نویسنده: سید مجتبی آقایی
2. آسیبهای خاص
علاوه بر آسیبهای عامی که مورد بررسی قرار دادیم، مجموعهای از کاستیها و لغزشها در حوزه شناخت توحید زرتشتی وجود دارد که هر یک، همچون حجابی ضخیم مانع از مشاهده و قضاوت درست درینباره شدهاند:
1.2. عدم تعریف توحید :
واژه عربی توحید در لغت، به معنای حکم به واحد بودنِ شیء است که خود، تعاریف مختلفی در حوزههای فلسفه و کلام و عرفان دارد. در کلیترین تعریف، آن را اقرار به یگانگی ذات خداوند میدانند و برای آن مراتبی چون توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید عبادی قائل هستند. اما متأسفانه، بسیاری از کسانی که درباره موضوع توحید در دین زرتشت قلمفرساییها کردهاند، به همان معنای کلی اصطلاح توحید چشم داشتهاند و یا روشن نکردهاند که کدامیک از مراتب توحید را بهعنوان معیار در نظر گرفتهاند. این امر، در جای خود مایه بروز سردرگمی در اظهارنظرهای مختلف شده است.[48]
2.2. کاربرد نابجای اصطلاح ثنویت :
انتساب دین زرتشت به ثنویت و ثنوی خواندن آن، بهویژه در منابع جدیدتر، یک رسم بوده است. ثنویت یا دوآلیسم یا دوگانهگرایی، اصطلاحی است با معنایی بسیار گسترده که باور انواعی از دوگانهانگاریهای هستیشناختی و انسانشناختی و مانند آنها، نظیر دوگانگی میان «روح و جسم انسان» یا «صفات و ذات خدا» یا «ماده و مینو» را شامل میشود؛ اما در حوزه دین زرتشت و بلکه عموم ادیان کهن ایرانی، مراد از ثنویت، باور به دو خدا یا دو آفریدگار، یعنی اهورهمزدا و اهریمن بهعنوان دو منشأ ازلیِ نیکی و بدی است.
به هر حال، باور به اینکه دین زرتشت، دینی ثنوی بوده، بسیار سهلانگارانه است؛ زیرا اولاً: یکی از اساسیترین آموزههای دین زرتشتی، نفی هرگونه ستایش اهریمن و دیوان است. بنابراین در محدوده «توحید عبادی»، مطلقاً و ابداً نمیتوان دین زرتشت را ثنوی دانست؛ و بسیار جالب توجه (و بلکه مایه عبرت) است که منابع فرقهشناسی کلاسیک، برخلاف منابع سهلانگار جدید، هیچگاه مجوس را با ثنویه به یک تراز برنیاوردهاند.[49] ثانیاً: اهریمن به معنای واقعی کلمه، خدا و خالق نیست. گرچه آوردهاند که او در ازل، برای رویارویی با جهان روشناییها، دیوان و شرور بیشماری را پدیدار میسازد، اما قادر به آفرینش کالبد مادی برای آنان نیست؛ بلکه ظهور آن در گیتی با رخنه در کالبدهای مادی ممکن است. از همینرو، نصوص زرتشتی تصریح کردهاند که اهریمن، هستی گیتیای ندارد.[50] در نتیجه، میتوان با قاطعیت گفت که انتساب دین زرتشت به ثنویت، ناشی از سهلانگاری تاریخی پژوهندگانِ چند سده اخیر بوده است که قضاوت بر ظاهر کردهاند.
3.2. استناد نادرست به هات 30 :
توقع هموارهای در خودآگاه و ناخودآگاه بیشتر پژوهندگان وجود دارد که حتماً و دقیقاً به سیاق کلام ادیان ابراهیمی، نصی را در متون زرتشتی بیابند که بر موضوع توحید یا ثنویت دلالت کند. از همین رو، از سرودههای مشهور زرتشت در هات 30، درباره دو «مینوی آغازین» که در ازل رویارو شدند و «زندگی و نازندگی را [بنیاد] نهادند»، بهعنوان شاهدی که به این مقوله راه میبَرَد، استفاده کرده و هزار تحلیل گوناگون ارائه دادهاند. ولی برخلاف باور مرسوم فوق، این سرودههای زرتشت، هیچ دخل و ربطی به مسئله توحید یا یگانگی خدا ندارد و قرار هم نیست چنان ربط و دخلی داشته باشد؛ چه موضوع مورد بحث در آنها، آشکارا سه مسئله آمیختگی و لزوم خردمندی و بهویژه گزینش آگاهانه است.
