یکی از شبهاتی که در باب زندگی امام (ع) مطرح است، طول عمر شریف و قابلیت تداوم حیات و بقای اجزای بدن ایشان در طی صدها و بلکه هزاران سال است و فرسودگی و پیروی که پدیده گریزناپذیر حیات است، بر وجود او اثری ندارد.
این شبهه دستاویز کسانی شده که به مهدی ایمان دارند اما ولادت و زنده بودن او را قبول ندارند و پرچمی برافراشته برای انتقاد از کسانی است که امام زنده و مهدی منتظر را یکی میدانند. اینان به ایمان به مهدی موعود اکتفا کرده اند و چشم دل را بر ایمان به مهدی موجود و زنده بسته اند.
این شبهه از دو دیدگاه نظری و عملی مطرح شده و مناقشه درباره آن موجب شده تا در یک سطح نماند.
از جنبه نظری می توان گفت امروزه علم به جایی رسیده که می تواند سلول های موجود زنده را تحت آزمایش های گوناگون قرار دهد و با استفاده از امکانات علمی روز در زندگی این سلول ها به صورت مثبت یا منفی دخل و تصرف کند. «ریموند بول» یکی از اساتید دانشگاه جونز هبکتس در امریکا در این باره می گوید: «برخی آزمایش های علمی نشان می دهد که اجزای بدن انسان قادر است تا هر زمانی که بخواهد زنده بماند بنابراین، احتمال این که انسان تا صد سال و چنانکه مانعی بر سر راه او نباشد تا هزار سال زندگی کند».
این سخن گواه درستی نظریه ای است که می گوید: سلول های بدن انسان بر اثر برخورد و تماس با عوامل بیرونی فرسوده و نابوده می شوند و چنان نیست که سلول ها، عامل مرگ و میر را با خود داشته باشند. اگر علم بتواند مانع تأثیر عوامل خارجی بر سلول ها شود، امکان افزایش عمر سلول ها وجود دارد.
از نظر واقعی و علمی، افراد فراوانی را در طول تاریخ می شناسیم که مدت های طولانی در این دنیا زندگی کرده اند. هر کس به خدا و قرآن ایمان داشته باشد، کافی است زندگی نوح و لقمان و خضر و عیسی (ع) و انبیای دیگر را که عمر طولانی داشته اند مطالعه کند.
اما کسی که به این ها ایمان ندارد، نمی تواند وقایع عینی را که علما نقل کرده اند انکار کند. مثلاً، در کتابی با عنوان حقایقی شگفت انگیز از خیال آمده است: «(بیریرا) در سال 1955 میلادی در زادگاه خود مونتریا در سن 166 سالگی درگذشت که دوستان او و صورت جلسات مجلس ایالتی که او در آن ها شرکت داشته گواه عمر طولانی اوست. او جنگ (کاراجنیا) را که در سال 1815 رخ داده بود، به وضوح به یاد داشت. در سال های پایانی عمرش به نیویورک احضار گردید و هنگامی که پزشکان متخصص او را معاینه کردند، ملاحظه کردند که فشار خونش مانند مردی جوان طبیعی و ضربان قلب او درست و قلبش سالم و از نظر عقلی کاملاً شاداب است». (1)
در همان کتاب آمده است که مردی به نام «توماس بار»، 152 سال عمر کرد. این نمونه ای از مصادیق فراوانی است که در واقعیت روی داده است، تا جایی که یکی از علمای کتابی با عنوان سالخوردگان در این باره تألیف کرده و از کسانی نام برده که بالغ بر پانصد سال عمر کرده اند. بله این نویسنده سجستانی صاحب کتاب السنن است.
بنابراین، وقتی طول عمر به لحاظ نظری و عملی قابل تحقق باشد، چرا درباره مردی که قرار است زمین را از فساد و ظلم پاک و پر از عدل و داد کند، چنین چیزی محال و بعید است؟
در پایان این بحث مطلبی را که رازی در این باره نوشته ذکر می کنیم. او می گوید: یکی از اطبا گفته است عمر انسان از 120 سال تجاوز نمی کند، حال آن که آیه قرآن بر خلاف آن دلالت دارد و عقل نیز آن را می پذیرد، چون بقای ترکیب وجودی انسان، ممکن و محتمل است وگرنه باقی نمی ماند و دوام تأثیر مؤثر در وجود انسان نیز ناممکن نیست. چون اگر واجب الوجود، مؤثر در وجود انسان باشد، دوام آن بدیهی است و اگر مؤثر، غیرواجب الوجود باشد، آن مؤثر خود مؤثری دارد که نهایتاً به واجب الوجود منتهی می شود که دایمی است و تأثیرش نیز باید دایمی باشد، پس بقای وجود انسان ممکن است و اگر بقا نداشته باشد، عرضی و ناپایدار خواهد بود، اما عارض ممکن العدم است که در این صورت به خاطر وجود عارض مانع، همین مقدار هم باقی نمی ماند. بنابراین معلوم می شود سخن آن ها مخالف عقل و نقل است. (2)
————————————————-
پی نوشت ها :
1- حقائق اغرب من الخیال، ص 24 .
2- تفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج25، ص 42 .
منبع :الحسنی، سید نذیر یحیی، 1389،مصلح جهانی، ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.