پاسخ در چند محور ارائه میشود
1. قبل از هر چیز باید معلوم شود که مراد از عدل الهی چیست؟ چون اگر معنای عدل الهی معلوم نشود، شاید همواره این ذهنیت در امور تشریعی و تکوینی برای انسان وجود داشته باشد که هر چیز را نفهمید و از اسرار آن سر در نیاورد و به حکمت آن نرسید و یا برابر سلیقه و دانش و معرفت خودش نبود، سراغ این قضیه برود که مثلاً فلان چیز مطابق عدل الهی نیست و یا چگونه با عدل الهی سازگار است و مانند آن. پس بدین جهت, اول باید مفهوم عدل الهی بخوبی مشخص شود.
عدل یکی از صفات الهی است، بسیاری از مباحث عدل الهی با بحث حکیم بودن او پیوند ناگسستنی دارند. پس اگر از عدل خدا سخن گفته میشود معنایش آن است که کارهای او همواره و در همه چیز, چه در تشریع و چه در تکوین، بر اساس حکمت بالغه انجام میگیرد و هرگز کار قبیح از جمله ظلم که با عدل او کاملاً ناسازگار است، از او سرنمی زند، و هر کس را و هر موجودی را برابر لیاقت، استعداد، ظرفیت، مسؤلیت او میآفریند و از او در برابر توان و قدرت و ظرفیتش تکلیف میخواهد، و به کسی و به هیچ موجودی در نظام تشریع و تکوین ظلم روا نمیدارد. لذا در حدیثی در تفسیر صافی ذیل آیه مبارکه سوره الرحمن که فرمود: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ»[1] یعنی آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت، آمده: «بالعدل قامتٍ السموات و الارض»یعنی زمین وآسمانها به عدل استوار است،
مراد این حدیث نورانی آن است که تمام نظام آفرینش برابر عدل اداره میشود و به هیچ پدیده ظلم نمیشود و آفرینش همه بر اساس حکمت بالغه الهی انجام میگیرد، بنابراین، مراد از عدل الهی آن است که کارهای خداوند برابر حکمت الهی انجام میشود و در کار حکیم بی عدالتی راه ندارد. (چون این بحث نیاز به تفصیل دارد به منابع ذیل مراجعه شود.)[2]
2. بر اساس معنایی که از عدل الهی ارائه شد، درباره پرسش باید گفت؛
اولاً: آنچه در نظام آفرینش و خلقت انسان وجود دارد، تفاوت استعداد و تواناییهایی است که بر اساس حکمت الهی و هزاران عوامل دیگر، در افراد بشر وجود دارد، و چون این تفاوتها نتایج مفیدی را برای مجموعه افراد بشر به همراه دارد، لذا هرگز بیعدالتی شمرده نمیشود, بلکه عین عدالت است و نبود آن تفاوتها, چه بسا سبب بیعدالتی میشود. لذا یکی از بزرگان در اینباره میگوید: ایرادکنندگان از یک اصل اساسی غفلت کردهاند و آن این که اختلاف در ذوق و هوش و درک، مایه بقاء زندگی اجتماعی انسان است و اگر همه افراد از نظر ذوق و استعداد یکنواخت بودند، رشته زندگی اجتماعی از هم میگسست، زیرا اختلاف ذوقها سبب میشود که افراد جامعه به صورت یک فردی درآیند که دارای اعضای مختلف بوده و هر عضوی از او رافع قسمتی از نیازهای او باشد. روانشناسان میگویند: تمام افراد بشر با استعدادهای ویژهای آفریده شدهاند، آنچه مهم است این است که شخصی ذوق خود را دریابد و بداند که عقربه استعداد را باید به چه سمتی متوجه سازد، و در این صورت مأیوسترین افراد میتوانند در کاری که شروع میکنند پیروزی کامل به دست آورند.[3] بنابراین اگر شخصی به دلیل تنبلی و بیحالی و تنپروری و علل دیگر نتوانست استعداد خدادادی خود را شکوفا کند، نباید به حساب عدل الهی گذاشته شود.
ثانیاً: آنچه در نظام آفرینش و خلقت انسان وجود دارد تفاوتهاست و نه تبعیضها، و چون در نحوه گرفتن فیض الهی از سوی موجودات تفاوتهایی پدید میآید و هر کدام به اندازه ظرفیت خود از باران رحمت خداوند میتوانند بهره بگیرند، لذا هر انسانی به اندازه ظرفیت وجودی خود فیض را میگیرد. نه این که فیّاض مطلق در دادن فیض به موجودات تبعیض روا می دارد.
شهید مطهری در تحلیل این مسئله میگوید: آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است و نه تبعیض، تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت مربوط به گیرنده است. با یک مثال ساده مطلب روشن میشود: اگر دو ظرف را که هر کدام ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در این جا تبعیض صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نیروئی است که آب در ظرف میریزد. و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم باز هم اختلاف است، اما منشأ اختلاف تفاوت است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند نه دریا و نیروی فشار آب.[4]
بنابراین در تبعیضها ممکن است گفته شود که چرا بیعدالتی صورت گرفته، اما در تفاوتها هرگز نمیتوان گفت چرا تفاوت صورت گرفته است، چون پدیدآمدن تفاوت مربوط به گیرنده است و نه دهنده و در خلقت انسانها تفاوت وجود دارد و نه تبعیض پس منافات با عدالت الهی ندارد.
ثالثاً: افرادی که جزء بندگان صالح و مخلص خداوند هستند، به طور کلی، دو گروهند. عدهای از آنها جزء افراد عادی هستند که با عملکرد درست و تصمیم به موقع و تسلیم شدن در برابر احکام خداوند و پذیرش بندگی الهی در راه اخلاص و توحید و حق حرکت کرده اند و به مقامات بلند معنوی رسیده و جزء مخلصین شده اند. افرادی مثل: ابوذر، مقداد، سلمان، اویس قرنی، عمار، مالک اشتر و امثال آن ها جزء این دستهاند که هرگز قبل از آمدن به دنیا به عنوان افراد مخلص آفریده نشده بودند، بلکه با دریافت پیام وحی، در برابر ندای فطرت که همه انسانها از آن بهرهمند هستند، لبیک گفته و با پذیرش حق و توحید، به مقامات ارجمند اخلاص و مخلص باریافته اند. از جمله این گروه آسیه، همسر فرعون است که جریان او در قرآن بسیار زیبا و آموزنده بیان شده و از او به عنوان زنی که باید الگو و سرمشق برای سایر مردم باشد یاد شده است.
قرآن درباره او میفرماید: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ)[5] یعنی برای کسانی که ایمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت خانهای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
از مجموع این حقایق به آسانی بدست میآید که این طور نیست که همه افراد که مخلص هستند و جزء مخلصیناند، پیش از خلقت انتخاب شدهاند، بلکه عده ای از مخلصین تنها با کسب اخلاص, مخلصین شدهاند، نه این که ذاتاً مخلص آفریده شده باشند.
اما گروه دیگر که انبیاء و اوصیاء الهی و ائمه معصومین ـ علیه السلام ـ هستند: این دسته طبق روایات و آیات قرآن از اول جزء برگزیدگان معرفی شدهاند. البته باید توجه داشت که آنها نیز بسیاری از مراحل را از راه بندگی و پرستش طی کردهاند و در کنار کمالات ذاتی و موهبتی از سوی خداوند، کمالات بیشماری را خود کسب کرده اند.
بدین معنا که آنها ابتدا ظرفیت وجودی خود را برای دریافت کمالات و مواهب الهی فراهم کرده اند سپس خداوند به آنها فیوضاتی را اعطاء کرده است. قرآن تصریح میکند که پیامبر خاتم بگونهای در عبادت خود را به زحمت میانداخته است که خداوند خطاب به او فرمود: (ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)[6]
یعنی قرآن را به تو نازل نکردیم تا به رنج اُفتی.
استاد علّامه طباطبایی در این رابطه میفرماید: مخلَّص کسی است که خدا او را برای خود خالص کرده، بعد از آن که او خود را برای خدا خالص نموده و تنها برای خدا عمل کرده است.[7] طبق این بیان نیز کسی به درجه اخلاص میرسد که خود را با عمل برای خدا خالص کند.
با توجه به این مطلب میتوان گفت از آنجا که خداوند متعال این مسؤلیت و امانت بزرگ و خطیر نبوت و امامت را باید به کسانی بسپارد که واقعا از هر نظر، هم در مقام عمل و هم در مقام نظر، کامل باشد و شایستگی پذیرش این منصب را داشته باشند، از این روی چون خدای سبحان با علم پیشین و ازلی خویش میدانست که این دسته از افراد خاص، بیش از سایر افراد، در آینده با تلاش و کوشش خویش و همچنین با اراده و اختیار خویش، این شایستگی و استحقاق را در خود فراهم میآورند و سر آمد همگان خواهند شد؛ لذا این سیر تکاملی آنان سبب گردید که خداوند موهبت ویژه خویش را به آنان عطا نماید و ایشان را از علم و ارادهای برخوردار کند که به واسطه آن، به مصونیت کامل نائل شوند و به هیچ وجه گرد گناه و لغزش نگردند تا بتوانند راهنمای مطمئنی برای هدایت تمامی انسانها بشوند.
این نکته را میتوان به خوبی از آیات و روایات و ادعیه، استفاده نمود.
قرآن میفرماید: «و لقد اخترناهم علی علم علی العالمین و آتیناهم من الایات ما فیه بلاء مبین».[8] و ما آنان را از دیر باز بر جهانیان به علم و دانش برگزیدیم و آیات و معجزاتی برای آنان آوردیم که در آن آزمایش روشن است.
بنابراین انبیاء و پیشوایان دینی زمینههای شایستهای داشتهاند که مفتخر به موهبت اصطفا و معجزه و سایر آیات الهی شدهاند.
همچنین میفرماید: «… الله اعلم حیث یجعل رسالته…» [9]. خدا آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
پس خداوند متعال، سِمتهای کلیدی و پُستهای حساس نمایندگی را به هر کس، نمیدهد.
در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره موهبتهای ویژه پیامبران، چنین آمده است: «از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، میدانست که آنان از او فرمانبرداری میکنند و تنها او را عبادت نموده، هیچ گونه شرکی روا نمیدارند (از موهبتهای ویژه خویش، برخوردارشان ساخت) . پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا رسیدهاند».[10]
همین مطلب را میتوان در مظامین ابتدایی دعای ندبه جستجو کرد. آنجا که میفرماید:
«…. بعد ان شرطت علیهم الزهدفی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و عملت منهم الوفاء به و زبرجها فشرطوا لک ذلک و عملت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلیّ و اهبت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک…» [11] سپاس خداوندی را که یارانی را برای خود و برای دین خود, مخصوص گردانید و بزرگترین نعمتهایی را که نزد تو بود و نابودی در آن راه نداشت, به ایشان کرامت فرمودی, پس از آنکه با ایشان پیمان بستی که از مراحل این جهان فرو مایه با گامهای زهد و پرهیز بگذرند و از زرق و برق آن چشم بپوشند. ایشان با تو پیمان بستند که چنین کنند و دانستی که بر پیمان خویش استوارند؛ پس ایشان را پذیرفتی و به مقام قرب حضرتت نائل ساختی و …
رابعا: این که انبیا و ائمه ـ علیه السلام ـ برخی کمالاتشان ذاتی است و زمینه بیشتر برای مخلص شدن دارند، این هیچگونه منافاتی با عدل الهی ندارد، زیرا گذشته از آن که آنها برای انجام مسؤلیت بزرگ انسانسازی و هدایت بشر آفریده شده و مأموریت سنگین دارند، باید برخی توانایی های ذاتی و کمالات وجودی خدادادی داشته باشند؛ آفرینش آنها میتواند نظیر آفرینش فرشتگان باشد که همه کمالات آنها ذاتی است و از طریق کسبی بدست نمیآورند. و همانطور که این نحوه آفرینش هرگز با عدل الهی منافات ندارد.
آفرینش برخی انسانها (انبیاء و اولیاء ـ علیه السلام ـ ) با برخی صفات ذاتی و گزینش برای اخلاصمندی نیز منافاتی با عدل الهی ندارد. چون عدل الهی برابر حکمت او اجرا میشود و حکمت او بدلیل هزاران اسرار نهفته, بر آن قرار گرفته که برخی از افراد بشر با پیشزمینه اخلاصمندی آفریده شوند همانطوری که حکمت او اقتضا کرده فرشتگان را از اول کامل بیافریند. علاوه بر این که در جریان خلقت خداوند، موجودات از نظر نزدیکی به خداوند و دوری از او، درجاتی دارند. برخی از موجودات به گونه ای هستند که وجود دیگر موجودات به او بستگی دارد، و این وابستگی هم به این دلیل است که آن ها کامل تر از بقیه هستند. بقیه چون ضعیف اند، بلا واسطه امکان ندارد که از سوی خداوند خلق شوند. وسایط هم باید موجودات کامل تری باشند.
خامساً: گرچه خداوند عده ای را با ویژگی خاصی و استعداد ویژهای آفریده مثلاً از اول آنها را برگزیده تا جزء مخلصین باشد، اما از هر کسی به اندازه استعداد و توانایش تکلیف خواسته و برابر آن پاداش میدهد. (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)[12] یعنی خداوند همگان را به اندازه توانش تکلیف میدهد. گذشته از این طبق بسیاری از روایات اگر افراد عادی که جزء برگزیدهها نیستند برابر شرایط به تکالیفش عمل کند، پاداشهای نظیر همنشینی با صالحان و مخلصین به آنها عطا میکند.[13] بنابراین هیچ بیعدالتی در نظام هستی صورت نگرفته است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امام خمینی، نبوّت از دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام سال 1380 ش.
2. مصباح، محمدتقی، راه و راهنماشناسی (بخش چهارم، معارف قرآن) نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم 1376 ش.
3. امام خمینی، عدل الهی، نشر مؤسسه آثار امام، چاپ اول 1378 ش.
4. آیه الله جعفر سبحانی، الالهیات، نشر، المرکز العالمی للموراسات الاسلامیه 1409 ق.
5. آیه الله جعفر سبحانی، راه خداشناسی و شناخت و صفات او، صفحه 490، انتشارات مکتب اسلام، قم 1375 ش.
6. آیه الله احمدعلی احمدی شاهرودی، سیری در عقاید، نشر قطره چاپ 5، 1374 ش.
7. مطهری مرتضی، مجموعه آثار 4، صفحه 949، نشر انتشارات صدرا چاپ 5 مهر 1378 ش.
پی نوشت ها:
[1] . الرحمن/ 7.
[2] . سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ ، قم، چاپ سوم، 1372 ش، ص154 ـ 157، مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نشر دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1377 ش، ج 4، ص398 ـ 439.
[3] . سبحان، الهیات و معارف اسلامی، نشر پیشین، ص16.
[4] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، نشر شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1352 ش، ص70.
[5] . تحریم/ 11.
[6] . طه/ 2.
[7] . طباطبایی، سی محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق، ج 12، ص165.
[8]. سوره دخان، آیه 32و33.
[9]. سوره انعام، آیه 124.
[10]. بحار الانوار، ج10، ص 170.
[11]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
[12] . بقره/ 286.
[13] . صدوق، تواب الاعمال و عقاب اعمال، نشر اخلاق، چاپ پنجم، 1380 ش.