پاسخ این پرسش از دو طریق ممکن است:
1. تمسک به عمومات وکلیات:
الف. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و اعلموا انما غنمتم من شیء فإنلله خمسه و للرسول و…»؛ (انفال، 41) بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و… میباشد.
این آیه شریفه، اگر چه ممکن است در موردی خاص نازل شده باشد، امّا مورد خاص مخصّص نیست، یعنی مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی شود و لذا واژه «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها ولغت شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[1]
ب. در روایاتی میخوانیم: پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمود: عبدالمطلب در زمان قبل از اسلام پنج سنت حسنه داشت که خداوند آنها را در اسلام جاری ساخت (یکی از آنها) «وجد کنزاً فاخرجه فی الخمس و تصدق به فانزل اله و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و…» .[2]
برخی فقیهان بزرگوار مثل مرحوم آیت الله خوانساری (ره)، به این روایت برای وجوب خمس در گنجها تمسک کردهاند.[3]
در روایت دیگری میخوانیم: راوی از امام رضا ـ علیه السّلام ـ میپرسد، اگر برخی از موارد خمس (گروههایی که خمس به آنها میرسد) کمتر و برخی بیشتر باشد، چه میکنید؟» حضرت میفرماید: «ذاک الی الامام، أرأیت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ کیف اضیع انما کان یعطی علی ما یری کذلک الامام؟ این امر در اختیار امام ـ علیه السّلام ـ است و او همان طور که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ عمل میکرد، عمل میکند و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خمس را طبق آن چه مصلحت میدید، خرج میکرد.[4] در کتاب من لا یحضره الفقیه[5] از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل فرمود که فرمود: «امّا خمس لله فللرسول یضعه فی سبیل الله، خمس الله» (که در آیه شریفه 41 سوره انفال به آن اشاره شده است). که رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را در سبیل الله خرج میکند.
2. توجه به گزارشهای تاریخی:
گزارشهایی که در کتابهای تاریخی آمده است، مثل آن چه در نامههای رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به طایفهها و قبیلهها میفرستادند و در آنها دستور به دادن خمس اموالشان میدادند. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در نامهای به طایفه بنی عبدالقیس فرمودند: «… و ان تعطوا من الغنم الخمس…» و این که از درآمدهایشان باید خمس بدهند و طایفه بنی عبدالقیس طایفه کوچکی بوده است که قدرت بر جنگ نداشته تا غنیمتی به دست آورد وخمس آن بر آنها لازم باشد.[6] و به بنی عبدکلال الیمانینی نوشته: من به خاطر خمس مالتان از شما تشکر میکنم و اینها نیز جنگی نداشتهاند تا غنیمتی داشته باشند و خمس آن را بپردازند.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر المیزان، ج9، ص15 به بعد.
2. تفسیر نورالثقلین، ج2، ص117 به بعد.
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب اسلامیه، چاپ شانزدهم، ج 7، صص 176، 177، 178، 179.
[2] . حرعاملی، محمدحسن، وسایل الشیعه، ج 9، ص 496، از خصال 312 / 90، و از عیون الاخبار، ج 1، ص 212.
[3] . ر.ک: خوانساری، سید احمد، جامع المدارک، ج 2، ص 103.
[4] . فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، بیروت، انتشارات مؤسسه اعلمی، چاپ دوم، 1402، ج2، ص304.
[5] . من لا یحضره الفقیه، بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، 1413، ج2، ص29.
[6] . ر.ک: العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، انتشارات جامعه مدرسین، 1402، ج 3، ص 228.
[7] . همان.