اشاره
قرآن کریم، در پنج سوره مکی ومدنی، منکران رسالت و حقانیت قرآن را به آوردن مانندی برای این کتاب وحیانی، تحدّی کرده است. به رغم وحدت سیاق، گاهی به مجموعه قرآن، زمانی به ده سوره، یک سوره ویا حتی به کلامی چون قرآن، تحدّی صورت پذیرفته است.
این نوشتار، نظریات مختلف درباره علل تفاوت (متحدّی به) دراین آیات را بیان می کند و سپس دیدگاه برگزیده را ارائه می دارد.
قرآن کریم، کتابی حکیمانه است ویکی از آثار حکمت آن، شیوه نزول تدریجی این کتاب آسمانی است. این کتاب، گرچه درنزول دفعی، یکجا برآسمان دنیا یا قلب پیامبر نازل گردیده است،[1] امّا در نزول تدریجی، آیات آن در 23 سال بر پیامبر – صلی الله علیه و آله – نازل شد. یکی از حکمتهای نزول تدریجی قرآن، حضور وحی الهی در حوادث جامعه و شیوه تربیت تدریجی قرآن نسبت به مسلمانان و تنظیم چگونگی مباحثات و مناظرات میان پیامبر – صلی الله علیه و آله – و معاندان بوده است.[2] همچنین اعلان روشن و تفصیلی بعضی از محرمات، در مراحل مختلفی انجام پذیرفته است.[3] بعضی از احکام واجب نیز پس از گذشت سالیان زیادی از بعثت، به جامعه ابلاغ گردیده است.[4] وجود نمونه های فوق، نشانگر حکمت ترتیب نزول آیات در زمانهای معین است.
از موضوعاتی که در فاصله های زمانی، به آن پرداخته شده، مسأله تحدّی قرآن در برابر معاندان است. قرآن کریم گرچه از جهات فراوانی، اعجاز دارد و آیات گونـاگونی، (آیه) معجـزه قرآن هستند، امّـا در پنج آیه، مستقیم و یــا غیرمستقیم تحدّی کرده است. با وجود مشابهت مضمون آیات تحدّی، که از اواخر دوران مکه تا اوایل دوران هجرت نازل شده است، بین آنها تفاوتهایی نیز دیده می شود. گاهی به مجموعه قرآن تحدّی شده است، زمانی به ده سوره، جایی به یک سوره و درآیه ای به سخنی مانند قرآن. پرسشی که در این مقال در جست وجوی پاسخ آن هستیم، بدین شرح است:
آیا در تفاوت مضمون آیات تحدّی، حکمتی نهفته است؟ این حکمت چیست؟ آیا آیات تحدّی، سیرنزولی را پیموده اند؟ ابتدا تحدّی به کل قرآن، سپس تحدّی به ده سوره و …، یا این که چنین سیر نزولی در میان آنها وجود ندارد. انگاره های گوناگون که از سوی مفسران دراین باره اظهار شده، چیست و کدام یک پذیرفتنی است؟
مفهوم تحدّی
تحدّی در لغت، به معنی: منازعه درکاری برای غلبه بردیگران است [5] و نیز: از کسی خواستن تا درکاری با تو برابری کند، تا عجز او آشکار شود.[6] درعرف مسلمانان، تحدّی به امر خداوند با مخالفان ومنکران وحی و نبوّت اطلاق می شود که مفاد آن، درخواست هماوردی با کلام وحیانی قرآن است،چرا که معاندان می گفتند:
(لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الاّ اساطیر الاوّلین) انفال/31
ییا اظهار می کردند:
(ان هذا الاّ قول البشر) مدثر/ 25
و (انّما یعلّمه بشر) نحل/ 103
و قرآن آنان را به تحدّی در سخن فراخواند. بعضی اظهار تحدّی را برای اثبات اعجاز و نبوّت لازم می دانند.
آیات تحدّی
قرآن کریم، در پنج آیه، تحدّی کرده است. جز یکی از این آیات، بقیه خطاب با معاندان ومنکران وحی و نبوّت است. این آیات را به ترتیب نزول، مرور می کنیم:
1. (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیراً) اسراء / 88 ترتیب نزول:50
بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن را بیارند، هرگز مانند آن را نیارند، هرچند بعضی از آنان یار و هم پشت بعضی باشند.
2. (ام یقولون افتریه قل فأتوا بسوره مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) یونس / 38 ترتیب نزول:51
بلکه می گویند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگویید، پس سوره ای مانند آن بیاورید وهرکه را جز خدا توانید، (به یاری) بخوانید.
3. (ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) هود / 13 ترتیب نزول: 52
بلکه می گویند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگویید، شماهم ده سوره بربافته مانند این بیاورید وهرکه را جز خدا توانید، (به یاری) بخوانید.
4. (ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین)
طور / 33 ـ 34 ترتیب نزول: 76
بلکه می گویند: آن را از خود فرابافته است، (نه چنین است) بلکه (به سبب گردنکشی و حسد) ایمان نمی آورند. پس سخنی مانند آن بیاورند اگر راستگویند.
5. (وان کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسوره من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه ان کنتم صادقین. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار التی وقودها الناس و الحجاره اعدّت للکافرین) بقره /23 ـ 24 ترتیب نزول: 87
واگر درباره آنچه بر بنده خویش فرو فرستادیم در شک وگمانید، سوره ای مانند آن بیاورید و بجز خدا گواهان (و یاران) خود را بخوانید اگر راستگویید و اگر نکردید و هرگز نتوانید کرد، پس از آتشی که هیمه اش آدمیان و سنگهاست و برای کافران آماده شده، بپرهیزید.
ترتیب نزول آیات تحدّی
می دانیم که درباره سوره های قرآنی جدا از تقدم نزول سور مکی بر سور مدنی، برای هریک ازاین سوره ها، ترتیب نزولی نقل شده است. روایاتی که در این باب وارد شده است، سند تامّی ندارد و برخی نیز مقطوعه اند، ولی در مجموع، همگونی روایات و انطباق نسبتاً زیاد این ترتیب با آنچه از حوادث تاریخی دوران مکه و مدینه به وقوع پیوسته است، می تواند موجبات اطمینان را فراهم آورد.
ییکی از این موارد نقل، در مقدمه کتاب (المبانی) از نویسنده ای بزرگ، امّا ناشناخته در مراکش که در سال 425 نگارش تفسیر خود را آغاز کرده، به ثبت رسیده است. سند روایت چنین است:
(قالوا: اخبرنا ابراهیم بن یوسف قال حدّثنا عمربن هارون عن عثمان بن عطاء عن ابیه عن ابن عباس.) [7]
امین الاسلام طبرسی نیز همان ترتیب را در مجمع البیان نقل کرده است. سند وی از عمربن هارون با سند فوق مشترک است و به نظر می رسد همان روایت بالا را نقل کرده است. متن روایت منقول وی نیز تفاوتی ندارد.[8] آنچه در (برهان) زرکشی و (اتقان) سیوطی نیز نقل شده، گرچه سندهای دیگری نیز دارد، امّا با ترتیب بالا، تفاوت اساسی ندارد.[9] بنابر نقل قولی که در مجموعه شأن نزول سوره ها، در کتابهای (المبانی)، (مجمع البیان)، (البرهان) و (الاتقان) آمده، ترتیب نزول سوره هایی که درآنها آیات تحدّی قرار دارد، به ترتیب زیر است:
بنی اسرائیل (اسراء)، یونس، هود، طور و بقره
ترتیب بالا تنها با ترتیب نقل شده از سوی ابن ندیم در الفهرست، مخالفت دارد. [10] ترتیب سوره های بالا، دراین کتاب این گونه است:
بنی اسرائیل (اسراء)، هود، یونس، طور و بقره
گرچه نقل ابن ندیم، ازجهت مورد بحث (سیرنزولی تحدّی) اشکال کمتری دارد، امّا به جهت نبود نقلهای موافق و مؤیّد، از آن درمی گذریم و ترتیب اول را اختیار می کنیم و به بحث درباره ترتیب نزولی آیات تحدّی می پردازیم. البته شایان یادآوری است که درباره اعتبار شأن نزول و ترتیب نزول سوره ها، سخن بسیار است و از مجال این مقال خارج، امّا همین جا اشاره می کنیم که: علامه طباطبایی که نقلهای بالا را درکتاب قرآن در اسلام، بی اعتبار می داند،[11] در تفسیرخویش، ترتیب مختار را درباره آیات تحدّی پذیرفته و براساس آن، به نقد و اصلاح و نظریه پردازی در زمینه مراحل تحدّی قرآن پرداخته است.[12]
خصوصیات اجمالی آیات تحدّی
آیات یاد شده دارای مضامین و وجوه مشترکند و در مواردی با یکدیگر متفاوت. دراین بخش از نوشتار، به گوشه هایی از وجوه مشترک و ابعاد متفاوت اشاره می شود:
1. نخستین سوره ای که درآن تحدّی وجود دارد (سوره اسراء)، در سالهای پایانی اقامت پیامبر – صلی الله علیه و آله – در مکه نازل گردیده است و آخرین آنها (بقره)، نخستین سوره مدنی است; ازاین روی، گرچه تحدّی آشکار قرآن استمرار دارد، امّا در فاصله زمانی اوج مخالفت مکّیان تا دوران ثبات و تحکیم حکومت اسلامی در مدینه، این آیات نازل شده و پیش ازاین تاریخ و پس از نزول سوره بقره، که در سال دوم هجرت نازل گردیده، آیات دیگری در تحدّی نازل نگردیده است.
2. تمام آیات، دارای سیاق واحد و درمقام روبه رو شدن با منکران وحیانی بودن قرآن و صدق رسالت پیامبر است.
3. بیشتر آیات تحدّی (جز آیه 88 اسراء) پس از اشاره به تردید و انکار کافران نسبت به قرآن نازل شده اند.
4. هدف از تحدّی درآیات، اثبات راستی رسالت و حق بودن کلام الهی است; از این روی، تحدّی، وسیله است و نه هدف.
5. آیات، ستیزه گران را فرصت داده و درخواست کرده که از همه نیروی ممکن بهره برند تا بدین وسیله عجز کامل و فراگیر آنان ثابت گردد.
6. در سه آیه از آیات بالا، تحدّی به گونه ای مستقیم و رو در روست (با آوردن امر فأتوا)، ولی در دو مورد نیز تحدّی غیر مستقیم است و غیابی (با آوردن صیغه غائب: فلیأتوا و یا لایأتون.)
7. موضوع تحدّی به ترتیب نزول، عبارت است از مثل القرآن، سوره مثله، عشرسور مثله مفتریات، حدیث مثله، سوره من مثله.
8. پیامدهای تحدّی و مجازات ستیزه گران، در آیات یکسان یاد نشده است. درآیه نخست (سوره اسراء)، در حد گلایه از ناسپاسی و کفران:
(فأبی اکثرالناس الاّ کفوراً) اسراء / 89
درآیه دوم، به دروغ گویی ستیزه گران و پیروی آنان از گذشتگان شده و به گونه ای اجمالی به سرنوشت آنان اشاره شده است:
(بل کذّبوا بمالم یحیطوا بعلمه و لمّا یأتهم تأویله کذلک کذّب الّذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین) یونس / 38
درآیه سوم، ضمن اشاره به روحیه دنیا طلبی آنان، به حبط اعمال و باطل بودن ادعا و عمل آنان اشاره گردیده است.
[1] . در باره چگونگی فرودآمدن یکباره ای قرآن، دیدگاههای گوناگونی مطرح است: طبرسی به دو نظریه، سیوطی به سه نظریه و بعضی از معاصران به چهار نظریه در این باره اشاره کرده اند. دو نظریه مشهور و قابل قبول تر آن است که: اول قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شده و در مدت بیست و سه سال بر پیامبر به تدریج نازل گردیده است.
دوم: قرآن کریم هر سال به مقداری که در آن سال، تدریجاً نازل می شد، در شب قدر بر قلب پیامبر نازل می شد. سپس در هر سال به گونه ای تدریجی همان آیات دو باره بر پیامبر نازل می گردید. رک: سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، (بیروت، دارابن کثیر)، 129/1 ـ 131; طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 518/1.
[2] . از موارد مشهور در تحریم تدریجی، حکم خمر و حرمت نوشیدن آن است. البته بعضی از مفسران در این باره نظر دیگری دارند (مانند علامه طباطبایی) اما بیشتر آیات چهارگانه ای را در مراحل تحریم خمر ذکر می کنند که هر یک از معنی خاص خود بر خوردار است و کم کم مسأله تحریم قطعی و شدید آن را می رساند. سیوطی از ابن عمر این گونه نقل کرده است:
(در باره شراب سه آیه نازل شده است: اول آیه شریفه (یسئلولک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما أکبر من نفعهما) (بقره/ 219) پس گفته شد خمر حرام گردید، آن گاه مردم به پیامبر – صلی الله علیه و آله – گفتند ما را واگذار که از آن بهره گیریم آن گونه که خداوند گفته است. پیامبر ساکت شد تا آیه دوم نازل شد: (لاتقربوا الصلاه و أنتم سکاری) (نساء/ 42) باز گفتند شراب حرام گردید پس گفتند یا رسول الله (همان گونه که آیه فرموده است) ما نزدیک نماز نمی نوشیم (که در نماز مست نباشیم) پیامبر ساکت شد تا آیه سوم نازل شد: (یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر…) (مائده/ 9) پس پیامبر فرمود که شراب حرام شد.) ر ک: سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان، 84/1.
بعضی بر این مراحل آیه دیگری را که در مرحله اول قرار می گیرد، افزوده اند و آن این آیه است: (ومن ثمرات النخیل والأعناب تتخذون منه سکرا ورزقاً حسناً) .
[3] . حجتی، سید محمد باقر، تاریخ قرآن کریم، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی) 46/ ـ 52.
[4] . مانند آیه وجوب زکات (خذ من أموالهم صدقه…) که در سوره توبه و در اواخر دوران هجرت نازل گردیده است.
[5] . طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی)، 476/2.
[6] . بیهقی، تاج المصادر.
[7] . ابن عطیه (محتمل)، مقدمتان فی علوم القرآن، (مصر، مکتبه الخانجی) 10/.
[8] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 404/10 ـ 405.
[9] . سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان، 80/1 ـ 83.
[10] . ابن ندیم، الفهرست، (بیروت، دارالمعرفه) 45/.
[11] . طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1353) / 186.
[12] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، (قم، اسماعیلیان)، 162/10 به بعد.
@#@ (هود / 14 ـ 16)
درآیه چهارم نیز به بی ایمانی آنان اشاره کرده است و ضمن یادکرد ادعاهای باطل آنان، پیامبر را به وانهادن آنان فرمان می دهد. (طور / 33 ـ 45)
در آیه آخر، ضمن اخبار غیبی به ناتوانی دائمی آنان در مقابله با قرآن، آشکارا آتش سوزان را برای آنان وعده می دهد. در مجموع، می توان در بیان وعید و مجازات، سیر تدریجی از خفیف به شدید را برداشت کرد.
9. افزون بر تفاوت متعلق تحدّی، دو تفاوت تعبیر در آیات دیده می شود:
در آیه سوره هود در کنار (مثله) تعبیر (مفتریات) آمده است، ولی این تعبیر، در هیچ یک از آیات تکرار نشده است. از سوی دیگر در آخرین آیه (23 / بقره)، میان کلمه (سوره) و (مثل) (من) ذکر شده (فأتوا بسوره من مثله)، درحالی که هیچ یک از آیات دیگر، چنین ویژگی را ندارد. به نظر می رسد این ویژگی اخیر در ارائه تفسیر منطقی از سیر نزولی تحدّی مؤثر افتد.
دیدگاههای اندیشه وران درباره مراحل تحدّی
آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته، بررسی ترتیب میان سه آیه تحدّی است که درآغاز نازل شده اند: (آیات سور اسراء، هود، یونس)، زیرا آیه سوره طور که تحدّی به (حدیث مثله) در آن شده است، تحدّی به بیشتر از یک سوره از قرآن محسوب نمی شود، چرا که مسلّماً بر یک سوره قرآنی، کلام تامّ و حدیث صدق می کند. آخرین آیه نیز که دراین باره نازل گردیده (آیه مبارکه سوره بقره) تحدّی به یک سوره کرده است. از این جهت، دست کم می توان گفت در دیدگاه بیشتر دانشمندان، مراحل اخیر از تحدّی یکسانی در مقدار درخواستی آیات و سوره ها برای معارضه، برخوردار بوده است.
با توجه به این نکته، به طرح دیدگاههای گوناگونی که ارائه شده، می پردازیم:
الف. نظریاتی که بر یکسانی موارد تحدّی و پذیرش ترتیب مشهور استوار است:
1. خداوند در آغاز به تمام قرآن، پس از آن به ده سوره و درآخر به یک سوره تحدّی کرده است. این نظریه از سوی گروهی از مفسران ابراز شده است.
جصاص در احکام القرآن،[1] زرکشی در البرهان،[2] زمخشری در الکشاف،[3] و از متأخران و معاصران نیز رافعی در اعجازالقرآن [4] به این نظریه باور دارند. البته به نظر می رسد اینان به ترتیب تاریخی نزول سوره ها توجه نداشته و یا فهرست ابن ندیم و ترتیب وی را برگزیده اند.
قرطبی، در تفسیر خویش، ترتیب آیات تحدّی را مشابه آنچه ذکر شد، می داند. وی بدون اشاره به سوره یونس، ترتیب نزول سوره های قرآنی را این گونه دانسته است: اسراء، طور، هود و بقره و از این روی، مراحل تحدّی از دیدگاه او عبارتند از:
مجموعه قرآن، سخنی مانند آن، ده سوره و یک سوره که با توجه به گستره مفهوم حدیث می تواند ترتیب نزولی مناسبی به شمار آید.[5]
شهید سیدمصطفی خمینی در تفسیر خویش، ترتیب سوره ها را گونه ای دیگر دانسته و ترتیب نزولی را نیز مشابه آنچه گذشت تصویر کرده است. وی ترتیب سوره ها را به ترتیب: اسراء، هود، طور، یونس و بقره دانسته ودرنتیجه سیر نزولی تحدّی را به صورت تحدّی به قرآن، ده سوره، یک حدیث و یک سوره فراهم آورده است.[6]
نکته ای که در برابر همه دیدگاههای یادشده وجود دارد، مخالفت چگونگی ترتیب نزولی که اینان یاد کرده اند، با نقلهای معتبر است. مشکل اساسی تقدم سوره یونس بر هود در ترتیب نزول است که جز فهرست ابن ندیم، دیگران به این پیش بودن تصریح کرده اند. نزول یک آیه از سوره یونس پس از تمام شدن سوره هود هم، احتمال داده نمی شود، چرا که موارد اختلافی نزول را بیشتر مورد توجه قرار داده واین آیه و آیات دیگر تحدّی، هیچ کدام در دایره اختلاف زمان صدور (درخارج از زمان صدور کل سوره) نیستند. تنها احتمالی که وجود دارد آن است که کسی بر اساس لزوم وجود ترتیب میان آیات تحدّی، به زمان نزول سوره ها پی ببرد ویا در ترتیب نزول سوره ها آن گونه که نقل و اختیار کردیم، تردید کند. فخررازی همین شیوه را پیموده است. دیدگاه او را، در نظریه دوّم نقل خواهیم کرد.
2. فخررازی می نویسد:
(تحدّی به یک سوره در سوره بقره و یونس آمده است، پیش بودن سوره هود بر سوره بقره روشن است، چرا که سوره هود مکی و بقره مدنی است. وپیش بودن هود بر یونس نیز اشکالی ندارد، چرا که همان گونه که دلیل آوردیم اگر چه این دو سوره، هردو مکی هستند، ولی برای حفظ ترتیب نزولی تحدّی، باید سوره یونس پس از هود نازل شده باشد.) [7]
ییکی از نویسندگان معاصر نیز، بر اساس همین استدلال، به ترتیب نزول نقل شده از سوی محمدبن عبدالکریم شهرستانی که از مصحف امام صادق – علیه السلام – نقل کرده است اشکال کرده و ترتیب منطقی آیات تحدّی را دلیل بر باطل بودن نقل شهرستانی دانسته است.[8]
درمقابل دیدگاه فخررازی، باید گفت: آنچه وی یاد کرده هرگز دلیلی بر کشف انّی ترتیب نزولی سور نخواهد بود; چرا که اوّلاً ممکن است ترتیب خاصی مورد نظر قرآن نباشد (همان گونه که برخی از قرآن پژوهان اظهار کرده اند) یا این که با فرض پیش بودن سوره یونس، ترتیب منطقی پسندیده ای را ارائه کنیم.
خلاصه آن که، دیدگاه رازی بردو مقدمه استواراست: لزوم حفظ ترتیب در تحدّی و عدم امکان اثبات تنزل در تحدّی جز با پیش داشتن سوره هود بر یونس; امّا به نظر می رسد که درهردو مقدمه می توان مناقشه کرد و در نتیجه نمی توان آن را پذیرفت.
3. احتمال دیگر آن که بدون خدشه در ترتیب سوره ها، نسبت به زمان نزول آیات تحدّی دراین سوره ها بگوییم: اگرچه سوره یونس پیش از سوره هود نازل شده است، امّا آیه تحدّی در سوره هود پس از آیه مشابه در سوره یونس نازل شده است.[9]
این احتمال گرچه ممتنع نیست امّا ثابت کردن آن نیازمند دلیل است و آماده سازی آهنگ تنزّل در آیات تحدّی، دلیل مناسبی برای این احتمال نخواهد بود.
ب. ادعای ترتیب نداشتن آیات تحدّی
1. امین الاسلام طبرسی، در ذیل آیه 13 سوره هود می نویسد:
(اگر گفته شود چرا تحدّی زمانی به ده سوره و گاهی به یک سوره و گاهی نیز به (حدیث مثله) صورت گرفته است؟
جواب می گوییم: تحدّی به مقداری صورت گرفته که درآن اعجاز قرآن کریم نسبت به کلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشکالی ندارد که گاهی اعجاز، به یک سوره باشد یا ده سوره.) [10]
طبرسی در این بیان، با پذیرش نبود ترتیب منطقی بین موارد تحدّی، در حقیقت به هدف اساسی آیات تحدّی اشاره کرده است.
امّا در پاسخ این کلام، همان گونه که علامه طباطبایی گفته است باید بگوییم:
این وجه، تنها مصحح اختلاف متعلق تحدّی است، ولی مسأله ترتیب نزولی داشتن یا نداشتن، نیازمند دلیلی دیگر است.[11]
2. نویسنده تفسیر (فی ظلال القرآن) ضمن طرح مسأله و ردّ انگاره هایی که پیش از او ارائه شده است، نبود ترتیب منطقی را پذیرفته و سرّ اختلاف در متعلق تحدّی را، شرایط زمانی مختلف و درخواستها و یا طعنه های ستیزه گران می داند، وی می نویسد:
(به گمان من (و خدا داناتر است) مسأله آسان تر از این پیچیدگیهاست (اشاره به نظریه رشید رضا) و در تحدّی، حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر – صلی الله علیه و آله – و زمان گفتار در نظر گرفته شده است، چرا که قرآن، با مخالفتهای بسیار ستیزه گران روبه رو می شد. ازاین روی، گاهی می گفت: مانند قرآن را بیاورید، گاهی ازآنان درخواست ده سوره یا یک سوره را می کرد، بدون آن که، ترتیب زمانی خاصی در نظر باشد. چرا که تحدّی نسبت به هرجزء قرآن صورت گرفته چه همه قرآن، چه ده سوره و یا یک سوره. پس تحدّی نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن. و عجز نیز، نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن و دراین مسأله مجموعه قرآن یا بعض آن ویا یک سوره مساوی است. واین (اختلاف در تحدّی) براساس اختلاف حالات مخاطبان و سخنانی است که پیش از نزول هر یک از این آیات گفته اند… و مااکنون، به جزئیات کلمات و شرایط مربوط به زمان نزول آگاه نیستیم.) [12]
دیدگاه سید قطب را نیز نمی توان پذیرفت، زیرا:
اولاً، لازمه سخن او که می نویسد: (همه قرآن، بعض آن و یک سوره یکسان است)، آن است که همه سوره های قرآنی را در بلاغت و فصاحت و دیگر جهاتی که به آنها تحدّی شده است، دریک پایه بدانیم که در نتیجه اگر کسی برفرض محال، به آوردن یک سوره موفق شد به آوردن همه قرآن نیز موفق شود.ولازمه دیگر آن است که در تحدّی به مجموعه قرآن و تحدّی به یک سوره یک چیز اراده شده باشد وبه مطالب فراسوره ای مانند ارتباط سوره ها (تنوع خطاب سوره ها) اصولاً تحدّی نشده باشد. این دو مطلب نه تنها ثابت نیست، بلکه اصولاً در بیان بعضی از معاصران، خلاف آن نیز استظهار شده است.[13]
ثانیاً، پاسخ یادشده، اظهار عجز از تبیین ترتیب منطقی آیات تحدّی است. و نشانگر آن است که مؤلف به ناآگاهی از شرایط زمانی نزول آیات تحدّی اعتراف دارد. در نتیجه، تنها براساس حدس و گمان ترتیب آیات تحدّی را انکار کرده است.
3. نویسندگان تفسیر نمونه نیز، ترتیب بین آیات تحدّی را نپذیرفته اند: خلاصه نظریه ایشان آن است که: با توجه به وجود کاربردهای گوناگون برای دو واژه (قرآن) و (سوره) اصولاً تفاوت محتوایی در این تعبیرات وجود ندارد دراین تفسیر می خوانیم:
(احتمال دیگری که برای حل این مشکل وجود دارد،این است که اصولاً واژه (قرآن) واژه ای است که بر همه قرآن و نیز بر بعضی از آن اطلاق می شود.
[1] . جصاص، احمد بن علی، احکام القرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 34/1.
[2] . زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، (بیروت، دارالمعرفه)، 110/2.
[3] . زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، (قم، نشر ادب الحوزه)، 347/2.
[4] . رافعی، مصطفی صادق، اعجاز القرآن و البلاغه النبویه، (دار الکتب العربی) 196/.
[5] . قرطبی انصاری، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 77/1.
[6] . خمینی، سید مصطفی، تفسیر القرآن العظیم، (تهران، وزارت ارشاد اسلامی)، ذیل آیه 23 سوره بقره.
[7] . فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، (بیروت، دارالکتب العملیه)، 154/17.
[8] . صدر الدینی، علیرضا، نقدی و درآمدی بر (سیر تحول قرآن) و (پیامبری و انقلاب)، (تهران، ماجد) / 138.
[9] . مکارم شیرازی، ناصر، (با همکاری جمعی از نویسندگان)، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، 43/9; طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 164/10.
[10] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 147/6.
[11] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 164/10.
[12] . سید قطب، فی ظلال القرآن، (بیروت، دارالشروق)، 1861/4 ـ 1862.
[13] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 166/10 ـ 167.
@#@ مثلاً در اول سوره جن می خوانیم:
(انّا سمعنا قرآناً عجباً)
ما قرآن عجیبی شنیدیم.
پیداست که آنها قسمتی از قرآن را شنیده بودند. اصولاً قرآن از ماده قراءت است و می دانیم که قراءت و تلاوت هم برکل قرآن صادق است وهم بر جزء آن، بنابراین، تحدّی به مثل قرآن،مفهومش تمام قرآن نیست و با ده سوره و حتی یک سوره نیز سازگار می باشد.
از سوی دیگر سوره نیز در اصل به معنی مجموعه و محدوده است وبرمجموعه ای از آیات نیزتطبیق می کند هرچند یک سوره کامل به اصطلاح معمول نبوده باشد. به تعبیر دیگر،سوره در دو معنی استعمال می شود: یکی به معنی مجموعه آیاتی که هدف معینی را تعقیب می کند و دیگری یک سوره کامل که بین دو بسم اللّه باشد….
بنابراین فرق چندانی میان قرآن، سوره و ده سوره از نظر مفهوم لغت باقی نمی ماند; یعنی همه اینها به مجموعه ای از آیات قرآن اطلاق می گردد. نتیجه این که، تحدّی قرآن به یک کلمه یا یک جمله نیست… بلکه تحدّی به مجموعه ای از آیات است که هدف مهم را تعقیب می کند.) [1]
دیدگاه اخیر نیز نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا:
اولاً، اطلاق قرآن بر جزء و کلّ آن، گرچه صحیح است و ریشه این کلمه نیز، رواست از قراءت باشد که برجزء و کل اطلاق می شود، امّا اشتراک معنوی واژه قرآن را اثبات نمی کند. بلکه محتمل است (همان گونه که از بیشتر موارد استعمال این واژه به دست می آید) این کلمه اسم علم برای مجموعه قرآن باشد واستعمال آن دربعض قرآن، به قرینه حالیه و مقالیه صورت پذیرد (استعمال مجازی با قرینه صارفه) بالاتر آن که درآیه اول سوره جنّ این احتمال نیز می رود که قرآن در مفهوم وصفی استعمال شده باشد، نه مفهوم اسمی.
ثانیاً، اگر مطالب یاد شده درباره قرآن، ده سوره و یک سوره را بپذیریم، برابری مفهومی قرآن با سوره و ده سوره و مجموعه قرآن صحیح می شود، امّا مسلماً بین ده سوره و یک سوره هیچ برابری مفهومی نیست وآنچه در تحدّی به ده سوره خواسته شده با تحدّی به یک سوره، متفاوت است.
ج. دیدگاههایی که براساس تفاوت وجوه تحدّی بنا شده اند.
1. فخررازی از ابن عباس نقل می کند: این سوره ها (ده سوره) که به آنها تحدّی صورت گرفته، معین است وآنها عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، اعراف، انفال، توبه، یونس وهود; وآیه شریفه: (فأتوا بعشر سور مثله) به سوره های ده گانه قبل از این سوره اشاره دارد.[2]
این کلام گرچه احتمالاً در مقام ردّ اشکال مورد بحث ما طرح نشده است، امّا به گونه ای متعلق اعجاز را عوض می کند; چرا که در سوره یونس مطلق سوره، مورد طلب واقع شده و در این جا فقط ده سوره خاص.
اشکال این نظر آن است که اولاً، هرنوع تفاوت در متعلق اعجاز، ترتیب منطقی را به وجود نمی آورد، بلکه این گفته، مسأله را دشوارتر کرده است و چگونه پس از طلب یک سوره نامشخص، ده سوره طولانی و مشخص در تحدّی ذکر شده است؟
اشکال دیگری که فخررازی خود نیز اشاره کرده است، آن که: تمامی ده سوره پیش از سوه هود در قرآنهای مدوّن، مکّی نیستند، بلکه بعضی ازآنها پس از دوران مکه و پس ازآیه تحدّی در سوره هود، نازل شده اند.
2. رشید رضا در تفسیر المنار، به این پرسش در مورد آیات تحدّی پرداخته است. وی، درهرسه موضعی که به تفسیر آیات تحدّی پرداخته (سوره بقره، یونس و هود) به بررسی اجمالی، متوسط و تفصیلی مراحل تحدّی پرداخته است. [3] کلام طولانی وی، از تشویش و اضطراب خالی نیست. کسانی که دیدگاه وی را نقل کرده اند، کمتر به نقل همه جوانب کلام وی پرداخته اند. ابتدا خلاصه ای از دیدگاه وی را با توضیح و تلخیص ارائه و پس ازآن، بخشی از سخنان وی را یادآور می شویم:
وی، نخستین آیه ای را که ما آورده ایم اصولاً آیه تحدّی نمی داند. آیه سوره طور را، که چهارمین آیه از جهت نزول است، دربردارنده تحدّی به تمام قرآن می داند و آیه سوره بقره را، تحدّی به یک سوره که از شخصی چون پیامبر صادر شود ابراز می کند.
درباره سوره یونس و جمله (فأتوا بسوره مثله) که دردیدگاه وی، نخستین آیه از آیات تحدّی است، نکته ای خاص بیان نکرده است. تفاوت عمده دیدگاه وی، در سوره هود و تعبیر به (عشرسور) است. وی اعتقاد دارد که این (ده سوره) مطلق نیست، بلکه ده سوره دارای قصص و نازل شده پیش از سوره هود است. در حقیقت، آنچه دراین آیه تحدّی مورد نظراست با آیات دیگر تفاوت اساسی دارد. در این آیه، پس از درخواست ده سوره، تعبیر (مفتریات) وجود دارد، یعنی شما ده سوره مانند قرآن را از جهت نظم واسلوب که درآن مطلب واحدی به تعابیر گوناگون ارائه شده است، بیاورید، گرچه از جهت محتوا، ساختگی وباطل باشد.
رشید رضا می نویسد:
(یکی از شبهات مکّیان در اعجاز، این بود که برای هر معنایی چند قالب لفظی امکان دارد که تنها یکی ازآنها بهترین است. پس اگر کسی معنایی را درقالب لفظ بهترین ارائه کرد، دیگران از آوردن آن ناتوانند، امّا نه به خاطر عجز، بلکه بدان جهت که الفاظ تاب ارائه یک معنی را دردوقالب اعجاز و نیکو ندارند; از این روی، قرآن دراین آیه، آنان را ازهماوردی با توجه به رعایت معانی قرآن معاف کرده است و تنها آنان را به این نکته توجه داده که شما هم چون قرآن که معارف و اخلاق واحکام و قصص دارای یک مضمون را در قالبهای شیرین و اعجازآمیز متعددی بیان می کند، به آوردن ده سوره که از چنین ویژگی در تفنن عبارتهای هم معنی برخوردارباشد، اقدام کنید که خداوند باآنان مدارا کرده به سوره های ساختگی نیز رضایت داده است. در نتیجه مراحل چهارگانه تحدّی قرآن کریم چنین است:
1. درخواست آوردن سوره ای چون قرآن، از جهت دربردارندگی غیب و هماهنگی با واقع ورعایت بلاغت و فصاحت و….
2. درخواست آوردن ده سوره چون قرآن، از جهت رعایت بلاغت در اسلوبهای متعدد با یک مفهوم و یک سخن.
3. درخواست آوردن مانند قرآن، از جهت دربردارندگی غیب و هماهنگی با واقع و رعایت بلاغت و فصاحت.
4. درخواست آوردن سوره ای از قرآن از سوی فردی امّی مانند پیامبراکرم – صلی الله علیه و آله – با ویژگیهای تحدّی مرحله اول.
ازاین توجه به کلام رشید رضا، نشانگر آن است که این تصویر از آیات تحدّی هیچ گونه نظم منطقی را برنمی تابد.
از این روی، در بخشی از گفتار که مجموعه نظریات خود را جمع بندی می کند، این گونه اظهار می دارد:
(پس از درنگ در آیات تحدّی و تاریخ نزول سوره ها پی بردم آن گونه که بیشتر مفسران پنداشته اند، ترتیب تاریخی (سیرنزولی طلب تحدّی) در رودررویی با مشرکان در کار نبوده است ـ بلکه هرآیه به مناسبت سیاقی که درآن سوره بوده است، نازل گردیده است.) [4]
آن گاه خود به اجمال، به موارد تحدّی اشاره کرده و می نویسد:
(سوره طور که درآن آیه: (ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین) وجود دارد، بعد از دو سوره یونس و هود نازل شده که در سوره نخست تحدّی به یک سوره و در دوّمین سوره تحدّی به ده سوره شده است. سوره اسراء، گرچه قبل ازاین سوره نازل شده، ولی درآنها به ناتوانی انسان و جن از آوردن مثل قرآن بسنده کرده است و تحدّی ندارد. آخرین آیه که در تحدّی نازل شده (آیه سوره بقره) تحدّی در برابر تردید کنندگان در وحی الهی (یهود) بوده ; چرا که در سال دوّم هجری نازل شده است.
خلاصه آن که، مشرکان جز شبهه سحر نسبت به قرآن شبهه ای نداشتند (به جهت آشنایی به زبان) مگر این که قرآن از نزد پیامبر بوده و به خدا بسته است! قرآن، آنان را به آوردن همه قرآن و سوره ای مانند آن تحدّی کرد که سوره ای بیاورند با همه مزایای آن چون نظم و اسلوب و علوم و تأثیر هدایت و سلطه بر جانها; تنها شبهه ای که برای آنان باقی ماند، این بود که پیامبر اظهار می کرد قصص قرآنی خبرغیبی است و آنان می پنداشتند دروغ و اسطوره های پیشینیان است واین شبهه ویژه قصص قرآن بود… پس آنان را به آوردن ده سوره ساختگی تحدّی کرد.) [5]
اشکالات نظریه رشید رضا
گرچه نظریه رشیدرضا درباره مفاد آیات تحدّی، نظریه ای پیچیده است ونظریه پرداز نیز دراثبات و ارائه قرائن فروگذار ننموده است. بااین همه نمی تواند مورد قبول قرار گیرد. جدا از آن که دیدگاه او مورد پذیرش مفسران شیعی عصر حاضر قرار نگرفته، حتی مفسران سنی مذهب نیز، دیدگاه وی را برنتابیده و او تاکنون همراهی نیافته است. به نظر می رسد موارد زیر در نقد دیدگاه او قابل ارائه است:
1. گرچه آیه 88 سوره اسراء از امرصریح در درخواست معارضه با قرآن خالی است، امّا مفاد کلی این آیه خصوصاً به قرینه آیات قبل و بعد و شأن نزول نقل شده از سوی مفسران، چیزی جز تحدّی نیست. ازاین روی، حذف این آیه از جمله آیات تحدّی (آن گونه که رشیدرضا اظهار داشت) خطاست. آیه قبل ازاین آیه می فرماید: (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذی أوحینا الیک…) که به وحیانی بودن قرآن و قدرت حدوثی و بقائی خداوند در اظهار و محو آن اشاره دارد. پس از این آیه نیز، به درخواستهای غیرمنطقی ستیزه گران برای حصول یقین وآوردن ایمان اشاره می کند.
درمجموع روشن است که مفاد آیه شریفه در برابر ادعاهای باطل کافران ومقابله با آنان آمده است.
نکته دیگر آن که برخی شأن نزول این آیه را این گونه نقل کرده اند:
(این آیه هنگامی نازل شد که کفار گفتند: اگر بخواهیم مثل قرآن را می آوریم: (لو نشاء لقلنا مثل هذا) (انفال / 31) پس خداوند آنها را تکذیب کرد.) [6]
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 43/12 ـ 45.
[2] . فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، 156/17.
[3] . رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، (بیروت، دارالمعرفه)، 192/1 ـ 194، و369/11 ـ 371 و31/12 ـ 45.
[4] . همان، 44/12.
[5] . همان، 44/12 ـ 45.
[6] . بغوی شافعی، حسین بن مسعود (م: 516 هـ)، تفسیر البغوی المسمی معالم التنزیل، (بیروت، دارالمعرفه)، 112/3.
@#@
و دیگری آورده است.
(سبب نزول این آیه، آن بود که جماعتی از قریش به پیامبر گفتند: ای محمد نشانه عجیبی (برای اثبات نبوّت خویش) غیراز قرآن بیاور; چرا که مابرآوردن مانند آن تواناییم. پس این آیه که درآن به تعجیز مردم تصریح شده و ناتوانی آنان اعلام شده است نازل گردید.) [1]
گرچه این شأن نزول، ثابت نیست ولی مسبوق بودن نزول آیه به ادعای کافران، ازظاهر آیه به دست می آید چراکه آیه شریفه سوره اسراء با (قل) آغاز شده که با مراجعه به موارد کاربرد آن، روشن می شود که غالباً این تعبیر در برابر گفته مردم یا مخالفان و سئوالات آنها بوده است.[2] مجموعه آیات نیز با (یسئلونک عن الروح) آغاز می شود و پس ازاین آیه، قرآن به نقل گفته های ستیزه گران می پردازد.
خلاصه این که، این آیه (88 اسراء) از آیات تحدّی است ومفسران نیز، بیشتر آیات تحدّی را با ذکر این آیه آغاز کرده اند.
2. برداشت تحدّی به همه قرآن از آیه شریفه سوره طور (فلیأتوا بحدیث مثله) نیز نادرست است، گرچه (حدیث مثله) بر کلامی که مشابه مجموع قرآن باشد، صادق است، امّا این تعبیر، محدود به آن نیست، بلکه آوردن چند سوره یا یک سوره نیز، مصداقی از کلامی چون قرآن است. علامه طباطبایی دراین باره می نویسد:
(ماهنگامی به کلام و سخنی، (حدیث) می گوییم که غرض مهمی را که درباره آن صحبت می شود، دربرداشته باشد و آن هدف مهم را شخصی به دیگری منتقل کند… و کلام خداوند (فلیأتوا بحدیث مثله) تحدّی به کلامی مماثل قرآن است و اگرچه کمتر از یک سوره باشد…. بنابراین، گویا این آیه تحدّی به چیزی است که نسبت به تحدّیات سه گانه (همه قرآن، ده سوره و یک سوره) عمومیت دارد. به تعبیر دیگر، این آیه بیانگر تحدّی به مطلق ویژگی قرآن است.) [3]
گرچه موافقت کامل با کلام علامه طباطبایی در اطلاق (حدیث مثله) برکلامی کمتر از یک سوره مشکل است، امّا توسعه اطلاق این تعبیر بر چیزی که کمتر از قرآن است (مثل ده سوره و…) روشن و انکارناپذیر است.
3. اشکال اساسی در برداشت رشیدرضا نسبت به آیه مبارکه سوره هود است.
اوّلاً، زمینه سازی ایشان برای حدس معنی آیه به این که (اعراب این گونه شبهه داشتند که معنی واحد فقط در یک قالب اعجاز آمیز وبهترین قرار می گیرد و در نتیجه ناتوانی دیگران درهماوردی باگوینده اوّل در ارائه کلام فصیح و بلیغ به جهت ناتوانی فاعل نیست، بلکه کلام قابلیت بیشتر را ندارد) دلیلی ندارد، بلکه وجود اشعار و نثرهایی در اوج بلاغت با یک معنی، این ادعا را نفی می کند.
ثانیاً، ظاهر آیه شریفه آن است که ستیزه گران نسبت افتراء را درباره همه قرآن (چه سوره های بلند و چه کوتاه) می دادند و مناسب آن است که تحدّی به گونه ای باشد که اساس افتراء را باطل سازد، حال اگر نسبت به سوره های طولانی و دارای قصص، تحدّی صورت پذیرفته باشد موجب ریشه کن شدن اصل اشکال نیست چراکه ادعای آنان نسبت به سوره های کوچک بی پاسخ مانده است.
ثانیاً، ظهور مرجع ضمیر در (فأتوا بعشرسور مثله مفتریات) نیز برخلاف ادعای نظریه پرداز است، چرا که اگر به قرآن بازگردد (که ظاهر نیز همین است) اختصاص آن به سوره های طولانی بدون دلیل است واگر به سوره هود باز گردد، خلاف ظاهراست، چرا که در برابر کسی که می گوید همه قرآن افتراست معنی ندارد که درخواست تحدّی به همانند سوره هود شود، مگر آن که افتراء را هم فقط در سوره هود بدانیم که از کسی این نکته شنیده نشده است واحتمال آن نیز نمی رود.[4]
3. علامه طباطبایی (ره) در تفسیرالمیزان پس از یادکرد و ابطال وجوهی چند (که به آنها اشاره شد) خود دراین مسأله نظریه ای دیگر ارائه کرده است. ایشان گرچه به ترتیب نزول سوره های قرآنی، آن گونه که در روایات قبل آمده، اعتماد ندارند، امّا پیش بودن نزول سوره یونس برهود را به واسطه قرائنی پذیرفته اند، [5] ازاین روی، دراین جا به ارائه نظریه ای در توجیه منطقی مراحل تحدّی پرداخته اند:
(ممکن است درباره جهت اختلافی که آیات تحدّی دارد گفته شود که هرکدام غرض خاصی را در تحدّی دنبال می کند. آیه (فاتوا بسوره مثله) به آوردن یک سوره تحدّی می کند و (فاتوا بعشرسور مثله مفتریات) ظهور در تحدّی به بیشتر ازیک سوره دارد و آیه (فلیأتوا بحدیث مثله) ظهور به تحدّی به کلام همانند قرآن دارد، گرچه ازیک سوره هم کمتر باشد.) [6]
آن گاه ایشان ضمن اشاره به شؤونات گوناگون قرآن کریم و اختلاف تناسب این شؤون مختلف نسبت به مجموعه قرآن و ده سوره و… می نویسد:
(کلام خداوند، از جهت ویژگیهایی که درآیات تحدّی به آنها توجه شده مختلف است. پس همه قرآن کریم این ویژگی را دارد که کتابی است که همه امور مورد نیاز بشر را تا روز قیامت، از جهت معارف و اخلاق و احکام بیان داشته است ویک سوره قرآن این ویژگی را دارد که بیان جامعی از یکی از هدفهای الهی مربوط به هدایت و دین حق را با بلاغت خارق العاده داشته باشد. پاره ای از سوره ها مانند ده یا بیست سوره نیز،خاصیت دیگری دارند و آن این که دربردارنده فنون مختلفی از هدفها و غرضها و وجود تنوع درآنهایند. اگر فرض شود که احتمالاً عجز از آوردن یک سوره، تنها نشانگر آن است که مردم از آوردن مثل آن سوره عاجزند نه این که این کلام از سوی خدا نازل شده است، چرا که بعضی از صفات انسانی را نیز بعضی افراد درآنها متفرد می شوند، به جهت اتفاق و تصادف (ولی با این حال اعجاز نیست) امّا این احتمال، گرچه از یک سوره نیز به دور است، امّا از چند سوره دورتر است، چرا که آوردن یک سوره پس از سوره ای دیگر وبیان هدف وغرض پس از غرض دیگر، مجالی برای احتمال اتفاق باقی نمی گذارد.
حال که این نکته روشن شد، ممکن است که تحدّی به (أن یأتوا بمثل هذا القرآن) (اسراء / 88) تحدّی به جمیع قرآن باشد که ویژگی دربرداشتن نیازهای گوناگون انسان تا روز قیامت را داراست وآیه شریفه (فاتوا بسوره مثله) (سوره یونس) تحدّی به یک سوره است که ویژگی دربرداشتن بیان یک غرض تامّ جامع از اغراض مربوط به هدایت را داراست وآیه شریفه (فاتوا بعشرسور مثله) تحدّی به ده سوره است که ویژگی تفنن دربیان و تنوع در اغراض را از جهت کثرت داراست و عدد ده نیز از الفاظ کثرت است مثل صد و هزار … وآیه شریفه (فلیأتوا بحدیث مثله) تحدّی به چیزی است که نسبت به سه مرتبه بالا عمومیت دارد، چرا که (حدیث) نسبت به یک سوره، ده سوره و کلّ قرآن عمومیت دارد پس این تحدّی به مطلق ویژگیهای قرآن است.) [7]
نقد وبررسی دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی
1. به نظر می رسد گستره مفهومی (حدیث) درآیه شریفه (فیأتوا بحدیث مثله) به گونه ای که حتی شامل کمتر ازیک سوره نیز باشد، نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، چرا که تنها شرطی که ایشان برای صدق (حدیث مثله) معتبر دانسته اند آن است که دربردارنده هدفی از اهداف مهم الهی باشد. ایشان خود به تحدید مفهوم هدف مهم الهی نپرداخته اند، امّا با توجه به آن که همه سوره های قرآنی را مصداق حدیث می دانند، این هدف می تواند شامل مطالبی چون: سازش ناپذیری توحید و کفر (هدف سوره کافرون)، شرایط رهایی انسان از خسران (هدف سوره عصر) باشد، براین اساس شاید آیات زیادی مصداق (حدیث) باشند; چرا که یکی از هدفهای الهی را بیان می دارد. درحالی که شمول تحدّی نسبت به این گونه آیات و اعتقاد به اعجاز آنها (هر کدام به تنهایی) مورد تردید است.
2. نکته اساسی که در کلام ایشان شایسته درنگ است آن که ایشان نیز به مسأله نظم طبیعی مراتب تحدّی پاسخ نگفته اند. براساس دیدگاه ایشان، گرچه تحدّی به آیه (فلیأتوا بحدیث مثله) درجای خود است (برخلاف دیدگاه رشیدرضا) امّا با این همه، تحدّی به ده سوره، که دارای تفنن دربیان و تنوع در هدفهایند، پس از تحدّی به یک سوره، که هدف واحد دارد، است و با نظم طبیعی سازگار نخواهد بود، چرا که کسی که در هماوردی با یک سوره قرآن که دارای بیان واحد و هدف یگانه ای است، ناتوان ماند، چگونه می تواند به هماوردی با چند سوره و با رعایت نکته زائدی ـ که همان وجود فنون بیان و شمار هدفهاست ـ موفق گردد؟
3. علاوه بر اشکال بالا، مرحوم علامه طباطبایی وجه اعجاز ده سوره را،اعم از فصاحت و بلاغت و نظم دانسته و نوشته است:
(تحدّی به هرچه که قرآن آن را دربردارد، ممکن است، اعم از معارف حقیقی و حجتها و برهانها و مواعظ نیکو و اخلاق کریمه و شرایع خدایی و اخبار غیبی و فصاحت و بلاغت.) [8]
امّا به نظر می رسد این آیه، با توجه به کلمه (مفتریات) تنها به فنون بلاغی قرآن و اسلوب و نظم و… وبدون توجه به درستی معنی و اخبار غیبی و… تحدّی کرده است.
اثبات این نکته در پی خواهد آمد، امّا تنها نکته ای که بدان اشاره می کنیم، آن است که قرائن و دلائل علامه طباطبایی درگزینش این مفهوم ناتمام می نماید. ایشان می نویسد:
(درآیه شریفه آمده است (وادعوا من استطعتم من دون اللّه) واطلاق (من) شامل افرادی که کلام عربی را نمی دانند و به نظم و بلاغت آن آشنایی ندارند نیز، می شود پس روشن است که جهت تحدّی چیزی است که غیرعرب نیز بدان آشناست.)[9]
در برابر این قرینه، به نظر می رسد:
اوّلاً، (من استطعتم) اطلاق ندارد و مقید است به کسانی که شأنیت معارضه را دارایند; چرا که توانمندی در معارضه با کلامی که در جهات بسیاری در اوج و رفعت است، باید مد نظر قرارگیرد.
[1] . ابن عطیه اندلسی، قاضی ابومحمد، (م: 546 هـ)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 483/3.
[2] . موارد استعمال کلمه (قل) در قرآن کریم از سیصد مورد نیز تجاوز می کند، ولی با نگاه اجمالی به آنها می توان نکته مذکور در متن را به دست آورد. به مواردی از استعمال آن اشاره می شود: (یسئلونک عن الأهلّه قل هی مواقیت للناس و الحج) (بقره/ 189)، (فان حاجّوک فقل أسملت وجهی لله) (آل عمران/ 201)، (یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلاله …) (نساء/ 176)، (فان کذبوک فقل ربکم ذو رحمه واسعه) (انعام/ 167)، (فسیقولون من یعیدنا قل الذی فطرکم اول مره) (اسراء/ 51) . در همه این موارد، مسبوق بودن کلمه (قل) به یک سؤال، موضع گیری و کلام مورد نظر است و آیه شریفه مورد بحث نیز این گونه است.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 167/1 ـ 169.
[4] . جواب دوم و سوم با الهام از کلام علامه طباطبایی است. ر ک: المیزان، 165/10 ـ 166.
[5] . همان، 163/10.
[6] . همان، 166/10.
[7] . همان، 166/10 ـ 167.
[8] . همان، 163/10.
[9] . همان، 162/10.
@#@
ثانیاً، چه اشکالی دارد که با پذیرش اطلاق مورد نظر علامه طباطبایی بگوییم عرب زبانها از غیرخود می توانند در راه پدیدآوردن کلام فصیح و بلیغ کمک بگیرند، همان گونه که از اعراب غیرفصیح و بلیغ نیزکمک گرفتن ممکن است، به این صورت که افراد مستعد و دارای فصاحت وبلاغت درزبانهای دیگر را با زبان عربی آشنا کنند وپس از آشنایی آنان بتوانند به یاری ستیزه گران بشتابند، پس لزوماً تحدّی باتعبیر عام فوق، به معنی گستره مفهومی تحدّی نسبت به غیراز فنون بیانی نخواهد بود.
قرینه دیگر که علامه طباطبایی به آن استناد جسته، آیه شریفه: (فان لم یستجیبوا لکم فاعلموا انّما انزل بعلم اللّه) است. علامه از ذیل آن استفاده کرده که این علم الهی، علم مختص به ذات باری است که دست دیگران به آن نمی رسد وهمان علم غیب است.[1] آن گاه آیاتی را نیز در تأیید این نکته که خداوند قرآن را به علم خود نازل فرموده و این کتاب دربردارنده اخبار غیبی است واطلاع برغیب، بستگی به رضایت الهی دارد، آورده است.
درنقد وبررسی سخن بالا، بایستی توجه داشت که، گرچه دربرگیرندگی علم خاص الهی نسبت به معانی و مفاهیم غیبی، بی اشکال است، امّا علم مختص به خداوند، منحصر درعلم غیب نیست، آوردن بیان اعجاز آمیز، که هیچ کس برآن قادر نیست از مصادیق علم مختص خداست، چرا که غیراز او هیچ کس، حتی انبیاء و ائمه – علیهم السلام – نیز برآن قادرنیستند. خداوند متعال، گرچه درباره غیب، که از مختصات علم اوست، رضایت بر آشنا ساختن بعضی از افراد را ذکر کرده است (الاّ من ارتضی من رسول. جن /27) امّا آوردن کلام معجز را در اختیار هیچ کس قرار نداده است، در نتیجه، علم الهی نمی تواند برظهور آیه در مدعای علامه طباطبایی، دلالت داشته باشد.
