نویسنده:عبدالحسن بزرگمهرنیا
اشاره :
در تاریخ 23 ساله بعثت پیامبر اکرم و نبیّ معظّم، روزهای بسیار مهم و سرنوشتسازی وجود دارد که هر یک از رخدادهای آن به تنهایی برای اثبات حقّانیت اسلام، نزد دوست و دشمن کافی است. یکی از این رویدادهای مهمّ و ممتاز «روز مباهله» است که در آن توحید، نبوّت و امامت در کاملترین چهرهها جلوه کرده و حقیقت ناب و نورانی خود را نشان داد.
در این واقعه عظیم و رویداد سترگ، مسلمانان به حقایقی پنهان از دین خود دست یافتند و فهمیدند که نام نورانی پیامبر خاتم(ص) و خاندان عزیز او در کتابهای آسمانی پیامبران پیشین آمده و همه انبیای سلف بشارت ظهور او را دادهاند. آیا مسلمانان نباید چنین روزی را جشن بگیرند؟ روزی را که در آن نه تنها اهل کتاب به حقّانیت اسلام اقرار و اعتراف کردند، بلکه کتابهای آسمانی از صحیفه حضرت آدم تا انجیل حضرت عیسی بن مریم(ع) گشوده و قرائت و نامهای نورانی آل محمّد(ص) از متن آن خوانده شده است. و چنین حادثهای شگرف و شگفت تنها یک بار در تاریخ بعثت پیامبر(ص) پیش آمد و هرگز تکرار نشد.
سخنی کوچک از حادثهای بزرگ
حادثهای که به نام مباهله درتاریخ اسلام رُخ داد و از برجستهترین فضائل علی(ع) و اهل بیت(ع) و سند حقانیّت پیامبر است، مربوط به سالهای پس از فتح مکّه و مکاتبات پیامبر اسلام با سران ادیان، قبایل و زمامداران برای پذیرش اسلام بود. از جمله نامههای رسول خدا(ص)، نامه ایشان به مسیحیان بود که آنان را به خداپرستی و ولایت خداوند دعوت کرد. هیئت بلند پایهای از سوی آنان به مدینه آمد و چون در گفتوگوهای شفاهی به نتیجهای نرسیدند، به پیشنهاد پیامبر، مباهله را پذیرفتند. قرآن کریم فرموده است: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین».
روز موعود، مصادف با 24 ذیحجّه بود. تعداد مسیحیان را دهها نفر (تا هفتاد نفر) نقل کردهاند که با هیئتی آراسته و با شکوه وارد مدینه شده بودند. قرار بود در روز تعیین شده، هر دو گروه، طرف مقابل را نفرین کنند که اگر باطل و ظالماند دچار غضب الهی شوند. مسیحیان چون دیدند پیامبر اسلام(ص) تنها با چند تن از نزدیکان خود با حالتی سرشار از خشوع آمده است، از مباهله بیمناک شدند و او را صادق یافتند و با آن حضرت صلح کردند و قراردادی مبنی بر پرداخت «جزیه» به حکومت اسلامی امضا کردند که جریان و داستان آن به روایات متون کهن، آن هم عمدتاً از متون غیرشیعی ـ در همین مقاله ـ آمده است.
ویژگیهای اعجاز مباهله
داستان مباهله در منابع تاریخی و حدیثی فراوانی به صورت مفصّل آمده و آنچه گذشت اشارهای گذرا و کوتاه به آن حادثه فضیلت آفرین بود.2 مرحوم سیّدبن طاووس پس از گزارش مفصّلی که از رویدادهای این روز بزرگ میآورد، شانزده کرامت و معجزه مخصوص این روز را بر شمرده، مینویسد: «روز مباهله پیامبر اکرم(ص) با نصارای نجران، روز بزرگی بوده که در بردارنده چندین معجزه و کرامت است از جمله:
1. در این روز، خداوند جلّ جلاله برای اوّلین بار باب مباهله را که جدا کننده حق از باطل است، در آیین اسلام گشود، آنگاه که منکران برهانهای روشن را نپذیرفتند.
2. در این روز، سربلندی خداوند و رسولِ او آشکار گردید، زیرا نصارای اهل کتاب وادار به پذیرش ذلّت، پرداخت جزیه و تسلیم فرمان و خواست نبوی(ص) شدند.
3. روز مباهله، روزی بود که سراپردههای نیروی الهی و قدرت نبوی برافراشته شد و افراد را فرا گرفت.
