پاسخ: فهم اخبار و روایات منقول از ائمه معصومین علیهم السلام و استفاده از آن بدون مراجعه به کارشناس و متخصص اخبار و احادیث، امر مشکلی است و نمیتوان به صرف اینکه روایتی در یکی از کتابهای معتبر روایی مانند کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار و تهذیب آمده است، بر اساس آن قضاوت کرد؛ زیرا در میان روایات رسیدهف روایاتی است که در مقام نقل آن تحریف، کم و کاستی رخ داده است. یا روایاتی است که امام، با توجه به شرایط خاصی آن را بیان کرده است و حکم عامی نیست. یا روایاتی است که مفاد ظاهری آن مقصود امام نیست، بلکه با زبان نمادین خبر از حقیقت دیگری می دهد. یا اخباری است که چه بسا امام از موضع و جایگاه امامت، مطلبی را نفرموده است، بلکه از جایگاه یک بشر معمولی و در مقام افاده مطلبی بوده است. نیز روایاتی وجود دارد که امام از جایگاه و موضوع امامت در مقام بیان حکم عام بوده و در نقل آن کم و کاستی نیز رخ نداده است و ما اطمینان داریم روایت را امام بیان کرده است؛ از میان این همه اقسام روایت، صرفاً روایات قسم اخیر را میتوان به ظاهر آن اخذ نمود و آن را معیار قضاوت قرار داد. اما تشخیص روایت صحیح از سقیم و روایات نمادین از غیر آن و روایات وارده در مقام بیان حکم از روایات وارده در شرایط خاص، در توان کارشناس و متخصص مسائل احادیث است و هر کسی نمیتواند بدون ابزار علمی لازم از روایات استفاده نماید و مقصود آن را بفهمد. ما به طور اختصار مباحثی مربوط به استفاده و فهم روایات را در حدّی که نسبت به مورد سئوال نیاز است میآوریم:
اخبار و روایات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ یا به صورت متواتر نقل شده و افراد زیادی از پیامبر و یا امام خبری را نقل کردهاند، به گونهای که یقین میکنیم این سخن را پیامبر فرموده است؛ کما اینکه به صورت متواتر به صاحبان کتب معتبر روایی رسیده است؛ نظیر حدیث غدیر.
در مورد اعتبار و ارزشمندی این قسم از اخبارها تردید نیست.
قسم دیگر از اخبار، به صورت منفرد نقل شده است؛ یعنی فرد و یا افراد معدودی، خبر را از پیامبر و یا امام نقل کرده و به همین صورت، نسلی بعد از نسل دیگر تا اینکه به دست صاحبان کتب معتبر روایی رسیده است؛ اعتبار و ارزشمندی این دسته از روایات منوط به فراهم بودن شروطی است:
شرط اول آن است احراز عرفی حاصل کنیم که روایت را امام فرموده باشد و در صورتی برای ما اطمینان به صدور روایت از امام ـ علیه السّلام ـ حاصل میشود که اشخاصی به صورت متسلسل، روایت را از امام تا به صاحبان کتب معتبر روایی نقل کردهاند، افراد ثقه باشند. وثاقت روات را کسانی که در مورد تراجم و شرح حال روات کتاب نوشتهاند، همانند کشی و… تعیین میکنند. چنانچه معلوم گردید در سلسله سند، فرد و یا افراد کاذب و یا مجهول الحالی هستند، روایت از اعتبار و ارزش ساقط میشود و نمیتوانیم به آن عمل کنیم و ظاهر آن را معیار سخن معصوم قرار دهیم.
شرط دوم آنکه احرار کنیم امام از جایگاه منصب امامت، مطلبی را بیان کرده و در صدد بیان واقعیت بوده است. این امر از طریق مقایسه روایت با روایت دیگر و مقایسه با قرآن کریم و نیز از جهات دیگر به دست میآید. اگر از قرائن و شواهد برای ما معلوم گردید که امام در صدد بیان واقع نبوده است، بلکه روایت به خاطر تقیه و حفظ جان پیروان خویش و یا رعایت مصالح دیگر صادر شده است، نمیتوانیم مضمون آنرا معیار قرار دهیم و آنرا اخذ نماییم.