4. آیت اللّه فاضل لنکرانی در کتاب (مدخل التفسیر) درباره تحدّی و مراحل آن، به بحث پرداخته و در ارائه ترتیبی طبیعی با توجه به تفاوت وجوه تحدّی تلاش ورزیده است. نکته اساسی کلام ایشان بیان وجه تحدّی در سوره هود است. در این باره می نویسد:
(در پاسخ اشکال (نبودن نظم طبیعی در تحدّی) می توان گفت: مقید شدن (عشر) به (مفتریات) دراین آیه، نظم طبیعی را تصحیح می کند. توضیح این که افترا در کلمه (مفتریات) با افترایی که در صدرآیه ذکر شده (ام یقولون افتراه) در معنی مغایرت دارد. افترایی که در صدر آیه ذکر شده، افتراء ادعایی ستیزه گران است که با واقعیت منطبق نیست (چرا که قرآن وحی الهی است) ولی افتراء در ذیل آیه، افتراء مورد پذیرش طرفین است (افتراء واقعی اراده شده است) وهدف آیه آن است که اتصاف قرآن به اعجاز، اگر چه رکن اساسیش مقاصد الهی و اغراض ربوبی است و الفاظ مقدسه قرآن برآن دلالت می کند (اعجاز در معنی یا در لفظ و معنی باهم) امّا وجه اعجاز، منحصر به این نیست، بلکه اگر فرض کنیم که مطالب غیرواقعی و قصه های دروغین هم بود (به فرض محال) با این حال، بشر عاجز از تعبیر به مانند این الفاظ (هرچند نادرست و دروغ) با عباراتی دارای نظم مخصوص واسلوب مخصوص بود.) [2]
براساس این مفهوم ازآیه سوره هود، نظم طبیعی و سیرنزولی مطلوب در تحدّی در سه مرحله اول حاصل می شود، چرا که در سوره اسراء، تحدّی به مجموع قرآن شده است (هم از جهت لفظ وهم از جهت معنی) که درحقیقت چیزی که درهمه جهات همانند قرآن باشد درخواست شده است. در مرحله دوّم، تحدّی به یک سوره شده است (در سوره یونس) و جهت تحدّی دراین سوره با سوره اسراء یکسان است، امّا به جهت تنزّل از قرآن به یک سوره آن، سیر نزولی محفوظ مانده است. در مرحله سوّم تحدّی به سوره های متعدد (مثلاً ده سوره) شده است (در سوره هود)، امّا جهت تحدّی تنها آوردن سوره هایی مشابه قرآن در نظم واسلوب است (نه در مجموعه نظم واسلوب و بلاغت و علوّ معانی و اخبار به غیب و…)، لذا گرچه از جهت تعداد، مقدار بیشتری خواسته شده، ولی از جهت محتوا تنها به بعضی از خصوصیات قرآن تحدّی صورت گرفته است. نویسنده حصول نظم طبیعی را دردوآیه دیگر دنبال نکرده است، ولی آن گونه که از کلام وی برمی آید مدلول دوآیه اخیر (سوره طور و بقره) مشابه آیه سوره یونس است، درنتیجه دربین این دوآیه گرچه سیر صعودی تحدّی مطرح نیست، اما سیر نزولی تحدّی هم وجود ندارد و صرفاً دوآیه تکرار شده است.
دیدگاه برگزیده
به نظر نگارنده، بااستفاده از آیات تحدّی می توان به دیدگاه دیگری دست یافت. پیش از ارائه دیدگاه برگزیده، به خصوصیات مفهومی هریک از آیات اشاره می کنیم:
1. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیراً) اسراء / 88
دراین آیه، آن گونه که بیشتر مفسران فهمیده اند تحدّی به همه قرآن اشده ست (برخلاف نظریه تفسیرنمونه) وحداکثر با توجه به آن که قبل از این سوره، تنها 50 سوره نازل شده بود، مقصود از (هذا القرآن) مجموعه ای است که تا آن زمان برمردم خوانده شده بود، امّا این نکته گرچه در دریافت کسانی که درزمان نزول این آیه بوده اند، بی اشکال است و اگرهم قادر بودند تنها به آوردن آن 50 سوره مبادرت می ورزیدند، امّا پس از به پایان رسیدن نزول تدریجی و با توجه به نزول دفعی قرآن، مسأله زمان نزول مشکلی نمی آفریند. هرچند اگر قرآن را به 50 سوره نازل شده تفسیر کنیم، در بحث ما خللی وارد نخواهد آورد. نکته دیگر آن که این آیه از آیات تحدّی است (برخلاف دیدگاه رشید رضا) گرچه تحدّی آن غیرمستقیم است (قرائن این مسأله در رد نظریه رشید رضا آورده شد.) [3]
نکته سوّم آن که ظهور تحدّی به (مثل قرآن) همه جنبه های ویژه قرآن یا همه ویژگیهای آشکارتر آن را شامل می شود.
ازاین روی، مقصود آن است که کلامی بیاورند که در معنی، اسلوب، نظم و ارتباط اجزاء، فصاحت، بلاغت، اخبار به غیب و… چون قرآن باشد.
2. (ام یقولون افتراه قل فأتوا بسوره مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن کنتم صادقین) یونس / 38
دراین آیه، تحدّی به یک سوره غیرمعین صورت گرفته است. براساس این آیه، اگرکسی به آوردن مانند سوره ناس یا کوثر نیز، موفق شده باشد، پاسخ تحدّی را داده است.
نکته دیگر آن که، وجه تحدّی شبیه آیه پیشین است، بااین تفاوت که با توجه به این که تحدّی به یک سوره است، تنها آوردن شبیه یک سوره در نظم، فصاحت وبلاغت و غرض و محتوا مورد نظر است.امّا حفظ اتصال سوره ها و بافت کلی کلام، مورد درخواست و تحدّی نیست.
3. (أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن کنتم صادقین) هود/13
دراین آیه شریفه، تحدّی به ده سوره صورت گرفته است، امّا سؤال آن است که آیا ده سوره خصوصیتی دارد؟ یا مراد از ده سوره، چند سوره است که یکی از مراتب آن ده است و یادکرد عدد ده، همچون صد و هزار از اعداد کثرت است؟
درپاسخ سؤال اوّل، نظر علامه طباطبایی را می توان پذیرفت که ده از اعداد کثرت است و خصوصیتی ندارد. مشابه درخواست زندگانی هزارسال که حمل بر کثرت می شود.[4]
سؤال دیگر آن است که چرا تحدّی به سوره های متعدد صورت گرفته است؟
پاسخ، با استفاده از سخن رشیدرضا روشن می شود. یکی از ویژگیهای قرآن آن است که یک سخن وداستان را از زوایای گوناگون و با ترکیبهای بیانی اعجازآمیز مختلف، بیان می کند. همچنین سبک سوره های قرآن یکسان نیست وهرکدام از جهت فصاحت و بلاغت وفنون ادبی (باصرف نظر از علم معانی واخبار غیبی) به گونه ای است که لزوماً با سوره های دیگر برابری ندارد. دراین آیات، با توجه به این نکته، چند سوره مشابه قرآن (دراسلوب و نظم و…) خواسته شده است.
ویژگی این آیه در تعبیر (مفتریات) است که در هیچ یک ازآیات دیگر نیست. این نکته نشانگر آن است که مقصود، مفتریات واقعی است، نه ادعایی (آن گونه که معاندان در برابر قرآن ادعا داشتند) پس معنی آیه، چنین است: که اگر می گویید این معانی غیبی، افتراء برخداوند است ویا شما برآنها اطلاع ندارید، شما نیز درکلام باطل و دروغ، چنین نظم و اسلوبی را ارائه دهید.
شیخ طوسی، دراین باره نوشته است:
(این آیه دلالت دارد که جهت اعجاز قرآن فصاحت دراین نظم ویژه است، چرا که اگر جهت اعجاز غیر ازاین بود درمعارضه به افتراء و دروغ قانع نمی شد.) [5]
امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان از شیخ طوسی پیروی می کند وبیان مشابهی با بیان فوق دارد.[6]
جرجانی در جزوه مختصر و مفید (الرساله الشافیه فی وجوه اعجاز القرآن) درباره دلالت این آیه بر تحدّی به نظم و فصاحت و اسلوب (نه تحدّی به معنی) بیانی طولانی و برهانی آورده است که بخشی ازآن این گونه است:
(معنی این آیه آن است که (ده سوره ای که شما افتراء بسته اید بیاورید) .حال باید درنگ کنیم که هنگامی که کلامی به افتراء توصیف می شود، افتراء وصف لفظ است یا معنی. دانستیم که افتراء و دروغ بستن تنها به معنی باز نمی گردد. دراین هنگام، مراد آیه این گونه می شود: اگرشما می پندارید که من این الفاظ را ساخته ام و به خدا نسبت دروغ داده ام، یا از پیش خود آورده ام و می پندارم از وحی الهی است، پس شما هم ده سوره به همین گونه بسازید.)