4. روز مباهله، روزی بود که رسول خدا(ص) از مقامات بلند و اختصاصی اهل بیت(ع) پرده برداشت.
5. روز مباهله، روزی بود که خداوند این حقیقت را روشن ساخت که امام حسن و امام حسین(ع) با وجود خردسالی از اصحاب رسول خدا(ص) و کسانی که در راه رسالت جهاد کردند، برای مباهله شایستهتر و سزاوارترند.
6. روز مباهله، روزی بود که خداوند این نکته را آشکار ساخت که دخت بزرگوار رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا(س) در مقام مباهله، از پیروان و افراد شایسته و مورد عنایت رسول خدا(ص) شایستهتر است.
7. روز مباهله روزی بود که خداوند این حقیقت را بیان کرد که مولا علی بن ابیطالب(ع) جان و نفس رسول خدا و از معدن ذات و صفات اوست، اراده او اراده خدا است و اگر چه این دو بزرگوار از لحاظ صورت و ظاهر با هم متفاوت هستند امّا در باطن و معنا در تمام فضیلتها، وحدت دارند.
8. روز مباهله، روزی بود که تا آنجا که ما از احادیث و روایات صحیح سراغ داریم هیچ روزی مشابه آن در تاریخ اسلام وجود ندارد.
9. روز مباهله، روزی بود که زبان مدّعیان بسته شد و خداوند آشکار ساخت که اهل بیت(ع) از تمامی تقرّب جویندگان به او از راه اطاعت و عبادت، نزد او گرامیتر هستند.
10. روز مباهله، روز تبیین «برهان صادقی» است که خداوند در آیات مقدّس قرآن بدان دستور داده است.
11. روز مباهله برای تصدیق صاحب نبوّت از تحدّی و هماورد طلبی قرآن رساتر و دلالت آن از تحدّی رسول اکرم(ص) با قرآن آشکارتر است، زیرا مشرکان در برابر قرآن گفتند: «لو نشاء لقلنا مثل هذا؛ اگر میخواستیم ما نیز میتوانستیم مشابه آن سخن بگوییم». ـ اگر چه سخن آنان مدعا و بهتانی بیش نبود ـ امّا نصارا در برابر مباهله اقدام به انکار آن نکردند و به خاطر ظهور حجّت و نشانههای نبوّت تسلیم شده و حاضر به مباهله نگشتند.
12. در روز مباهله، خداوند با روشن کردن برتری اهل بیت(ع) که به صفات الهی آراسته بودند، آتش جنگ را خاموش کرد و جانِ مسلمانان را از رنج جهاد نگاه داشت».3
سیّد بن طاووس در پایان مینویسد: «روز مباهله، بزرگتر از آن است که ما بدان اشاراتی داشتیم زیرا ما فقط بخشی از فضیلتهای آن را که خداوند ما را بدان رهنمون شده بود، یادآور شدیم بنابراین این روز یکی از بزرگترین روزهای بشارت و گرامیترین روزهای نیکبختی است از این رو شایسته است که در آن مجالس و محافلی برای تشکّر از خداوند و ستایش او ـ جلّ جلاله ـ تشکیل گردد و نیز سزاوار است که در این روز بهاندازه عزّت و سربلندی اهل بیت(ع) بدان توجّه شده و از آن تعظیم شود».4
معنای لغوی و اصطلاحی مباهله
در کتاب «سیرت رسول الله» مباهله اینگونه تعریف شده است: «اصل مباهلت آن بود که دو تن یا دو گروه، دعای بد کنند بر یکدیگر، پس هر یکی که ظالم باشد، حقتعالی وی را رسوا گرداند و نعمت و عذاب خود بر وی فرو فرستد و او و ذریّت وی را متأصل بکند و مهلک گرداند».5
میبدی در «کشف الاسرار» آن را چنین تعریف کرده: «مباهلت آن بود که دو تن یا دو قوم به کوشش مُستقصی [نهایت کوشش] یکدیگر را بنفرینند و از خدای عزّوجل لعنت خواهند از دو قوم بر آنکه دروغزناناند و «بهله» نامی است لعنت را. مباهلت، تباهل و ابتهال در لغت یکیاند و [خدا] خود تفسیر ابتهال در عقب لفظ بگفت: «فنجعل لعن الله علی الکاذبین».6
در «مجمع البحرین» مباهله، چنین معنا شده است: «مباهله آن است که دو شخص یا دو گروه یکدیگر را لعنت کنند از ریشه «بهل» به معنای «ملاعنه»، نفرین کردن، ابتهال و تضرع به درگاه خدا برای دفع بلا از خود یا نزول بلا بر ظالم است. و این کار از دیرباز میان عرب متداول بوده و در چنین اوقاتی میگفتند: «لعنه الله علی الظّالم منّا؛ لعنت خداوند بر فرد ظالم از میان ما».7
با تعاریف فوق روشن شد که اصل مباهله آن است که دو نفر یا دو گروه پس از مناظره و استدلال در برابر یکدیگر، چنانچه به نتیجهای که مقبول طرفین باشد، نرسند، و هر یک ادعای کتمان عمدی حق از سوی دیگری را داشته باشد، در این مرحله دو طرف برای اثبات ادعای خود مسئله را به خدا واگذار میکنند و هر یک از خدا میخواهد که اگر دیگری در ادعای خود عمداً دروغ میگوید و حق را دانسته، کتمان میکند، فوراً عذاب را بر او نازل کند تا حق روشن شود و چنانچه اشاره شد، این آیین در پیش از اسلام نیز در میان اعراب و سایر اقوام رایج و شایع بوده است. در چنین برنامهای که یک دستور الهی است خداوند فوراً پاسخ میدهد تا حجّت را بر مردم تمام نماید چنانکه در روزگار پیامبران پیشین نیز این مسئله بارها اتّفاق افتاده و مخالفانشان با معجزه الهی به عذاب گرفتار آمدند و حق بر همه روشن گردید، امّا در تاریخ 23 ساله رسالت پیامبر خاتم(ص) تنها یک بار اتّفاق افتاد و چنانکه تفصیل آن خواهد آمد، با مسیحیان نجران در سال دهم هجری بود.
مباهله به روایت تفسیر سور آبادی
تفسیر سور آبادی، تألیف ابوبکر عتیق نیشابوری
(م 494 ق.)، پس از تفسیر طبری و تفسیر اسفراینی، کهنترین تفسیر و ترجمه قرآن به زبان فارسی است که مولّف آن را «تفسیر التفاسیر» نامیده است. اهمیّت این تفسیر در درجه اوّل به لحاظ نثر روان و لطیف آن است و آن از بهترین نمونههای نثر ساده، روشن و شیوایی است که از قرن پنجم به جای مانده است.
ابوبکر عتیق نیشابوری به خاطر گرایشهای اعتقادی و باورهای مذهبی خود، بسیاری از آیات را که در شأن امیرمؤمنان علی(ع) نازل شده و بسیاری از همکیشان خود بدان اقرار و اعتراف داشتهاند، با سکوت معنادار خود عبور کرده و یا کسانی را در آن فضیلتهای یگانه شریک وسهیم گردانیده است. باری سور آبادی در ذیل آیه مباهله، تنها به نام امام حسن و امام حسین(ع) اشاره کرده و نامهای حضرت علی و حضرت زهرا(ع) را نیاورده است. او حادثهای با آن عظمت را در چند خط کوتاه چنین میآورد: «چون رسول(ص) این سخن بگفت: [این آیه را خواند] به نفس خود بیرون آمد، دست حسن و حسین(ع) بگرفته، وفْدِ نجران [= هیئت اعزامی مسیحیان] در یکدیگر مینگریستند و بیرون نیارستند، رفت به مباهلت از آن که دانستند که محمّد(ص) بر حق است».8
«تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم» (= افسر ترجمهها در فسیر قرآن بر این فارسی زبانان) به قلم ابوالمظفّر شاهفور بن طاهربن محمّد اسفراینی از عالمان سده پنجم هجری قمری است. این تفسیر به نظر آگاهان، دومین تفسیر نامه مورخ موجود قرآن در زبان فارسی میباشد.
این تفسیر به عنوان یک متن کهن فارسی سرشار از ظرائف دقایق زبان و ادب فارسی میباشد. اسفراینی در داستان مباهله، نام اهل بیت پیامبر(ع) را دقیقاً آورده و آن را با بیطرفی روایت کرده است. در زیر با هم روایت اسفراینی را از واقعه مباهله میخوانیم.
