فصاحت کلام و آرایش هنری
بارزترین ویژگی نهج البلاغه که آن را از دیگر کتابها متمایز و ممتاز کرده و در فرهنگ و ادب اسلامی جایگاه ویژه و برجستهای به آن داده است، عبارتپردازی زیبا و آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی نهج البلاغه است مفاهیم عالی و ماندگار نهج البلاغه آن گاه که به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته میشود و صناعتهای لفظی و معنوی به خصوص سجع و آهنگ کلام به آن جان میبخشد، روح و جان شنونده را به تسخیر خود در میآورد و او را شگفت زده کلمه به کلمه به دنبال خود میکشاند.
سید رضی به عنوان شاعری ادیب در ابتدا بیش از هر چیز، شیفته این برجستگی هنری سخنان امام ـ علیه السّلام ـ شد. که قلم به دست گرفته و سخنان آن حضرت را گرد آورد و نام زیبای «نهج البلاغه» را بر اثر جاودان خود نهاد؛ چنانکه خود در مقدمه این کتاب گوید:
چنین کتاب طراز فصاحت است و پیرایه بلاغت، عربیت را بها فزاید و دین و دنیا را به کار آید؛ که بلاغتی چنان، نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یک جا در کتابی! چه امیر مؤمنان سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.
فصاحت، خود را به کلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت، در کنار او زاید و به کمال رسد. او بود که نقاب از چهرهسخن کشید تا مترسّل زیبایی آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند، و خطیبان بر جای پایش گام نهادند و واعظان از خواندن کلام او نام یافتند. با این همه او گوی از همگان برد و اینان بدو نرسیدند، او پیش افتاد و اینان واپس خزیدند، چه در گفتار او رنگی از علم خداست و بویی از گفتار مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ .[1]
و به راستی تنها سید رضی شیفته این جمال و جلال نشد، بلکه هر کس با نهج البلاغه آشنا شد و از سبوی عشق جرعهای نوشید، مدهوش این آستان شد و در برابر آن عظمت کلام سر تعظیم فرود آورد. نمونهای از سخنان این استادان و نهج البلاغه آشنایان را، از نظر میگذرانیم:
1. ابن ابی الحدید، مورّخ، شاعر، دانشمند و شارح سنّی مذهب نهج البلاغه. در مقدمه خویش بر شرح نهج البلاغه مینویسد:
امام علی ـ علیه السّلام ـ پیشوا و سرور سخنوران و پیشتاز رسا سخنگویان است. کلام او را به حق، فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق دانستهاند. ارزش سخنان او را همین بس، که گویندگان، آیین سخنوی و نویسندگان، اسلوب نویسندگی را همه از او آموختهاند.[2]
2. مرحوم شیخ محمد عبده، مفتی اسبق مصر و شارح دیگر نهج البلاغه در مقدمه شرح خود مینویسد:
در تمام مردم عرب زبان که بگردید کسی را نمییابید که نگوید: سخن علی ـ علیه السّلام ـ پس از قرآن و کلام نبوی، شریفترین، بلیغترین، پرمعناترین و جامعترین سخنان است.[3]
3. عبد الحمید بن یحیی عامری (مقتول به سال 132 ق.) کاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه از بنی مروان ـ که درباره او گفتهاند «کتابت با عبد الحمید آغاز گردید» ـ درباره سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ مینویسد:
هفتاد خطبه از خطبههای اصلع (امام علی ـ علیه السّلام ـ را از برکردم، و این خطبهها چون چشمهای همچنان پی در پی در ذهن من میجوشید.[4]
4. ابوعثمان جاحظ ـ متوفای 255 ق.) ـ که مسعودی وی را فصیحترین نویسندگان سلف دانسته و امیر سخن لقب یافته ـ میگوید:
بعد از قرآن و سخنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر کلام و خطبه و مقالهای که خواندم و شنیدم یارای رقابت با آن را یافتم، مگر سخنان امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ که هر چه کوشیدم توانایی رقابت با آن را در خود نیافتم.[5]
5. ابن نباته (متوفای 374 ق.) ـ که از ادیبان بنام و خطیبان مشهور عرب است ـ میگوید:
از خطابهها گنجی از بر کردم که هر چند از آن بردارم نمیکاهد و افزون میشود؛ و بیشتر آنچه از بر کردم یک صد فصل از مواعظ علی بن ابی طالب است.[6]
6. استاد ناصیف یازجی به فرزندش، ابراهیم سفارش میکند:
اگر بخواهی از علم و ادب و انشا و نگارش بر رقیبانت برتری جویی حتماً «قرآن» و «نهج البلاغه» را از بر کن.[7]
7. علی الجندی، رئیس دانشکده علوم در دانشگاه قاهره میگوید:
با مطالعه نهج البلاغه نوعی خاص از آهنگ موسیقی بر اعماق احساسات انسان پنجه میافکند؛ از نظر سجع و ترتیب کلمات و جملات طوری مرتب است که میتوان آن را «شعر منثور» نامید.[8]
8. محمد امین النواوی در کتاب «جولات اسلامیّه» خویش مینویسد:
زیبایی عبارات نهج البلاغه از جهت ترکیب لفظی و سبک ادبی برجستگیهای زیر را دربر دارد:
1. در انواع کلمات مفرد، جمع، مذکّر، مؤنّث، حقیقت ومجاز، سرمایهای غنی برای فرهنگ الفاظ عربی است.
2. مجازها و کنایهها در قالب جالب و نوی آمده است.
3. ایجاز و اطناب (کوتاهگویی و به درازا سخن گفتن) در جای مناسب خود به کار رفته و ما این مطلب را در خطبهها و نامههای طولانی و گاه متوسط و یا کوتاه آن حضرت به روشنی مشاهده میکنیم.
4. محسنات و نوآوریهای لفظی از «جناس» تا «ترصیع» و «قلب» و «عکس»[9] در موارد مناسب به کارگرفته شده است.
5. آهنگ طبیعی و عبارات جذّاب که اهل فن به خوبی آن را درک میکنند و مردم از شنیدن آن به هیجان میآیند… .
9. امام یحیی یمنی نویسنده کتاب «الطراز» مینویسد:
از معانی گوارا و شیوای سخن او (علی ـ علیه السلام ـ) هر خطیبی سیراب شده و هر گویندهای لباس سخنوری پوشیده است؛ زیرا علی ـ علیه السّلام ـ جایگاه و زادگاه بلاغت و ابر پربار فصاحت است چنانکه خود فرمود: «ما فرمانروایان کشور سخنیم سخنوری در وجود ما ریشه کرده و شاخههای آن بر ما سایه گسترده است.»[10]
10. استاد دکتر سید جعفر شهیدی، استاد دانشگاه و مترجم موفق نهج البلاغه در مقدمه ترجمه خویش مینویسند:
از سالها پیش چون فرصتی دست میداد برخی از ترجمههای فارسی نهج البلاغه را با متن مقابله میکردم. ضمن این بررسی دیدم مترجمان ـ که خدمتشان در پیشگاه مولای متقیان ـ علیه السّلام ـ پذیرفته باد ـ هر چند در کار خود موفق بودهاند، کم و بیش در این ترجمهها یک نکته را چنانکه باید رعایت نکردند و آن این است که سخنان مولا چنانکه میبینیم در عین علوّ معنی به زیورهای لفظی نیز آراسته است: استعاره، تشبیه، جناس، موازنه سجع و مراعات النظیر. مخصوصاً صنعت سجع که در سرتاسر کتاب دیده میشود و امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ به سجعگویی شناخته بوده است.
هنگامی که زینب کبری در پاسخ پسر زیاد گفت: مهتر ما را کشتی، از خویشانم کسی را نهشتی، نهال ما را شکستی، ریشه ما را از هم گسستی، اگر درمان تو این است آری چنین است.[11]
پسر زیاد گفت: سخن به سجع میگوید: پدرش نیز سخنان مسجّع میگفت.
بدین رو کوشیدم تا در حد توانایی خویش ضمن برگردان عبارت عربی به فارسی ـ چندان که ممکن است ـ صنعتهای لفظی را نیز رعایت کنم.[12]
دهها نمونه از سخنان صاحبنظران دیگر هست که در مورد ابعاد فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و معنوی نهج البلاغه ابراز داشتهاند که از یادآوری آن صرف نظر میکنیم. برای اینکه چند نمونه عینی را از آنچه گفته شد ارائه داده باشیم، توجه خوانندگان محترم را به این قسمت ازمقاله جناب آقای احمد سپهر خراسانی ـ با عنوان «امام علی ـ علیه السّلام ـ بزرگترین خطیب تاریخ» البته با رعایت اختصار ـ جلب مینمایم.
سجع
سجع اقسامی دارد که علم بدیع بدان متعرّض است، و امام ـ علیه السّلام ـ گاهی کلامش را با یکی ـ دو سجع نمکین میکند. چنانکه خطاب به مردم بصره در خطبه 13 میفرماید: «کنتم جند المرأه و اتباع البهیمه، رغا فاجبتم، و عقر فهربتم. اخلاقکم دقاق و عهدکم شقاق، و دینکم نفاق، و ماؤکم زعاق. و المقیم بین اظهرکم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنکم متدارک برحمه من ربّه، کانّی بسمجدکم کجؤجؤ سفینه قد بعث الله علیها العذاب، من فوقها و من تحتها و غرق من فی ضمنها» و در خطبه 18 در وصف قرآن چنین آمده است: و انّ القرآن ظاهره انیق، و باطنه عمیق، لا تفنی عجائبه، و لا تنقضی غرائبه. سجعهای امام معمولاً جز یکی ـ دو مرتبه تکرار نمیشود، جز موارد نادر که احساس ملال و سنگینی در آن نرود و بیشتر دو سجعی است، مانند: «اشرف الغنی، ترک المنی»؛ یا: «من اطال الامل، اساءَ العمل» که دو جمله اخیر دارای «ترصیع» است، و اگراین دو صنعت بدون تکلّف آورده شود، کلام را زیباتر میکند، مانند آیه شریفه: «انّ الابرار لفی نعیم و انّ الفجّار لفی جحیم».
ایجاز و اطناب
علی ـ علیه السّلام ـ در خطبههای خود، هنگام اقتضای مقام، به اطناب میپردازد و سخن را طولانی میکند و به هنگام لزوم سخن را در دو جمله فشرده میسازد به گونهای که یک خطبه کوتاه، کتابی تفسیر دارد. به عنوان نمونه، شما خطبه کوتاه 21 را ملاحظه فرمایید: «فان الغایه امامکم، و انّ وراءَکم الساعه تحدوکم، تخفّفوا، تلحقوا، فانّما ینتظر باوّلکم آخرکم؛ قیامت پیش روی شماست، و مرگ از پس شما را میراند! سبکبار شوید تا به کاروان برسید؛ که پیشینیان را به انتظار رسیدن پسینیان، نگاه داشتهاند.»
لطف این کلام را نمیتوان به قلم آورد، که فصاحت و بلاغت چون زیبایی است؛ «یدرک و لا یوصف» است. این همه معنی با این ایجاز جز به اعجاز حمل نتوان کرد.
[1] . نهج البلاغه، «مقدمه»سید رضی، ترجمه شهیدی.
[2] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، «مقدمه».
[3] . شیخ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، «مقدمه».
[4] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 1/24.
[5] . محمد امین النواوی، جولات اسلامیه، 99.
[6] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 1/ 24.
[7] . عبد الزهرا حسینی، مصادر نهج البلاغه، 99.
[8] . علی بن ابی طالب شعره و حکمه «مقدمه».
[9] . جناس در اصطلاح فن بدیع: آوردن دو کلمه است که از نظر لفظی شبیه هم هستند ولی در معنا متفاوتند: دو جمله یا دو مصراع است که با اینکه در برابر هم هستند وزن و سجع کلماتش مطابق هم باشد. مانند:
هوا شد تیره و گریان بسان دیده وامق زمین شد تازه و خندان بسان چهره عذرا
قلب و عکس: مقدم و مؤخر نمودن لفظ است. خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد.
[10] . محمد امین النواوی، پیشین، ص 99 ـ 104 و انّا لأمراء الکلام، و فینا تنشبت عُرُوقُه و علینا تهدّلت غصونه. نهج البلاغه، خ 233.
[11] . لقد قتلت کهلی، و أبرت اهلی، و اجتثثت أصلی، فان یشفک هذا فقد اشفیت.
[12] . نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، «مقدمه». به نظر نگارنده آنچه جناب دکتر شهیدی در ترجمه نهج البلاغه خویش به آن عنایت فرمودهاند و ترجمه خود را با زیبایی سجع و محسّنات لفظی آراستهاند، تلاشی بسیار ارزشمند و در خور توجه است؛ که بدون رعایت آن نمیتوان ترجمه را بازگردان نهج البلاغه نامید، و این کاری است که هم در ترجمه روایات و هم در ترجمه زیارات و ادعیه و هم در ترجمه قرآن کریم که از وزن و سجع ویژهای برخوردار است، لازم است مورد توجه قرار گیرد.
نگارنده نیز در ترجمه برخی از ادعیه ـ که تحت عنوان «در معبد عشق» به چاپ رسیده ـ و نیز در ترجمه دو جزء آخر قرآن کریم ـ که با عنوان «آوای قرآن» منتشر شده ـ رعایت وزن و سجع و محسنات لفظی و معنوی را ـ در حد امکان ـ مورد توجه قرار داده است.
@#@
و یا این سطر حماسی که زیر عنوان خطبه شماره 9 در مورد اصحاب جنگ جمل در نهج البلاغه آمده است و انصافاً شاهکار «توصیف» است: «و قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الأمرین الفشل. و لسنا نرعد حتی نوقع و لا نسیل حتی نمطر؛ چون تندر خروشیدند و چون برق درخشیدند، با این همه واپس خزیدند، و ما ندرخشیم تا نتازیم و سیل روان نمیسازیم تا نباریم.»
حسن مطلع
یکی از رموز بلاغت «حسن مطلع» است و آن، چنان است که شاعر یا خطیب در ابتدای شعر یا سخن جملهای را به کاربرد که شنونده را از همان ابتدا مجذوف خود کند؛ و او را در انتظار بقیّه سخن نگهدارد.
امام ـ علیه السّلام ـ وقتی میشوند خوارج میگویند: «لا حکم الّا لِلّه» و این سخن دهن به دهن میگردد، به ایراد خطبه میپردازد و چنانکه در خطبه شماره 40 آمده میفرماید: «کلمه حق یراد بها باطل، نعم، انّه لا حکم الا لِلّه و لکن…؛ سخن حقی است که باطلی را بدان خواهند آری، حُکم جز از آن خدا نیست ولی…».
و آن گاه که میخواهد مردم کوفه را علیه شامیان برانگیزد و درنگ و سستی آنان را میداند، در خطبه 34 سخن را این گونه آغاز میکند: «افّ لکم، لقد سئمت عتابکم. ارضیتم بالحیاه الدنیا من الآخره عوضاً؛ نفرین بر شما! که از سرزنش شما به ستوه آمدم. آیا به زندگی دنیا به جای آخرت تن دادید و ذلت را بر عزت پسندیدید… .»[1] نویسنده محترم در ادامه این گفتار مطالبی را در باب تشبیه و تمثیل و تضمین بسیاری از آیات قرآن در نهج البلاغه یادآور میشوند و برای هر یک نمونهای را ذکر میکنند که علاقمندان را به خواندن آن ارجاع میدهم.
ملاحظه میفرمایید که ویژگیهای هنری و اسلوبهای گوناگون فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و صنایع زیبایی شناختی در نهج البلاغه، خود یکی از ابعاد گسترده پژوهشی در نهج البلاغه است که باید در ابواب گوناگون و در کتابهای مستقل بدان پرداخت.
[1] . ر.ک: احمد سپهر خراسانی، مقاله سیزدهم، «امام علی ـ علیه السّلام ـ بزرگترین خطیب تاریخ»، یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه، ص 271.
محمود صلواتی