سپس او با ذکر مثال، مطلب خویش را تثبیت می کند و می نویسد:
(مطلب فوق را، این مثال روشن می کند: اگر کسی شعر زیبایی بگوید و درعبارات و نظم،الفاظ و معانی مطلب را به نهایت رساند ودشمنی داشته باشد که بداند شعر وی ازجهت نظم و کلمات خدشه ای ندارد و (درمقام طعنه) بگوید: تومعانی شعرت را دزدیده ای وازاین و آن گرفته ای شاعر درمقام پاسخ می گوید:
اگر من محتوای شعر را دزدیده ام، توهم بیا وشعری با محتوای دزدی، ولی با نظم و اسلوبی چون نظم و اسلوب کلام من بگو (تا معلوم شود که قدرت برآوردن شعری چون من نداری.»[7]
[1] . همان، 172/10.
[2] . فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی) 38/ ـ 39.
[3] . ر ک: همین مقاله.
[4] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 166/10.
[5] . طوسی، محمدبن الحسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 457/5.
[6] . طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، 147/6.
[7] . جرجانی، عبدالقاهر، الرساله الشافیه فی اعجاز القرآن، طبع ضمن ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، (مصر، دارالمعارف) 150/ ـ 151.
@#@
برای تأیید مطلب، دیدگاه و استدلال (بقاعی) را نیز می آوریم:
(مفسران در (متحدّی به) آیه اختلاف کرده اند… عده ای که از جمله آنها (ابن عطیه) و (مبرد) است، گفته اند مطلوب در تحدّی آن است که شبیه قرآن درحسن نظم و بیان را بیاورند و تحدّی به اخبارغیبی، حکمتها، احکام، وعد و وعید و مثلها مطرح نیست، (مفتریات) یعنی شما از آوردن کلام و سوره ای چون قرآن، با ویژگیهای آن مانند بلاغت و خبرهای غیبی وحکمتها و احکام، عاجز هستید، پس ده سوره که فقط در بلاغت چون قرآن باشد، بدون آن که ملزم به آوردن معانی ومبانی صحیح باشد، بیاورید.) [1]
در مجموع،ازآنچه نقل کردیم شواهد و مؤیدات و استدلالهایی برای نظر برگزیده مشاهده می کنیم،این نکته سبب می شود که جهت تحدّی به این آیه، گرچه از کمّیت بیشتری برخوردار است و چند سوره در آن خواسته شده، ولی از جهت معارضه، چون مقید به در برداشتن معانی حق و معارف بلند و… نیست، آسانتر است.
4. (أم یقولون تقوّله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین)
طور/ 32ـ33
این آیه شریفه، تحدّی به حدیثی چون قرآن کرده است. کلمه (حدیث) دراصل و ریشه به معنی جدید است، ولی درعرف واصطلاح، حدیث به معنی خبر و کلام است. ابن منظور می نویسد:
(الحدیث: الخبر یأتی علی القلیل و الکثیر والجمع: احادیث.) [2]
آن گونه که گذشت، علامه طباطبائی حدیث را به معنی کلامی دانست که خبر و غرضی مهم و تام دارد. ازاین روی، تمامی آیات قرآن را مصداق حدیث ندانست.
به نظر ما، گرچه مفهوم (حدیث) بریک جمله نیز صادق است وازاین روی، به کلمات قصارائمه نیز حدیث گفته می شود، امّا تعبیر (حدیث مثله) شامل مقدار معتنابه از آیات است که آورنده آن بتواند ادعا کند مثل قرآن را آورده ام، ولی کمتر ازآن به نظر بعید است. ازاین روی مصادیق (حدیث) دراین آیه می تواند همه قرآن، چند سوره، یک سوره ویا مقداری از یک سوره طولانی، مثلاً یک حزب از قرآن و… باشد.ولی دربرگیری کمترازیک سوره را بعید می نماید. جهت تحدّی دراین آیه نیز، با آیه سوره یونس یکسان است.
5. (وإن کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسوره من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه إن کنتم صادقین) بقره/23
تفاوت این آیه شریفه با آیات دیگر، آن است که میان دو کلمه (بسوره) و (مثله)، (من) قرار گرفته است.
بیشتر مفسران (من) را زائده گرفته اند ومفهوم آیه را با آیه سوره یونس، یکسان دانسته اند، بعضی نیز (من) را ابتدائیه گرفته و ضمیر هاء در (مثله) را به جای ارجاع به (مانزلنا) به (عبدنا) بازگشت داده اند و گفته اند:
(آیه به آورنده قرآن تحدّی کرده است.)
به گفته علامه طباطبایی، برای هر دو تقدیر (رجوع ضمیر به قرآن و پیامبر) روایاتی وجود دارد.[3]
به نظر می رسد ظاهر آیه شریفه با ارجاع ضمیر به قرآن مناسبت بیشتری دارد، چرا که شک کفار درقرآن ذکر شده، نه در پیامبر – صلی الله علیه و آله – . و مناسب با این که آنان در قرآن نازل شده بر پیامبر شک کرده اند آن است که تحدّی به (ما نزّل) بشود، نه تحدّی به حضرت پیامبر – صلی الله علیه و آله -.
در هرصورت می توان احتمال داد که (من) در این آیه شریفه، زائد نباشد (براساس معنی تحدّی به قرآن نه به آورنده آن)، بلکه تبعیضیه باشد و مقصود آیه شریفه این باشد که: اگر در آنچه بر بنده مان فروفرستادیم شک دارید، پس سوره ای که از جهتی شامل قرآن باشد (از جهتی از جهات ممیّزه قرآن، مثل بلاغت، اسلوب و نظم، معنی، اخبار به غیب و…) بیاورید.
در حقیقت، این آیه شریفه تحدّی به (مماثل) نکرده، بلکه تحدّی به (مما یماثل) کرده است. به گونه ای که جنس مماثلت در کلام آنان باشد نه این که از همه جهات مشابه قرآن باشد. البته روشن است که تنها ارائه کلمات و یا ارائه بعضی از معانی در این آیه اراده نشده است، بلکه قرآن کریم، جهاتی از اعجاز و امتیاز را دارد. اگر آنان کلامی بیاورند که از این جهات گوناگون اعجاز (که بعضی آن را 33 جهت شمرده اند[4]) تنها یک جهت را دارا باشد در پاسخ گویی به تحدّی کافی است.[5]
البته در این آیه، خصوصاً به ضمیمه روایات احتمال آن که مقصود، تحدّی به آورنده قرآن باشد منتفی نیست.
بیان نهایی دیدگاه
با توجه به آنچه در مفهوم آیات پنج گانه ذکر کردیم، مراحل تحدّی را به ترتیب می آوریم:
1. سوره اسراء: تحدّی به مجموع قرآن، از جهت معانی، فصاحت و بلاغت و نظم، اخبار به غیب و….
2. سوره یونس: تحدّی به یک سوره نا مشخص، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیب و….
3. سوره هود: تحدّی به چند سوره، از جهت معانی، فصاحت، نظم و اسلوب.
4. سوره طور: تحدّی به یک گفتار، از جهت معانی، فصاحت، بلاغت، نظم، اخبار به غیب و….
5. سوره بقره: تحدّی به یک سوره نامشخص، از جهت یکی از وجوه اعجاز، مانند فصاحت، بلاغت، اسلوب، معانی و اخبار به غیب.
اندک توجهی به فهرست بالا، مراتب تحدّی را به خوبی می نماید:
تنزل در مرحله دوم به آن است که از همه قرآن به یک سوره تنزل شده و آوردن یک سوره کافی در تحدّی دانسته شده است.
تنزل بین مرحله دوم و سوم آن است که در مرحله سوم، تنها به آوردن اسلوبهای کلامی مشابه قرآن و نظم و فصاحت تحدّی شده و معنی در نظر گرفته نشده است.
در مرحله چهارم، با توجه به اینکه (حدیث) شامل سوره، قسمتی از سوره های بزرگ (و در دیدگاه علامه طباطبایی شامل کمتر از سوره)، چند سوره و کل قرآن می شود. نسبت به تحدّیات سه گانه قبلی توسعه داده شده است و فرد معارض را در وسعت انتخاب قرار داده است. در مرحله اخیر نیز، گرچه با مرحله دوم یکسان و هر دو تحدّی به یک سوره است، اما در این مرحله جهت اعجاز و تحدّی، آوردن چیزی دانسته شده که از همانندی با قرآن بهره ای دارد و دست کم یکی از وجوه ویژه و امتیازات قرآن مانند نظم، فصاحت، معنی و… را دارا باشد.[6]
[1] . همان.
[2] . بقاعی، ابراهیم بن عمر، نظم الدررفی تناسب الایات و السور، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 510/3.
[3] . ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، داراحیاء التراث العربی)، 76/3.
[4] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، 58/1.
[5] . سیوطی، جلال الدین، معترک الاقران فی اعجاز القرآن، (بیروت، دارالکتب العلمیه)، 1/ 12ـ 387.
[6] . برداشت فوق را از کتاب آقای دکتر عبدالعزیز عبدالمعطی عرفه: قضیه الاعجاز القرآنی و اثرها فی تدوین البلاغه العربیه، (بیروت، عالم الکتاب، ص 61) الهام گرفته ایم.
با تشکر از کتابخانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم که امکان استفاده از آن مجموعه غنی کتابهای علوم قرآنی را فراهم آوردند.
کاظم قاضی زاده – پژوهش های قرآنی، ش3