نقد و بررسی:
مشروعیت حجاب از منظر اسلام
اصل وجوب حجاب برای زن و اینکه باید اعضای بدنش و از جمله موهایش را از نامحرم بپوشاند، یک امر مسلّم و ضروری دینی به شمار میآید. آیات و روایاتی فراوانی وجود دارد که به صراحت، دلالت بر وجوب حجاب برای زن دارند. آزاد بودن و بیاعتنایی به فریضه مهم حجاب، در دیگر کشورهای مسلماننشین، مجوز و توجیهکننده جواز بیحجابی نیست. همچنانکه در دیگر کشورهای مسلمان، فحشا، شرب خمر و دیگر گناهان نیز وجود دارد که اگر بخواهیم عمل آنها را ملاک قرار دهیم باید درها را به سوی بسیاری از آسیبها و زشتی های اجتماعی باز کنیم.
فقهای شیعه بر اساس آیات و روایات دینی، پوشیده بودن تمام بدن زن در مقابل نامحرم را واجب دانسته و فقط دستها تا مچ و گردی صورت را از حد و جوب پوشش استثناء کردهاند. با عنایت به آیات و روایات و سیره زنان متشرع و متدین در تاریخ اسلام، از زمان نزول آیات حجاب تا کنون، در مییابیم که بیحجابی و عدم رعایت حدّ شرعی حجاب، از طرف زنان گناه محسوب شده و دارای عذاب اخروی است.
خداوند متعال در آیه 59 سوره احزاب میفرماید: “ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: بخشی از مقنعههای خویش را به خود نزدیک کنند تا گردن و سینه آنان آشکار نشود.” در شأن نزول این آیه، مفسران، از جمله طبرسی، علامه طباطبایی، مکارم شیرازی و… میگویند: چون زنان عرب در صدر اسلام، معمولا پیراهنهایی میپوشیدند که گریبانهاشان باز بود و روسریهای خود را طوری میبستند که دور گردن و سینه را نمی پوشانید، این آیه نازل شد و دستور داد که روسری ها را طوری ببندند که قسمتهای یاد شده، پوشیده شود.
هم چنین در آیات 30 و 31 سوره نور آمده است که زنان مؤمن لازم است زیبائیهاشان را، جزء آنچه خود آشکار است ( مانند زیباییهای صورت، دستها تا مچ و احیانا زیباییهای لباسهای رویین)، نمایان نسازند و اطراف مقنعه خود را بر سینه خویش بیندازند، تا سینهشان را پوشیده نگهدارند… .
روایات و شواهد فراوان دیگری نیز وجود دارد که همگی نشانگر لزوم رعایت حجاب توسط زنان مسلمان میباشد.
به عنوان نمونه میتوان به این نقل تاریخی اشاره کرد که حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگام بیرون رفتن از منزل و یا رفتن به نزد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، از پوشش خاصی مثل چادر و روپوش استفاده میکردند.
مبنای اجباری بودن حجاب از طرف حکومت
روشن شد که حجاب، با حد و مرزی که بیان کردیم، مبنای شرعی و دینی دارد و بیحجابی، گناه بوده و موجب عذاب اخروی است.
اکنون سئوال این است که آیا حکومت اسلامی، میتواند جلوی بیحجابی را بگیرد و حداقل پوشش شرعی را بر ای زنان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، در عرصه اجتماع، لازم و اجبار کند یا نه؟
درست است که حجاب ابتداء یک امر شخصی تلقی شده است ولی با دقت در کارکردهای آن و نیز آثار و آسیبهای اجتماعی بیحجابی، یک امر اجتماعی خواهد بود. از آنجایی که بیحجابی و پوشش نامناسب زنان، آثاری چون انواع مفاسد اجتماعی را در جامعه، هم برای زنان و هم مردان و هم خانوادهها، در پی دارد، در واقع از امور اجتماعی نیز به حساب میآید. مسلّم است که دولت، حق تجسّس در امور شخصی و دخالت در خانههای مردم و حریم خصوصی آنان را ندارد، ولی از آنجایی که بیحجابی در بستر جامعه و حریم عمومی اتفاق میافتد و یک گناه آشکار محسوب میشود، دولت اسلامی حق دارد به جهت مفاسدی که به دنبال دارد، با جعل قوانینی الزامی، از آن جلوگیری کند.
به عنوان مثال در قانون مجازات اسلامی، تظاهر به روزه خواری جرم بوده و مجازات دارد، هر چند روزه داری و روزه خواری هر دو اموری شخصی هستند. این شیوه قانونگذاری، در حقیقت یک شیوه عقلائی است. در تمامی سیستمهای حکومتی، دولت میتواند نسبت به رفتارهایی که به خودی خود امور شخصی محسوب میشوند، ولی در یک بازه زمانی و شرایط خاص، آثار اجتماعی مهمی دارند، قوانینی وضع کند که دامنه اختیارات فردی را به سود منافع اجتماعی، تنگتر کند. در این خصوص میتوانم به انواع رفتارهایی که ذاتا فردی هستند ولی در کشورهای گوناگون، با آنها به صورت امور اجتماعی برخورد شده است، اشاره کرد. خرید، فروش جزئی و مصرف مواد مخدر، ابتداء اموری فردی هستند که در اکثر کشورهای دنیا ممنوع شده و جرم تلقی میشود.
به همین خاطر در قانون مجازات اسلامی در ماده 638، بیحجابی جرم بوده و مجازات دارد.
البته دخالت دولت در امر بی حجابی دلایل دیگری نیز دارد که باید به منابع مربوط مراجعه شود.
حدیث معراج
معراج پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از مسلمات و از ضروریات دین اسلام است. در قرآن کریم در سوره اسراء، آیه نخست، خداوند متعال میفرماید: پاک و منزه است خدایی که شبی عبدش، یعنی پیامبر، را به معراج برد. یعنی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در این شب به اذن و قدرت خدا به آسمانها برده شد و حقایقی از جمله بهشت و جهنم را مشاهده نمود. از جمله این مسائل که در کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی، محمد باقر، (ره)، و دیگر کتابهای حدیثی شیعه ، آمده است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روزی گریه میکردند که علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بر ایشان وارد شدند و از علّت گریه ایشان سئوال کردند. حضرت بعضی از حوادثی را که در شب معراج مشاهده نموده بود برای ایشان نقل فرمود؛ از جمله حوادث این بود که زنی را از موهایش آویزان کرده و مغز سرش میجوشید و عذاب میکشید و علّت آن، این بود که او در دنیا موهایش را به مردان نامحرم نشان میداد و بیحجاب بود.
در خصوص عقاب اعمال بد و گناهانی چون بیحجابی، که در روز جزا برای آن کیفر و عذاب مترتب است، باید گفت که یکی از ملاکهای مهم برای شدت، میزان، کیفیت و مدت کیفرها، گستره و عمق آثار و تبعاتی است که در روح فرد گنهکار و جامعه پیرامونی او بر جای مینهد. هر چه دامنه آثار و پیامدهای مخرب گناه بیشتر باشد، زشتی و عقوبت آن نیز بیشتر خواهد بود. و از این روست که زشتی و عقوبت گناهی مانند غیبت، از گناهی مانند زنا، بیشتر و شدیدتر معرفی شده است. زیرا عاملیت و تأثیر غیبت در گسست جامعه ایمانی و ایجاد کینه و دشمنی در میان اهل ایمان از زنا افزونتر است.
یعنی اهمیّت گناهی که موجب فساد و به تبع آن باعث سقوط اندلس و شکست مسلمانان در اروپا گردید کم است و اساسا فساد و فحشایی که در کشورهای به ظاهر اسلامی حاکم است، باعث تسلط غربیها بر آن کشورها گردیده است و این گناه کمی نیست! فارغ از تبعات این دنیایی گناهان، تجسم اخروی گناهان و عذاب شدیدی که برای آن وجود دارد با ملاکهای این دنیایی و ذهنیت ما اندازهگیری نمیشود و حدیث معراج که شدت عذاب را برای این گناه خانمانسوز منظور کرده است به عبارتی میتوان این شدت عذاب نوید داده شده را برای اهمیت این گناه و ضرورت اجتناب از آن تفسیر کرد. اساسا ماهیت و حقیقت پاداشها و کیفرهای اخروی با ذهنیتها و میزانهای این دنیایی و ذهنهای خوکرده به محسوسات و مادیات ما، قابل شنجش و فهم نیست و ممکن است نوع توصیفاتی که در آیات و روایات، از کیفر و پاداش آمده است نوعی بیان سمبیلک باشد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ قرآن کریم.
2ـ شهید مطهری، کتاب مسأله حجاب، انتشارات صدرا.
3ـ موسوی همدانی، پاسخ به پرسش های مذهبی، نشر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
4ـ مجله پیام زن، شماره 184 ـ 185، صاحب امتیاز دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
5ـ جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج14.
6ـ طبرسی، مجمع البیان، کتاب فروشی اسلامی، ج5، ص138، ذیل آیه 31 نور.
7ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، دارالکتب الاسلامیه، ج15، ص126.
8ـ رساله توضیح المسائل، مراجع تقلید.
9ـ بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر، ج18، ص319.