حجاب ریشه در فطرت دارد

حجاب ریشه در فطرت دارد

مسئله حجاب از دیرباز تاکنون، همواره در کانون بحث و بررسی افراد مختلف با اندیشه‎های متفاوت قرار گرفته است این بار نیز با مشاهده مقاله‎ای در یکی از سایت‎ها، به موردی برخورد نموده‎ام که حجاب را البته از نگاهی دیگر مورد تحلیل قرار داده است. در این مقاله سعی شده است تا ریشه حجاب، یک فرمایش طبقاتی نامیده شود و هدف آن نیز نشان دادن آزاده از کنیز ذکر شود. نویسنده برای اثبات مدعای خود به تفسیر آیه 59 سوره احزاب اشاره می‎کند و می‎گوید: «پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مدینه آمد و منزلی در آن جا نداشت پس زنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و دیگران شب‎ها برای انجام کارهایشان بیرون از خانه می‎رفتند مردانی در سر راه نشسته بودند برای سخن‎پراکنی به زنان، پس خدا آیه‎ای نازل کرد تا با پوشش، زن آزاد از کنیز شناخته شود.» او سپس مدعی می‎شود که «بر اساس دستورات قرآنی تنها آزاده می‎تواند مصونیت و پاکی داشته باشد و کنیز را هر شخصی می‎تواند به او تجاوز کند و مورد آزار جنسی قرار دهد!!!».
به نظر می‎رسد که نویسنده ریشه حجاب را نه بر مبنای فطریات، بلکه مبتنی بر تحلیل اشتباه خود از یک آیه قرآن کریم دانسته است و بر تلقی نادرست خود پافشاری می‎کند. اما واقعیت چیز دیگری است:
مردم همه به فطرت «توحید» زاده‎اند این «کفر» عارضی بود و عارضی یزول
این ادعا که از سوی حکیم بزرگ اسلامی «حاج ملا محسن فیض کاشانی» مطرح شده است، بیانگر فطری بودن «توحید» در نهاد بشر است. لاجرم، ارزش‎های الهی نیز، امری فطری و طبیعی است که در نهاد انسان‎ها وجود دارد، قرآن کریم، در تبیین جریان خلقت و ترسیم چهره زندگی آدم و حوا در بهشت، به آیه شریفه «فلمّا ذاقا الشجره ‌بدت لهما سواتهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنه…»[1] می‎رسد. به موجب این بیان، چشیدن میوه ممنوعه توسط آدم و حوا، صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرینش، نخستین تحولی که در آنها به وجود آورد، این بود که آنها را در آن حرم «ستر» و «عفاف»، با حقیقت «برهنگی» روبرو کرد. که «بدت لهما سواتهما». و بلافاصله با برگ درختان بهشت،‌شروع به پوشاندن خود نمودند. در اینجا بحث بر سر میوه ممنوعه و چیستی آن که از دیرباز مورد اختلاف مفسرین قرآن و متفکرین اسلامی قرار گرفته است، نیست بلکه منظور این است که چشیدن آن،‌ آدم وحوا هر دو را یکباره به خود آورده، موجب گردیده است که آن دو قبل از هر چیز «برهنگی» خود را احساس نمایند. و بر اساس فطرت خدائی خویش، در برابر آن عکس العمل مناسب نشان دهند. خودآگاهی همزمان آدم و حوا و حرکت همسان آن دو، گویای این حقیقت است که مرد و زن از این بابت، همتا و همپای یکدیگراند و هیچ امتیازی بر یکدیگر ندارند.[2] این مسئله بیانگر دو مسئله اساسی در مسئله حجاب است. اول آنکه حجاب یک امر فطری است و دیگر آن که از ابتدای خلقت در اکثر ملت‎ها این مسئله وجود داشته است.
الف) فطرت انسان‎ها
حجاب و پوشش به عنوان یکی از مظاهر شرم و حیا و عفت، امری فطری و طبیعی بوده،‌ برای تأمین سلامت روح و روان فرد و جامعه‎، از ضرورت کمال اهمیت برخوردار است و در طول تاریخ هر جا انسان بر راستای فطرت خدایی خویش قرار داشته، اهمیت آن را احساس کرده، و آن را به کار بسته است. برای همین است که شرم و حیا و عفت،‌همچنین مظاهر گوناگون آن، همواره مورد ستایش و تحسین بشر بوده، نقطه مقابل آن مورد نکوهش قرار گرفته است. تأکید بیشتر بر این حقیقت را در آیات 23 تا 26 سوره مبارکه قصص می‎توان یافت. در این آیات، جریان مواجهه حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ با دختران شعیب ـ علیه السّلام ـ ذکر شده است و در آن حجب و حیا و عفت موسی روایت شده است در آیات 30 تا 33 نیز به پاکدامنی یوسف ـ علیه السّلام ـ اشاره می‎کند آنجا که در پاسخ به ندای فطرت، از میان، «دعوت زنان» و «زندان»، زندان را انتخاب می‎کند. در این مورد دهها آیه و روایت وارد شده است که مبین فطری بودن مسئله حجاب نه در میان اولیاء الله فقط بلکه در میان همه انسان‎هاست. حال اگر عدّه‎ای به این مسئله توجه نمی‎کنند، بیانگر عدم پاسخگویی آنان به ندای فطرت خود، و ابتلاء در دام شهوات و معاصی است نتیجه آن که حجاب امری فطرت است که خداوند در نهاد بشریت به ودیعت گذاشته است.
ب) سابقه حجاب در میان ملل مختلف
مسئله حجاب و پوشش سابقه‎ای دیرینه دارد چرا که از ابتدای خلقت در میان ملل و اقوام مختلف جهان با هر نوع دین و آیینی رواج داشته است ذکر چند نمونه از این دست، خالی از لطف نیست:
1. ابن عباس می‎گوید: آدم ـ علیه السّلام ـ پس از یک توقف کوتاه در بهشت که نصف روز از روزهای آخرت بود به کوه نوذ در کشور هند و حوا به جده پیاده شدند. برهنه و عریان بودند خداوند امر کرد یکی از هشت جفت قوچی که از بهشت به ایشان عطا کرده بود ذبح کنند سپس حوا پشم آن را رشته کرد،‌با دست یاری آدم ـ علیه السّلام ـ از تابیده‎های آن یک جامعه بلند برای آدم و یک پیراهن و روسری جهت حوا بافته شد. بدین وسیله بدن انسان‎های نخستین پوشیده گردید و از برهنگی و شرمندگی آن نجات یافت.[3] 2. وقتی که سه تن از دختران کسری شاهنشاه ساسانی با ثروت فراوانی از اموال آنها را برای خلیفه دوم آوردند، شاهزادگان ایرانی با پوشش و نقاب چهره خود را پوشیدند، عُمر دستور داد پوشش از چهره بردارند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر پول پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی خودداری کردند. عمر خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان را بیازارد که با مخالفت و ممانعت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ مواجه شد.[4] 3. حضرت مریم ـ علیها السّلام ـ در بحبوحه جوانی و عشق و زیبایی، خدا را بر هوی و هوس‎ها برگزید؛ و به جای خودآرایی و خودنمایی،‌به تقوی و پاکدامنی پرداخت؛ و خداوند در برابر این پاکدامنی و تقوی، از روح قدسی خویش در وی دمید و او را بزرگ گردانید چنانچه در آیه 12 سوره تحریم، ضمن تمجید از پاکدامنی و حجب و حیای مریم، ـ علیها السّلام ـ از او با عنوان بندگان مطیع خداوند نام برده است. از این موارد گذشته؛ کنت گوبینو، در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که در دوره ساسانی حجاب وجود داشت و حجاب شدید دوره‌ساسانی، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند.
جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند نیز معتقد بود که حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران، به جهان اسلام وارد شد،‌به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست،[5] اما این که حدود حجاب اسلامی با حجابی که ملل باستانی بود، یکی است یا نه؟ بحث دیگری است. در مورد آیه مورد نظر نیز، هر چند برخی مفسرین طبق گفته‌نویسنده‌مقاله، لزوم حجاب را برای تشخیص زنان آزاد از کنیز ذکر کرده‎اند، اما برخلاف مدعای او، آیه حجاب فقط برای نشان دادن آزاده از کنیز نازل نشده است. شهید مرتضی مطهری در این مورد معتقد است: «… بیان مذکور خالی از ایراد نیست، زیرا چنین می‎فهماند که مزاحمت نسبت به کنیزان مانعی ندارد و منافقین آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذکر می‎کرده‎اند، در حالی که چنین نیست. اگر چه پوشانیدن موی سر بر کنیزان واجب نبوده است و شاید رمز آن هم این بوده که وضع کنیز معمولاً‌جالب و تحریک آمیز نیست و مورد رغبت کسی واقع نمی‎شود و به علاوه کارشان خدمت بوده ولی در هر حال این مزاحمت‎ها حتی در مورد کنیزان نیز گناه محسوب می‎شده است و منافقین نمی‎توانسته‎اند کنیز بودن را عذر خود قلمداد کنند… مطلبی که از این آیه استفاده می‎شود و یک حقیقت جاودانی است این است که زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود. به هیچ وجه قابل قبول نیست که قرآن کریم فقط زنان آزاد را مورد عنایت قرار دهد و از آزار کنیزان مسلمان چشم بپوشد. آنچه عجیب به نظر می‎رسد این است که مفسرانی که در اینجا چنین گفته‎اند، غالباً همان‎ها هستند که در تفسیر سوره نور با کمال صراحت گفته‎اند که پوشانیدن چهره و دو دست لازم نیست و آن را امر حرجی دانسته‎اند، از قبیل زمخشری و فخر رازی. چطور شده است که این مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشده‎اند و ادعای منسوخیت آیه نور را هم نکرده‎اند؟ حقیقت این است که این مفسران تناقضی میان مفهوم آیه نور و آیه احزاب قائل نبوده‎اند. آیه نور را یک دستور کلی و همیشگی می‎دانسته‎اند خواه مزاحمتی در کار باشد یا نباشد ولی آیه سوره احزاب را مخصوص موردی می‎دانسته‎اند که زن آزاد یا مطلق زن مورد مزاحمت افراد ولگرد قرار می‎گرفته است.»[6]


[1] . اعراف،‌22.
[2] . حجاب و آزادی، مجموعه مقالات، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 247 ـ 245.
[3] . طبقات محمد بن سعد، ج 1،‌سیره النبی، ص 18.
[4] . السیره الحلبیه، ج 2، ص 49.
[5] . مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص 13 ـ 10.
[6] . پیشین، ص 163 ـ 159.
علی اکبر عالمیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید