بحث ما راجع به ملکه قدسیه تقوا بود و گفته شد آنچه خداوند از بنده اش درخواست کرده تقواست و منتهای رضای رب از عبدش تقواست و این ملکه قدسیه زیر بنا برای جمیع فضائل انسانی و مقامات معنویه می باشد و در تمام ابعاد وجودی انسان و نسبت به تمام نشئات وجودی، دنیوی، برزخی، اخروی اثرگذار است. جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که تقواست که برای انسان حسن عاقبت می آورد و در مقابل سوء عاقبت مربوط به بی تقوایی است و آیات و روایات را هم مطرح کردم.
علل سوء عاقبت
در این جلسه مطلبی را در همین رابطه عرض می کنم؛ درست است که حسن عاقبت انسان بستگی به تقوا دارد و سوء عاقبتش به بی تقوایی است. چه می شود که عاقبت انسان سوء می شود از این مسیر تخلف می کند؟ دو چیز هست که نقش اساسی نسبت به سوء عاقبت دارد که از ناحیه بی تقوایی به انسان می رسد: یکی اشتباه در انتخاب اوست که این اشتباه در انتخاب منجر به سوء عاقبت می شود؛ دوم مسئله سوء استفاده کردن از امهال الهی است، این یعنی چه؟
-1 اشتباه در انتخاب
اما اول یعنی مسئله اشتباه در انتخاب که من تعبیر می گذارم به هدف گیری. اشتباه در هدف گیری اش که من در گذشته به آن اشاره کردم و آن این است که می آید یک چیزی را که زود گذر است هدف گیری می کند به جای آن چیزی را که جاودانه است. خود ما هم احساس می کنیم، لذات زود گذر را به جای لذات جاودانه هدف گیری می کند این منجر می شود به سوء عاقبت.
آیات را جلسه گذشته خواندم دیدید که مقابل عاقبت به خیری، سوء عاقبت بود. «فانظر کیف کان عاقبه مجرمین، مفسدین، ظالمین» دیدید این ها را، آیات متعدده بود. این ها در هدف گیری شان اشتباه می کنند و عوض این که لذات جاودانه و خالص را هدف گیری کند زود گذر ناخالص را هدف گیری می کند، سر از سوء عاقبت در می آورد.
لذا، علی(علیه السلام) در نهج البلاغه تعبیری دارد که «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُه». چه بسیار تفاوت است بین دو کردار «عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ» کاری که لذت او نابود می شود، از بین می رود، زود گذر است «وَ عَمَلٌ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ» عمل اول آنی است که لذاتش از بین می رود، اما «تَبْقَى تَبِعَتُهُ» یعنی زیان و محنتش می ماند. بعد هم کاری که رنج و ناراحتی و خستگی اش از بین می رود «یَبْقَى أَجْرُهُ» پاداشش. می بینی چه قدر این ها فرق دارند؟ لذت زود گذر اما در کنارش هم بدانی ها باقی ماندن «تَبْقَى تَبِعَتُهُ» می شود کاری که لذتش نابود می شود اما محنت و زیانش باقی می ماند، این همین در انتخاب است، هدف گیری است.
می گوید: آدم عاقل چه کار می کند؟ وقتی می خواهد هدف گیری کند، لذت را هم هدف گیری کند، گوش کن! تو لذت می خواهی ببری درست است یا نه؟ می خواهی انتخاب کنی درست است یا نه؟ می گوید دو جور ما داریم: یک لذتی داریم که زود گذر است اما بدان در کنارش محنت هم دارد محنتش می ماند اما لذتش می رود با آن عملی که محنتش می رود و بعد لذتش می ماند، دیگر خودت انتخاب کن.
می خواستم این را عرض کنم در مسئله اشتباه در انتخاب است این یکی؛ که من گذشته هم به این اشاره کرد بودم. چون اگر یادتان باشد من گفتم در آن خطبه داشت «و خیرُ عَواقبِ الاُمور ِعندَ الله». جلسه گذشته من گفتم، تمام امور را علی(علیه السلام) می گوید، تقوا است. این یک مطلب.
-2 سوءاستفاده از امهال الهی
مطلب دوم اشتباه در انتخاب به این معنا نمی شود گفت. باید گفت مربوط است به امهال الهی یعنی چه؟ خدا به انسان ها مهلت می دهد، بنایش بر مهلت دادن است.
انسان ها در مهلت دادن خدا دو جور هستند. یک انسان هایی هستند که مهلت دادن الهی نسبت به آن ها نه از باب لطف است بلکه نفس مهلت دادنش به آن ها برای عذاب آن هاست، این مربوط به کفار است، در آیه هم همین را دارد. این یک بحثی است مستقل که ما در آیه شریفه داریم که «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ». خیلی صریح می گوید: این هایی که کافر هستند خیال نکنند اینکه ما مهلت به این ها دادیم همین مهلت ما در دنیا به نفع این هاست، نه خیر. ما دادیم برای اینکه وزر و وبالشان بیشتر بشود؛ چون این ها از آن راه صحیح اعتقادی منحرف شدند.
این جنبه اعتقادی دارد ما به این فعلاً کاری نداریم و چه بسا روایتی که از امام هشتم(علیه السلام) هست که می فرماید: «وَ اللَّهِ مَا عَذَّبَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ أَشَدَّ مِنَ الْإِمْلَاءِ». اشاره به همین آیه شریفه است. امثال فرعون و امثال این هاست که گفتم مصّب بحث من این ها نیست؛ یعنی در نتیجه آن چیزهایی که در ذهنتان می آید که این ها تنعّمات دنیویه هست و شما آب از دهانتان سرازیر می شود که ما می خواهیم مثل آن ها بشویم، حواستان جمع باشد این ها حساب شده است، بعد هم عاقبت کار را هم در نظر بگیر، اگر خواستی خدا که می دهد راه را باز کرده بسم الله تو هم بیا برو اما بدان «أَنَّما نُمْلی لَهُم لِیَزْدادُوا إِثْماً»[1] این مربوط به آن هاست. ما فعلاً بحثمان راجع به آن ها نیست، آن بحثش جداست.
امهال الهی نسبت به مؤمنین
ما بحثمان راجع به مؤمنین است. چه می شود که یک آدم مؤمنی عاقبت به شر می شود؟ عوض اینکه عاقبت به خیر بشود. ریشه یابی کنیم، چه شده آخر؟ این از مهلت الهی سوء استفاده کرده است. از مهلت خدا همین مؤمن سوء استفاده کرده است.
من در دو رابطه این را مطرح می کنم: من چون تقوا را معنا کردم: تقوا ملکه ای است که محصول ایمان مستمر و عمل مکرر است، یک رابطه مستقیم با اعمال دارد. این می آید نعوذ بالله معصیت می کند، این ضد تقواست دیگر و این منجر به سوء عاقبت می شود دیگر؛ حسن عاقبت برای تقوا است حسن عاقبت مربوط به چه است؟ تکرّر نسبت به اعمال صالح است، محصول اوست، محصول گناه نیست که عکسش است؛ چون آن حسن عاقبت می آورد عاقبت خیر، این سوء عاقبت می آورد، شر.
مهلت در ثبت گناه
در اینجا وقتی گناه کرد یک مهلت در ثبت می دهد. در مورد مؤمن خدا اینطوری است که به آن فرشته ها دستور داده به این که هفت ساعت ثبت نکنند، اکثر روایات هفت ساعت دارد بعضی ها دارد یک روز؛ یعنی این مطلب در آن هست که اثر سوء بر صفحه نفس و قلب او نگذارد. هفت ساعت، اگر در بین این هفت ساعت استغفار کرد، توبه کرد که دیگر تمام شد، دیگر منعکس نمی شود. ضربه ای به حسب ظاهر به او نمی زند. این یک مهلت الهی است.
ما در روایات متعدده این را داریم. «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً أُجِّلَ فی ها سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْه». وروایت دیگر از امام صادق(علیه السلام) هست: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَهٌ». وقتی مومن گناه کرد خدا هفت ساعت به او مهلت می دهد «فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ شَیْ ءٌ». اگر استغفار کرد گناهی نوشته نمی شود و اگر «وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کُتِبَ عَلَیْهِ سَیِّئَهٌ». استغفار نکرد آن موقع گناه نوشته می شود. در یک روایت دیگر باز هست «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یذْنِبُ ذَنْباً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهارِ». روایات متعدده داریم صحبت یکی دو تا سه تا نیست.
استغفار، حُسن استفاده از مهلت الهی
این مهلت الهی است. حُسن استفاده این است که استغفار کنی، مهلتت داد دیگر یک کار کن نگذاری اثر بگذارد روی روح تو و به تعبیر اهلش ظلمات این معصیت بیاید و مانعیّت داشته باشد که تا بخواهی این را پاک کنی و به جای آن ملکه نورانی تقوا را بگذاری وا مصیبت. این صفحه پاک را آلوده نکن. حالا وقتی این کار را نکرد اینجا چه می شود؟ ثبت می شود.
خوب این در ذهن ها می آید که ما داریم که خداوند انسان هایی را مؤمنند و معتقد به او هستند. اگر گناه کنند در دنیا این جور نیست که عقوبتشان کند البته بُعد حق الناسی نه حق اللهی اش. توجه به این نکته دارم. آنچه مربوط به خداست.
این امهال الهی است باز به او مهلت می دهد باز از این مهلت هم این سوء استفاده می کند. به تعبیر دیگر، از حلم خدا؛ گاهی نعوذ بالله از عفو خدا سوء استفاده می کند. آن کسی که واقعاً استغفار کرد خدا هم او را آمرزید. باز می بینی می کند. این سوءاستفاده از عفو است. هم سوء استفاده از حلم است و هم سوء استفاده از عفو. چرا عاقبت به شر می شوی؟
جهتش این است که نعوذ بالله از حلم خدا سوء استفاده کردی. بردباری کرد، اگر همان موقع پس گردنی را به تو زده بود عاقبت به شر نشده بودی؛ ولی واگذار به خودت کرد نعوذ بالله ما جبری که نیستیم. لذا، این هم باز سر از امهال الهی در می آورد. هم به کفار مهلت است و هم به مومنین مهلت است. هر دوتا؛ اما آن یک مطلب دیگر دارد برای خودش، اما مهلت به این ریشه در لطفش دارد. ریشه در رحمتش دارد که سر عقل بیایی راهت را درست کنی، استغفار کنی، جبران کنی. سوءاستفاده از مهلت الهی است که سر از بی تقوایی در می آورد.
مهلت؛ آزمایش الهی
حالا بعد عرض می کنم که همین مهلت دادنش آزمایش الهی است. من این روایت از علی(علیه السلام) را می خوانم که فرمود: «إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُؤْمِنَکَ اللَّهُ سُوءَ الْعَاقِبَهِ». اگر دلت می خواهد که ایمنی پیدا بکنی و خدا به تو ایمنی بدهد از عاقبت به شری، حسن عاقبت پیدا کنی بله دو تا چیز: «فَاعْلَمْ أَنَّ مَا تَأْتِیهِ مِنْ خَیْرٍ فَبِفَضْلِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ». اول این را بدان آن کارهای خوبی که می کنی این فضل الهی است و توفیق خدا یعنی اگر مدد الهی، توفیق او نبود، موفق هم نبودی یعنی این کار را نمی توانستی بکنی، یک وقتی مبتلا به خود محوری نشوی خیال بکنی به این که چیزی هستی.