چیزی بهتر از مطالعه خود هات 30، اثباتکننده مدعای فوق نیست. برای سهولت، با تکیه بر واژههای کلیدی این هات و بدون درگیر شدن در دشواریهای ترجمههای این و آن، جانمایه هات مذکور نقل میشود:
زرتشت، نخست، خواستاران و جویندگان و نیز دانایان را نوید میدهد که از دو چیز (دو نهاد یا دو پدیدار بزرگ) سخن خواهد گفت (هات30: 1)؛ سپس، با لحنی هشدارآمیز ، از مخاطبانش میخواهد تا در برابر رویدادی بزرگ، میان دو راه، یکی را گزینش کنند (هات30: 2). با این مقدمات، او از دو گوهر یا دو مینوی آغازین سخن میگوید که یکی بد و دیگری نیک است؛ و میافزاید که از میان آن دو، نیکوکارانْ نیک را و زیانکارانْ بد را برمیگزینند. (هات30: 3). آنگاه، هنجار هستی (زندگی و نازندگی) را تا فرجام آن، بر پایه رویاروییِ آن دو مینو برمیشمارد که بدترین منش و بهترین منش را به پیروان خود ارزانی خواهند داشت (هات30: 4). سپس، بار دیگر، بر گزینش میان آن دو مینو تأکید کرده (هات30: 5)، میافزاید که دیوگُزینان به سبب چیرگیِ فریب و همراهی با خشم، از گزینش درست بازمیمانند (هات30: 6). آنگاه، از یک طرف، کسانی که نیکی را برمیگزینند، مژده میدهد که به سربلندی نایل خواهند شد (هات30: 7) و از طرف دیگر، گناهکاران را به عذاب و کیفر انذار میدهد (هات30: 8). در ادامه، آرزو میکند که از آنِ خدای خود باشیم و در زمره کسانی قرار بگیریم که با خردمندی، به جهانْ جانی تازه میبخشند (هات30: 9) و سپس، هنگامی را گوشزد میکند که در آن بدی شکست خورده و نیکان به خوشی و بهشت رهنمون خواهند شد (هات30: 10). در پایان این هات، زرتشت، بار دیگر تأکید میکند که آموزشهای دروغین، جهان را به تباهی میکشاند؛ در حالی که با گرویدن به آموزشهای خداوندی، بهروزی در پیش رو خواهد بود (هات30: 11).
آنچه در فوق نقل شد، وجه مشترک بیشتر ترجمههای گوناگونی است که از کل این هات وجود دارد؛ و البته که حتی با یک «نیمگاه» میتوان به روشنی دید که هدف و دلمشغولی آن، بیش و پیش از هر چیزی، موضوع «گزینش میان نیکی و بدی» و بیان تبعات محتوم این امر است و نه اعلام موضع درباره مقوله توحید یا شرک. اما افسوس که بسیاری از پژوهندگان، این «نیمنگاه» را از خود و دیگران دریغ کرده و تمام هم و غم خود را بر کشف موضع زرتشت درباره توحید از ورای همین آیات معطوف داشته و در نتیجه، انبوهی از مجادلات بیدلیل را موجب شدهاند.
4.2. شواهد مغفول مانده :
اگر دلمشغولی ما درباره وضعیت توحید در دین زرتشت، وقتی برطرف میشود که تا حدودی به سیاق کلام اسلامی، مدارکی از متن گاهان و دال بر حادث بودنِ مینوی بد (= اهریمن) یا سلطه مطلقه اهورهمزدا بر آن و امثال آنها ارائه شود، باید بگوییم که چنین مدارکی وجود دارد که البته، متأسفانه، در موارد زیادی مشمول همان یک «نیمنگاه» هم نشدهاند:
زرتشت در بند 16 از هات 32، مزدااهوره را بر کسانی که سَرِ آزارش را دارند (=پیروان دروغ)، حاکم و فرمانروا میشمرَد. نیز در بند 5 از هات 44، آفرینش خواب و بیداری، و بامداد و نیمروز و شب را بهصورت تلویحی به اهوره نسبت میدهد و سپس در بند 7 از همان هات، مزدا و سپندمینو را آفریدگار «همهچیز» میشمرد. همچنین در بند 15 از هات 44، مزدااهوره را عامل تعیینکننده در پیروزی بخشیدن به یکی از «دو سپاه ناسازگار» (= مزداپرستان و هواخواهان دروغ) میداند و بالاخره در بند 9 از هات 45، صراحتاً بهروزی و تیرهروزی (شادی و رنج)، هر دو را، آفریده اهورهمزدا قلمداد مینماید.
همچنین در متون پهلوی، تصریحات ارزشمندی بر همین منوال وجود دارد که متأسفانه بهدرستی مورد تفسیر و بلکه توجه قرار نگرفتهاند. برای نمونه:
«اهریمن هرگز نبوده است و هرگز هم نخواهد بود».[51]
«در صورتی ممکن است اهریمن را از این جهان رانْد که هر کس، به سهمِ خویش، او را از تنِ خود براند، چون جایگاه اهریمن در جهان، تنِ آدمیان است. از این رو، وقتی اقامتگاهی برای او، در تنِ آدمیان نباشد، او از جهان، نیست میشود. بنابراین، تا وقتی که در این جهان [حتا] دیوِ کوچکی در تنِ یک انسان، مَسکن دارد، اهریمن در جهان هست».[52]
واقعاً مایه شگفتی است که این نصوص صریح را بسیاری از پژوهندگان فرونهادهاند و در عوض، همه توجه خود را به بخشی از همان هات 30 معطوف کردهاند که در اصل، برای تبیین اصل گزینش آزادانه سروده شده است.
فرجام
زرتشتپژوهی، داستانی است از کوششهای هنجارمند و عالمانه برای درک درستِ یکی از کهنترین ادیان جهان ـ که در جای خود، با مجموعهای ملالتآور از کژیها و کاستیها و فروماندگیها همراه گشته است. در این داستان پر پیچ و تاب، توحید زرتشتی، معمایی است که در نتیجه آسیبهای عام و خاصِ زرتشتپژوهی و بهدست کمآگاهانی که از کمند باورهای متصلب سدههای پیشین نرهیدهاند، به وجود آمده است. این معما، همچنان ناگشوده باقی خواهد ماند، مگر هنگامی که اولاً: کلام دین زرتشت را از همان جایی آغاز کنیم که خود به واقع آغاز شده بوده است و ثانیاً: تاریخ زرتشتپژوهی برای پرهیز از الگوها و پندارهای نادرست مورد بررسی انتقادی قرار دهیم و ثالثا:ً به سنت محافظهکار زرتشتی، لااقل به اندازه گواهیهای جانبی اعتنا کنیم.
کتابنامه :
آذربادِ مهراسپندان، ترجمه رهام اشه و شهین سراج، تهران: فروهر، 1379.
اسدی طوسی، ابونصر علی بناحمد، لغت فرس، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران: طهوری، 1356.
اسماعیلپور، ابوالقاسم، اسطوره: بیان نمادین، تهران: سروش، 1377.
الیاده، میرچا، دینپژوهی، جلد دوم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1379.
ــــــــ ، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه بهمن سرکاراتی، تهران: سروش، 1372.
بنونیست، امیل، دین ایرانی بر پایه متنهای معتبر یونانی، ترجمه بهمن سرکاراتی، تهران: قطره، 1377.
بویس، مری، چکیده تاریخکیش زرتشت، ترجمههمایون صنعتیزاده، تهران: صفیعلیشاه، 1377.
ــــــــ ، زرتشتیان: باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسگر بهرامی، تهران: ققنوس، 1381.
ــــــــ ، مجموعه مقالات مهر در ایران باستان، ویراستار: بابک عالیخانی، تهران: ققنوس، 1384.
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران: نیلوفر، 1383.
تبریزی، محمد حسین بنخلف، برهان قاطع، تهران: انتشارات نیما، 1380.
جکسن، ابراهام ویلیامز، ایران در گذشته و حال، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران: خوارزمی، 1369.
حسینیالعلوی، محمد ابولمعالی، بیانالادیان، تهران: روزنه، 1376.
دوشنگیمن، ژاکوب، دین ایران باستان، ترجمه رؤیا منجم، تهران: فکر روز، 1375.
ــــــــ ، زرتشت و جهان غرب، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: مروارید، 1381.
دینکرد سوم، (دفتر اول)، ترجمه فریدون فضیلت، انتشارات دهخدا، 1381.
دینکرد سوم، (دفتر دوم)، ترجمه فریدون فضیلت، انتشارات مهرآیین، 1384.
دینوری، ابوحنیفه احمد بنداوود بنونند، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، 1364.
راشد محصل، محمدتقی، زادسپرم، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366.
زنر، آرتور کلارک، تعالیم مغان، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: توس، 1377.
ــــــــ ، طلوع و غروب زردشتیگری، ترجمه تیمور قادری، تهران: فکر روز، 1375.
ساسانفر، آبتین، گاتها (برگردان هفت هات نخستین و…)، تهران: بهجت، 1383.
ستاری، جلال، جهان اسطورهشناسی، جلد اول، تهران: مرکز، 1377.
شاکد، شائول، از ایران زرتشتی تا اسلام، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس، 1381.
شهرستانی، ابوالفتح محمد بنعبدالکریم، الملل و النحل، ترجمه افضلالدین صدر ترکه اصفهانی، تهران: تابان، 1335.
عالیخانی، بابک، خرد جاویدان: مجموعه مقالات، به کوشش شهرام یوسفیفر، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1382.
عطاییفرد، امید، پیامبر آریایی (ریشههای ایرانی در کیشهای جهانی)، تهران: عطایی، 1382.
کای بار، آسموسن و بویس، دیانت زرتشتی (مجموعه سه گفتار)، ترجمه فریدون وهمن، تهران: جامی، 1386.
کلنز، ژان، مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی، ترجمه احمدرضا قائممقامی، تهران: فرزان روز، 1386.
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: صدرا، 1362.
مهریزی، مهدی، مجله بینات، شماره 2، مقاله آفرینش انسان در المیزان، قم: 1373.
موله، ماریژان، ایران باستان، ترجمه ژاله آموزگار، تهران: توس، 1377.
هنینگ، والتر برونو، زرتشت سیاستمدار یا جادوگر، ترجمه کامران فانی، تهران: سروش، 1358.
ویدنگرن، گئو، دینهای ایران، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران: آگاهان ایده، 1377.
پی نوشت ها :
[48]. یکی از استثنای جالب توجه در این میانه، مرتضی مطهری است. برای آگاهی بیشتر، رک: خدمات متقابل اسلام و ایران، ص223ـ234.[49]. برای مثال: «مذهب مُغان […] آنست که گویند همه خیرها از خدایست و همه شرها از شیطانست و ایزد تعالی را یزدان خوانند و شیطان را اهرمن گویند. و گویند یزدان قدیمست و اهرمن محدث. مذهب مانی: […] ایشان همان گویند که زردشت گفته است که صانع دو است، یکی نور که صانع خیر است و یکی ظلمت که صانع شر است […] لیکن هر دو صانع را قدیم گویند» (حسینی العلوی، محمد ابوالمعالی، بیانالادیان، ص31ـ33). شهرستانی نیز با تقسیم مجوس به دو دسته مینویسد که «مجوس اصلی» جایز ندارند که دو قدیم ازلی باشد بلکه نور ازلی است و ظلمت حادث (شهرستانی، ابوالفتح محمد بنعبدالکریم، الملل و النحل: 180).
[50]. رک: از ایران زرتشتی تا اسلام (به نقل از: دادستان دینی)، ص118. وانگهی، چنانکه برخی پژوهندگان توجه کردهاند: «اهورهمزدا، سپنتهمینیو (مینوی فزونیبخش) را در کنار خود داشت و این هر دو علیه انگرهمینیو، یعنی مینوی تباهکار مبارزه میکردند، و این مینوی تباهکار در مقابل مینوی فزونیبخش بود، نه در مقابل اهورهمزدا […] به این ترتیب، اهورهمزدا همچنان بیرقیب میماند» (از ایران زرتشتی تا اسلام، ص128).
[51]. از ایران زرتشتی تا اسلام (به نقل از: دینکرد ششم)، ص117.
[52]. همان، ص120. در متون زرتشتی، معنای فوق بارها و بارها تکرار شده است. برای نمونه: «اگر ایزدان در تنِ آدمیان ساکن شوند، آنگاه در تمام جهان مسکن گزیدهاند؛ و این در صورتی است که دیوان از جهان رانده شوند و این نیز با راندنِ آنها از تن انسان مقدور است» (از ایران زرتشتی تا اسلام (به نقل از: دینکرد مدن)، ص120ـ121). نیز «چیزِ مینو برای خویش کنید، چه هرگاه [دروج] از تنِ خویش بیرون کردید، پس از همه جهان بیرون کردهاید. یزدان به تنِ خویش مهمان کنید، چه هرگاه به تنِ خویش مهمان کردید، پس به همه جای جهان مهمان کردهاید» (آذرباد مهراسپندان: ص118). نیز «آن مرد شجاعتر است که با دروج (= دیو) خویش بتواند ستیزه کند و بهویژه آنکه این پنج دروج را از تن دور دارد که عبارتاند از آز و خشم و شهوت و ننگ و ناخرسندی» (مینوی خرد: 56). نیز «تا انسان به کرفه و پارسایی اندیشد، ایزدانِ اندر تنِ او، در تن مانند و دیوان شکست خورند و بروند» (از ایران زرتشتی تا اسلام (به نقل از: دینکرد مدن)، 90) مقایسه کنید با «ای اهوره! مرا از آنچه تو خود میدانی، بیاگاهان. بهراستی آیا تواند بود که پیش از آغازِ کشمکش در اندیشهام، اَشَوَن بر دُروند پیروز شود؟» (یسنه 48: 2) و نیز «ای اهوره! این را از تو میپرسم؛ مرا بهدرستی [پاسخ] گوی: چگونه دروج را از خود برانیم؟» (یسنه 44: 13).
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب