در پاسخ به چند نکته توجه فرمایید:
1. علم خداوند متعال به اموری مانند: آنچه در رحم ها هست و… با علم انسان به برخی امور، منافاتی ندارد؛ چون علم خداوند متعال ذاتی و استقلالی است و غیر او، یعنی انسان های دیگر، علمشان به امور به طور مستقل نیست و هرچه دارند از ناحیه خداوند متعال و با الطاف و عنایت او است، به تعبیری دیگر، علم دیگران در عرض علم خدا نیست، بلکه در طول او و به تعلیم او و به مقداری است که او مصلحت بداند، حالا چه تعلیم علوم از راه اسباب و وسایل طبیعی مثل هواشناسی، علم پزشکان به آن چه که در ارحام است و… و یا از طریق غیر اسباب طبیعی، مثل علم پیامبران و امامان ـ علیهم السلام ـ باشد، چون براساس روایت اسلامی، پیشوایان معصوم ـ علیهم السلام ـ از برخی جزئیات فرزند داخل رحم و حتی از فرزندی که باید صدها سال بعد متولد شود و یا از زمان و مکان موت خود و دیگران خبر داده اند.[1]
2. منظور از آیه 34، سوره لقمان که خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست و اوست که باران را نازل می کند و آن چه را که در رحم ها (محل مادران) است می داند، و هیچ کس نمی داند فردا چه به دست می آید، و هیچ کس نمی داند در چه سرزمینی می میرد خداوند عالم و آگاه است.»
ممکن است مقصود از عدم آگاهی مردم از آن چه که در ارحام است، تمام خصوصیات به طور تفصیل باشد و در صورتی که خداوند نخواهد علم آن را به کسی عطا کند، کسی از آن خبر ندارد و اگر خداوند علم به ارحام را به کسی اعطا کند، به آن خبردار می شوند و برخی روایات اسلامی نیز دلالت میکند که غیر خدا به آن چه در ارحام هست به طور تفصیل و به طور تحقیقی خبر ندارد. مثلاً از شقاوت یا سعادت و سرنوشت او سایر جزئیات خبر ندارند و اگر خداوند علم آن را به کسی مثل امامان معصوم ـ علیه السلام ـ عطا کند خبردار می شوند و گرنه علم به ارحام به طور تفصیل مخصوص خداوند متعال است.[2]
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «معنای آیه 34، لقمان این است که خداوند متعال به اول و آخر تمام اشیاء و هستی علم دارد و او می تواند براساس مصلحت، اجل ها را به تأخیر یا جلو بیندازد و او کسی که باب علم را برای دیگران می گشاید چون او عالم به غیب است و او به هر چیزی آگاه است.»[3]
پس، در مرحله اول و در ابتدای امر، علم به ارحام را مخصوص خداوند متعال می داند. وقتی اراده و مشیت خداوند حکیم به کسی یا چیزی تعلق گرفت و از علم خود به او عطا کرد، او نیز می تواند به «ما فی الارحام» به نسبت لطف خداوند، علم پیدا کند.[4] که البته در این صورت نیز ممکن است علم به بسیاری از جزئیات برای غیر معصوم ـ علیهم السلام ـ ممکن نباشد.[5]
3. روح آدمی توسط خداوند متعال ایجاد می شود، ازدواج و آمیزش، مقدمه ای برای ترکیب نطفه زن و مرد است، رحم زن مکانی است که خداوند برای پرورش جنین قرار داده است اگر با پیشرفت علم ژنتیک، بشر بتواند، مکانی مصنوعی همانند: رحم زن، بسازد که تمام ویژگی های رحم را داشته باشد و بتواند اسپرم مرد و اوول زن را در هم ترکیب نماید و نطفه مرد و زن را پرورش دهد، پس از پرورش جنین و تکامل جسمانی آن، خداوند روح را در آن جنین ایجاد می کند.[6]
پس در این صورت نیز مانند جنین در رحم، روح جنین از سوی خداوند است و بشر هیچ گاه نمی تواند روح را بسازد، تنها کار بشر این است که زمینه را برای ترکیب اسپرم و اوول و رشد آن دو و آماده شدن جنین برای دریافت روح انسانی، فراهم کند.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1361 ش، ج 5، ص 178.
2. جارالله زمخشری، الکشاف، قم، نشر الحوزه، بی تا، ج 2، ص 515.
3. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ج 2، ص 316؛ ج 25، ص 320 و 339.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1397 هـ ق، ج 16، ص 251-253.
[2] . ر.ک: جمعه العروسی الحویزی، نورالثقلین، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1412 هـ ق، ج 4، ص 220.
[3] . ر.ک: ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1409، ج 4، ص 155.
[4] . ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، همان.
[5] . ر.ک: بانو امین اصفهانی، مخزن العرفان، تهران، نشر نهضت زنان مسلمان، 1361 ش، ج 8، ص 153- 158؛ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 17، ص 97-100؛ ج 25، ص 142-153.
[6] . مؤمنون/ 15.
[7] . ر.ک: محمد الطاهر ابن عاشور، التحریر، بیروت، مطبعه عیسی البابی الحلبی، الطبعه الاولی، 1384 هـ ق، ج 27، ص 145؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، مصر، المطبعه البهیه، بی تا، ج 28، ص 15.