اگر خدا این ابزار را به تو نداده بود، قوا، اعضا، همه اش عاریه الهیه است. خوب به تو داده دیگر در اختیارت گذاشته از آنطرف هم کمک های الهی امدادهای غیبی می آید راه را برایت باز می کند. یک وقت خیال نکنی، عجب نگیردت. اول این را بدان که با آن چیزهایی که ملکه تقوا درست کردی، تو بودی، استقلال داشتی به این معنا، نه تو وظیفه ات بود اما اگر او نبود تو هم این ملکه تقوا را نداشتی تا حسن عاقبت درست کنی اولی اش اینجا بود.
دوم و آن این است که «وَ مَا تَأْتِیهِ مِنْ سُوءٍ فَبِإِمْهَالِ اللَّهِ وَ إِنْظَارِهِ». آنی هم که دیدی کارهای زشت که انجام می دهی، گناه می کنی، هیچ چیز بهت نمی گوید، پس گردنی بهت نمی زند، این ها برای مهلت هایی است که او دارد می دهد. درنگ و تاخیر در عقوبت اوست. بعد هم می گوید آی بپا! «إِیَّاکَ وَ حِلْمِهِ وَ عَفْوِهِ عَنْکَ». یک کاری نکنی که دیگر به تعبیر من حوصله اش را سر بیاری ها! گفتم ما روایت داریم که خداوند برای مومن چهل پوشش قرار داده است وقتی یک گناه کرد، یک پرده را می زند کنار، دوتا کرد دومی اش را می زند کنار، سه تا کرد سومی اش را؛ بله دراین بین اگر واقعاً پشیمان شد برمیگرداند، نه! توبه نکرد، استغفار نکرد می رود می رود، وقتی چهل گناه کرد و مابین آن توبه نبود، آنجا دیگر چیست؟ آنجاست که دیگر راهی ندارد. همه لطف بود.
«لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند»
رسید به چهل تا بدون توبه، آن وقت آنجاست که علی(علیه السلام) می فرماید: ایّاک. حواست جمع، بترس، بترس! بترس که این حلم و عفو برود کنار، چرا سوء عاقبت؟ مربوط به من و توست. سوء استفاده از مهلت الهی کردن، سر از سوء عاقبت در می آورد، عاقبت به شر می کند انسان را.
جمع بندی
لذا، اگر ما بخواهیم این را در یک قالب اصطلاحی بریزیم، باید بگوییم خدا، در ربط با تقوا اینجوری است که هم درون انسان را می آزماید و هم بیرون انسان را با تقوا می آزماید. اصلاً مهم ترین چیز هم همین است با تقوا است. حسن عاقبت، سوء عاقبت مربوط به تقواست و عمده ماده امتحانی خداوند چه از نظر درونی چه از نظر بیرونی تقواست.
من یک وقت بحث کردم که تقوا مربوط به قلب است «أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» . دلش هم همین است. چون من جلسه گذشته بحث کرده بودم، سوء عاقبت را پیش کشیده بودم، گفتم من این را باید تذکر بدهم، چرا سر از سوء عاقبت در می آورد انسان؟ دو تا چیز: هدف گیری اشتباه، سوء استفاده از مهلت خدا. این است که سوء عاقبت می آورد؛ لذا در آیه هایی را که من مطرح کردم دیدید. همه می آید سراغ عمل. کیف کان عاقبه مفسدین، مجرمین، ظالمین، مکذبی؛ همهه می رود سراغ عمل یعنی آن هایی که سازنده است از نظر ملکات سیئه درانسا و مانع از این است که ملکه حسنه و قدسیه تقوا برای انسان حاصل بشود. آیات را دیدید؟ و این هم منشاءش چیس؟؟ دو تا چیز: هدف گیری غلط از این طرف هم سوء استفاده از مهل که سر از سوء عاقبت در می آورد.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد.
آیت الله مجتبی تهرانی
[1]. آل عمران/ 178