خداوند میفرماید: “وَ إِنْ کنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صادِقینَ ـ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ؛1 و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر خدا ـ برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید! و اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها (بتها) است و برای کافران، آماده شده است!”.2
در توضیح بیشتر آیه فوق، به نکاتی اشاره میشود:
1. در این آیه از ادوات گوناگون زبانی برای رساندن مقصود استفاده شده است. هر کدام از این ادوات، مفید معنایی است و بر مضمون آیه تأثیرگذار است. برای روشنتر شدن مقصود آیه، ناچاریم که ادوات به کار رفته و نقش زبانی آنها را توضیح داده و سپس به تبیین مفاد آیه، که همان تحدی است، بپردازیم.
حرف “إِنْ”؛ این حرف جزو ادوات شرط است و فعل و جواب خود را مربوط به زمان آینده میکند.3 همچنین انجام و عدم انجامشدن فعل شرط و جواب آن را مردّد و مشکوک مینمایاند.4 البته هیچگاه با حرف نفی در یک جا جمع نمیشود مگر با حرف نفی “لم”.5 که در این صورت حرف “لم” تنها معنای نفی خود را حفظ کرده و بقیه معانی خود را از دست می دهد.6
حرف “لَمْ”؛ این ادات بر سر فعل مضارع درآمده و آن را تبدیل به فعل ماضی میکند و مفاد فعل را در همان زمان نفی میکند؛ به طوری که توقّع وقوع فعل در آینده نیز نمیرود.
“لَنْ”؛ حرف لن نیز بر سر فعل مضارع در آمده و آن را مختص زمان آینده میکند و بر این نفی فعل در زمان آینده را تأکید میکند.7
نتیجه: با توجه به نکات یاد شده در مورد آیه روشن میشود که:
– منظور از جمله “فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا” این است که اگر شما انسانها در آینده نتوانستید سورهای همانند سورههای قرآن بیاورید، این خود دلیل بر حقّانیت قرآن و آورنده آن بوده و لازم است شما به آن ایمان آورید.
ـ بعد از جمله “فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا” میفرماید: “وَ لَنْ تَفْعَلُوا”. چنانکه گذشت، حرف “لَنْ” دلالت بر حتمیت نفی در آینده میکند. از این رو اینکه در جمله اوّل، مفاد با تردید بیان داده و در جمله بعدی تأکید بر نفی میکند، برای این است که کار آنان که با قرآن به معارضه میپردازند را بیفایده و عبث و مسخره جلوه دهد و به اصطلاح بگوید که کار شما در واقع آب بر هاون کوبیدن است و به مقصود خود نخواهید رسید!
ـ جمله “وَ لَنْ تَفْعَلُوا” جملهای معترضه است8 که در ضمن جمله اصلی “فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا…” آمده است و الا جمله اصلی، کسانی را که با قرآن به معارضه برخواستهاند به طور معمول، دعوت به معارضه و مبارزه نموده و بعد میگوید اگر در این راه شکست خوردید و دعوت قرآن را با وجود آگاهی ردّ کردید، باید منتظر عواقب ان باشید.
ـ جمله “وَ لَنْ تَفْعَلُوا” خود دلیل معجزهای دیگر است و میرساند که قرآن از منبعی غیر مادّی نشأت گرفته است که این گونه از آینده ای طولانی، با قاطعیت و اطمینان کامل، خبر می دهد. چنانکه روشن است تا حال که حدود 1400 سال از این تحدی می گذرد کسی نتوانست است حتی سورهای مانند یکی از سورههای کوچک قرآن را بیاورد و اگر هم کسی جاهلانه در مقابل آن خواسته مطلبی ارائه نماید، چنان رسوا شده که جز مسخره و تحقیر از جانب ناظران چیزی نصیب نبرده است.9
2. ادبیات تحدّی
مطلبی که لازم است به آن توجه شود این است که تحدّی و مبارزطلبی برای خود ادبیات و آدابی دارد. شخص ورزشکاری که خود را در رشته خود تواناترین مییابد، از همان ابتدا با تکیه بر قدرتی که در خود یافته است، پیروزی خود و شکست تمامی حریفان را ادعا میکند و این ادبیات، کاملا معقول و مرسوم است؛ تفاوتی که میان تحدی قرآن و تحدیهای دیگران وجود دارد این است که در مورد تحدی قرآن، چنانکه گذشت، این ادّعا با تکیه بر علم بی نهایت الهی است، که فوق زمان و مکان است. بر اساس همین علم بی نهایت است که از همان ابتدا همه را بازنده این مبارزه اعلان میکند. اعلان این مطلب دست و پای کسی را نبسته و موجب نمیشود تا کسی با آن به معارضه برنخیزد، بلکه این مطلب تنها نشان دهنده اعجاز قرآن از یک طرف و علم بی پایان الهی از طرف دیگر است. قرآن فرصت مبارزه را از کسی نگرفته است، بلکه همه را تا ابد به این مبارزه دعوت نموده است، ولی مانند یک ورزشکار ورزیده که به خود اعتماد کامل دارد؛ با این فرق که اعتماد ورزشکار به خود صرف اعتماد است نه یقین ولی “لن تفعلوا” قرآن از روی یقین و علم الهی است و همین طور سخن ورزشکار محدود به زمان و مکان خاصی است ولی بعد از مرگ او دیگر حرف او اثری ندارد، در حالی که قرآن کتابی است ابدی و ماندنی و حرف آن و مبارزطلبی آن نیز ابدی است.
بنابراین اینکه در پرسش آمده که: ” قرآن نتیجه گرفته که “هرگز نمیتوانید و نخواهید توانست” همانند قرآن بیاورید”. قرآن هیچ نتیجه این چنینی نگرفته است. تنها گفته است: اگر با وجود اینکه همه امکانات خود را در آوردن سورهای مانند یکی از سورههای قرآن جمع کردید ولی نتوانستید با آن معارضه کنید، اگر ایمان نیاورید عذاب الاهی در انتظار شماست.
نیز در پرسش آمده است که: “فرصتی به کسی داده نشده است و این فرصت می توانست در اختیار آیندگان قرار گیرد” این سخن کمال بیانصافی و بی دقّتی است؛ در حالی که قرآن آشکارا همه انسان ها را تا قیامت به این مبارزه دعوت می کند.
در جای دیگر شبهه آمده است: “چه طور ممکن است که قرآن بدون این که از جواب و عملکرد آیندگان مطلع باشد، نتیجه گرفته و خبر داده که در آینده هم کسی نخواهد توانست سورهای مانند این سورهها بیاورد؟!” اگر به مفاد آیات تحدی با دقت بنگریم خواهیم دید که قرآن، تمامی انسانها را، از هر زبان و هر نژادی که باشند و در هر مکان و زمانی که مخاطب قرآن قرار گیرند، تا آخرین روز این دنیا، دعوت می کند که اگر میتوانند همانند سورهای از سورههای آن را بیاورند؛ ولی چون خداوند به توانائیهای خود از یک طرف و ظرفیتهای طرف مقابل (انسانها و همه مخلوقات عالم)، کاملا آگاهی دارد و یقین دارد کسی را یارای مقابله با او نیست و با تکیه بر علم بی کرانش، از همان ابتدا پیروز مسابقه را اعلان میکند و این هیچ ضرری به مسابقه نمیزند، بلکه مسابقه را شورانگیزتر و حریف را در مبارزه مصممتر و پرانگیزه تر میکند. این ادعا خود یکی دیگر از اعجازهای قرآن است و به یقین حاکی از عظمت آن و عظمت نازل کننده دارد. اکنون نیز فرصت مبارزه از کسی گرفته نشده است و همان ندای دیروز، امروز و تا آینده طنینانداز است و قرآن با صوتی جلی مبارزطلبی میکند، ولی از همان ابتدا، حریف خود را شکست خورده میداند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ التمهید فی علوم القرآن، آیت الله محمّد هادی معرفت، قم، موسسه فرهنگی تمهید، چاپ اول، 1386ش، ج4 و 5 و 6.
2ـ الجدول فی اعراب القرآن، صافی، محمود بن عبدالرحیم، دارالرشید، مؤسسه الإیمان ـ دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق، ج1، ص77ـ78.
3ـ تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوّم، 1381ش، ج2.
4ـ المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج1، ص59.
پینوشتها:
1. بقره / 23ـ24.
2. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، قم، دارالقرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی)، چاپ دوم، 1373ش.
3. الشرتوتی، رشید، مبادئ العربیه، تنقیح و اعداد: حمید المحمّدی، موسسه دارالذکر للتحقیق و النشر، چاپ دهم، 1423ق، ج4، ص390.
4. جامع المقدّمات، با تصحیح مدرّس افغانی، کتاب الهدایه فی النحو، قم، انتشارات هجرت، 1373ش، ج2، ص170.
5. المدرّس الافغانی، محمّد علی، الکلام المفید فی شرح الصمدیه، قم، انتشارات هجرت، 1403ق، ص331.
6. صافی محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، بیروت، دارالرشید، مؤسسه الإیمان ـ دمشق، چاپ چهارم، 1418ق، ج1، ص77.
7. جمال الدین هشام الانصاری، مُغنی الأدیب، اعداد و تحقیق ابوالقاسم علی دوست و دیگران، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1374ش، ص211.
8. الجدول فی اعراب القرآن، همان، ج1، ص78.
9. معرفت، محمّد هادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ اول، 1386ش، ج4، ص227.