مفهومشناسی وحی
میدانیم که وحی در لغت، عبارت است از کلام خفی و با رمز و اشاره و در اصطلاح دینی به سخن گفتن خداوند با پیامبرانش گفته می شود که فهم و ادراک آن برای انسانهای عادی دشوار و گاه ناممکن است. طبق بیان قرآن کریم خداوند وحی را به سه صورت به قلب پیامبر القا میکرده است. نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین؛ روح الامین قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندهگان باشی. (شعرا/193 و 194)
شیوههای وحی
بر اساس آیات قرآن کریم، خداوند به سه شیوه با پیامبران سخن گفته و پیام خود را به آنان ابلاغ کرده است:
وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ1 “هیچ بشری را نرسد که خداوند با او تکلم کند جزء از طریق وحی یا از پشت پرده یا فرشتهای را میفرستد تا به فرمان او آنچه را بخواهد به او وحی کند. همانا خداوند بلندمرتبه و حکیم است”
نوع اول: یک قسم از وحی، سخن گفتن خفی و بدون واسطه خداوند با پیامبر است که در آیه بالا فرمود: إِلاَّ وَحْیاً. در این نوع از وحی، سخن گفتن خداوند تکلمی سریع و خفی و بدون واسطه است. این نوع از وحی گاهی در حال بیداری و گاهی در حال خواب رخ می دهد. در این نوع از وحی، خداوند وحی را بدون واسطه بر قلب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرستد.
نوع دوّم: وحی از پشت پرده (من وراء حجاب)؛ در این نوع از وحی، خداوند بدون واسطه جبرئیل با پیامبر سخن میگوید. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ کلام خداوند را میشنود ولی این کلام از جایی یا شئ خاصی شنیده میشود، همان گونه که خداوند از طریق درخت با موسی سخن گفت. فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَهِ الْمُبارَکَهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ2.
وقتی موسی به آن آتش نزدیک شد، از جانب وادی ایمن در آن بارگاه مبارک، از آن درخت ندا آمد که ای موسی! من الله خداوندگار جهانها هستم”.
نوع سوم: وحی توسط جبرئیل (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ)؛ در این نوع از وحی، ارتباط خداوند با پیامبران به وسیله جبرئیل بوده است. بنابراین یک نوع از وحی خداوند به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ توسط جبرئیل می شده است؛ خود این نوع از وحی به چند صورت تحقق یافته است:
1. گاهی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ صدای فرشته را میشنید اما خود او را مشاهده نمیکرد.
2. گاهی جبرئیل وحی را بر قلب پیامبر القاء میکرد. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِکَ3.
3. بعضی از اوقات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جبرئیل را به صورت حقیقیاش مشاهده میکرد. امّا این نوع از وحی بیش از دو بار نبوده است؛ یکی در آغاز وحی و در کوه حرا، که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جبرئیل را به صورتی دید که مشرق و مغرب را پرده کرده بود و از مشاهده او بیهوش شد پس جبرئیل به صورت یکی از مردم در آمد و او را در آغوش گرفت، پس آن حضرت به هوش آمد. مرتبه دوّم هم به تقاضای آن جناب بود که از جبرئیل خواست که او را به صورت واقعیاش ببیند، جبرئیل عرض کرد طاقت مشاهده نداری فرمود: آن را دوست دارم، پس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شبی مهتابی به سوی مصلی رفت پس جبرئیل را به صورت واقعیاش دید4.
4. گاهی جبرئیل به صورت انسان زیبایی برای رسول خدا تمثل پیدا میکرد. در موقعی که به صورت انسان زیبایی بر پیامبر نازل میشد، گاهی به صورت دحیه کلبی نازل میشد.
انّ جبرئیل کان یأتی نبینا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فی صوره الدحیه الکلبی5.
دحیه کلبی کیست؟
در تاریخ در احوالات دحیه کلبی گفته شده است که: او برادر رضاعی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و از زیباترین مردم آن زمان محسوب میشد و هنگامی که جبرئیل به سراغ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میآمد در آن چهره عیان میشد. او از مشاهیر صحابه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و به حسن صورت معروف و ضرب المثل بود. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را به عنوان سفیر، نزد قیصر روم “هرقل” فرستاد و تا زمان خلافت معاویه زنده بود.6 همچنین گفته شده که او در جنگ احد و غیر آن حاضر بود7، و ابن عباس گفته است: وقتی دحیه به مدینه آمد، کسی نبود مگر این که میآمد و او را نگاه میکرد8.
حال این سؤال مطرح است که آیا از نظر عقلی، میشود جبرئیل به صورت انسان (دحیه کلبی) بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود؟
همان طور که میدانیم، فرشتگان و از جمله جبرئیل، موجود مادی و جسمانی نیستند، تا دیده شوند، پس بنابراین، نزول جبرئیل، نزول جسمانی و به صورت تجافی نبوده است، بلکه باید گفت که به صورت تمثل بوده است؛ نزول جبرئیل، یعنی تمثل او به صورت انسان، در ظرف ادراک و وعاء ذهن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده است و این امر هیچ گونه مشکل و امتناع عقلانی ندارد. البته تمثل جبرئیل به صورت انسانی خاص، به این معنا نیست که جبرئیل، حقیقت خویش را از دست بدهد و انسان شود و آن گاه بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود. در جریان حضرت مریم علیها السلام هم جبرئیل به صورت انسان بر او متمثل شد. علامه طباطبایی در این باره میفرماید: معنای تمثل فرشته برای حضرت مریم، ظهور و جلوه او به صورت بشر برای مریم بود، نه این که حقیقت جبرئیل عوض شود و فرشته انسان شود. جبرئیل در ظرف ادراک مریم به صورت بشر جلوه کرد نه در ظرف واقع. مریم بود که جبرئیل را چنین مشاهده میکرد نه این که جبرئیل انسان شده باشد9.
پس در این امر که جبرئیل به صورت دحیه کلبی درآید و بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شود هیچ اشکال عقلی و دینی وجود ندارد، چون در موقع نزول جبرئیل به صورت دحیه کلبی، هیچ گونه قلب و انقلابی ذاتی در ذات جبرئیل صورت نگرفته است.
جبرئیل موجودی نورانی و مجرد از ماده است و چون روح پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از علائق جسمانی منزه است وقتی به سوی عالم ماده توجه کند، بخشی از حقایق علمی که در ذات جبرئیل موجود است به قلب مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ منعکس میگردد و این همان وحی است؛ در مرحله وحی جز افاضه علوم چیزی وجود ندارد، نه صورتی در کار است و نه کلامی موجود است، امّا صورت و کلام در مرحله خیال و حس مشترک به وجود میآید. وقتی که این حقایق از قلب و روح پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به قوه خیال و حس مشترک آن حضرت نزول یافت، در این جا است که جبرئیل به صورت انسانی زیبا برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جلوه میکند و با او سخن میگوید؛ زیرا مرحله خیال و حس مشترک، مرحله صورتسازی ذهنی است. پس پیامبر بود که در ظرف خیال و وعاء ذهن خود جبرئیل را به صورت انسانی زیبا مشاهده کرد و کلامش را میشنید ولی دیگر انسانها که اطراف پیامبر بودند از مشاهده او محروم بودند، مگر کسانی چون امام امیرالمؤمنین علیه السلام که در رتبه پیامبر بودند یا کسانی چون سلمان و ابوذر، که پیامبر در نفس آنها تصرف کند و آنها را برای چنین درکی آماده کرده باشد. البته مراد این نیست که مشاهده جبرئیل و شنیدن کلام او امری پوچ و پنداری و خلاف واقع باشد، بلکه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ واقعاً جبرئیل را به صورت دحیه کلبی مشاهده میکرد و کلام او را واقعاً میشنید، ولی همه اینها در عالم خیال و مثال بود10.
شواهد قرآنی و روایی تمثل
گفته شد که گاهی جبرئیل به صورت دحیه کلبی یا انسان دیگری بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل میشد. در قرآن و روایات مواردی وجود دارد که بیان میکند فرشتگان و یا یک امر غیر مادی، گاه به صورت انسان متمثل میشده است. از جمله:
1. در جریان مریم علیها السلام جبرئیل به صورت بشری برای او ظاهر شد، فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا11″پس روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم پس به صورت انسانی تمام برایش تمثل جست”.
2. در قصه بشارت دادن فرشتگان به ابراهیم برای به دنیا آمدن اسحاق و یعقوب، ملائکه به صورت انسان بر ابراهیم ظاهر شدند12.
3. تمثل ابلیس به صورت سرافه بن مالک در جنگ بدر که برای قریش به این صورت ظاهر شد که در تفاسیر در ذیل آیه 48 از سوره انفال به این ماجرا اشاره شده است.
4. تمثل ابلیس در دار الندوه به صورت پیرمردی، همچنین تمثیلش در روز عقبه به شکل عنیه بن حجاج و تمثل او برای حضرت یحیی به صورت عجیب یا تمثل دنیا برای حضرت علی ـ علیه السّلام ـ به صورت زنی زیبا13.
پس بنابراینفاینکه جبرئیل به صورت دحیه کلبی بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل میشده است، هیچ گونه مشکلی از لحاظ عقلی و فلسفی ندارد؛ علاوه بر این، شواهد قرآنی و روایی برای چنین تمثلهایی وجود دارد.
نکته
امّا این که در شأن نزول آیه 11 از سوره جمعه دارد که وقتی که دحیه کلبی از شام برگشت وقتی وارد مدینه شد در روز جمعهای بود که حضرت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشغول خطبه خواندن بود و شروع به نواختن کردند تا مردم متوجه ورود آنها به مدینه شوند، این مسأله منافاتی با نزول جبرئیل به صورت دحیه کلبی ندارد؛ به خاطر این که جبرئیل چون نمیخواست به صورت واقعیاش بر پیامبر نازل شود به صورت دحیه کلبی که مرد زیبایی بود، ضاهر میشد و هدف دیگری در میان نبوده است و این امر دلالتی بر مقام معنوی خاصی برای دحیه نمیکند. این جریان که در تاریخ در مورد دحیه کلبی نقل شده است، مربوط میشود به موقعی که هنوز دحیه کلبی مسلمان نشده بود14.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ادب فنای مقربان، جوادی آملی (قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوّم، 1381) ج 1.
2. وحی در ادیان، ابراهیم امینی.
3. التمهید، محمد هادی معرفت، (قم، موسسه نشر الاسلامی) ج 1.
پینوشتها:
1. شوری، 51.
2. قصص، 30.
3. شعراء، 193.
4. وحی در ادیان، ابراهیم امینی (قم، مرکز انتشارات و دفتر تبلیغات، چاپ اوّل، 1377) ص 617.
5. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی (بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوّم، 1403، ج 14، ص 343.
6. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 18، 1379) ج 20، ص 488.
7. اسد الغابه، ابن اثیر، (بیروت، دار احیاء التراث العربی) ج 2، ص 130.
8. الاصابه، عقلانی، (بیروت، دارالکتاب العربی) ج 1، ص 464.
9. المیزان، محمد حسین طباطبایی، (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1417) ج 14، ص 36.
10. وحی در ادیان، ابراهیم امینی، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اوّل، 1377) ص 117.
11. مریم، 17.
12. هود، 76.
13. المیزان، محمد حسین طباطبائی، (بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اوّل، 1417) ج 14، ص 36.
14. تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی (بیروت، موسسه التاریخ العربی، چاپ اوّل، 1422) ج 7، ص 372.