اختلاف در حکم بر می گردد. (5)
اکثر متأخران و فقهای این عصر نیز در صورت شک، قائل به اجزا و در صورت علم قائل به عدم اجزا شده اند. البته بعضی گفته اند عمل به حکم آنها در شرایط تقیه، مطلقاً مجزی است، چه در فرض علم به خلاف و یا شک در آن، و در غیر شرایط تقیه نیز مطلقاً باید به وظیفه اولیه عمل کرد. برخی نیز گفته اند فقط در صورتی عمل به رأی آنها مجزی است که حکم آنها بر طبق موازین نزد خودشان باشد، اما اگر طبق موازین شرعی نزد خودشان حکم نکرده بودند، مطلقاً مجزی نیست.
دو مقدمه
قبل از بیان ادله، لازم است دو مقدمه تذکر داده شود:

مقدمه اول: حریم زمانی

بنای عقلا بر این است که اگر برای زمان یا مکان خاصی احترام و یا حکم خاصی را بپذیرند، برای زمان ها و یا مکان های مجاور آن نیز چنین احترام و حکمی را، ولو در درجه ضعیف، جاری می دانند؛ مثلاً می گویند ایام و یا دهه و هفته فلان واقعه، با اینکه در یک روز انجام شده است.
از ادله متعدد و مختلفی در ابواب مختلف فقهی استفاده می شود که شارع مقدس این بنای عقلا را پذیرفته و همان گونه که برای مکان های مورد نظرش حریم هایی قرار داده است، برای زمان های خاص نیز قائل به حریم است و جالب اینکه برخی از این حریم های زمانی و مکانی در حج نیز وارد شده است و این به معنای عدم استثنای حج از سایر مسائل مربوط نسبت به حریم زمانی و مکانی است. حریم مکانی مانند وقوف در نقاط نزدیک به عرفات و منا در صورت ازدحام جمعیت در موقف، به طوری که مانع وقوف در این مکان ها باشد. در چنین فرضی باید در نزدیک ترین مکان به آن وقوف کرد:
عن سماعه، قال: قلت لأبی عبدالله (ع): إذا ضاقت عرفه کیف یصنعون؟
قال: یرتفعون إلی الجبل (6)؛
سماعه می گوید به امام صادق (ع) گفتم: اگر در عرفه جا کم بود حجاج چه کنند؟ فرمود: بالای کوه روند.
محمد بن الحسن باسناده عن سعد، عن محمد بن الحسین، عن ابی أبی نصر، عن محمد بن سماعه، قال: قلت لأبی عبدالله (ع): إذا کثر الناس بمنی وضاقت علیهم کیف یصنعون؟ فقال: یرتفعون إلی وادی محسرّ قلت: فإذا کثروا بجمع وضاقت علیهم کیف یصنعون؟ فقال: یرتفعون إلی المأزمین. قلت: فإذا کانوا بالموقف و کثروا وضاق علیهم کیف یصنعون؟ فقال: یرتفعون إلی الجبل… (7) .
شیخ طوسی با سند خود از سماعه نقل کرده که گفت از امام صادق (ع) سؤال کردم اگر مردم در منی زیاد شدند و جا برایشان تنگ شد چه کنند؟ فرمود: به سمت وادی محسر بالا روند، گفتم اگر در مشعر چنین وضعیتی پیش آمد و از کثرت حجاج، جا تنگ شد چه کنند؟ فرمود از مأزمین بالا بروند، گفتم: اگر در عرفات بودند و از کثرت حجاج جا برایشان تنگ بود چه کنند؟ فرمود: بالای کوه بروند.
از این نصوص استفاده می شود که شارع مقدس برای اطراف و نقاط نزدیک تر به مکان های مورد نظر خود، به حریمی قائل است و وقوف در آن حریم ها، گرچه باعث استیفای تمام ملاک نزد شارع نشود، اما دست کم مقداری از ملاک را استیفا می کند. از این رو، هرگاه وقوف در عرفات یا منا ممکن نباشد، نفرموده اند در هر مکانی که وقوف انجام شود، صحیح است؛ بلکه باید الأقرب فالأقرب باشد. این به معنای آن است که مکان های نزدیک به عرفات و منا، با سایر مکان ها فرق دارد و وقوف در آنها مرتبه ناقصی از واجب را استیفا می کند.