شرط سوم آن است که بر معنا و محتوایی که ما از آن فهمیدهایم دلالتی روشنی داشته باشد؛ در این صورت میتوان به روایت استناد کرد. اما اگر روایت به گونهای باشد که ذووجهین است و دلالت روشن بر محتوایی که ما فهمیدهایم ندارد، در این صورت نمیتوان به روایت، برای اثبات آن محتوا، استناد جست.1
شروط مهم دیگری نیز برای استناد به روایات وجود دارد که این شرط اختصاص به اخبار آحاد ندارد بلکه شامل اخبار متواتر نیز میشود و آن فهم زبان روایت است. در روایات حاوی احکام عملی و اخلاقی این مشکل وجود ندارد اما در روایات مربوط به معارف دینی، اخبار از عوالم غیب و اخبار از وقوع حوادث در آینده مشکل سمبلیک و نمادین بودن زبان دین، به جدّ مطرح است؛ زیرا ائمه ـ علیه السّلام ـ به جهت اینکه با مردم به اندازه توان فکریشان سخن میگفتند و مردم، از یک طرف به جهت تفاوت فرهنگی میان عصر صدور روایت و عصر وقوع حادثه در آینده، توان ادراک آن واقعه را آن گونه که هست نداشتند و از طرف دیگر مخاطبان انس با محسوسات، توان ادراک عالم غیب را آن گونه که هست نداشتند؛ لذا ائمه ـ علیه السّلام ـ برای تفهیم کلامشان تا حدی که برای مخاطبینشان مفهوم باشد، با زبان سمبلیک و نمادین سخن گفتهاند. واژگان و مفاهیمی را به کار بردهاند که دارای معنای ظاهری بوده و چه بسا مخاطب با توجه به سطح فرهنگیاش همان معنای ظاهری را فهمیده است، اما امام آن را نماد و سمبل حقیقت دیگری که از جهاتی با معنای ظاهری تناسب دارد قرار داده است؛ پارهای از اخباری که در مورد عصر ظهور حضرت مهدی (عج) آمده است از این قبیلاند. مثلا در روایت آمده است که در عصر ظهور، شخصی که در شرق زندگی میکند دوست و برادر خویش را در غرب میبیند و با او سخن میگوید؛ معنای ظاهری حدیث در عصر صدور روایت، دیدن و شنیدن با چشم غیرمسلح بوده است امّا با توجه به قرائن و شواهد معلوم میشود که این روایت ناظر به پیشرفت علم و تکنولوژی در آن زمان است آن گونه که شخص، با چشمان مسلح و ابزار و آلات، دیگری را در شرق و غرب میبیند و با او سخن میگوید. بنابر این، در مورد روایات مربوط به اخبار از آینده، عوالم غیب و روایات مربوط به معارف، این مسأله به طور جدیّ مطرح و محتمل است که آیا معنای ظاهری روایت مقصود است و همین ظاهر حکایت از واقعیت خارجی میکند یا آنکه بیان روایت نمادین و برای بیان واقعیت دیگر است؟ اگر برای ما روشن شد و یا احتمال قوی دادیم که مفاد روایت نماد بیان واقعیت دیگر است، نمیتوانیم به معنای ظاهری آن استناد کنیم.2
اگر چنانچه روایتی از لحاظ سند ( شرط اوّل) و بیان واقعیت (شرط دوّم) و دلالت (شرط سوّم) و زبان حاکی از واقعیت (شرط چهارم) تمام بود، نسبت آن با روایات دیگر مقایسه میشود و روایات دیگر، چنانچه بمثابه توضیح و تفسیر روایت مورد نظر باشد، مکمل معنایی آن روایت محسوب میشود و چنانچه از نظر مفاد و معنا منافی و متغایر با روایت اول باشد، در این صورت بر اساس قواعد علمی خاص مربوط به احادیث، حل مشکل میشود.
اما چنانچه روایتی و یا روایاتی با قوانین علمی در تضاد و تنافی قرار گرفت در این صورت به آن قانون مینگریم؛ چنانچه آن قانون از مسلمات علمی نباشد در این صورت ظاهر روایت قابل استناد است و لااقل توسط آن قانون علمی غیر مسلّم، روایت را به کلی طرد نمیکنیم بلکه به صورت احتمال اینکه ظاهر آن بیانگر واقعیت باشد، میگذاریم. اما اگر آن قانون جزو قوانین مسلّم علمی باشد، مانند زوایای مثلث برابر با دو قائمه است، در این صورت نگاه مجددی به روایت میاندازیم و اگر محتوای آن را به گونهای یافتیم که میتواند سازگار با قانون علمی باشد، کشف میکنیم که همین معنا مقصود امام بوده است ولی ما قبلاً درست متوجه نشده بودیم و یا راوی، دقیق نقل نکرده است و اگر دریافتیم روایت به هیچ وجه سازگار با قانون علمی نیست روایت را کنار می گذاریم؛ زیرا این تضاد کشف میکند که در نقل راوی و یا از جهات دیگر اشتباهی رخ داده است.3
با توجه به معیارهای فوق برای بازشناسی احادیث صحیح از سقیم و احادیث مربوط به بیان واقع از غیر آن و احادیث با زبان نمادین از غیر آن، اشکالاتی که در این روایات و امثال این روایات به نظر میرسد قابل حّل است؛ زیرا این روایات یا از لحاظ سندی اشکال دارد (مثل روایت اوّل و اخیر چون در سند راویان روایت اول، حکم بن مستور است که توثیق ندارد و آخری هم به صورت غیر مستند، یعنی مرسله، از امام نقل شده است) و برخی از جهات زبان و یا دلالت و یا مقام بیان واقعیت تام نیست؛ مثل روایت دوم که از این قبیل است و یا روایات دیگرمتضاد و معارض با آن است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحار الانوار, جلد 57, صفحه 78 به بعد در مورد زمین مطالبی دارد.
2. بحار الانوار, جلد 57, صفحه 344 به بعد در مورد ابر و یاران.
3. بحار الانوار, جلد 55, صفحه 344.
پینوشتها:
1. امام خمینی (ره) تهذیب الوصول جلد 2, صفحه 62, (تقریر آیه الله جعفر سبحانی) قم دارالفکر 1410, نائینی, محمد حسین, فوائد الاصول, جلد 3, صفحه 133 و 156 (تقریر محمد علی کاظمی) چاپ جامعه مدرسین.
2. سید محمد صدر, موسوعه الامام المهدی, جلد 3, صفحه 15-19, بیروت, دارالتعارف,1412.
3. جوادی آملی, وحی و رهبری, صفحه 286-275, تهران , دانشگاه الزهرا, 1369.