برای روشن شدن پاسخ توجه به نکاتی ضروری است:
الف) آیه یاد شده در پنج سوره قرآن آمده است[1] از جمله در سوره انعام[2] میخوانیم: «… و هیچکس جز برای خود عملی انجام نمی دهد و هیچ گنهکاری گناه دیگری را متحمل نمیشود سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان است و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید خبر خواهد داد»
مفهوم آیه این است که بدون جهت گناه شخصی در قیامت به گردن دیگری نمیافتد، بلکه هر کس در مقابل گناه خویش پاسخگو میباشد،[3] در نتیجه این آیه مربوط به عالم آخرت است نه عالم دنیا.
ب) دو عالم آخرت و دنیا اگر چه با هم مشابهتهایی دارند، ولی تفاوتهایی نیز دارند، زیرا این دو عالم دو نوع زندگی، با قوانینی متفاوت است، و تفاوت آن دو را این گونه میتوان برشمرد:
1. ثبات و تغیّر: دنیا جای حرکت و تغییر، جوانی و پیری…. میباشد، ولی آخرت خانه ثبات است، کهنگی و پیری وجود ندارد.
2. زندگی خالص و ناخالص: در این جهان مرگ و زندگی بهم آمیخته است، ولی سرای آخرت سراپا زندگی است.
3 . کشت و درو: دنیا خانه کاشتن است، ولی آخرت خانه بهرهبرداری و برداشت نمودن می باشد.
4 . سرنوشت اختصاصی و مشترک: سرنوشتها در دنیا تا حدی مشترک است. ولی در آخرت هرکس سرنوشت جداگانه دارد، به این معنی که در دنیا کارهای خوب نیکوکاران در سعادت دیگران مؤثر است، و کارهای بد بدکاران نیز در جامعه اثر میگذارد، لذا بر همه لازم است که از انجام گناه در جامعه جلوگیری کنند و راز این تفاوت هم این است که آخرت جهان فعلیّت محض است و دنیا جهان حرکت می باشد، یعنی جهان آمیختگی استعداد با فعلیّت است و، فعلیّتهای محض از یکدیگر تأثیر میپذیرند و با یکدیگر ترکیب نمیشوند، ولی فعلیّتهای آمیخته تأثیرپذیرند و قابل ترکیب شدن هستند.[4]
با توجه به نکات یاد شده اولاً باید گفت: آیه مورد سوال، مربوط به عالم آخرت است که هیچ کس، جور و عقوبت دیگری را به دوش نمیکشد، ولی مسأله مرجع نشدن فرزند نامشروع در دنیا است و گفتیم دنیا عالمی است که سرنوشتها مشترک است، لذا ممکن است آثار (وضعی) گناهان انسان متخلف دامان دیگر افراد جامعه را نیز بگیرد، چنانکه در حوادث رانندگی مشاهده میشود که مقصر کسی دیگر است و آن که تا ابد رنج میبرد، فرد دیگر است.
و اگر خداوند بخواهد جلوی آثار را جبراً بگیرد باید قوانین حاکم بر این عالم را از بین ببرد که به نابودی جهان طبیعت منجر میشود. و همین طور آزادی و اختیار انسان از دست خواهد رفت، لازمه آزادی انسان این است که اعمال او پی آمدهای (وضعی) داشته باشد.
ثانیاً؛ فرزند نامشروع که نمیتواند مرجع تقلید شود، بیش از آنکه اُفت شخصیتی برای او باشد پای حفظ مقام شامخ مرجعیّت در کار است، چرا که اگر شخصی با چنان سابقهای عهدهدار مرجعیّت شود، باعث وهن به این مقام شامخ خواهد شد.
ثالثاً: فرد مذکور مرجع تقلید نمیتواند باشد، ولی راه برای مجتهد شدن و حتی عالمترین فرد زمان خود شدن به گونهای که دیگران از نظرات علمی او استفاده برند، و خود نیز بر طبق نظر خویش رفتار نماید، و از تقلید دیگران بینیاز شود، بسته نیست، بلکه راه کاملاً باز و هیچ مانعی برای رشد علمی او وجود ندارد. بنابر این آیه مورد پرسش مربوط به «وزر» آخرتی است نه دنیوی، و راه برای مجتهد شدن فرد مذکور باز است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . عدل الهی، مرتضی مطهری، قم انتشارات صدرا.
3 . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 12، ص 102 ـ 104 و ج 15، ص 156.
پی نوشت ها:
[1] . اسراء/ 15؛ فاطر/ 18؛ زمر/ 7؛ نجم/ 38؛
[2] . انعام/ 164.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ج 6، ص 65.
[4] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، قم، انتشارات صدرا، 1375، چاپ دهم، ص 227 ـ 233 با تلخیص.