حریم زمانی هم مورد نظر شارع بوده است که نمونه هایی از آن به شرح زیر است:
1. در مورد غسل جمعه وارد شده که اگر کسی می داند در جمعه آب پیدا نمی کند، روز پنج شنبه آن را انجام دهد (8) ویا در روز شنبه آن را قضا کند. (9) این گواه آن است که روز پنج شنبه و شنبه که مجاور با جمعه است، با سایر ایام تفاوت دارد و بخشی از ملاک و اهمیت روز جمعه به آنها هم سرایت می کند. در روایتی وارد شده که خداوند ملائکه را از عصر پنج شنبه به زمین فرو می فرستد که نشانه سرایت احترام جمعه به زمان نزدیک به آن است. (10)
2. در باب شب قدر وارد شده است که صبح آن نیز حکم شب قدر را دارد و مزیت هایی که برای عمل در شب قدر است، شامل آن نیز می شود. (11)
3. در روایات وارد شده که از روز اول محرم، حزن و اندوه در چهره ائمه (علیهم السلام) ظاهر می شد و تا روز دهم شدت پیدا می کرد (12) و این ایام را ایام حزن می نامیدند. (13)
4. فضایلی برای روز غدیر ذکر شده تا سه روز ادامه دارد. (14) همین طور است آنچه در مورد روز نهم ربیع الاول وارد شده است. (15)
5. در بحث وقوف اضطراری، شارع مقدس وقوف بعد از غروب را مجزی از وقوف در روز عرفه دانسته و یا وقوف بعد از طلوع فجر مجزی از وقوف در شب مشعر است، و همین طور است در منا. چنین احکامی نشان دهنده آن است که در این حریم ها، جزئی از ملاک وجود دارد که هنگام اضطرار، شارع به همان اکتفا می کند. اگر این حریم های زمانی با سایر زمان ها هیچ تفاوتی ندارد، چرا شارع فقط وقوف اضطراری در این حریم های زمانی را مجزی می داند، نه در سایر زمان ها را.
6. وقتی حادثه ای مهم در یک روز اتفاق می افتد، عرف عقلا از روزهای نزدیک به آن حادثه به ایام آن واقعه یاد می کنند و حکم آن روز را به ایام مجاور آن سرایت می دهند. در روایات نیز مواردی از این قبیل وارد شده است. از باب نمونه:
– روی الصفار بسنده عن حفص الأبیض التمار، قال: دخلت علی أبی عبدالله (ع) أیام صلب المعلی بن خنیس… . (16)
صفار به سند خودش از حفص تمار نقل کرد که گفت: در همان روزهایی که معلی بن خنیس را به صلیب کشیده بودند خدمت امام صادق (ع) رفتم … .
– روی الحمیری عن جعفر، عن أبیه: أن علیاً (ع) کان یأمر منادیه بالکوفه أیام الأضحی … . (17)
حمیری از امام صادق از پدرش علیهما السلام نقل کرده که فرمود: امیرالمؤمنین (ع) به منادیش امر می فرمود در روزهای عید قربان در کوفه ندا کند … .
– تنبیه الخاطر: ابن محبوب یرفعه عن علی بن أبی رافع، قال … فقالت لی: بلغنی أن فی بیت مال امیرالمؤمنین عقد لؤلؤ و هو فی یدک، و أنا أحب أن تعیرنیه أتجمل به فی أیام عید الأضحی … . (18)
علی بن ابی رافع گوید: … او به من گفت: شنیده ام در بیت المال امیرالمؤمنین گردنبندی از لؤلؤ می باشد و اختیار آن با توست؟ دوست دارم آن را به من عاریه دهی تا در روزهای عید قربان، خود را به آن زینت کنم … .
در این روایات با اینکه واقعه در یک روز اتفاق افتاده، اما حکم آن را به ایام مجاور سرایت داده اند و از مجموع آنها تعبیر به ایام کرده اند. از مجموعه این شواهد، استفاده می شود که شارع مقدس بر طبق مشی عقلا، برای زمان حریم قائل است و روزهای نزدیک به زمان مورد نظر نیز نزد شارع حکم همان روز را دارد، یا درجه ای از حکم آن روز برای روزهای نزدیک به آن هست.
از این رو، در مسئله وقوف در عرفات یا مشعر و منا نیز می توان گفت هر چند تمام ملاک که استیفائش لازم است، وقوف در همان ایام خاص است، اما اگر شارع بنا به مصالحی به وقوف در یک یا دو روز قبل یا بعد از آن امر کرد، چنین وقوفی مستوفی بعضی از ملاک و یکی از مراتب واجب است.
البته ما نمی خواهیم به این مقدمه استدلال کنیم، اما فهم این مقدمه در فهم کیفیت استدلال به ادله آینده و کیفیت دلالت آنها مؤثر است.

مقدمه دوم: حج، عبادت جمعی

آنچه از ادله مختلف استفاده می شود، این است که حج عبادت گروهی و دسته جمعی است؛ همانند نماز جماعت که قوام آن به اجتماع است و ادای فردی آن مخلّ به ملاک و مصلحتی است که شارع برای اجتماع در موسم در نظر گرفته است، هر چند ممکن است برخی از ملاک آن استیفا شود، اما تمام ملاک استیفا نخواهد شد. شواهد و دلایلی که این مدعا را اثبات می کند، به قرار زیر است:
1. بنابر نص قرآن و روایات و ضرورت دین، حج و مناسک آن یکی از شعائر الهی و دینی است. باید ابتدا بدانیم شعیره و شعائر چه معنایی دارد، تا استدلال به این ادله روشن شود.
شعیره در لغت به معنای علامت و نماد و چیزی است که جنبه اعلامی برای مکتب یا مذهب یا هر چیز دیگر را داشته باشد. قوام شعیره، به جنبه اعلامی بودن اوست.خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین می گوید:
شعیره به شتر یا گاوی که برای قربانی حج می آورند گفته می شود، این شتر را برای مناسک حج اشعار کردم یعنی آن را مشخص شده قرار دادم که قربانی شود، و اشعار حیوان اینگونه است که با چاقو ضربه ای به فرق سرش بزنند تا خون از او بریزد و با این کار معلوم شود که این قربانی حج است، و علت اینکه به این حیوان، شعیره یا شعار گفته می شود این است که تشعیر یعنی علامت گذاری حیوان برای قربانی کردن در ایام حج است.
در این عبارت سبب اطلاق شعیره بر قربانی را در حج قران، این می داند که با علامت گذاری حیوانی، این حیوان به عنوان قربانی شناخته می شود و از هر جا بگذرد، همه می فهمند که این برای حج است.
جوهری در صحاح گوید:
شعائر، اعمال حج و هر چیزی است که نشانه ای برای اطاعت خدا قرار بگیرد. مشاعر مکان های مناسک حج هستند و به حواس نیز گفته می شود. شعار، هر چیزی است که روی لباس های دیگر پوشیده شود و شعار قوم در جنگ علامتی است که به وسیله آن یکدیگر را شناسایی می کنند. هنگامی که گفته می شود اندوه، آن مرد را اشعار کرد یعنی اندوه و غصه همانند لباس رو به او چسبید؛ او را اشعار کردم؛ بنابراین اشعار شد، یعنی او را آگاه کردم بنابراین آگاه شد.
جوهری در این عبارت شعیره و شعائر را به معنی چیزی می داند که عَلَم و علامت بوده و همانند لباس رو معرف انسان باشد، و سبب حصول معرفت گردد.
ابن فارس در مقیایس اللغه گوید: اشعار، آگاهی از طریق حواس است و مشاعر نیز از همین ریشه است؛ یعنی مکان هایی که نشانه و علامت دارد. مفردش نیز مشعر است و به مکان هایی گفته می شود که با علامت هایی نشانه گذاری شده است.
از این کلمات و غیر آن به خوبی به دست می آید که رکن اساسی در شعیره و شعائر، جنبه اعلام و اظهار و اعلام است، آن هم نه اعلام فکری، بلکه اعلام حسی.
اکنون که مفهوم شعائر تا حدودی روشن شد، می گوییم حج آن گاه شعار و علامت و موجب اعلای کلمه اسلام و ابراز توحید و نماد محسوس شریعت و علامت حیات و عزت اسلام خواهد بود که به صورت دسته جمعی انجام شود و ادای فرادای آن، سبب از دست رفتن جنبه شعیریت و شعاریت حج خواهد شد. در این فریضه، وصف اجتماع مطلوب شارع است و به امر او چنین اجتماعی رخ داده است.
2. در روایات مستفیضی، از مَشعر تعبیر به جُمَع شده است، بنابر اینکه مراد از آن، اجتماع مردم در آن خطّه باشد. این روایات نیز گویای این مطلب است که وصف اجتماع در مشاعر مورد نظر شارع است.
3. در پاره ای از روایات وارد شده که اگر پنج نفر را در موقف درک کردی، حج تو مجزی است، وگرنه مجزی نیست. بر این اساس، فقط درک زمان و مکان کافی نیست، بلکه باید عده ای، ولو پنج نفر باشند تا حداقل ملاک اجتماع محقق شود. در این مورد به جهت خصوصیتش به همان مقدار از ملاک اجتماع اکتفا شده است، نه اینکه تمام ملاک با پنج نفر استیفا می شود، تا در سایر موارد نیز بگوییم اضافه بر این، عدد هیچ دخلی در تشدید ملاک ندارد؛ چون ملاکات احکام به دست شارع است و او در هر موردی با احاطه بر تمامی ملاک ها و مفاسد و مصالح به مقدار خاصی از ملاک اکتفا می کند. آنچه در اینجا مدّنظر ما است، این است که این دلیل اصل وجود ملاک در اجتماع را اثبات می کند:
روی الکلینی فی الصحیح عَن أبِی عبدالله (علیه السلام) قَالَ: مَن أَدرکَ المَشعَر الحَرَامَ وَ عَلَیهِ خَمسَهُ مِنَ الناسِ فَقَد أَدرکَ الحجَّ. وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ باسنَادِهِ عَنِ ابنِ أَبِی عَمَیرٍ مِثلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: عَلَی خَمسَهٍ مَنَ النَّاسِ. و روی فی الموثق عَن أَبِی عَبدِالله (علیه السلام) قَالَ مَن أَدرَکَ المَشعَرَ الحَرَامَ وَ عَلَیهِ خَمسَهُ مَنَ النَّاسِ قَبلَ أَن تَزُولَ الشَّمسُ فَقَد أَدرَکَ الحَجّ؛ (19)
کلینی به سند صحیح از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمودند: هر کس مشعر الحرام را در حالی که پنج نفر آنجا هستند درک کند هر آینه حج را درک کرده است.
صدوق نیز با سند خود از ابن ابی یعفور مانند این روایت را با اندک تغییری نقل کرده است.
در روایت موثقی از امام ششم نیز نقل کرده که فرمود: هر کس مشعرالحرام را در حالی درک کند که قبل از زوال خورشید، پنج نفر آنجا باشند، حج را درک کرده است.
4. در پاره ای از روایات، ملاک درک وقوف در عرفات و مشعر، درک مردمی است که در آن دو منطقه قرار گرفته اند؛ مانند این دو روایت:
روی الشیخ بإسنادِهِ عَن مُوسَی بنِ القَاسِمِ عَنِ الحَسَنِ بنِ مَحبُوبٍ عَن علیِّ بنِ رِثَابٍ عَنِ الحَسَنِ العَطَّارِ عَن أَبِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) قالَ: إِذَا أَدرَکَ الحَاجٌ عَرَفاتٍ قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ فَاَقبلَ مَن عَرَفَاتٍ وَ لَم یُدرکِ النَّاسَ بِجُمَعٍ وَ وَجَدَهُم قَد أَفَاضُوا فَلیَقِف قَلیلًا بَالمَشعَرِ الحَرَامِ وَ لیَلحَقِ النَّاسُ بِمنًی وَ لَا شَیء عَلیهِ؛ (20)
شیخ طوسی به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: هرگاه حاجی عرفات را قبل از طلوع فجر درک کند و از عرفات بیاید و مردم را در جُمَع (مشعر) درک نکند و ببیند که آنها از آنجا رفته اند باید اندکی در مشعرالحرام درنگ کرده و پس از آن به مردم در منی ملحق شود و تکلیفی بر عهده او نیست.
– روی الشیخ عَن مَحَمَّدٍ عَن سَهلٍ عَن أَبِیهِ عَن إِدرِیسَ بنِ عَبدِاللهِ، قالَ: سَأَلتُ أَبَا عَبدِاللهِ (علیه السلام) عَن رَجُلٍ أدرکَ النَّاسَ بِجُمَعٍ وَ خَشِیَ إِن مَضَی إِلَی عَرَفَاتٍ أن یُفِیضَ النّاسُ مِن جُمَعٍ قَبلَ أَن یُدرِکَهَا فقالَ: إِن ظَنَّ أَن یُدرکَ الناسَ بِجُمَعٍ قَبلَ طُلُوعِ الشَّمسِ فَلیَأتِ عَرَفَاتٍ فَإِن خَشِیَ أَن لَا یُدرِکَ جُمَعاً فَلیَقِف بِجُمَعٍ ثُمَّ لیُفِض مَعَ النَّاسِ فَقَد تَمَّ حَجُّهُ؛ (21)
شیخ به سند خود از ادریس بن عبدالله نقل می کند که گفت از امام صادق (ع) در مورد مردی پرسیدم که مردم را در جُمَع (مشعر) درک کرده و می ترسد که اگر به عرفات برود مردم از مشعر کوچ کنند و او آنها را درک نکند. فرمود: اگر گمان دارد که قبل از طلوع خورشید مردم را در جُمَع (مشعر) درک می کند به عرفات بیاید و اما اگر می ترسد که جُمَع را درک نکند، همانجا بماند و سپس با مردم کوچ کند که حج او تمام است.
در این روایات امام (ع) نفرموده اند: «ادرک عرفات» و «یا ادرک جمع»، بلکه فرموده اند: «ادرک الناس بجمع». از این تعبیر معلوم می شود که درک ناس در جمع و عرفات، موضوعیتی دارد که شارع آن را لحاظ کرده است.
با توجه به این مقدمه می گوییم: وقتی وقوف در روز نهم واقعی، موجب از دست دادن ملاک اجماع در مناسک باشد، در واقع بین رعایت مصلحت وقوف در روز عرفه واقعی با رعایت مصلحت اجتماع، تزاحم رخ می دهد، و از آنجا که حریم زمانی روز عرفه واجد بعضی از ملاک آن روز است، ممکن است شارع که واقف بر ملاکات احکام و مفاسد و مصالح است، به جهت اهمیت مصلحت اجتماع با وقوف در حریم زمانی روز عرفه به استیفای بعضی از ملاک وقوف، اکتفا کند. این مطلب در حقیقت تصویری از صحت واقعی حج در صورت وجود دلیل بر آن است.

پی نوشت:

1. الدروس الشرعیه فی فقه الامیه، ج1، ص 420.
2. همان.
3. تحریر الاحکام، ج 1، ص 102.
4. جواهر الکلام، ج 19، ص 32.
5. التقیه، شیخ مرتضی انصاری، ص46.
6. وسائل الشیعه، ج 13، کتاب الحج، ابواب احرام الحج والوقوف بعرفه، باب 11، ح 3.
7. همان، ح 4.
8. همان، کتاب الطهاره، ابواب الاغسال المسنونه، باب 9 (باب استحباب تقدیم الغسل یوم الخمیس لمن خاف قلّه الماء یوم الجمعه).
9. همان، باب 10 (باب ان من فاته الغسل یوم الجمعه قبل الزوال استحب له قضاؤه فی بقیه النهار أو یوم السبت).
10. بحار الأنوار، ج 86، ص 361.
11. امالی شیخ صدوق، ص 751.
12. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 283.
13. همان، ج 45، ص 256.
14. اقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج 2، ص 261.
15. المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ص 95.
16. بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفّار، ص 423.
17. قرب الاسناد، حمیری قمی، ص 105 و 106.
18. بحار الانوار، ج 40، ص 337.
19. وسائل الشیعه، ج 14، کتاب الحج، ابواب الوقوف بالمشعر، باب 23، ح 10 و 11.
20. همان، باب 24، ح 1.
21. همان، کتاب الحج، ابواب الوقوف بالمشعر، باب 22، ح 3.

ادامه دارد ….

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید