آیا درست است که مرحوم محدث میرزا حسین نوری، قائل به تحریف قرآن شده است؟ واکنش دیگر علمای شیعه به این مسأله چیست؟

آیا درست است که مرحوم محدث میرزا حسین نوری، قائل به تحریف قرآن شده است؟ واکنش دیگر علمای شیعه به این مسأله چیست؟

میرزا حسین نوری، معروف به محدث نوری، در تاریخ 18 شوال، 1254 هـ ق، در روستای “یالو” از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود و در سال 1320 هـ ق در نجف اشرف، به رحمت ایزدی پیوست. ایشان یکی از علمای علم حدیث و رجال در عصر اخیر بود و قریب به 23 کتاب به رشته تحریر درآورد که مهم‌ترین آن‌ها “مستدرک الوسائل” است.1
وی در تاریخ 1292 هـ ق دست به تألیف کتابی زد و در این کتاب، ظاهراً یکی از ضروریات دین اسلام و مذهب حقه جعفری را (عدم تحریف قرآن) مورد انکار قرار داد. در سال 1298 هـ ق، این کتاب با نام “فصل الخطاب فی تحریف الکتاب” و در 385 صفحه و سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه منتشر شد. پس از انتشار این کتاب، واکنش‌های مختلفی از سوی علمای شیعه، علمای اهل سنت و نیز مخالفان اسلام و شیعه پدید آمد.

انگیزه نگارش کتاب
در نگرش علمی و مبانی فکری محدث نوری، روایات رسیده از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جایگاه و اهمیت برجسته و بزرگی داشته، به گونه‌ای که عمده تکیه ایشان در استنباط مسائل دینی، متکی بر روایات بوده است.  این اتکای فراوان به روایات و غفلت از مباحث درایی و دلالی و معیارهای فهم حدیث در مشی علمی ایشان، تا جایی اتفاق می‌افتد که او را “اخباری مفرط” نامیده‌اند؛ زیرا به حدیث ضعیف و مرسل و منقطع و مبهم هم بها می‌داده و بر اساس آن استنباط می‌کرده است. در همین راستا، پرسش‌هایی از طرف علمای هندوستان به دست محدث نوری می رسد که چرا نام اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در قرآن نیامده است؟! ایشان با نوشتن این کتاب، درصدد آن بودند که اثبات کنند نام اهل بیت علیهم السلام در قرآن آمده است ولی مخالفان، نام و فضایل ایشان را حذف نموده‌اند. او در فصل نهم کتاب فصل الخطاب می‌گوید: “چگونه یک شخص با انصاف می‌تواند احتمال دهد که خداوند، نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان را در کتاب خود (که سرآمد کتب پیشینیان است) نیاورده باشد و ایشان را، که به راستی برجستگان گرامی‌ترین امت‌ها هستند، به مردم نشناسانده باشد؛ در حالی که این کار، در مقایسه با دیگر واجباتی که به طور مکرر در قرآن آمده است، از اهمیت بیش‌تری برخوردار است.”2

واکنش علما
هنگامی که این کتاب منتشر و به بازار آمد، احساسات علمای شیعه را به شدت، برانگیخت تا جایی که در همان برهه، شیخ محمد بن ابی القاسم، مشهور به معرب طهرانی، کتابی به نام، “کشف الارتیاب فی عدم تحریف الکتاب” (1302 هـ ق) و سید محمد حسین شهرستانی (1315 هـ ق) کتابی، به نام “حفظ الکتاب الشریف عن شبهه القول بالتحریف” بر علیه کتاب فصل الخطاب به چاپ رساندند. هرچند محدث نوری و شاگردش آقابرزگ تهرانی، تلاش نمودند که توجیهی درباره این کتاب داشته باشند، ولی نتوانسته‌اند از قبح این عمل بکاهند. مرحوم محدث نوری، در جواب اعتراض علامه معرب طهرانی، می‌گوید: “منظور من از تحریف، غیر از تحریفی است که در کتب یهود و دیگران به وجود آمده است، بلکه منظورم از تحریف در قرآن، فقط نقصان در قرآن است؛” و این در حالی است که اجماع علمای شیعه بر این امر، که در قرآن زیاده و نقصان راه پیدا نکرده، جای تردید ندارد. همچنین، محمدحسین کاشف الغطاء مرجع زمان خود، زمانی که کتاب فصل الخطاب را مطالعه کرد (با وجود علاقه به مؤلف آن) حرمت طبع آن را صادر کرد.3

اجماع علما بر عدم تحریف قرآن
علمای شیعه، با تأسی از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ قرآن موجود را همان قرآن نازل شده بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانند و با استناد به آیه: “إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛”4 همانا ما قرآن را نازل کردیم و حافظ آن هم هستیم و آیات دیگر و روایات زیادی که قرآن را مصون از تحریف معرفی می‌کنند، استدلال می‌کنند که  قرآنی هدایت‌گر بشر تا روز قیامت است، که تغییر و تبدیل و نقصان در او راه پیدا نکند. همه علمای شیعه، جز مرحوم نوری، بر این موضوع، اتفاق نظر و اجماع دارند. مرحوم صدوق(ره) می‌فرماید: “اعتقاد ما این است که قرآن نازل شده بر قلب پیامبر  ـ صلی الله علیه و آله ـ  همانی است که در میان دو جلد، در دست مردم است و بیش از آن نیست … و هرکس به ما (شیعه ) نسبت اعتقاد به بیش از این را بدهد؛ دروغگوست”5
امام خمینی(ره) می‌فرماید: “اخباری، که در تحریف قرآن، بدان‌ها تمسک جسته شده است یا ضعیف و غیرقابل استدلال می‌باشند و یا طبق شواهدی، ساختگی‌اند و یا غریب و مایه شگفتی است و اما روایات صحیح از آن‌ها، مربوط به تأویل و تفسیر آیات می‌باشند، که فقط تحریف در این مورد (تفسیر و تأویل) ممکن می‌باشد (معنوی) نه لفظ قرآن.”6
کتاب فصل الخطاب، که بر اساس روایات ضعیف و استدلال‌های بی‌پایه نوشته شده است، ضربه بزرگی در قرون اخیر به شیعه زده است تا جایی که وهابی‌ها، شیعه را به اتهام تحریف قرآن، مشرک و نجس می‌کنند و از این کتاب سوء استفاده‌های زیادی در تبلیغ بر ضد شیعه، کرده‌اند.
برای تحقیق بیش‌تر در اثبات عدم تحریف قرآن از نگاه شیعیان و رد کتاب فصل الخطاب، به کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده است مراجعه کنید:
1. سلاقه القرآن من التحریف، فتح الله نجارزادگان، تهران، پیام آزادی، ج1، تمام کتاب.
2. صیانه القرآن من التحریف، محمدهادی معرفت، نشر اسلامی،ص100ـ93.

پی‌نوشت‌ها:
1 . مقدمه مستدرک، محدث نوری، با مقدمه آقابزرگ تهرانی، مؤسسه اسماعیلیان، ج1، ص50.
2 . فصل الخطاب، محدث نوری، چاپ سنگی، کتابخانه فرهنگ و معارف، ص184ـ183.
3 . مقدمه مستدرک، همان، ج1، ص51.
4 . سوره حجر،آیه 9.
5 . معانی الاخبار، شیخ صدوق، (قم، نشر اسلامی، چ2، 1416 ق) ص132.
6 . صیانه القرآن من التحریف، محمدهادی معرفت، قم، نشر اسلام، چ2، 1418، ص100ـ93.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید