نقد و بررسی:
در بخشی از آیه 92 نساء آمده است: “وَ مَا کانَ لِمؤمِنٍ اَنْ یقتُلَ مُؤمناً اِلا خطأً و مَنْ قَتَلَ مُؤمِناً خطأً فتحریرِ مؤمنهٍ و دیهٌ مُسَلّمهٌ الی اَهْلِه اِلاّ اَن یَصَّدقُوا فِانْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدّو لَکمْ و هو مؤمنٌ فَتْحریُر رقَیبهٍ مُؤْمنهٍ…”.
آیه فوق، سه نوع جریمه و کفاره قتل خطایی1 مؤمن را نسبت به متفاوت بودن خاندان مقتول بیان میکند.
1 – خاندان مسلمان: مقتول متعلق به خانواده مسلمانی باشد که در این صورت قاتل باید دو کار کند: یکی برده مسلمانی را آزاد کند و دیگر اینکه دیهی مقتول را به صاحبان خون بپردازد، مگر این که خاندان مقتول با رضایت خاطر از دیه بگذرند. (فتحریر رقبه و دیه مسلمه).
2 – خاندان کافر محارب: مقتول وابسته به خاندانی باشد که با مسلمانان دشمنی دارند در این صورت کفاره قتل خطأ، تنها آزاد نمودن یک برده است “فان کان من قوم عدو لکم و هو مؤمن فتحریر رقبه…”
3 – خاندان کافر متعهد: مقتول از کفاری باشد که با مسلمانان هم پیمانند؛ جریمه قتل خطایی در این صورت مانند صورت اول میباشد “و ان کان من قوم بینکم و بینهم میثاق فدیه مسلمه الی اهله…”
تفاوت در حکم: در این سه مورد چونکه حکم روی موضوعهای مختلف رفته است لذا تضادی در احکام آنها نیست. در یک صورت ، مقتول به خانواده مسلمان و در دیگری متعلق به خاندان کافر محارب و در دیگری هم متعلق به خانواده کافر متعهد است و در صورتی که مقتول از خانواده کافر محارب باشد که از دشمنان مسلمانان هستند، اگر دیه پرداخت شود، بنیه مالی آنها تقویت میشود. بنابراین تنها به آزادی برده اکتفاء میشود.2 از طرف دیگر اسلام، ارتباط مقتول مؤمن را با خانواده کافرش بریده میداند و در واقع او را جزئی از خانواده کافرش به حساب نمیآورد پس جایی برای جبران نیست.3 علاوه بر این که چون دیه از جمله چیزهایی است که وراث آن را به ارث میبرند و در این مورد مفروض این است که اولیاء این مقتول، کافر حربی هستند و بر اساس حکم اسلام کافر از مسلمان ارث نمی برد4 و یکی از موانع ارث کفر است.
اما در صورت سوم که مقتول از خانواده کافر متعهد است و هم پیمان مسلمانان هستند برای احترام به پیمان باید علاوه بر آزاد کردن یک برده مسلمان، دیهی او را به بازماندگانش پرداخته شود و حتی در این صورت دیه را در آیه شریفه بر آزادی بنده مقدم داشته است5 تا عکس العمل نامطلوبی را در بر نداشته باشد که کافران متعهد خیال کنند به خاطر کفرشان حقشان از بین رفته است تا موجب دشمنی شود و آن را بر پیمان شکنی حمل کنند. بنابراین، برای جلوگیری از این حساسیتها حتی دیه مقدم بر آزادی برده شده است.
در پایان خوب است به فلسفه جبرانهای قتل خطایی بپردازیم:
در پایان به اختصار به حکمتهای سه نوع جبران قتل خطایی اشاره میشود:
1 – جبران خسارت اجتماعی نابودی فرد مسلمان، که با آزاد کردن یک بنده مسلمان حاصل میشود؛ یعنی با کشته شدن یک مسلمان، جای خالی آن را آزادی یک برده پر میکند و این نشان از اهتمام اسلام به آزادسازی بردگان است.6
2 – جبران خسارت روحی و اخلاقی فرد قاتل، با دو ماه روزه پی در پی است؛ در صورتی که دسترسی به آزاد سازی برده نباشد.7
3 – جبران خسارت اقتصادی که از کشته شدن یک نفر به خانواده او وارد میشود8 که با پرداخت دیه جبران میشود. هیچ گاه دیه، قیمت واقعی خون یک انسان نیست؛ زیرا خون یک انسان بی گناه مافوق هر قیمت است و پرداخت دیه به اولیاء مقتول، یک نوع جبران خسارت اقتصادی خانواده میباشد. طبق حکم این آیه، پرداخت دیه در دو مورد یکی خانواده مسلمان و یکی خانواده کافر غیر محارب (متعهد) واجب است ولی به خانواده کافر محارب، دیه پرداخت نمیشود. زیرا بنا بر فرض این گروه در حال جنگ با مسلمانان هستند و پرداخت دیه موجب میشود که از آن بر علیه مسلمانان استفاده کنند. هر نوع کمک به آنان باعث تقویت آنها و تضعیف مسلمین میگردد و این کار عقلا و شرعا صحیح نیست. حتی فلسفه جهاد با کفار محارب، این است که آنها احترامی برای حقوق انسانیت قائل نیستند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ سید شکرالله اصغری، سیستم کیفری اسلام و پاسخ به شبهات، (کیهان)، ص 166، 161.
2ـ علی اکبر حسنی، قوانین جزایی اسلام، (مجلّه مکتب اسلام)، ص 207، 201.
3ـ جمعی از نویسندگان مکتب اسلام، ش 1، سال 26، ص 10ـ 1.
4ـ محمّد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج 8، (اسلامی)، ص 99 ـ 80.
پینوشتها:
1 . قتل خطایی آن است که هیچ گونه تصمیم نه به قتل داشته باشد نه انجام عملی در مورد مقتول. مثل این که میخواهد حیوانی را شکار کند اما تیر خطا میرود و به انسانی میخورد و او را به قتل میرساند. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه 1361)، ج 4، ص 71.
2 . اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1372)، ج 3، ص 518.
3 . محسن قرائتی، تفسیر نور (قم، موسسه در راه حق، 1376) ج 2، ص 405.
4 . سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (بیروت، لبنان، مؤسسه الاعلمی، 1403 ق) ج 5، ص 39.
5 . اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1373) ج 3، ص 518 ، 519.
6 . همان.
7 . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 4، ص 64.
8 . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 4، ص 64