روایت «تاج التراجم» از واقعه مباهله
… و چون پیغمبر(ص) این آیت بر وفد (هیأت) نجران خواند و ایشان را به مباهلت خواند ـ یعنی به لعنت کردن آن کسی که دروغزن باشد ـ ایشان گفتند: «تا بازگردیم و بنگریم اندر کار خویش و فردا باز آییم». پس با یکدیگر شدند، «عاقِب» را گفتند: چه بینی؟ گفتا یا ترساآن [ترسایان، مسیحیان] بدانستهاید که محمّد(ص) نبی مرسل است و آنچه حقیقت کار عیسی است شما را بگفت و هرگز هیچ کس با نبیّای از انبیا لعنت نکردند که نه هلاک شدند، اگر شما نیز [لعنت] کنید هلاک شوید. اگر چنان است که همی گویید که به وی ایمان نیاریم از بهرِ آنکه با دین خویش الفت گرفتهایم، با وی صلحی بکنید و با شهرهای خویش شوید».
دیگر روز آمدند ایشان، و پیغمبر(ص) همی آمد و حسن(ع) را برگرفته و امیرالمؤمنین(ع) حسین(ع) را دست گرفته و فاطمه(ع) از پی ایشان همی رفت(ص) پیغمبر(ص) همی گفت: «من دعا کنم، شما آمین کنید!».
چون ایشان را دید، گفت: «من رویهایی [چهرههایی] را همی بینم که اگر از خدای عزّوجلّ بخواهند که کوه را از جای خود بردارد، چنان باشد. زینهار با ایشان مباهلت مکنید که هلاک شوید و هرگز بر روی زمین هیچ ترسا (= مسیحی) نماند». پس روی به پیغمبر آوردند و گفتند: ما چنان همی بینیم که با تو مباهلت نکنیم (= بر یکدیگر نفرین نکنیم) و تو را بر دین تو بگذاریم و ما بر دین خویش باشیم. پیغمبر(ص) گفت: «اگر چنان است که از مباهلت همی باز ایستید، مسلمان شوید تا شما را بوَد آنچه ما را بود، و بر شما بود آنچه بر ما بود». گفتند: ایمان نیاوریم! پیغمبر(ص) گفتا: «من با شما حرب (= جنگ) کنم». گفتند: ما را با حرب طاقت نباشد و لکین ما با تو صلح کنیم بر آنکه از سوی ما غزا (= جنگ) نکنی و ما را بیمناک نداری و ما را از برزیدن دین باز نداری (= از مسیحی بودن ممانعت نکنی) بدان که هر سالی دو هزار حلّه تو را بدهیم؛ هزار اندر ماه صفر و هزار اندر ماه رجب.
پیغمبر(ص) بر این جمله با ایشان صلح کرد، گفت: «به آن خدای که جان محمّد به فرمان وی است که اگر وفد نجران ملاعنت کردندی، خدای تعالی ایشان را مسخ کردی تا همه خوک گشتندی و آتشی اندر ایشان افتیدی… و سال بر جمله ترساآن (= ترسایان) نیامدی (= به پایان نمیرسید) که نه همه هلاک شدندی».9
ابوالفضل رشیدالدین میبدی از دانشمندان بزرگ شافعی و عرفای بنام قرن ششم هجری است. وی را در فروغ مذهبی، پیرو شافعی و در مباحث اعتقادی، بر مذاق اصحاب حدیث و به تعبیری سلفی است. در سیر و سلوک، بر مشرب عرفا سخن میگوید و با ارادت خاص از خواجه عبدالله انصارا یاد میکند، با اینهمه، علاقه و محبّت او به اهل بیت عصمت(ع) در شاهکار او چشمگیر و از خصیصههای تفسیر اوست. از آنجایی که بیش از همه به نقل خواجه عبدالله انصارا میپردازد این تفسیر به تعبیر خواجه عبدالله انصارا مصروف شده است.
پی نوشت ها :
1. اسرار مباهله، محمّد رضا انصارا، صص257-255.
2. فرهنگ غدیر، جواد محدثی، صص526-528.
3. اقبال الاعمال، سیّد ابن طاووس، ج2، ص479-481.
4. همان، ص482.
5. سیرت رسولالله، انشای رفیعالدّین اسحاق بن محمّد همدانی، به تصحیح اصغر مهدوی، ج1، ص514.
6. کشفالاسرار، امام میبدی، به اهتمام علی اصغر حکمت، ج2، ص147.
7. مجمعالبحرین طریحی به نقل از فرهنگ غدیر، جواد محدثی، صص526-527.
8. تفسیر سورآبادی، ابوبکر عتیق نیشابوری، به تصحیح سعیدی سیرجانی، ج1، ص290.
9. تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، به تصحیح نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی، ج1، صص371-372.
منبع:ماهنامه موعود شماره 106
ادامه دارد ….