چون احادیثی داریم مبنی بر اینکه روح قبل از بدن و در عالم ذر آفریده شده است و نیز احادیثی داریم که ارواح معصومین ـ علیهم السلام ـ قبل از خلقت آدم خلق شده اند بنابراین، این احتمال مطرح می شود که روح ما قبل از آن که در این بدنها قرار گیرد و روح معصومین ـ علیهم السلام ـ قبل از آن که در بدنهای شریفشان قرار گیرد در بدنهای دیگری بوده است در پاسخ ابتدا بررسی می کنیم که آیا چنین احادیثی داریم یا نه و اگر داریم چه مفهوم و معنایی دارند؟
احادیثی داریم که می گوید: روح 2 هزار سال قبل از بدن آفریده شده است. در این باره حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «همانا خداوند ارواح را قبل از اجساد به دو هزار سال آفرید.»[1] اما در احادیث اشاره یا تصریح نشده است که ارواح در عالم ذر آفریده شده اند. درباره خلق ارواح ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز آمده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: «همانا اول چیزی که خداوند عزوجل آفرید ارواح ما بوده است پس ما را به توحید و ستایش او گویا کرد. سپس ملائکه را آفرید.»[2] در حدیث دیگری امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «اول چیزی که خداوند آفرید محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ بود و ما را از نور عظمتش با او آفرید.»[3] پس دیدیم که ما دو دسته حدیث داریم که ظاهر آنها این است که روح قبل از بدن آفریده شده است. اما آیا واقعاً روح قبل از بدن آفریده می شود یا در بدن به وجود می آید؟ در این باره دو قول وجود دارد. عده ای ظاهر این روایات را گرفته و می گویند روح قبل از بدن به وجود آمده است و بعد که بدن شکل گرفت در آن قرار می گیرد. از نظر این دسته از علماء روح یا بدون هیچگونه بدنی می باشد و تنها و مستقل است یا آن که در یک بدن مثالی قرار می گیرد[4] یعنی بدنی که خواص ماده را دارد مثل اندازه و شکل ولی ماده نیست بخلاف این بدن دنیایی که مادی است که هم ماده است و هم آثار و خواص ماده را دارد.
اما عده بسیاری از علماء می گویند روح در بدن حادث می شود.[5] این دسته مواجه می شوند با احادیثی که ظاهرش آن است که روح قبل از بدن آفریده نشده است لذا درصدد بیان معنایی دیگر برای احادیث می باشند.
شیخ مفید (ره) در این باره می گوید: معنای این احادیث آن است که خداوند در علم خود روح را قبل از آن که اجساد را بیافریند تقدیر کرد و بعد اجساد را آفرید و سپس برای آنها روح آفرید. بنابراین خلق ارواح قبل از اجساد، خلق تقدیر در علم است نه خلق خود ارواح.»[6] پس خداوند در علمش ابتدا روح را مقدر کرد سپس بدن را، نه اینکه در عالم آفرینش ابتدا روح باشد بعد بدن.
عده ای از فلاسفه می گویند: درست است که روح بعد از بدن و در بدن به وجود می آید ولی از آنجا که مجرد است وقتی به وجود آمد خود را محیط بر بدن مادی می بیند، به گونه ای که خود را قبل و بعد از بدن می یابد. لذا صحیح است که گفته شود روح قبل از بدن موجود است.[7]
درباره روایاتی که ظاهرش آن است که روح ائمه ـ علیهم السلام ـ قبل از بدن آنها بوده است و آنها اولین موجوداتند با این که در ظاهر و عالم خارج پس از همه پیامبران و اوصیاء آنها ـ علیهم السلام ـ آفریده شده اند این علما چنین گفته اند:
1. از آنجا که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ غایت و هدف آفرینش بوده اند «اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم.»[8] بنابراین آنها اولین موجود می باشند. چرا که هر کس که می خواهد کاری انجام دهد، هدفی دارد این هدف سبب می شود او تصمیم به کار گیرد هر چند در خارج، هدف در پایان کار ظاهر می شود. پس هر چند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت او بعد از همه پیامبران و اوصیاء آمده اند اما چون هدف از خلقت، آنها بوده اند، اول آنها در علم الهی قرار داشته اند بعد سایر موجودات.[9]
2. شیخ مفید (ره) می گوید: نمی توان پذیرفت که واقعا ارواح ائمه ـ علیهم السلام ـ در زمان حضرت آدم ـ علیه السلام ـ بوده اند لکن خداوند اشباحی همانند صورت بشری آنها ایجاد کرد تا بیانگر نحوه وجود آنها در آینده باشد و از این طریق می خواست عظمت مقام آنها را به آدم نشان دهد.[10]
نظرات دیگری نیز هست که به علت پیچیدگی مطالب آنها از ذکر شان خودداری می شود.
بنابراین با بررسی ای که کردیم معلوم شد این احتمال که روح قبل از تعلق به این بدن به بدن دیگری شبیه آن تعلق گرفته باشد منتفی است چرا که گفتیم بسیاری از علماء می گویند روح در بدن به وجود می آید نه قبل از آن، طبق این نظریه قبل از این بدن دنیایی، روحی نبوده است که سوال پیش آید که آیا به بدن دیگری تعلق داشته یا نه، اما عده ای که ظاهر روایات را قبول کرده اند و قایل شده اند روح قبل از بدن موجود بوده است، آنها می گویند روح قبل از این بدن دنیایی ما به بدن دیگری شبیه به این بدن تعلق نداشته بلکه یا روح تنها و مستقل بوده است یا به بدن مثالی یعنی بدنی غیر مادی تعلق داشته است.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، ج 1، ص 273 تا 279.
پی نوشت ها:
[1] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، چاپ دوم، ج58، ص138.
[2] . همان، ج54، ص58.
[3] . همان، ج54، ص169.
[4] . همان، ج58، ص144.
[5] . شیرازی، محمد بن ابراهیم (ملا صدرا)، الشواهد الربوبیه، مرکز نشر دانشگاهی، ص221.
[6] . بحارالانوار، همان، ج5، ص266.
[7] . همان، ج58، ص87.
[8] . مازندرانی، موسی صالح، شرح اصول الکافی، ج12، ص129.
[9] . ر.ک: سبزواری، ملا هادی، شرح الاسماء الحسنی، مکتبه بصیرتی، ج1، ص202.
[10] . بحارالانوار، همان، ج5، ص262.